وضعیت بانمکی برقرار است.
نسبتی مثل پادشاه و چاکران دربار. یکی از #کاندیداها خمیازه میکشد، چاکرانِ دربارِ #اصلاحطلبی دلشان قنج میرود و خمیازهی جنابِ سلطان را تفسیرهای آنچنانی میکنند.
نسبتشان شده «هرچه آن خسرو کند، شیرین بوَد». طرف توی دوربین نگاه میکند و میگوید #تخصص ندارم، بلد نیستم. و در واکنش، همانها که در نقدِ #بیتخصصیِ جناحِ رقیب صفحهها سیاه میکردند، حالا برای بیتخصصی و نابلدیِ نامزد مورد حمایتشان غش و ضعف میروند که «اصلا اینها همه فرعیات است، آنچه مهم است، #صداقت است»، «اصلا همین که بلد نیست یعنی با بقیه #متفاوت است»، «اصلا کی گفته تخصص و فهمِ مساله مهم است؟» و اینها را جدی جدی و در قالبی جز #طنز میگویند. در چنین #سیرکی ما داریم زیست میکنیم. در سیرکی که دلقکهایش دارای #مدارک دانشگاهی هستند و خودشان را #روشنفکر و جامعهشناس مینامند. داستان دقیقا شبیه مدح و ذمهای گعدههای روشنفکرانه است. شبِ شعرهایی که در آن یک استاد، #مُهمَل میبافد و باقی آفرین و #مرحبا نثارش میکنند. قاعده این است که جناب استاد اگر #زِر هم بزنند، #دُر و گهر است. واقعا احساس میکنم وسط یک سریال کمدی گیر افتادهام. طرف میگوید «نمیفهمم» و جمعِ چاکران یکپارچه از #نفهمیدنِ استاد ذوق میکنند. یکصدا میگویند «احسنت به این نفهمی، #احسنت»!
#بیسوادی_مدرن
#انتخاب_آینده
@mostafaschool
@hekmathighschool