💚 موعـود 💚
#part553 حسین کفری از این همه یکدندگی ساره میگه: _ باشه... امشباونجا بمون ولی فردا میام دوست
#part554
به خیابون نزدیک خونه سلیمه که
میرسن نق نق، عمو حسینم بیشتر
میشه:
_ آخه اینجا جاییکه تو بمونی میرفتیم شب و خونه خودمون!!!
_ کجاست؟
خونه مادرمه... اگه این حرف شماست پس چه فرقی دارین با سرور خانوم...
_زبونت تیزه دختر....
تیییییز! برو در بزن در که باز شد من برم...فقط برای اون پسر ژیگول پولدار موشی
_ من فقط دوست دارم اینجا باشم...
عمو دلگیرم... ازم ناراحت نشین...
ببخشید
در در خونه، سلیمه ساره رو پیاده میکنه
و با قول اینکه فردا ساعت ده یازده صبح
میاد خونه رو ترک میکنه
ساره وارد خونه میشه...
سلیمه خیلی خوشحاله...
این اولین باری هست که دخترش به خونش اومده
براش شام خوشمزه درست
میکنه قصه
میگه
از خواهراش میگه
ازش خواهش میکنه که حداقل چند روز بمونه
حتی با خوشحالی
میگه:
_ اگه چند روز اینجا بمونی
زنگ
میزنه تا خواهرش از شهرستان بیان...
آخه اینجا زندگی
نمیکن
هر کدوم به یک طرفی رفتن
اما ساره که موقعیتش مشخص نیست
نمیدونه چی میخواد پیش بیاد
سلیمه هم اونقدر به ساره نزدیک نیست که بغلش کنه
نوازشش کنه، یعنی میترسه... ولی دوست داره این کارو انجام بده
اما امید دادن و بلده
ساره داستان زندگیشو برای سلیمه تو این چند ساعت گفته
سلیمه هم بهش قول داده پشتشو داشته باشه و تنهاش نذاره
اصلا
بعد از جدایی شون بیاد پیش خودش زندگی کنه...
اما ساره فقط به حرفاش تلگرافی گوش میده، چون دلش جای یه عدد مرد بی رحمه که
حتما
الان
سردرده...
از الان میدونه اگه یه روزی هم از احسان جدا بشه، هیچکسیو نمیتونه مثل اون تو
زندگیش دوست داشته باشه...
شاید همه مثل ساره نباشن...
اما ساره براش مهمه اولین مردی که موهاشو براش بافته...
مردی که بهش نزدیک ترین بوده...
رمان به #اتمام رسیده برای درخواست شرایط رمان #کامل به صورت فایل به @gavanehelma پیام بدین
💠 نماز رزق
🔸 پیامبر صلى الله علیه و آله برای زیاد شدن رزق نمازی از جبرئیل نقل کرده است:
دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول یک بار حمد و سه بار سوره کوثر و سه بار سوره اخلاص و در رکعت دوم سوره حمد یک بار و سوره فلق و ناس هرکدام را سه مرتبه بخواند.
📚 مکارم الاخلاق/ح2234
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تحلیل ژنرال سابق ارتش آمریکا از اشتباه استراتژیک اسرائیل در جنگ با حماس: با این روند همه شکست نهایی اسرائیل را خواهید دید
🔹با زیرنویس فارسی
🌿
🔰 اهمیت سحرخیزی، بین الطلوعین
در روایاتی که درباره تقسیم رزق آمده است، از سحر تا طلوع آفتاب بهترین زمان برای جلب رزق معرفی شده است. این روایات، بسیار قابل توجه است. اینها را اهمال نکنیم و رزق خودمان را با خواب صبح نبندیم. از اذان صبح تا طلوع آفتاب، وقت حساسی برای تحصیل رزق معنوی و مادی است که نباید آن را با خواب از بین ببریم. البته مدتی هم استقرار و استمرار می خواهد. تازه متوجه می شویم برکات سحر تا صبح چقدر است و واقعاً رزق در همان ساعات تقسیم می شود.
در روایات از ائمه اطهار علیهم السلام هم وارد شده است که اگر در وقت بین الطلوعین مشغول به ذکر و دعا باشید، این از هرچیزی در جلب روزی موثرتر می باشد.
💚 موعـود 💚
#part554 به خیابون نزدیک خونه سلیمه که میرسن نق نق، عمو حسینم بیشتر میشه: _ آخه اینجا جاییکه ت
#part555
اولین مردی که برای ساره دوستت دارم، گفته...
اولین مردی که تو ساحل دلش چرخیده...
اولین مردی که باهاش اولینا رو داشته...
موهاشو میکشه و بلند و با گریه لبهاشتکون میخورن:
_ خرم دیگه... دوست دارم... دیوونه ام... چند بار بهم دروغ گفتی، از روی دوست
داشتن بخشیدم... اگه دوباره ببخشمت یعنی کم دارم... یعنی دیوونه ام...
رو به سلیمه میگه:
_ نه مامان؟
دارم براش میمیرم...
از این که الان جوشمو بزنه وبه خاطر من میگرنش عود کنه...
برای بچم گفتنش داره جونم در میره...
از الان هااااا!
از الانی که دو روزه گذشته
مامان منو تو چرا تو عشق این قدر کم شانسیم..؟
چه جوری بابا دلش اومد بندازت و بره
مگه تو آدم نبودی...؟
سلیمه جلو میاد و با استرس بغلش میگیره...
وقتی عکس العملی از ساره
نمیبینه محکم تر بغلش میکنه و تا دقایقی تو بغل هم گریه میکنن
****
اسم جدایی که میاد
ساره دلش میلرزه
یاد احسان و محبتاش میافته
اما از اون طرف، اونقدر دلش چرکینه که نمیتونه یک لحظهام به بودن کنار
احسان فکر کنه
حداقل امشب و اینطوریه
شاید صبح که از خواب بیدار شد
همه چی یادش رفته باشه... خدا کنه که یادش رفته باشه
یا حداقل تو ذهنش
کمرنگتر شده باشه
از ظهر چند دفعه دنبال دلیل و برهان گشته
چند دفعه برای خودش فلسفه چیده تا خودشو قانع کنه
💚 موعـود 💚
#part555 اولین مردی که برای ساره دوستت دارم، گفته... اولین مردی که تو ساحل دلش چرخیده... اولین
#part556
برای این که احسان این همه در حقش نامردی کرده
اینکه حتی باهاش صحبت نکرده
نظرشو نخواسته
چه دلیلی میتونه داشته باشه؟
هیچی و نمیتونه قبول کنه غیر از اینکه هنوز، سحرو دوست داره!
اینکه اون زنو، اون طور، ول کنه تا برای خودش بگرده
اصلا
شاید دوباره بیاد و بلایی سر ساره بیاره، یعنی مهم نیست؟
چرا اینا رو احسان در نظر نگرفته..؟
سلیمه سیبو پوست میگیره و جلوش
میذاره
ساره از صبح غذا لب نزده فقط غم وغصه خورده...
اما وقتی چشمش به سیب پوست کنده
میافته
با ولع شروع به خوردن
میکنه
سلیمه از این حرکت ساره،
تعجب
میکنه
با حیرت میگه:
_ ساره چرا اینجوری میخوری؟
_ آخه خیلی بوی خوبی میده
_ ساره تو حامله ای؟
ساره سرشو پایین میندازه
سلیمه
میگه:
_ ای وای یعنی قراره دوباره بلایی که سر من در اومد
سر تو هم بیاد؟
یه عمر بی کسیمو ندیدن...
به خدا که کسی ندید
_ یعنی چی؟
مگه من
میرم بچمو بهشون میدم؟
_ آدمهایی که از ما سَرترن و
پولشون بیشتره، همیشه
برندهترن
از الان، دختر جون این بچه رو برای خودت ندون
گرفتن این بچه که براشون کاری نداره
تو خودت منو نخواستی
من اولش لج کردم ولی خیلی زود پشیمون شدم
اونا دیگه تو رو به من ندادن
رمان به #اتمام رسیده برای درخواست شرایط رمان #کامل به صورت فایل به @gavanehelma پیام بدین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️پست ویژه
💠فرشتگان مطیعِ امام زمان(عج)
#امام_زمان
🌿
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا