eitaa logo
استاد سید علی نجفی(ره)
114 دنبال‌کننده
197 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فرمود: اسما علی کجاست؟ کفشش هست، عمامه اش هست، عبایش هست، خودش چرا نیست؟ عرض کرد: رفت مسجد. پرسید: بی عمامه و کفش و عبا؟! گفت: بی بی جان، علی را بردند. تا فهمید قطب عالم امکان ، وجه الله، خلیفه الله، تنها حجت خدا را اینطوری بردند، از جا کنده شد و دوید. ،ص۱۱۲ @msaliagha
شخصی تعریف می‌کرد: اسماء الله را می‌نوشتم که متوجه یک اسم شدم و خیلی دقت کردم آن را خوب بنویسم. با اینکه دست خطم بر حسب ظاهر بد نبود ولی متوجه شدم در مقایسه با نوشته خدا خیلی بد می‌نویسم. خداوند این اسماء الله را نوشته و نوشته اش هم اعیان خارجی و موجودات هستند. مثلاً باران بهاری که بر صحنه گلستان می‌بارد، آب قطره قطره از روی گلبرگ‌های زیبا بر برگها می‌چکد و بر زمین می‌ریزد و ساقه ها را مرطوب و هوا را خوشبو می‌کند،و سپس آسمان نیمه ابری و آفتابی می‌شود. اینها همه ذره‌ای از مظاهر اسم «یا کریم» و دست خط خداست. با خودم گفتم این دست‌خط توست که کاف، ر، ی و میمی كج وكوله مثل مار کشیدی و می‌گویی این اسم "یا کریم" است. آیا اسم «کریم» این است؟ خدا نوشته، تو هم نوشته‌ای! خیلی از این نوشتار خودم شرمنده شدم که خدایا خط ما و خودت را ببین که آن چه خطی و این چه خطی است. واقعاً باید از محضر حق عذر خواهی کنیم. منتها از باب اینکه خداوند تبارک و تعالی با افراد تنازل می‌کند به همین خاطر می‌فرماید مانعی ندارد مرا صدا بزنید. ، ص ۷۱ و ۷۲ @msaliagha
یکی از اسمای خداوند تبارک و تعالی اسم "یا رفیق" است که با خلق مرافقت می کند و کوتاه می آید و می گوید مانعی ندارد. والا اگر این مرافقت نبود،اصلا ما موجود نمی شدیم. قرآن‌می فرماید: ؛ و لولا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا ؛ اگر فضل خدا و آن ریزش و نزول رحمت خدا نبود، احدی از شما اصلا آدم‌ نمی‌شدید. این رحمت تنازل کرده و پایین آمده، به نحوی پایین آمده که با ما مماشات می کند و اجازه می دهد ما هم اسم خدا را بخوانیم و با او حرف بزنیم؛ والا ما چه حرف قابل و درخور آن شان می توانیم داشته باشیم؟ آن عارف خوب می گوید: هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن گاهی وقت ها که خدا به انسان حالی می اهد، وقتی در آن حال به گفته هایش نگاه می کند، از گفته های خود خجل می شود؛ و اگر حال بالاتر و بهتری نسبت به این حال به او عنایت کند تازه از آن حال قبلی هم خجل می شود. به همین خاطر اولیای خدا همیشه شرمنده اند. ، ص۷۲ @msaliagha
هر چه گفتیم غلط گفتیم؛ هر چه حضرت سیدالشهدا و امیرالمومنین علیهما السلام فرمودند درست است. این عبارات دعای مجیر که در پایان جلسات خوانده می‌شود برای این این که آن کج و کولگی‌هایی که گفتیم بشوید. یعنی این کدوراتی که از زوائد خودمان است و به مطالب اضافه و آن را خراب کردیم، یک شستشویی می‌دهد. سبحان الله عمایصفون، خدا بالاتر و منزه از توصیف هر کسی است که او را وصف می‌کند. ما وقتی یک ساعت در توصیف اسماء الله صحبت می‌کنیم، اگر اینها را تنزیه نکنیم ای بسا جسارت کرده باشیم. ، ص۷۲ @msaliagha
در تعریف کریم گفته‌اند کریم آن بخشنده ای است که برای عوض و غرضی کرم و بخشش نمی‌کند. خداوند چیزی را برای عوض نمی‌دهد، این کار فقرای درمانده است که به همدیگر چیزی می‌دهند. و کمک می‌کنند. اما این کمک به خاطر آن است که به عوض آن در جای دیگر او را کمک کنند؛ این دادن کرم نیست بلکه عوض خواستن است. خداوند تبارک و تعالی از خلق عوض نمی‌خواهد. گاهی‌ انسان عوض نمی‌خواهد اما غرض دارد. مثلاً می‌بخشد که به بخشش مشهور شود؛ هرچند این هم نوعی عوض است ولی چون لطیف تر است، به آن غرض می گویند. این شخص برای کارش غرض و هدف دارد یعنی برای نیل به هدفی این کار را می‌کند. اما کار خداوند تبارک و تعالی نه برای عوض است و نه برای غرض. ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی در خلقت عالم غرض نداشته، یعنی هدف نداشته است. این حرف خیلی حرف مهمی است که حتماً باید به آن توجه شود والا انسان ناخواسته به حضرت حق توهین میکند و خودش نمی‌فهمد. ، ص۷۳ @msaliagha
وقتی گفته می‌شود ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی هدفی ندارد، نه اینکه نعوذ بالله مثل انسان گیج است. انسان بی هدف، گیج است و نمی‌فهمد کجا برود. این بی هدفی در خلق زشت است چون برای خلق هدفی در خارج هست که باید به آن برسند. اما بی‌هدف بودن ذات مقدس الهی یعنی برای او هر چیزی که به عنوان هدف تصور شود، حاصل است و مستجمع جميع کمالات بوده و هست؛ کسی که همه چیز دارد خودش هدف ندارد. خدا رحمت کند آقای شفیعی را، ایشان در مورد این بیت: من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم می‌فرمودند مصرع اول عوض را از خدا بر می‌دارد، یعنی من سودی نمی‌خواهم. اما مصرع دوم غرض را از خدا نفی نمی‌کند. غرض این است که ما می‌خواستیم جواد باشیم و رسیدن به این جوادیت منوط به این است که خلقی باشند که به آنها جود کنیم، این غلط است. جوادیت حضرت حق در کنه ذاتش است. حقیقت این اسم ابداً و ازلاً بوده و او قبل خلق الخلق و بعد فناء الخلق جواد بوده و هست. ذات کامل و جامع او نیاز ندارد که خلق را بیافریند تا این صفت را پیدا کند. ، ص۷۴ @msaliagha
اگر ذات مقدس الهی دنبال هدفی نیست پس چرا خلق را خلق کرد؟ جواب این است: خدا هدفی از آفرینش ندارد بلکه ذات مقدس او اقتضا دارد، نه هدف. این حرف خیلی حرف دقیق و ظریفی است که خیلی از افراد آن را نمی فهمند. وقتی که هدف را از خدا نفی می‌کنیم و به جای آن اقتضا می‌گذاریم خیلی‌ها نعوذ بالله خیال می‌کنند خدا یک موجود بی‌هدف و اراده ای است که از او چیزهایی صادر می‌شود مثل خنک کردن که از آب سرد صادر می‌شود. برای برخی بحث اقتضا ضعیف و سطحی به نظر می‌رسد و می‌گویند شما خدا را مثل خورشید می‌دانید!! به مثل باید از وجه شبهش دقت کرد. ما  نمی خواهیم تشبیه کنیم می‌خواهیم مثل بزنیم. اگر از خورشید بپرسید که چرا نور می‌دهی؟ چه می‌خواهی؟ دنبال چه می‌گردی؟ جواب می‌دهد: دنبال هیچ چیز نیستم چیزی نمی‌خواهم من بی‌نیازم. اقتضاء ذات من نوربخشی است. در مورد خداوند هم جود، کرم، خلقت و این وضعی که در عالم پیش آمده، اقتضاء ذات الهی بوده نه اینکه خدا دنبال هدفی باشد که فلان کار را بکند تا به فلان نتیجه برسد. ،ص ۷۵ @msaliagha
آفرینش اقتضاست، منتها نه مثل اقتضائی که در خورشید است که بدون علم و اراده و شعور باشد... اقتضاء ذات الهی آفرینش عالم بوده است از روی علم و اراده و قدرت و کمال . اگر کسی از خدا بپرسد: حالا اگر بندگان خلق شده اند، خوب باید بر بندگان جود کرد اما خود بندگان را چرا خلق کردی؟ جواب این است: این فیضی است که از ما صادر می‌شود. از اقتضائات این ذاتِ تمام و مافوق کمال، صدور فیض است. منتها نه صدوری مانند صدور نور از خورشید که علم و اراده و قدرت ندارد، بلکه فیض از روی علم و اراده و قدرت است و دنبال هدفی برای آن نیستیم. این فیض اقتضای وجود ماست. این حرف خیلی حرف مهمی است که انسان باید بفهمد و بعد از آن هم بتواند فرق هدف فعل و فاعل را بشناسد.... ،ص۷۶ @msaliagha
قرآن می فرماید: افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا  لاترجعون. هدف نهایی همه موجودات  بازگشت به سوی حق است. در این برگشت است که معلوم می‌شود فعل خدا هدف دارد؛ والا اگر عقلتان بخواهد جولان بدهد همه چیز را زیر سؤال می‌برد که: خدایا چرا ما را آفریدی؟ چرا این و چرا آن را آفریدی؟ و این چراها قطع نمی شود. هرچه جواب بدهید یک چرای دیگر هست و این قدر ادامه پیدا می کند تا به چرای نهایی برسد اگر کسی به پاسخ چرای نهایی رسید او سّر آفرینش را فهمیده و آن جواب آخر این است برای اینکه به سوی من برگردید. این پاسخ چرای نهایی است که رسیدن به آن به این زودی‌ها برای کسی دست یافتنی نیست. خیلی از مؤمنین و صالحین هم به آن نمی‌رسند. این مخصوص اصحاب مقربین است که جواب چرای نهایی را بفهمند. اینکه خود عالم چرا آفریده شده است و به کجا باید برسد و چه می‌خواهد بشود؟ مطلب این است که به ما بر می گردند. به به! ، ص ۷۷ @msaliagha
این هدف نهایی ( رجوع الی الله)  است که مؤمن در وجود همه موجودات عالم ملاحظه می‌کند و هر قدمی که بر می‌دارد بر وفق آن هدف نهایی است. خیلی فرق هست بین مؤمنینی که به این هدف نهایی معرفت دارند با مؤمنینی که هدف‌های بین راه را می‌بینند. به عنوان مثال یکبار به کسی مقصد نهایی را نشان می‌دهند و می‌گویند هدف این است که مثلاً شما به قم برسید، یکبار هم مقصد نهایی را به او نمی‌گویند، مثلا می‌گویند فعلاً تا علی آباد برو. این شخص خیلی هم نمی تواند خودش را تنظیم کند چون مقصد نهایی را نمی‌داند، نمی‌تواند تنظیم کند که کی باید برود؟ با چه سرعتی باید برود؟ با چه وسیله ای باید برود؟ تمام کارهای اولیای مقرب خدا تنظیم شده بر وفق هدف نهایی است. به همین خاطر از تمام ناملایمات و ناگواری‌هایی که در راه می‌بینند، چشم‌پوشی می‌کنند و دلشان راحت است. می‌گویند عیبی ندارد، چون آن هدف تامین می‌شود و ما هم به راهمان ادامه می‌دهیم حالا اگر به اغراضی در وسط راه نرسیدیم، نرسیدیم. لذا هرچه به سرشان بیاید دلشان نمی‌لرزد. ،ص ۷۷ و ۷۸ @msaliagha
در مورد مقداد فرمودند: ان اردت الذی لم یشک و لم یدخله شی فالمقداد؛ مقداد اصلا شک در دلش وارد نشد. در حدیثی دیگر فرمود: ان قلبه کان مثل زبر الحدید، دلش مثل  آهن بود. یعنی پر بود. به چیزی مطمئن بود که اگر و شاید نداشت؛ و آن: "انا الیه راجعون"  بود. ، ص ۷۹   @msaliagha
امام حسین علیه السلام فرمودند: محقت الآثار  بالآثار و محوت الاغیار  بمحیطات افلاک الانوار؛( آثار وجودی را به آثار دیگر نابود و اغیار را به احاطه مدار انوار تجلیات خود محو کردی). نهایتا آن کسی که به حق بازگشت می کند ذات منور امیرالمومنین است این نور همه را تحت اندارج خود درآورده، به خدا برمی گردد. این است که جز خدا نمی‌ماند. ،ص ۷۹و ۸۰ @msaliagha
جد غریبم! یادم نمی رود، این وضع را که اسب بی صاحب تو از این دشت به خیمه ها بر می گشت و صدا می زد: "الظليمة،الظليمة، لأمة قتلت ابن بنت نبيها". ،ص۱۴۵ و  ۱۴۶ @msaliagha
این سرمایه ای است که هرکسی نداشته باشد فردای قیامت از خاسرین است. والله محبت آن روز نجات می‌دهد برای اینکه صدق در محبت است. محبت است که تا آخر خط انسان را می‌برد؛ محبت است که باعث می‌شود انسان از خودش صرف نظر کند، و انسان را از خودش خلاص می‌کند؛ و الا غیر از این همه اش حرف است؛ کار متوقف می‌شود و از حرکت می‌افتد و در راه می‌ماند. ، ۱۸۴ @msaliagha
در کوفه ابن زیاد نانجیب تعجب کرد. گفت: عَجَباً لِلرَّحِم! تعجب می‌کنم از محبتی که از رحم و قوم و خویشی است. نادان نمی‌دانست صحبت قوم و خویشی نبود؛ صحبت بالاتر از این بود. می‌دانید کی گفت؟ وقتی که نانجیب امر کرد که جلاد امام چهارم را بکشد. حضرت زینب برخاست و خودش را پرتاب کرد به طرف امام چهارم. جلاد به طرف امام آمده بود. حضرت گفت: جلاد به خدا باید اول من را بکشی والا امکان ندارد که علی بن الحسین را بکشی. خب کشتن هم آسان بود. آنها که همه را کشته بودند زینب را هم می گشتند؛ امام چهارم این را هم می‌کشتند. نانجیب تعجب کرد؛ گفت: «عَجَباً للرحم»! چه جوری انسان خودش را برای دیگری به لبه تیغ و مرگ می‌دهد؟۱ اشقیا این را باور نمی کنند که این چه وضعیست. امام سجاد فرمود: عمه بگذار من چند کلمه با این شخص حرف بزنم. فرمود: أَ بِالقَتل تُهَدِّدُنی يَا ابن زيادٍ أَ مَا علِمتَ أَنَّ القتلَ لَنـا عـادة وَ كرامتنا الشُّهادَة؟» اگر قتل چیز بدی بود بابایمان حسین به کربلا نمی آمدند و عزیزان خودشان را به دم تیغ نمیدادند. مرگ برای عود به سوی محبوب است؛ خلاصی است. ، ۱۸۴ @msaliagha
که می تواند این را بفهمد که مقابل چشمان امیرالمومنین علیه السلام آن قدر به بازوی زهرا زدند که دست زهرا از کمر آقا جدا شد، دست بی حس شد و این منظره امیرالمومنین را می کشت. ۱۱۲ @msaliagha
خانه‌ای که خانه امن خداست و باید هر موجودی که به اینجا می‌رسید در امان باشد، امنیت از آن گرفته شد و در خانه آتش زده شد. مرغان آشیانه خانه امیرالمومنین علیه السلام پریشان شدند. معلوم است که مادر وقتی پریشان شد، همه پریشان می شوند. @msaliagha
طاهره مطهره، صدیقه کبری سلام الله علیها میان کوچه با سینه مجروح و خون آلوده دوید و خودش را  رساند و کمربند امیرالمومنین علیه السلام  را به قدرت الهی گرفت، تا کمربند را گرفت، متوقف شدند. آن قدر با غلاف شمشیر زدند که دست بی بی را کوتاه کردند و بار دیگر روی خاک افتاد. ، ص ۱۱۲ @msaliagha
مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام  را ببینید که چه وضعیتی داشت. اگر حدود چهل نفر گردن آدمی را به یک طرف بکشند وکمرش را به یک ستون محکمی بسته باشند که رها نشود، این آدم چه وضعی پیدا می کند؟! ، ص ۱۱۲ @msaliagha
امام سجاد علیه السلام می فرماید: من أعظم النِّعَمِ عَلَينا جَرْيانُ ذكرِكَ عَلَى السِنَتِنَا؛ از جمله بزرگترین نعمت‌هایی که به ما دادی، جاری شدن ذکر توبر زبان ماست. به ما اجازه دادی با این زبان لالمان، با این حرف‌های بی‌‌محتوایمان و با این توضیحات کج و کوله‌مان تو را بخوانیم. ، ص ۷۲ @msaliagha