eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
Shab17Ramazan1397[02].mp3
10.87M
⭕️مناجات با خدا 🔅با نوای حاج میثم مطیعی 🌷تو پادشاهی و من مستمند دربارم 🌷مگر تو رحم کنی بر دو‌ چشم خون‌بارم 🌷مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست 🌷هنوز نعره برآرم که دوستت دارم 🌷ردای عفو، برازنده‌ی بزرگی توست 🌷وگرنه من به عذاب تو هم سزاوارم 🌷امید من به خطاپوشی تو آنقدر است 🌷که در شمار نیاید گناه بسیارم 🌷تو را به فضل تو می‌خوانم و امیدم هست 🌷اگر به قدر تمام جهان خطا‌کارم 👉 @mtnsr2
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 🌐 گلایه امام زمان ارواحنا له الفدا ✍مرحوم آیت الله مجتهدی(ره) فرمودند: یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد. رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟ ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند: "آقای مدنی! نگاه کن! شیعیانِ من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!" من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم... 📚 کتاب مهربان‌تر از مادر 👉 @mtnsr2 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
مولا جان! 🇮🇷 انقلاب کردیم که زمینه ساز ظهور شما شویم. چله انتظارمان رو به اتمام است؛ برنمی گردی آقا؟ 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر سهمتو از پولی که ایران تو سوریه و عراق و... خرج می‌کنه بهت بدن، زندگیت چه‌ شکلی میشه؟ 🔺چیزی که شما رو شوکه خواهد کرد! 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
اگر سهمتو از پولی که ایران تو سوریه و عراق و... خرج می‌کنه بهت بدن، زندگیت چه‌ شکلی میشه؟ 🔺چیزی که
👌این پست را به اونهایی تقدیم کنید که می گفتند سوریه رو رها کن فکری به حال ما کن ❓واقعا سهم ماهانه هر ایرانی در ازای ۶ سال حضور ایران در منطقه چقدر است؟ ❓واقعیت ماجرا چیست؟ 🔸به گفته ترامپ در پیام نوروزی ۹۷ ایران ۱۶ ملیون دلار در منطقه هزینه کرده اگر هر دلار را در قیمت میانگین ۶ سال حضور ایران در منطقه ۵۰۰۰تومان فرض کنیم می شود به عبارتی👇 ۸۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ =۵/۰۰۰ × ۱۶/۰۰۰/۰۰۰ میانگین قیمت دلار در ایران×هزینه ایران= 👈هشتاد ملیارد تومان 🌐اگر بخواهیم سهم هشتاد ملیون ایرانی را در تک تک ماه های حضور ایران در منطقه بدست بیاوریم باید.... ۸۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ÷ ۷۲ ÷ ۸۰/۰۰۰/۰۰۰ = =تعداد ایرانی ها÷ماه های حضور ایران÷هزینه ایران به تومان 💠که سهم ماهانه هر ایرانی می شود به عبارتی👇 13/888 تومان ⭕️نا گفته نماند هزینه ای که مقامات ایران اعلام کرده اند تقریبا یک سوم آن عددی است که ترامپ اعلام کرده قضاوت با شما........ 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐اسلام در حرکت عظیم خود به نقطه حساس رسیده است 💠دنیا زیر رو خواهد شد 🔸مقام معظم رهبری 👉 @mtnsr2
🌐دارایی هایت را اگر ازدست دادی شهید نمی شوی ❗️با دست اگر دادی #شهید می شوی 👉 @mtnsr2
✋سلام به همه دوستان آخر هفته همه شما به خیر به قسمت پایانی خاطره خاکهای نرم کوشک رسیدیم در این قسمت عبد الحسین ناچارا راز ۲۵ قدم به راست و چهل قدم به عمق دشمن فاش میکند حضرت فاطمه زهرا سلام الله شخصا فرماندهی عملیات را به عهده می گیرد 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🌸🍃🌸🍃🌸 🌐در ادامه خاطره خاکهای نرم کوشک آن شب، دو گردان زرهی دشمن را کاملاً منهدم کردیم.وقتی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ⭕️قسمت پایانی خاطره خاکهای نرم کوشک آهسته گفتم: بچه ها رو بفرست دنبال کارها، خودت بیا تا ماجرا رو برات تعریف کنم. رفت و زود برگشت.هر طور بود قضیه ی عملیات دیشب را براش گفتم. حال او هم غیرطبیعی شده بود.گاه گاهی، بلند و با تعجب می گفت:«االله اکبر!» وقتی سیر تا پیاز ماجرا را گفتم، ازش پرسیدم:حالا نظرت چیه؟ عبدالحسین چطوری این چیزها را فهمیده؟ یکدفعه گریه اش گرفت.گفت: با اون عشق و اخلاصی که این مرد داره، باید بیشتر از اینها ازش انتظار داشته باشیم؛ اون قطعاً از عالم بالا دستور گرفته.... اگر سر آن دستورها برام فاش نشده بود، این قدر حساس نمی شدم. حالا لحظه شماری می کردم که عبدالحسین را هرچه زودتر ببینم. بین راه به ظریف گفتم: من تا ته و توی این جریان رو در نیارم، آروم نمی شم. گفت: با هم می ریم ازش می پرسیم. گفتم: نه، شما نباید بیای؛ من به خلق و خوی فرمانده ام آشناترم، اگر بفهمه شما هم خبر دار شدی، بعید نیست که دیگه اصلاً رازش رو فاش نکنه. راست می گی سید، این طوری بهتره. مکثی کرد و ادامه داد: شما جریان رو می پرسی و ان شاءاالله بعداً به من هم می گی.... همین که رسیدیم پشت دژ خودمان، یکراست رفتم سراغش. تو سنگر فرماندهی گردان، تک و تنها نشسته بود و انگار انتظار مرا می کشید. از نتیجه ی کار پرسید.زود جوابی سر هم کردم و به اش گفتم. جلوش نشستم و مهلت حرف دیگری ندادم.بی مقدمه پرسیدم: جریان دیشب چی بود؟ طفره رفت. قرص و محکم گفتم: تا نگی، از جام تکون نمی خورم، یعنی اصلا آروم و قرار نمی گیرم. می دانستم رو حساب سید بودنم هم که شده، روم را زمین نمی زند.کم کم اصرار من کار خودش را کرد.یکدفعه چشمهاش خیس اشک شد.به ناله گفت: باشه، برات می گم. انگار دنیایی را به ام دادند. فکر می کردم یکسری اسرار ازلی و ابدی می خواهد برام فاش شود. حس عجیبی داشتم. وقتی شروع به تعریف ماجرا کرد، خیره ی صورت نورانی اش شده بودم. حال و هوایش آدم را یاد آسمان، و یاد بهشت می انداخت.می شد معنی از خود بیخود شدن را فهمید. با لحن غمناکی گفت: موقعی که عملیات لو رفت و تو اون شرایط گیر افتادیم، حسابی قطع امید کردم. شما هم که نگفتی برگردیم، ناامیدی ام بیشتر شد و واقعا عقلم به جایی نرسید. تنها راه امیدی که مانده بود، توسل به واسطه های فیض الهی بود. تو همان حال و هوا، صورتم را گذاشتم رو خاکها و متوسل شدم به خانم حضرت فاطمه ی زهرا سلام االله علیها. چشمهام را بستم و چند دقیقه ای با حضرت راز و نیاز کردم.حقیقتاً حال خودم را نمی فهمیدم. حس می کردم که اشکهام تند و تند دارند می ریزند.با تمام وجود می خواستم که راهی پیش پای ما بگذارند و از این مخمصه و مخمصه های بعدی، که در نتیجه ی شکست در این عملیات دامنمان را می گرفت، نجاتمان دهند. تو همان اوضاع، صدای خانمی به گوش رسید؛ صدایی ملکوتی که هزار جان تازه به آدم می بخشید. به من فرمود: فرمانده! یعنی آن خانم، به همین لفظ فرمانده صدام زدند و فرمودند : این طور وقتها که به ما متوسل می شوید، ما هم از شما دستگیری می کنیم، ناراحت نباش. لرز عجیبی تو صدای عبدالحسین افتاده بود.چشمهاش باز پر اشک شد. چیزهایی را که دیشب به تو گفتم که برو سمت راست و برو کجا، همه اش از طرف همان خانم بود.بعد من با التماس گفتم: یا فاطمه ی زهرا(س)، اگر شما هستید، پس چرا خودتان رانشان نمی دهید؟! فرمود: الان وقت این حرفها نیست، واجبتر این است که بروی وظیفه ات را انجام بدهی. عبدالحسین نتوانست جلوی خودش را بگیرد. با صدای بلند زد زیر گریه. بعد که آرام شد، آهی از ته دل کشید و گفت: اگر اون لحظه زمین رو نگاه می کردی، خاکهای زیر صورتم گل شده بود، از شدت گریه ای که کرده بودم.... حالش که طبیعی شد، گفت: این قضیه رو به هیچ کس نگی. گفتم: مرد حسابی من الآن که با ظریف رفته بودم جلو وموقعیت عملیات رو دیدیم، یقین کردیم که شما از هر جا بوده دستور گرفتی، فهمیدم که اون حرفها مال خودت نبوده. پرسید: مگه چی دیدین؟ هرچه را دیده بودم، موبه مو براش تعریف کردم. گفت: من خاطر جمع بودم که از جای درستی راهنمایی شدم. خبر آن عملیات مثل توپ توی منطقه صدا کرد.خیلی زود خبرش به پشت جبهه هم رسید. یادم هست همان روز چند تا خبرنگار و چند تا از فرماندهان رده بالا آمدند سراغ عبدالحسین. سؤال همه یکی بود. آقای برونسی شما چطور این همه تانک و نیرو رو منهدم کردید، اون هم با کمترین تلفات؟! خونسرد و راحت جواب داد: من هیچ کاره بودم، برین از بسیجی ها و از فرمانده ی اصلی اونها سؤال کنید. گفتند: ما از بسیجی ها پرسیدیم، گفتند:همه کاره ی عملیات آقای برونسی بوده. خندید و گفت: اونها شکسته نفسی کردن. اصرارشان به جایی نرسید. عبدالحسین حتی یک کلمه هم نگفت؛ نه آن جا، هیچ جای دیگر هم راز آن عملیات را فاش نکرد. حتی آقای غلامپور از قرار گاه کربلا آمد که: .... 👇👇👇
رمز موفقیت شما چی بود؟ تنها جوابی که عبدالحسین داد، این بود: رمز موفقیت ما،کمک به عنایت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بود و امدادهای غیبی. خدا رحمتش کند، تو تمام مدتی که توفیق همراهی او را داشتم، عقیده ای داشت که هیچ وقت عوض نشد؛ همیشه درباره ی امدادهای غیبی می گفت: به هیچ کس نگو این چیزها رو، چکار داری به این حرفها؟ بعدش می گفت: اگر هم خواستی این اسرار را فاش کنی و براي کسی بگویی، برای آینده ها بگو، نه حالا. گویا از شهید نشدن و از زنده ماندن من خبر داشت؛ و خبر داشت که این خاطرات برای عبرت آیندگان، دردل تاریخ ضبط خواهد شد. 👉 @mtnsr2 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
با شهدا بودن سخت نیست ..... با شهدا ماندن سخت است 👉 @mtnsr2
⭕️ #قرار_عاشقی 🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات 🌷 #شهیدابراهیم_هادی 🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع 🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم✨ 🌷لَّن يَسْتَنكِفَ الْمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبْدًا لِّلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ ۚ وَمَن يَسْتَنكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا 🌷هیچ گاه مسیح از این اِبا نداشت که بنده خدا باشد. و نه فرشتگان مقرّب (از این ابا دارند) و آنها که از بندگى او، روى برتابند و تکبّر کنند، بزودى خداوند همه آنها را (در قیامت) نزد خود جمع خواهد کرد. (نساء/ ۱۷۲) 👉 @mtnsr2
💠این جمعه هم بدون تو از راه آمد و گذشت ❓روزم بخیر می شود آیا بدونه تو...!؟ 👉 @mtnsr2
🌐انت اکرم من ان تضیع من ربیته 💐 تو بزرگوار تر از آن هستی که بنده ات را تباه کنی 🔸فرازی از دعای کمیل 👉 @mtnsr2
💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳 ⭕️سوزناکترین فراز از دعای کمیل 🔸پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهی، و بین من و اهل عذابت جمع کنی، و میان من و عاشقان و دوستانت جدایی اندازی، ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبائی ورزم،  ولی بر فراقت چگونه صبر کنم و گیرم ای خدای من بر سوزندگی آتشت صبر کنم، 🔹اما چگونه چشم پوشی از کرمت را تاب آورم 🔸یا چگونه در آتش، سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست. 👌پس به عزّتت ای آقا و مولایم سوگند صادقانه میخورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم،همچون بانگ آنان که خواهان دادرسی هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم، چونان که مبتلا به فقدان عزیزی هستند و فریاد میزنم 😭کجایی ای سرپرست مؤمنان،ای نهای آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس،ای محبوب دل‌های راستان و ای معبود جهانیان ❓آیا این چنین است، ای خدای منزّه، و ستوده که در دوزخ بشنوی صدای بنده مسلمانی که برای مخالفتش با دستورات تو زندانی شده  🔹و مزه عذابش را به خاطر نافرمانی چشیده و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده، و حال آنکه در درگاهت سخت ناله میزند، همچون ناله آن که آرزومند رحمت توست😭 👉 @mtnsr2 💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳
4_5966208572034384030.mp3
17.33M
🌐جسم را خرج جان کنید 🔺حجت الاسلام 👉 @mtnsr2
💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳 🌐حکایت‌های پندآموز ✍روزی بهلول داشت از کوچه ای می‌گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می‌گوید: من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم. 1⃣یک اینکه می گوید خدا دیده نمی‌شود. پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد. 2⃣دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. 3⃣سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد. 👈بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. ⁉️خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند. بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم. 👌استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت 👉 @mtnsr2 🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐🌳💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢حدیث کم‌نظیر از (س) 👈🏻 توصیه مادرانه‌ای که با آن نگاهت به دنیا تغییر می‌کند.. 👉 @mtnsr2
9381731_528.mp3
34.09M
🌐روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه 🔹حاج حسن خلج التماس دعا 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟! ❓واقعا به چه گناهی کشته شد؟ 🔸این یعنی نهضت فاطمی در جریان است 👉 @mtnsr2
🌐همش تو این فکر بودم کنار این طفل بودم از هر دوی ما می پرسیدند سند شیعه بودنتون چیه؟ او با افتخار می گفت : 🔸در کوچه های مدینه به جرم شیعه بودن سرم رو بریدند ❗️واما من ........ 👉 @mtnsr2
🔅سپس فرمود : 🔸ای زراره به ناچار باید در مدینه پسر بچه ای کشته شود 🔹گفتم: قربانت همان نیست که قشون سفیانی او را بکشند ؟ 🔸فرمود: نه آل بنی فلان او را بکشند تا در مدینه در آید و آن پسر بچه را بگیرد و بکشد چون از راه خود سری و عدوان ستم او را بکشد دیگر مهلتشان به سر آید در این هنگام توقع داشته باش انشاء الله اصول کافی جلد ۲ صفحه ۵۳۶ 👉 @mtnsr2