«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
⚠️ آنچه در پست بعدی خواهید دید، بخشی از تقریرات دروس #اصالت_وجود است؛ سعی شده به زبان ساده و خودمانی
۰۰• بــسمـاللّٰہالرحمـٰـنالرحیــم •۰۰
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
ســـــــ◇● ســـــٰایــه، هَستْ یــٰا نیٖــسْت؟! ●◇ـــــٰایه
#بخش_اول
فرض کنید در یک روز آفتابی حوالی ظهر، در خیابان #هستی قدم میزنید؛ برای در امان ماندن از گرمای آزاردهنده خورشید، به #سایه ساختمانها پناه میبرید. بعد از حس کردنِ خنکای سایهها و فرار از زیر تیغۀ آفتاب، ذهنتان متوجّه محیط پیرامونتان میشود.
به سایههایی که به شما پناه دادهاند نگاه میکنید. چه میبینید؟ آیا این سایهها هستند که مأمن شما شدهاند؟ یا #ساختمانها؟ یا شاید هم هردو؟ کمی فکر میکنید؛ درمیبابید که سایهها، چیزی جز #نبودن_نور نیستند، ساختمانی جلوی #نور خورشید قرار گرفته و اجازه تابش به آن نداده که در نتیجۀ آن، سایهها تشکیل شدهاند. پس به نوعی، سایهها هم هستند و هم نیستند.
اگر سایه هست، از صدقه سر ساختمان است؛ این ساختمان است که با ایستادن جلوی نور، سایه را ایجاد کرده، بل سایه خودش ایجاد شده. چِبود و کیستی و نام و نشان، و #هویّت سایه با "نبود" گِره خورده است. سایه در واقع #نیست. اگر هم دیده میشود، بخاطر ساختمان است. پس سایه نیست، امّا چون ساختمان هست، او نیز به چشم میآید. سایهها، پندارهایی ذهنی هستند که از قرار گرفتن شیءای مقابل نور، #انتزاع میشوند.
تا به اینجا مشخّص شد که سایه پوچ و #پنداری است، و اعتباریست که ذهن ما آن را از عدم نور بنا میکند. فهمیدیم آنچه امان و حِفاظ شما بود از تندی نور آفتاب، واهی و تُهی بود، بل اصلاً نبود.
امّا در عین حال، همین سایههای بیعرضه، شکلهایی دارند و شمایلی؛ طولی دارند و عرضی؛ با یکدیگر تغایراتی دارند و اختلافاتی. پس چگونه است که چیزی که از خود هیچ #استقلال و خودگردانی ندارد، دارای احکام و اوصافی شده است؟
به عبارت بهتر، زمانی که ما به سایههای مختلف نگاه میکنیم، متوجّه میشویم که آنها با هم متفاوتند و فرق میکنند. در نتیجه به این پی میبریم که سایهها یکی نیستند و کثیرند. اتّفاقاً از اختلاف و کثرت آنها، به اختلاف و کثرت ساختمانها نیز پی میبریم. این یعنی اوصاف آنها، به خودِ ساختمانها نیز سرایت میکند. آنچه گفتیم در نگاه اوّل، #تناقض به نظر میرسد؛ از طرفی سایه هیچ است و پوچ، و در طرف دیگر، اوصافی دارد و احکامی. چنین چیزی چگونه امکانپذیر است؟
(ادامه دارد...)
#بخش_اول
#اصالت_وجود
#اعتباریت_ماهیت
#فرع_اول
#فرع_دوم
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
۰۰• بــسمـاللّٰہالرحمـٰـنالرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ســـــــ◇● ســـــٰایــه، هَستْ یــٰا
• بــسمـاللّٰہالرحمـٰـنالرحیــم •۰۰
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
ســـــــــ◇● ســـــٰایــه، هَستْ یــٰا نیٖــسْت؟!●◇ــــــٰایه
#بخش_دوم
[ ... آنچه گفتیم در نگاه اوّل، #تناقض به نظر میرسد؛ از طرفی سایه هیچ است و پوچ، و در طرف دیگر، اوصافی دارد و احکامی. چنین چیزی چگونه امکانپذیر است؟]
در توضیح این مهم، باید به نکاتی توجّه کرد؛ آنچه از برای سایه ثابت میشود، خود، پوچ و باطل است. یعنی اگر سایه قدّی دارد و قوارهای به این خاطر است که نور به آن بخش از زمین نرسیده، و سایه را اینچنین اندازه زده. لکن بازهم این حکم از برای سایه ثابت است -اگرچه که هالک و باطل است این حکم.
پس هم سایه و هم آثار و احکام و لوازم آن، همگی باطلند و از نبود نور سرچشمه میگیرند در عین حال که این احکام، برای سایه #ثابت هستند و برای اویند. امّا آنچه باعث ایجاد سایه شده و دار و ندار سایه از اوست، همانا ساختمان است. ساختمان که جلوی خورشید میایستد، سایه تشکیل میشود. شمایل و قیافهای هم اگر سایه دارد، به جهت تابش نور به ساختمان بستگی دارد. اگر در ابتدای صبح، سایه بلند است به این خاطر است که آفتاب از زاویهای بسته به آن میتابد و اگر سرِ ظهر این سایه به نصف اندازه پیشین میرسد، دلیلش این است که در آن ساعات، آفتاب عمود میتابد.
دقّت داشته باشیم که این اوصاف و احکامِ باطل که به واسطه ساختمانها ثابت میشوند، به خودِ ساختمانها #سرایت نمیکنند و ساختمانها به این احکام #متّصف نمیشوند. واضح است که اگر سایه، کوتاه و بلند میشود و خم و راست، #قرار_نیست ساختمان نیز همین بلا سرش بیاید. پس احکام پوچِ سایه، برای خود سایهی پوچ ثابتاند و هرگز ساختمانها #آلوده به این اوصاف نمیشوند...
(ادامه دارد...)
#بخش_دوم
#اصالت_وجود
#اعتباریت_ماهیت
#فرع_اول
#فرع_دوم