eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
107 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰یک تنه دست‌مان را پُر کرد؛ امروز اگر حمله به جمهوری اسلامی هزینه سنگین دارد، از قِبل زحمات اوست... 📍مزار شهید "حسن طهرانی مقدّم" 🇮🇷
🔰از معجزات انقلاب اسلامی؛ هفت ماهه به دنیا آمده بود و خیلی ضعیف بود، و مرتّب مریض می‌شد. امّا تک نفره جلوی چندین سرویس امنیتی غربی و شرقی ایستاد، و بیچاره‌شان کرد... 📍 مزار شهید "غلامحسین افشردی" معروف به "حسن باقری" 🇮🇷 پ.ن: حتما مستند «آخرین روزهای زمستان» را ببینید.
﷽ 🔰 امروز هشتم اردیبهشت‌ماه، سالروز درگذشت است. به همین مناسبت، با اعضای خانه طلاب جوان به همراه عدّه‌ای از طلاب مدرسه علمیه صدوقی، راهی مزار حاج عبدالله والی شدیم و مراسم مختصری بر مزار او برگزار کردیم. یادداشت «امام، راه امام، یار امام» شرحی‌ست از این رویداد. رحمت خدا بر والی و یاران او که به مردمان خطّه بشاگرد پایان دادند. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
حاج‌آقا مومنی بشاگرد.mp3
4M
🔰 ببینید چی پیدا کردم! 😂😂 در حال توضیح دادن فرآیند تاسیس حوزه علمیه بشاگرد. راجع بهش گفتم در قست نهم. بشنوید، خالی از لطف نیست... پ.ن: این صوت رو همون روز اول که رسیدیم ضبط کردم 👌🏻 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
﷽ 🔰 امام، راه امام، یار امام *روایت اردوی یک روزه‌ی ، خانه طلاب جوان ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان یکم: لانگ‌شات ● اگر بخواهم یک تصویرِ نمای باز از رویداد تحویلتان بدهم، باید بگویم سلّول بنیادینِ حرکتِ ششم اردیبهشت‌ماه، از تلفیق "راه امام" و "اردوی جهادی" به دست آمد. راه امام، مجموعه جلساتی‌ست که در خانه طلّاب جوان برگزار می‌شود و محور اصلی آن، مباحثه، و زد و خورد راجع به سخنرانی‌های چهارده خرداد استاد آیت‌الله سیّد علی خامنه‌ای‌ست. درباره نحوه برگزاری و فرآیند اجرای آن هم گفته‌ام. راه امامی‌های خانه طلّاب، هر ماه به زیارت بارگاه حضرت روح‌الله می‌روند. عهدشان است. این بار هم قرار بوده که پنجشنبه، حرکت کنند به سمت مرقد امام. از طرفی 8 اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت حاج عبدالله والی، تقریباً مصادف شده بود با این سفر؛ لذا تصمیمشان بر این شد که هر دو رویداد را ترکیب کرده، زیارت امام را با بزرگداشت حاجی، یکی کنند. مقدّمات سفر از جمله ثبت‌نام افراد و هماهنگی برای ماشین‌ها را انجام دادند. طبق معمول، تدارکات را هم عمو رضای بابُلی عهده گرفت. کلّ شب را هم پای دیگ بود تا در گلزار، یک ماکارونی حرفه‌ای نوش جان کنیم –آن هم بدون قاشق. فکر کنم با هشت ماشین شخصی، به سمت مرقد حضرت امام حرکت کردیم. سر هر عوارضی هم هماهنگ می‌شدیم. بعد از زیارت، جزوه‌ای که تدارک دیده شده بود را مباحثه کردیم. سپس راه افتادیم به سمت بهشت زهرا و بر سر مزار حاجی حاضر شدیم. و هم برای‌مان صحبت کردند. بعد از آن، گلزار گردی شروع شد و تا ناهار همانجا بودیم. در انتها هم چند ماشین به سمت حرم عبدالعظیم حسنی حرکت کردند و چندتا هم به سمت قم. ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
﷽ 🔰 امام، راه امام، یار امام *روایت اردوی یک روزه‌ی ، خانه طلاب جوان ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان دوّم: راه امام ● از درب خانه، با ماشین هادی حسن زاده حرکت کردیم؛ اوّل رفتیم مدرسه صدّوقی، فاز چهار –تا همین الآن با این فاز بندی ها کنار نیامده‌ام. صبحانه را گرفتیم، یک شات اسپرسو که نه، هات چاکلت زدیم –نمی‌دانم هات چاکلت هم شاتی هست یا نه– و بعد افتادیم به جادّه، تا تهران. پنج آدم درونگرا در یک ماشین. فضا کمی سنگین بود امّا حال و احوال که کردیم، اوضاع مرتّب شد. تا خودِ تهران با عمو هادی از هر دری حرف زدیم، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. سه نفر عقبی هم تخت گرفتند و خوابیدند. به حرم که رسیدیم، آقای استاد کمی صحبت کرد برای جمع. از ضرورتِ زیارت مستمرّ حضرت امام گفت، و از این که بعضی‌ها از حضرت روح‌الله به عنوان یک امامزاده، حاجت می‌گیرند. راستش تا به حال شخصیّت امام را از این زاویه نگاه نکرده بودم. می‌دانستم امام، زیارتنامه دارد، امّا این قضیّه را جدّی نمی‌گرفتم. زیارتنامه را خواندم امّا نه به قصد زیارت، می‌خواستم ببینم چه محتوایی دارد. ترکیبی‌ست از زیارت حضرت معصومه و دیگر زیارات، بخشی هم کاملاً اورجینال است. خیلی هم دعواست که زیارتنامه دُرست کردن برای حضرت امام، صحیح است یا غلط، بماند که بعضی با همان واژه "امام" هم مشکل دارند. از عمو هادی پرسیدم زیارتنامه از کیست؟ گفت: «آیت‌الله جوادی». برای امثال ما، حضرت امام یعنی همه چیز، یعنی تَهِ ماجرا. امّا امام مثل یک "ابَرنُواَختر" کیهانی می‌ماند؛ می‌دانیم ابرنواختر خیلی بزرگ است، ولی برزگی‌اش اصلاً برایمان قابل درک نیست. عظمتش با مقیاس‌های زمینی قابل سنجش نیست، متر و کیلومتر برایش جواب نمی‌دهد. این طور چیزها را با سال نوری اندازه می‌گیرند؛ اگر سال نوری را درک کردید، امام را هم می‌توانید درک کنید. جزوه‌ای که آماده شده بود، مفید و مختصر بود و متناسب با حال و هوای جمع و اردو. گزیده‌ای بود از پیام‌های امام و آقا به جهادگران. اوّل پیام‌های امام و بعد سخنان آقا. صفحه آخر، دو ستونْ متن بود، با تیتر «حاجی والی، پیر حرکت‌های جهادی». نوشته را که خواندم، دیدم آقا هیچ اسمی از حاج عبدالله نیاورده، پس چرا تیتر می‌گوید "حاجی والی"؟ قضیه را که از عمو هادی پرسیدم، گفت اینها صحبت‌های خودِ حاج عبدالله والی‌ست، نه صحبت‌های آقا راجع به حاج عبدالله! در واقع جزوه سه بخش بود، امام، آقا، حاج عبدالله. خیلی تعجّب کردم؛ چون جنس صبحت‌ها، عین دو متنِ قبل بود. آدمِ مُهذّب، حکیمانه سخن می‌گوید. ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
﷽ 🔰 امام، راه امام، یار امام *روایت اردوی یک روزه‌ی #راه_امام، خانه طلاب جوان ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍
🔰 [...] صفحه آخر، دو ستونْ متن بود، با تیتر «حاجی والی، پیر حرکت‌های جهادی». نوشته را که خواندم، دیدم آقا هیچ اسمی از حاج عبدالله نیاورده، پس چرا تیتر می‌گوید "حاجی والی"؟ قضیه را که از عمو هادی پرسیدم، گفت اینها صحبت‌های خودِ حاج عبدالله والی‌ست، نه صحبت‌های آقا راجع به حاج عبدالله! در واقع جزوه سه بخش بود، امام، آقا، حاج عبدالله. خیلی تعجّب کردم؛ چون جنس صبحت‌ها، عین دو متنِ قبل بود. آدمِ مُهذّب، حکیمانه سخن می‌گوید. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
﷽ 🔰 امام، راه امام، یار امام *روایت اردوی یک روزه‌ی ، خانه طلاب جوان ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان ● سوم: عمو هادی ● به چند گروه تقسیم شدیم برای مباحثه‌ی جزوه‌ی راه امام. هر گروه هم برای خودش یک سرگروه داشت و استاد قریب هم بین گروه‌ها جا‌به‌جا می‌شد تا به سوالات پاسخ بدهد. سر گروه ما، شد عمو هادی. شاید صدای هادی را در پادکست حجره شنیده باشید. هادی حسن زاده متولد ۷۷ است، اما مثل بابا بزرگ‌ها به نظر می‌رسد. رفتارش پُخته و سنجیده، و کاملاً آخوندی‌ست؛ انگار که هادی از همان اول با عمامه به دنیا آمده است. با اینکه اختلاف سنّی‌مان بیش از سه سال نیست، امّا وقار و متانت او مجبورم می‌کند که احترام خاصّی برای او قائل باشم. با هادی در سفر بشاگرد بیشتر آشنا شدم. مسوولیت فرهنگی داخلی اردو با او بود. یکی از برنامه‌هایی که تدارک دیده بود، بازخوانی پیام رهبری به گروه‌های جهادی موسوم به "منشور نُه بندی" بود. آنجا بود فهمیدم واقعا آدم خوش فکر و خوش فهمی است. در جلسات راه امامی هم که در جهادی برگزار کردیم، این وجهه‌اش نمایان‌تر شد. خاطرم هست که در مباحثه عمومی یکی از بچه‌ها تحلیلی از صحبت‌های آقا داشت و می‌گفت: «فلان چیز اصلاً رویه آقا نیست». عمو هادی بلا فاصله، قاطعانه و محکم گفت: «اتفاقا هست! این سیره رهبری‌ست». هرچه هم از مباحثات می‌گذشت، بیشتر به درستی حرف عمو هادی پی می‌بردیم. در بشاگرد، یک گروه را سرگروهی می‌کرد که اکثرا دهه هشتادی بودند؛ امّا برای افراد گروه مرشدی می‌کرد. اعضای گروهش هم واقعاً حس گرفته بودند، و یک هویت جمعی برای‌شان شکل گرفته بود. در مباحثه‌ی حرم امام هم به نکات بسیار مهمی اشاره کرد؛ آقا در بخشی از سخنان خود در دیدار با گروه‌های جهادی می‌فرماید: 《جهاد یعنی یک حرکت جوشیده‌ی از اعتقاد و باور قلبی و ایمان و به کارگیری توانایی‌ها؛ اگر چنانچه‌ آن ایمان وجود دارد، آن باور قلبی وجود دارد، پس این کار حدّ نهایی ندارد؛ چون توانایی‌ها حدّ نهایی ندارند؛ توانایی‌های انسان واقعاً هیچ حدّی ندارد، اندازه ندارد. دل شما، روح شما، ذهن شما، مغز شما توانایی فوق‌العاده‌ای دارد؛ یعنی [مثل] این کارهایی که کرده‌اید.》 هادی در این بخش به این نکته توجه داد که آقا هر حرفی که می‌زند، از پشتوانه‌های معرفتی سنگین ‌و پُر مغزی بهره‌مند است. در نظر آقا، چون ایمان و توانایی‌های انسان محدودیت ندارد، لذا جهاد هم که مبتنی بر این ارکان است، محدودیت نخواهد داشت. رهبری در این مسئله هم کاملاً هستی‌شناسانه می‌اندیشد و همینطور هم توضیح می‌دهد. عمو هادی، سر مزار مرحوم نادر طالب هم صحبت‌های بسیار خوب و قابل استفاده‌ای ارائه کرد. به نظرم هادی توان تبلیغی بالایی دارد و کلام او گرمی و گرایی خاصی دارد. هنگام خداحافظی از والی‌ها هم دیدم که چطور با آرامش و اعتماد بنفس گفتگو را میزبانی می‌کرد و با آنها گرم گرفته بود. امیدورام حوزه بتواند در ابعاد وسیع از امثال هادی تربیت و تکثیر کند. ... ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄