#قصه_کودکانه_شب
#آداب_دوستی
به نام #خدا
یکی بود یکی نبود. خرگوش 🐰و سنجاب🐿 چندسالی بود که باهم دوست بودن. سنجاب خیلی خرگوشو دوست 😍داشت و گاهی وقتها این دوست داشتن زیاد کار دستش میداد. یک روز با هم تولد 🎉🎊🎁🎈خرسی 🐼دعوت شده بودن. توی تولد خرگوش🐰 که میوه ها 🍊🍅🍇🍎و خوراکیهاشو خورده بود بدون اینکه از سنجاب🐿 اجازه بگیره از خوراکیهای سنجاب کوچولو برداشت و خورد.😨 سنجاب خوشش نیومد 😲چون خودش دلش میخواست اونهارو بخوره ولی چون خرگوش کوچولو رو دوست داشت چیزی بهش نگفت. فردای اون روز توی کلاس معلم اسم سنجاب رو صدا کرد تا بره پای تخته و تمرینهای ریاضی رو حل کنه. وقتی حل تمرینها تموم شد و سنجاب 🐿اومد سرجاش بشینه، خرگوش🐰 صندلی رو عقب کشید و سنجاب افتاد روی زمین😱. سنجاب خیلی دردش اومده بود و معلم که متوجه کار بد😡 خرگوش شده بود اومد جلو تا خرگوش کوچولو رو دعواش کنه و از کلاس بفرسته بیرون. ولی سنجاب🐿 به معلم گفت که خرگوش مقصر نیست و اون خودش حواسش نبوده و افتاده. معلم چیزی نگفت و به درسش ادامه داد. زنگ🔔 تفریح بچه ها باهم قرار گذاشتن که برای هفته دیگه همه پولهای توجیبیشون رو جمع کنن تا بتونن با هم برن سینما. از فردای اون روز سنجاب🐿 پولهاشو خوراکی نمیخرید. ولی خرگوش کوچولو به سنجاب میگفت که امروز خیلی دلش خوراکی🥕🍒🍑 میخواد ولی پولشو خونه جاگذاشته. سنجاب هم پولشو میرفت واسه دوستش خرگوش کوچولو خوراکی میگرفت. هفته بعد وقتی قرار بود بچه ها باهم برن سینما سنجاب کوچولو هرچی حساب کرد دید پولش کمه و نمیتونه بلیط تهیه کنه. بچه ها همه باهم رفتن سینما ولی سنجاب🐿 مجبور بود برگرده خونه. همون موقع خرس🐼 کوچولو سنجاب رو صداکرد و بهش گفت که یک مقدار پول اضافی داره که میتونه به سنجاب کوچولو قرض بده. سنجاب ما خیلی خوشحال شد که میتونه با بچه ها فیلم ببینه. بعد از سینما خرسی🐼 اومد پیش سنجاب و بهش گفت که میخواد باهاش صحبت کنه. سنجاب همراه خرسی رفتن کنار رودخونه و خرسی به سنجاب گفت که من چندوقته حواسم به دوستی تو و خرگوش هست. توی این دوستی فقط همیشه تو از خودت و حقت میگذری. روز تولدم متوجه شدم که خرگوش خوراکیهای تورو خورد و تو بهش چیزی نگفتی. توی کلاس صندلی رو کشید کنار و تو افتادی و وقتی خواست معلم دعواش کنه تو نذاشتی و گفتی خودت مقصری. این دوستی هیچ فایده ای واسه تو نداره ❌و فقط ضررش🚫 به تو میرسه. اگه تو پولهاتو واسه خرگوش خوراکی گرفتی و امروز پولت کم بود و نمیتونستی بری سینما باید خرگوش🐰 هم به خاطر تو که بهترین دوستشی پیشت میموند نه اینکه با بچه ها بره سینما و تو رو تنها بذاره. سنجاب میدونست که حق با خرگوشه. ولی خب خیلی خرگوشو دوست داشت و نمیدونست چیکار کنه. خرسی بهش گفت خوب فکرهاتو کن و خودت تصمیم بگیر. ببین خودتو بیشتر دوست داری یا خرگوش رو.
خب بچه های عزیزم اگه شما جای سنجاب باشید چیکار میکنید؟
🦋 https://eitaa.com/nafiseshamohamadi🦋
#حدیث
#حدیث_شعر
#حدیث_تصویری
🌻بپرس تا یاد بگیری...
🌸هم وقتی بچه هستی
🌱هم آن زمان که پیری
🌸هر چی بلد نباشی
🌱بپرس تا یادبگیری
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
#تربیت_کودکان_مهدوی
#مهدوی
💠جهت ایجاد انس در کودکان نسبت به امام زمان عج، هر گونه آموزش و کار تربیتی باید #متناسب_سن، #درک و #توان کودک باشد.
🌸🌸🌸🌸
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
نقاشی گام به گام
#ماهی
🎨🎉👌🏽🌞🌜🎈🖍
هرروز با #آموزش_نقاشی درخدمت شما دختران گل هستیم...
بچه های گلم شماهم این نقاشی رو تمرین کنید👆👆👆👆
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅┄
فاطمه معصومه (س) دختر دوست داشتنی خاندان پیامبر
#حضرت_معصومه
بوی بهار کوچه های مدینه را پر کرده بود صدای دختر کوچک نجمه خاتون در اتاق پیچید خاندان پیامبر دخترها را دوست داشتند و تولد این دختر حتماً هدیه ی خوبی بود و همه را خوشحال کرده بود. نامش را فاطمه گذاشتند در آن زمان رسم بود که هر کس را لقبی میدادند و امام رضا علیه السلام به او لقب معصومه یعنی پاک و بی گناه داده بود.
حضرت معصومه 25 سال از برادرش کوچکتر بود اما همیشه یار و همدم او بود. هنوز 6 سال بیشتر نداشت که پدرش امام موسی کاظم علیه السلام به دست هارون به شهادت رسید اما حضرت معصومه برادری مثل امام رضا علیه السلام داشت و این، غم شهادت پدر را کم میکرد.
زبدة التصانیف، ج 6، ص 159، به نقل از کریمه اهل بیت، ص 3
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅┄
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
#برندگان_مسابقه
#حضرت_معصومه
👇👇👇👇👇👇
1-زهرا نصر ❤️
2-محدثه سید قلعه❤️
3-فاطمه میرنجم الدین❤️
4- نیلوفرسالاری❤️
5-فاطمه نوری❤️
6-بهار میرنجم الدین❤️
7-نرگس نصوحی❤️
8- مهدیس کرمانی❤️
9-حانیه یادگاری❤️
10- بهار صدری❤️
11- ثنا شاهسنایی❤️
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/nafiseshamohamadi