eitaa logo
کانال نقد الحاد
346 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
978 ویدیو
553 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️اعتراف غزالی (از علمای بزرگ و مشهور اهل سنت) به عمر بن خطاب و غصب خلافت امیر المومنین ☑️از جمله ی افرادی که به غصب امیر المومنین (ع) و بیعت شکنی اعتراف کرده اند، غزالی از علمای بزرگ اهل سنت می باشد که مینویسد: 📒جمهور مسلمانان بر متن حدیث خطبه ی پیامبر (ص) در روز غدیر خم اتفاق دارند. پیامبر (ص) فرمودند: هر کس که من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. پس عمر به به على (ع) گفت: تبریک، تبریک، اى ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولاى دیگرى هستی. این سخن عمر نشان از تسلیم و رضایت اوست؛ 💫 اما بعدا عمر تحت تأثیر و علاقه به ریاست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلى تغییر داد و با لشکر کشى‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌هاى دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران اختلافات اولیه (عصر جاهلیت) هموار کرد و از مصادیق این سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معاملهاى کردند. 📚مجموعة رسائل الامام الغزالی ص۴٨٣ 🔖اسکن l1l.ir/2oko ☑️ @naghdeelhad
🔰محمد الامین الشنقیطی (عالم مشهور سَلَفی): عمر بن الخطاب معنای آیه ی کلاله را با وجود توضیح فراوان پیامبر هرگز نفهمید! 🔸همانطور که میدانیم یکی از اساسی ترین ویژگی های لازم برای و امام مسلمین آن است که تسلط و آگاهی بالایی بر کریم داشته باشد چرا که قرآن برترین و معتبرترین مصدر برای فهم معارف دینی است. 🔹این در حالی است که با مراجعه به روایات و اقوال علمای مخالفین شیعه در مییابیم که حتی از فهم یک آیه ی ساده آن هم در شرایطی که فصیح ترینِ بشر یعنی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن را بارها برایش توضیح داده عاجز بوده است ! 📒محمد الامین الشنقیطی - عالم سرشناس سَلَفی - مینویسد : فَهَذَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَهُوَ عَجِزَ عَنِ أَنْ یَفْهَمَ مَعْنَى الْکَلَالَةِ حَتَّى مَاتَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَقَدْ سَأَلَ النَّبِیَّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - عَنْهَا کَثِیرًا فَبَیَّنَهَا لَهُ وَلَمْ یَفْهَمْ. فَقَدْ ثَبَتَ عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: مَا سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - عَنْ شَیْءٍ أَکْثَرَ مِمَّا سَأَلْتُهُ عَنِ الْکَلَالَةِ، حَتَّى طَعَنَ بِإِصْبَعِهِ فِی صَدْرِی، وَقَالَ لِی: «یَکْفِیکَ آیَةُ الصَّیْفِ فِی آخِرِ سُورَةِ النِّسَاءِ». 📚أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن،ج٧ ص۵۶٨ اسکن 👈 yon.ir/oHEBH 📝این عمر بن الخطاب است که عاجز ماند از این که معنای را بفهمد تا این که از دنیا رفت و بسیار از پیامبر معنای «کلاله» را پرسید و پیامبر آن را برایش توضیح داد و عُمَر نفهمید. از عمر ثابت شده است که او گفت: در مورد هیچ چیز بیشتر از کلاله از رسول الله (ص) نپرسیدم تا این که ایشان با انگشتش بر سینه ام زد و به من گفت : آیه ی صیف در آخر سوره ی نساء برای تو کفایت می کند. ✅ در این جا اصل اشکال ما نه به جهل عُمَر به ساده ترین مفاهیم قرآنی که به آن است که چنین شخصی با وجود افرادی اعلم از وی به قرآن کریم که در راس آنان امیر المومنین علیه السلام قرار دارند، بر مسند خلافت تکیه زد! ⁉️به راستی چگونه ممکن است ما کسی را به عنوان خلیفه ی مسلمین و مقتدا و پیشوای آنان بپذیریم که ساده ترین مفاهیم قرآنی را نمیداند و با وجود توضیحات فراوان پیامبر باز هم معنای آن را نمی فهمد؟! ☑️ @naghdeelhad
⁉️آیا واقعیت دارد که (ص) از عمر بن الخطاب می ترسید؟ [مصادر اهل سنت] 🔘وقتی در کتب اهل سنت جستجو می کنیم موضوعات عجیب و غریب زیادی را مشاهده می کنیم، یک نمونه آن همین روایت ترس پیامبر(ص) از است. ما فقط به دو نمونه از روایات معتبر اشاره میکنیم. 📒احمد بن حنبل با سند معتبر این گونه نقل می کند: «....قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: لا أَزَالُ هَائِبَةً لِعُمَرَ بَعْدَ مَا رَأَیْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم صَنَعْتُ حَرِیرَةً وَعِنْدِی سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ جَالِسَةٌ، فَقُلْتُ لَهَا: کُلِی، فَقَالَتْ: لا أَشْتَهِی وَلا آکُلُ، فَقُلْتُ: لَتَأْکُلِنَّ أَوْ لأَلْطَخَنَّ وَجْهَکِ، فَلَطَخْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِکَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَهُوَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا، فَأَخَذْتُ مِنْهَا فَلَطَخْتُ وَجْهِی، وَرَسُولُ اللَّهِ یَضْحَکُ، إِذْ سَمِعْنَا صَوْتًا جَاءَنَا یُنَادِی: یَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: " قَوْمًا فَاغْسِلا وُجُوهَکُمَا، فَإِنَّ عُمَرَ دَاخِلٌ "، فَقَالَ عُمَرُ: السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ، أَأَدْخُلُ؟ فَقَالَ: " ادْخُلِ ادْخُلْ"» 📝« مى‌گوید:‌ همواره از عمر بن خطاب مى‌ترسیدم بعد از این‌که ترس رسول خدا(ص) را از او دیدم. حریره درست کردم و نزد من سوده بنت زمعه (همسر دیگر رسول خدا)‌ نشسته بود به او گفتم: از آن بخور. او گفت: اشتها ندارم و نمى‌خورم . به او گفتم: از این غذا تناول کن یا آن را به صورتت مى‌مالم. پس غذا را به صورت او مالیدم. پیامبر(ص) در حالى‌که میان من و او نشسته بود خندید و از این غذا گرفتم به صورت خودم هم مالیدم و رسول خدا(ص) همچنان مى‌خندید. در این هنگام صدایی شنیدیم که مى‌گفت:‌ اى عبد الله بن عمر! رسول خدا(ص) فرمود: ‌پا شوید صورتهایتان را بشویید، چرا که عمر وارد مى‌شود. عمر گفت: سلام بر تو اى رسول خدا(ص) و رحمت و برکات خدا بر تو باد. سلام برشما آیا وارد شوم؟ رسول خدا(ص) فرمود: وارد شو» 📚فضائل الصحابة.ج١ ص٣۴٩ 📒ابو یعلی موصلی نیز با سند معتبر این گونه نقل کرده است: «...أَنَّ عَائِشَةَ قَالَتْ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِخَزِیرَةٍ قَدْ طَبَخْتُهَا لَهُ، فَقُلْتُ لِسَوْدَةَ ـ وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا ـ: کُلِی، فَأَبَتْ، فَقُلْتُ: لَتَأْکُلِنَّ أَوْ لَأُلَطِّخَنَّ وَجْهَکِ، فَأَبَتْ، فَوَضَعْتُ یَدِی فِی الْخَزِیرَةِ، فَطَلَیْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِکَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَوَضَعَ بِیَدِهِ لَهَا، وَقَالَ لَهَا: «الْطَخِی وَجْهَهَا»، فَضَحِکَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَهَا، فَمَرَّ عُمَرُ، فَقَالَ: یَا عَبْدَ اللَّهِ، یَا عَبْدَ اللَّهِ، فَظَنَّ أَنَّهُ سَیَدْخُلُ، فَقَالَ: «قُومَا فَاغْسِلَا وُجُوهَکُمَا»، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَیْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ» 📝«عایشه مى‌گوید: من غذایى را پخته و خدمت رسول خدا(ص) آوردم، به سوده (همسر دیگر آن حضرت) که رسول خدا(ص) میان من و او فاصله شده بود نیز تعارف کردم، سوده از خوردن غذایى که من پخته بودم خوددارى کرد به او گفتم:‌ از این غذا تناول کن یا آن را به صورتت مى‌مالم. او دوباره خوددارى کرد. من دست در میان غذا بردم و به صورت او مالیدم، پیامبر(ص) از این مساله خندید و به سوده دستور داد که او نیز همین کار را با من انجام دهد. در همین زمان عمر بن الخطاب از کنار منزل رسول خدا(ص) عبور کرد و گفت: اى عبد الله اى عبد الله! رسول خدا(ص) گمان کرد که او وارد خانه مى‌شود. رسول خدا(ص) به آن دو فرمود:‌ پا شوید صورت هاى تان را بشویید. عایشه مى‌گوید: از روزى که دیدم رسول خدا(ص) از قیافه و هیبت عمر بن الخطاب ترسید، همیشه از عمر مى‌ترسیدم» 📚مسند ابی یعلی.ج٧ ص۴۴٩ 📗این روایات مورد تصحیح علمای اهل سنت قرار گرفته است اسکن 👇 p30up.ir/uploads/f480411136.jpg 💥💥نکته : ▪️ توجه کنید که به نظر شیعه این نوع روایات از جعلیات اهل سنت است و واقعیت ندارد لکن دلیل جعل چنین روایاتی این است تا اینگونه برای خلفای خود فضیلت سازی کنند حتی به قیمت پایین آوردن مقام پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ☑️ @naghdeelhad
▪️اعتراف غزالی (از علمای بزرگ و مشهور اهل سنت) به عمر بن خطاب و غصب خلافت امیر المومنین ☑️از جمله ی افرادی که به غصب امیر المومنین (ع) و بیعت شکنی اعتراف کرده اند، غزالی از علمای بزرگ اهل سنت می باشد که مینویسد: 📒جمهور مسلمانان بر متن حدیث خطبه ی پیامبر (ص) در روز غدیر خم اتفاق دارند. پیامبر (ص) فرمودند: هر کس که من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. پس عمر به به على (ع) گفت: تبریک، تبریک، اى ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولاى دیگرى هستی. این سخن عمر نشان از تسلیم و رضایت اوست؛ 💫 اما بعدا عمر تحت تأثیر و علاقه به ریاست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلى تغییر داد و با لشکر کشى‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌هاى دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران اختلافات اولیه (عصر جاهلیت) هموار کرد و از مصادیق این سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معاملهاى کردند. 📚مجموعة رسائل الامام الغزالی ص۴٨٣ 🔖اسکن l1l.ir/2oko ☑️ @naghdeelhad
🔰ممانعت از نشر احادیث پیامبر(ص) توسط (مصادر اهل سنت) 🔸از شاهکار هایی که در کتب اهل سنت ثبت شده، ممانعت عمر بن الخطاب از نشر احادیث رسول خدا(ص) است، چنانچه شمس الدین ذهبی (امام جرح و تعدیل اهل سنت) در این مورد مینویسد: 📒یَحْیَى بنُ أَیُّوْبَ: عَنِ ابْنِ عَجْلاَنَ:أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ کَانَ یَقُوْلُ: إِنِّی لأُحَدِّثُ أَحَادِیْثَ، لَوْ تَکَلَّمْتُ بِهَا فِی زَمَنِ عُمَرَ، لَشَجَّ رَأْسِی 📝ابوهریره دائما می گفت: من الآن احادیثی را نقل می کنم که اگر در زمان عمر نقل می کردم، یا در پیش عمر نقل می کردم، سرم را می شکافت 📒ذهبی در ادامه می نویسد: قُلْتُ: هَکَذَا هُوَ کَانَ عُمَرُ -رَضِیَ اللهُ عَنْهُ- یَقُوْلُ: أَقِلُّوا الحَدِیْثَ عَنْ رَسُوْلِ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ-. و َزَجَرَ غَیْرَ وَاحِدٍ مِنَ الصَّحَابَةِ عَنْ بَثِّ الحَدِیْثِ، وَهَذَا مَذْهَبٌ لِعُمَرَ وَلِغَیْرِهِ 📝و عمر این گونه بود، عمر دائما می گفت: از پیامبر(ص) کمتر حدیث نقل کنید. عمر بسیاری از صحابه را از نقل و گسترش حدیث منع می کرد. این روش عمر و دیگران بوده است 📚سیر اعلام النبلاء.ج٢ ص۶٠١👇 p30up.ir/uploads/f12410965.jpg ⁉️ ما از علمای اهل سنت: به چه دلیلی عمر از نشر احادیث رسول خدا(ص) جلوگیری میکرد؟ اگر شما خود را اهل سنت میدانید چگونه خلیفه دوم شما از نشر سنت پیامبر اکرم جلوگیری میکرده؟ ☑️ @naghdeelhad