🌿شرح و تفسير حکمت ۳۱۱
💥كيفر كتمان حقيقت!
امام علیه السلام اين سخن را زمانى بيان كرد كه به بصره آمده بود و «انس بن مالك» را فرا خواند و او را مأموريت داد كه به سوى طلحه و زبير برود وچيزى را كه از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله درباره آنها شنيده بود بيان كند. (اشاره به جمله اى است كه پيغمبر صلی الله علیه و آله درباره آن دو فرموده بود كه «شما به زودى با على جنگ خواهيد كرد در حالى كه ظالميد؛ إِنَّكُما سَتُقاتِلانِ عَلِيّآ وَأنْتُما لَهُ ظالِمانِ») انس از اين كار خوددارى كرد و نزد حضرت آمد و عرض كرد: من اين سخن را فراموش كرده ام؛ (وَقالَ علیه السلام: لاَِنَسِ بْنِ مالِکٍ، وَقَدْ كانَ بَعَثَهُ إِلى طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ لَمّا جاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُما شَيْئاً مِمّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله في مَعناهُما، فَلَوى عَنْ ذلِکَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فقال: إِنِّي أُنْسِيتُ ذلِکَ الاَْمْرَ). امام علیه السلام فرمود: «اگر دروغ مى گويى، خدا تو را به سفيدى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا كند آنگونه كه عمامه نتواند آن را بپوشاند»؛ (فقال علیه السلام : إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَکَ اللّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَمِعَةً لاَتُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ). «لَوى» از ماده «لىّ» به معناى تاخير انداختن است. «لامِعَةً» به معناى روشن و آشكار است. «لا تُوارِيها» يعنى آن را نمى پوشانيد. سيّد رضى؛ در تفسير واژه «بَيْضاءَ لامِعَةً» مى گويد: «منظور امام بيمارى برص و پيسى است و چيزى نگذشت كه انس گرفتار اين بيمارى در صورتش شد به گونه اى كه همواره (از خجالت و شرمندگى) نقاب مى زد»؛ (قالَ الرَّضِيُ : يَعْنِى الْبَرَصَ، فَأَصابَ أَنَسآ هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعآ). مورّخان و محدثان در شرح كلام فوق، داستان را متفاوت نقل كرده اند. بعضى ماجرا را همانند مرحوم سيّد رضى نقل كرده و آن را مربوط به مأموريتى مى دانند كه على علیه السلام به انس بن مالك براى بازگويى گفتار پيامبر صلی الله علیه وآله درباره طلحه و زبير داد؛ ولى از آن مشهورتر چيزى است كه ابن ابى الحديد نقل كرده وبسيارى از مورخان و محدثان با او موافقند و آن اينكه امام علیه السلام در سرزمين «وحبه» در كوفه جمعى از مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، چه كسى اين سخن را از پيغمبر اكرم صلی الله علیه وآله به هنگام بازگشت از حجةالوداع شنيده است كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعِلَىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ؟» (اشاره به داستان غدير و خطبه پيغمبر صلی الله علیه وآله در آن روز است) جمعى برخاستند وگواهى دادندكه پيامبر صلی الله علیه وآله چنين فرمود.امام روبه انس بن مالك (خادم مخصوص پيامبر صلی الله علیه وآله) كرد وفرمود: تو كه در آنجا حاضر بودى چرا گواهى نمى دهى؟ انس عرض كرد: اى اميرمؤمنان! سن من زياد شده و آنچه فراموش كرده ام بيش از آن است كه در خاطر دارم. امام علیه السلام فرمود: اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى پيسى مبتلا سازد آنگونه كه عمامه نيز آن را نپوشاند. چيزى نگذشت كه نفرين امام علیه السلام در حق او مستجاب شد و به اين بيمارى مبتلا گشت. ⬇️⬇️
↕️
مرحوم خطیب در مصادر بعد از اشاره به كلام ابن ابى الحديد مى گويد: اين نقل موافق مشهور است و در بسيارى از كتب معتبره آمده است. سپس براى اطلاع بيشتر درباره اين قضيه به جلد اوّل كتاب نفيس الغدير (نوشته علامه امينى) ارجاع مى دهد. روايت سومى نيز در اين زمينه هست كه رخداد پيشگفته را مربوط به داستان «طير مشوى» (مرغ بريان) مىداند. ماجرا از اين قرار است كه شخصى مرغ بريانى براى رسول اكرم صلی الله علیه وآله هديه فرستاد. پيغمبر صلی الله علیه وآله عرضه داشت: خداوندا! محبوب ترينِ خَلقَت را بفرست تا با من از اين غذا بخورد. على علیه السلام آمد؛ ولى انس بن مالك، خادم مخصوص پيغمبر صلی الله علیه وآله هنگامى كه على علیه السلام اجازه ورود خواست گفت: پيغمبر صلی الله علیه وآله فعلاً گرفتار است. او دوست داشت مردى از قوم خودش بيايد و با پيغمبر صلی الله علیه وآله هم غذا شود. پيامبر صلی الله علیه وآله بار ديگر همان دعا را تكرار كرد. على علیه السلام آمد و اجازه خواست و باز انس همان پاسخ را گفت. در مرتبه سوم صداى امام علیه السلام بلند شد و فرمود: چه چيزى پيغمبر صلی الله علیه وآله را به خود مشغول ساخته كه مرا نمى پذيرد؟ صداى على علیه السلام به گوش رسول الله صلی الله علیه وآله رسيد. فرمود: اى انس! چه كسى بر در است؟ گفت: على بن ابى طالب. فرمود: اجازه بده وارد شود. هنگامى كه اميرمؤمنان علیه السلام خدمت پيغمبر صلی الله علیه وآله رسيد. حضرت فرمود: اى على! من سه بار از خداوند تقاضا كردم كه محبوب ترينِ خلقش را نزد من بفرستد تا با من از اين مرغ بريان تناول كند اگر در مرتبه سوم نيامده بودى نام تو را از خدا مى خواستم. على علیه السلام عرض كرد: اى رسول خدا! من سه بار آمدم و در هر سه بار انس مانع شد. پيغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: اى انس! چرا چنين كردى؟ عرض كرد: دوست داشتم كه مردى از قوم من فرا رسد. (اين ماجرا گذشت) هنگامى كه يوم الدار (روز شوراى شش نفرى عمر براى تعيين خليفه بعد از او) فرا رسيد، على علیه السلام ويژگى هاى خود را بيان كرد، انس مىگويد: على علیه السلام از من درباره آن داستان گواهى خواست. من آن را كتمان كردم و گفتم آن جريان را فراموش كردهام. على علیه السلام دست به سوى آسمان بلند كرده و عرض كرد: خداوندا! انس را به بيمارى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا ساز كه نتواند آن را از مردم مخفى كند. انس مدتى بعد به اين بيمارى مبتلا شد. در مجمع الحديث آمده است كه انس پيوسته عمامه اى بر سر مى گذاشت (به گونه اى كه بخشى از صورت او را مى پوشاند). از او سؤال كردند، گفت: اين نتيجه همان نفرين على بن ابى طالب است. و بعد از ذكر داستان طير مشوى، عمامه خود را كنار زد و سفيدى برص را نشان داد. سيد حميرى (متوفاى 173) اين جريان تاريخى را به شعر درآورده است : أَما أُتِىَ فِي خَبَرِ الاْنْبَلِ في طائِرٍ أُهْدِيَ إلَى الْمُرْسَلِ سَفينَةٌ مَكَنَ فِي رُشْدِهِ وَأنَسٌ خانَ وَلَمْ يَحْصِل في رَدِّهِ سَيِّدُ كُلِّ الْوَرى مَوْلاهُمْ فِي الْمُحْكَمِ الْمُنْزَلِ فَصَدَّهُ ذُو الْعَرْشِ عَنْ رُشْدِهِ ثُمَّ غَري بِالْبَرَصِ الاْنْكَلِ آيا در روايت باارزشى درباره مرغ (بريانى) كه به پيغمبر مرسل به عنوان هديه فرستاده شد نيامده است؟ داستانى كه همچون يك كشتى نجات در مسير خود حركت مىكرد؛ ولى انس خيانت كرد؛ اما نتوانست او را از اينكه آقاى تمام جهانيان باشد بازگرداند. مولايى كه در قرآن مجيد به مقام او اشاره شده است. خداوند صاحب عرش، او را (انس را) از مقصدش بازداشت و او را به بيمارى برص زشتى مبتلا نمود. جالب اينكه اين داستان را كه دو فضيلت مهم در آن درباره على علیه السلام آمده است ـ همانگونه كه در بالا آمد ـ جمعى از اهل سنت در كتابهاى خود نقل نموده اند و در بسيارى از مسانيد و صحاح آنها ـ به گفته مرحوم خطيب در مصادر ـ آمده است و همانگونه كه گفتيم علامه امينى؛ شرح مبسوط آن را در جلد اوّل كتاب الغدير آورده است.
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَي عَمَّا يُشْرِكُونَ (92)
🔹قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ (93)
🔹رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (94)
🔸(اوست كه) به غيب و شهود (نهان و آشكار) آگاه است؛ پس از هر چيزى كه براى او شريك مى گيرند برتر است.
🔸بگو: پروردگارا! اگر آنچه را (از عذاب) كه به آنان وعده داده شده (مى خواهى) به من نشان دهى.
🔸پس پروردگارا! مرا در ميان قوم ستمگر قرار مده.
🌿نکته:
امام صادق عليه السلام درباره ى جمله «عالم الغيب و الشهادة» فرمود: غيب آن است كه واقع نشده و شهادت چيزى است كه محقّق گشته باشد. [106]
-----
106) معانى الاخبار، ص 146.
📜پیام:
- علم خداوند به همه چيز، رمز بى نيازى او از شريك است. «ما كان معه من اله... عالم الغيب»
- علم خداوند نسبت به غيب و شهود يكسان است. «عالم الغيب و الشهادة»
- آگاهى به غيب مهم تر و مسائل غيبى بيشتر است. (در تمام قرآن، كلمه ى غيب قبل از شهادت آمده است). «عالم الغيب و الشهادة»
- پيامبر صلى الله عليه وآله امين وحى است. حتّى كلمه ى «قل» را نقل مى كند.
- حضور در ميان ظالمان، خطر گرفتارى به عذاب هاى الهى را در پى دارد. «فى القوم الظالمين»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۲۱۱ /در قدرت خداوند
🍃شگفتي آفرينش پديده ها
از نشانه هاي توانايي و عظمت خدا، و شگفتي ظرافتهاي صنعت او آن است كه از آب درياي موج زننده، و امواج فراوان شكننده، خشكي آفريد، و به طبقاتي تقسيم كرد، سپس طبقه ها را از هم گشود و هفت آسمان را آفريد، كه به فرمان او برقرار ماندند، و در اندازه هاي معين استوار شدند. و زمين را آفريد كه دريايي سبز رنگ و روان آن را بر دوش مي كشد، زمين در برابر فرمان خدا فروتن، و در برابر شكوه پروردگاري تسليم است، و آب روان از ترس او ايستاد، و سپس صخره ها، تپه ها، و كوههاي بزرگ را آفريد، آنها را در جايگاه خود ثابت نگاه داشت، و در قرارگاهشان استقرار بخشيد، پس كوهها در هوا و ريشه هاي آن در آب رسوخ كرد، كوهها از جاهاي پست و هموار سر بيرون كشيده و كم كم ارتفاع يافتند، و ريشه آن در دل زمين ريشه دوانيد، قله ها سر به سوي آسمان برافراشت، و نوك آنها را طولاني ساخت، تا تكيه گاه زمين، و ميخهاي نگهدارنده آن باشد، سپس زمين با حركات شديدي كه داشت آرام گرفت، تا ساكنان خود را نلرزاند، و آنچه بر پشت زمين است سقوط نكند، يا از جاي خويش منتقل نگردد. پس پاك و منزه است خدايي كه زمين را در ميان آن همه از امواج ناآرام، نگهداشت، و پس از رطوبت آن را خشك ساخت، و آن را جايگاه زندگي مخلوقات خود گردانيد، و چون بستري برايشان بگستراند، بر روي دريايي عظيم و ايستاده اي كه روان نيست و تنها بادهاي تند آن را بر هم مي زند، و ابرهاي پرباران آن را مي جنباند. (و توجه به اين شگفتي ها درس عبرتي است براي كسي كه بترسد.)
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📕نهج البلاغه/حکمت۳۱۲
🌼روانشناسی عبادات(علمی،عبادی)
🔸 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَي النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَي الْفَرَائِض
🔹ِو درود خدا بر او فرمود: دلها را روي آوردن و نشاط، و پشت كردن و فراري است، پس آنگاه كه نشاط دارند آن را بر انجام مستحبات واداريد، و آنگاه كه پشت كرده بي نشاط است، به انجام واجبات قناعت كنيد.
#اللٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَألْفَرَج
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📕نهج البلاغه/حکمت۳۱۲ 🌼روانشناسی عبادات(علمی،عبادی) 🔸 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : إِنَّ لِلْقُلُو
.
🌿شرح و تفسیر حکمت ۳۱۲
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته قابل توجه روانى اشاره كرده، مى فرمايد: «دلها (ى انسانها) گاه روى مى آورد (و پرنشاط است) و گاه پشت مى كند (وبى نشاط است) آنگاه كه روى مى آورد آن را به انجام نوافل ومستحبات نيز وادار كنيد و آنگاه كه پشت مى كند و بى نشاط است تنها به انجام فرائض وواجبات قناعت نماييد»؛ (إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ). بدون شك، انسان حالات مختلف و متفاوتى دارد و در هر يك از اين حالات بايد موافق آن گام بردارد تا به نتيجه مطلوب برسد.
گاه فكر انسان آرام و روح او پرنشاط است و عوامل اشتغال فكرى وجود ندارد و جسم و روحش آماده براى عبادت و اطاعت و بندگى خداست. در اين هنگام اين فرصت طلايى را بايد غنيمت شمرد و علاوه بر واجبات به مستحبات نيز با حضور قلب پرداخت. ولى گاه روح انسان خسته و فكر او مشغول به يك سلسله مشكلات دنيوى است و گاه ناراحتى جسمانى نيز به آن ضميمه مىشود بهگونهاى كه حوصله هيچ كارى را ندارد در چنين شرايطى بايد به واجبات كه به هر حال بايد انجام شود قناعت كرد، زيرا پرداختن به مستحباتى كه انسان آن را بر خودش تحميل كند وهيچ حضور قلب و نشاطى در آن نباشد سبب ارتقاء روح و قرب به پروردگار ووصول به اهداف عالى نخواهد شد و چه بسا اگر مستحبات را در چنين حالى به خود تحميل كند هم به واجبات ضرر بزند و هم حالت تنفر از مستحبات براى او حاصل شود كه هر دو ضايعه بزرگى است.
شبيه همين گفتار حكيمانه در حكمت 193 با كمى تفاوت گذشت وهمانگونه كه به هنگام ذكر سند گفتيم، اين حديث شريف از رسول اكرمصلی الله علیه وآله با كمى تفاوت به اين صورت آمده است: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَيْكُمْ بِالْفَرِيضَةِ». همچنين شبيه اين كلام حكيمانه در حكمت 278 گذشت آنجا كه فرمود : «قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ عمل كمى كه با نشاط آن را تداوم بخشى اميدواركنندهتر از عملى است كه بسيار و خسته كننده است». نكته اصلى اينجاست كه اسلام به كيفيت عمل بيش از كميت آن اهميت مى دهد، ازاينرو در آيه دوم سوره «ملك» مى خوانيم: «(الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ)؛ آنكس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى كنيد، و او شكست ناپذير وبخشنده است». در اين آيه شريفه به حُسن عمل اهميت داده شده است، نه به كثرت عمل.
به همين دليل امام صادق علیه السلام در حديثى به اين نكته توجه داده و مى فرمايد: «لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلاً⬇️
↕️
وَلَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلاً؛ منظور اين نيست كه عمل فرد بيشتر باشد، بلكه مقصود آن است كه كداميك صحيح تر و كاملتر عمل مى كنيد». به بيان ديگر، روح عمل، حضور قلب و توجه به خدا و اخلاص است و اين در حالى حاصل مى شود كه انسان نشاط عبادت داشته باشد و به هنگام كمبود نشاط حضور قلب نيز آسيب مى پذيرد به همين دليل فرموده اند: هنگامى كه نشاط عبادت نيست به واجبات قناعت كنيد و به هنگام نشاط عبادت، هم واجبات را به جا بياوريد و هم مستحبات را. اضافه بر اين اگر هنگام نداشتن نشاط و حوصله براى عبادت، انسان مستحبات را بر خود تحميل كند ممكن است يك حال نفرت و بيزارى در او پيدا شود كه بر آينده او نيز تأثير بگذارد. در نامه 69 كه از نامه هاى جالب اميرمؤمنان على علیه السلام به «حارث همدانى» است نيز اشاره اى به اين حقيقت شده بود آنجا كه مى فرمايد: «وَخَادِعْ نَفْسَکَ فِي الْعِبَادَةِ وَارْفُقْ بِهَا وَلا تَقْهَرْهَا وَخُذْ عَفْوَهَا وَنَشَاطَهَا إِلاَّ مَا كَانَ مَكْتُوباً عَلَيْکَ مِنَ الْفَرِيضَةِ فَإِنَّهُ لابُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَتَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا؛ در انجام عبادت، نفس خود را بفريب (و آن را رام ساز) و با آن مدارا كن و خويشتن را بر آن مجبور نساز، بلكه بكوش آن را در وقت فراغت و بانشاط به جا آورى مگر فرايضى كه بر تو مقرر شده است كه در هر حال بايد آنها را انجام دهى و در موقعش مراقب آن باشی".
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
⚘ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم 💫سوره مُؤْمِنُونَ 🔹عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَاد
⚘
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
💫سوره مُؤْمِنُونَ
🔹وَإِنَّا عَلَي أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ (95)
🔸و بدون شك ما مى توانيم آنچه را به آنان وعده مى دهيم به تو نشان دهيم.
🌿نکته:
خداوند در اين آيه پيامبرش را دلدارى داده است كه قدرت دارد گمراهان و كافران را عذاب كند امّا به دلايلى عذاب آنان را به تأخير مى اندازد از جمله:
الف: به آنان مهلت مى دهد تا توبه كنند.
ب: با آنان اتمام حجّت كند.
ج: در آينده افراد مؤمنى از نسل آنان به وجود مى آيد.
د: به خاطر وجود پيامبر صلى الله عليه وآله كه مايه ى رحمت و بركت است.
📜پیام:
- تأخير عذاب، نشانه ى ناتوانى خداوند نيست. «لقادرون»
- از اينكه عاقبت كفّار را به چشم خود نمى بينيد، در قدرت خداوند شك نكنيد. «نريك ما نعدهم لقارون»
منبع:تفسیر نور
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📚نهج البلاغه/خطبه ۲۱۲ /در نكوهش اصحاب
🍂بسيج مردم براي جنگ با شاميان
خدايا! هر كدام از بندگان تو، كه سخن عادلانه دور از ستمكاري، و اصلاح كننده دور از فسادانگيزي ما را نسبت به دين و دنيا شنيد، و پس از شنيدن سر باز زد، و از ياري كردنت باز ايستاد، و در گرامي داشتن دين تو درنگ كرد، ما تو را بر ضد او به گواهي مي طلبيم، اي خدايي كه از بزرگ ترين گواهاني و تمام موجوداتي كه در آسمانها و زمين سكونت دادي همه را بر ضد او به گواهي دعوت مي كنيم با اينكه تو از ياري او بي نيازي، و او را به كيفر گناهانش گرفتار خواهي كرد.
⚘
@Nahjolbalaghe1
.
📕نهج البلاغه/حکمت۳۱۳
✅جامعیت قرآن(علمی)
🔸وَ قَالَ ( عليه السلام ) : وَ فِي الْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ
🔹و درود خدا بر او فرمود: در قرآن اخبار گذشتگان، و آيندگان، و احكام مورد نياز زندگيتان وجود دارد.
⚘
@Nahjolbalaghe1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
. 📕نهج البلاغه/حکمت۳۱۳ ✅جامعیت قرآن(علمی) 🔸وَ قَالَ ( عليه السلام ) : وَ فِي الْقُرْآنِ نَبَأُ مَ
🌿شرح و تفسیر حکمت ۳۱۳
🌺جامعیت قرآن
امام علیه السلام در این حدیث شریف به اهمیت و جامعیت قرآن اشاره مى کند ومى فرماید: «در قرآن، اخبار پیشینیان و حوادث آینده و حکم و دستور مربوط به شما آمده است»؛ (وَفِی آلْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَکُمْ، وَخَبَرُ مَا بَعْدَکُمْ، وَحُکْمُ مَا بَیْنَکُمْ). منظور از اخبار پیشینیان روشن است، زیرا بخش مهمى از قرآن مجید، تاریخ انبیا و اقوام گذشته است؛ از آفرینش آدم تا حالات حضرت مسیح واصحاب ویارانش، قرآن دست ما را مى گیرد و در تمام قرون و اعصار گذشته همراه انبیا وپیغمبران و اقوام آنها حرکت مى دهد و تلخ و شیرین زندگى آنها را بیان مى کند و تجارب فراوان و حوادث عبرت انگیز بسیارى را که در زندگانى آنها بوده یکجا پیش روى ما مى نهد آنگونه که گویا ما همراه آنها بوده ایم و با آنها مى زیسته ایم. منظور از حوادث آینده، مسائل مربوط به قبر و برزخ و قیامت است که در جاى جاى قرآن مجید به آن اشاره شده است به گونه اى که گویا ما آینده را دیده ایم و در آن زیسته ایم. منظور از جمله «وَحُکْمُ ما بَیْنَکُمْ» این است که در قرآن به همه برنامه هاى زندگى شما اعم از واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح، اشارات کلى یا جزئى شده است، بنابراین قرآن کتاب جامعى است که هرچه بخواهید در آن هست. با توجه به شأن نزولى که در حدیث حارث اعور آمده بود روشن مى شود که این سخن را امام علیه السلام زمانى بیان فرمود که مردم به سراغ احادیث رفته و قرآن را رها ساخته بودند. البته منظور امام علیه السلام رها کردن احادیث نیست، زیرا پیغمبر صلی الله علیه وآله در «حدیث ثقلین» کتاب خدا و عترت را (عترتى که منبع اصلى احادیث رسول خدا صلی الله علیه وآله است) با هم توصیه مى کند، بلکه منظور این است که افراط در توجه به حدیث تا آنجا که قرآن رها شود کار نکوهیده اى است. به هر روى، مهم این است قرآن که نور و رحمت الهى و مایه هدایت وسعادت است در میان مسلمانان به فراموشى سپرده نشود. مسلمانان در درجه نخست اساس کار خود را از قرآن بگیرند و سپس از سنت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله واحادیث اهلبیت: براى تشریح این دستورات و آگاهى از جزئیات برنامه ها بهره مند شوند. در ذیل حدیث اعور پس از کلام نورانى بالا جمله هایى درباره اهمیت قرآن آمده است که بسیار گویا و آموزنده است «هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ ما تَرَکَهُ مِنْ جَبّارٍ إلّا قَصَمَهُ اللهُ وَمَنِ ابْتَغَى الْهُدى مِنْ غَیْرِهِ أَضَلَّهُ اللهُ تَعالى وَهُوَ حَبْلُ اللهِ الْمَتینُ وَهُوَ الذِّکْرُ الْحَکیمُ وَالصِّراطُ الْمُسْتَقِیمُ وَهُوَ الَّذی لا تَزیغُ بِهِ الاْهْواءُ وَلا تَلْتَبِسُ بِهِ الاَْلْسُنُ وَلا یَشْبَعُ مِنْهُ الْعُلَماءُ وَلا یَخْلِقُ عَنْ کَثْرَةِ الرَّدِ وَلا تَنْقَضی عَجائِبُهُ هُوَ الَّذی لَمْ یَثِنْهُ الْجِنُّ حینَ سَمِعْتُهُ قالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ مَنْ قالَ بِهِ صَدَقَ وَمَنْ عَمِلَ بِهِ أُجِرَ وَمَنْ حَکَمَ بِهِ عَدَلَ وَمَنْ دَعا إِلَیْهِ هُدِیَ إلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ قرآن جدا کننده حق از باطل است و هزل و شوخى در آن راه ندارد. هر ظالمى به آن پشت کند خداوند او را دَرهم مى شکند و هرکس هدایت را از غیر قرآن بخواهد خداى متعال او را گمراه مى سازد و آن، ریسمان محکم الهى است ویادآورى مستحکم و راه راست. قرآن چیزى است که اوهام و خواسته هاى انحرافى، آن را منحرف نمى کند و زبان نااهلان، آن را مشتبه نمى سازد. دانشمندان از آن سیر نمى شوند و براثر کثرت تلاوت و مراجعه کهنه نمىگردد. شگفتى هاى آن پایان نمى پذیرد و این همان چیزى است که طایفه جن هنگامى که آن را شنیدند آن را بازنگرداندند و دَرهم نپیچیدند و گفتند: ما سخن عجیبى شنیدیم که همگان را به سوى رشد و تعالى هدایت مى کند. کسى که با قرآن سخن بگوید درست مى گوید و آنکس که به آن عمل کند مأجور است و کسى که مطابق آن حکم کند حکمش عادلانه و کسى که به سوى قرآن فرا خواند به سوى صراط مستقیم هدایت کرده است». درباره اهمیت قرآن مجید، هم در خود قرآن و هم در روایات اسلامى مطالب گستردهاى آمده، از جمله در نهج البلاغه در خطبه هاى فراوان، امام علیه السلام درباره اهمیت آن سخن گفته است؛ از جمله در بخش آخر خطبه ۱۹۸ امام علیه السلام شرح مبسوطى که شامل ۴۲ امتیاز مهم است براى قرآن مجید بیان مى کند و همچنین در خطبه ۱۸۳ و خطبه ۱۷۶ و... نیز مطالب مهمى در این زمینه آمده است./بلاغ
با سلام
دوستان در این کانال پست گذاشته نمیشه ادامه کار رو در لینک زیر دنبال کنید
👇👇👇
#کانال_نهج_البلاغه
http://eitaa.com/joinchat/3325624337C718d94f441
#با_هم_نهج_البلاغه_بخوانیم
@Nahjolbalaghe2
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
.
✅شرح حکمت ۸
( مکارم شیرازی )
💥شگفتى هاى انسان:
🌺امام(عليه السلام) در اين بخش از سخنان حکمت آميز خود اشارات لطيفى به عظمت آفرينش انسان و تدبير عظيم خالق بشر مى کند و مخصوصاً بر اين معنا تکيه دارد که يکى از ويژگى هاى خلقت خداوند قادر توانا اين بوده که با وسايل کوچکى مسائل مهمى را ايجاد کرده و مى کند.
🍃در اينجا به چهار قسمت از اين شگفتى هاى آفرينش اشاره مى کند، نخست مى فرمايد: «از اين انسان تعجب کنيد که با يک قطعه پيه مى بيند»;
🔹 (اعْجَبُوا لِهَذَا الاِْنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْم).
مى دانيم بافت هاى بدن انسان عمدتا از گوشت تشکيل شده; گوشتى که استخوان ها آن را برپا مى دارد; ولى چشم در واقع يک قطعه پيه شفاف است که ساختمان بسيار عجيب و دقيقى دارد; از هفت طبقه که روى هم قرار گرفته اند و سه ماده سيال و شفّاف که در ميان آنها قرار دارند تشکيل شده و يک دنيا نظم و حساب بر آن حاکم است.
🌿دقيق ترين وسايل فيلم بردارى هرگز قدرت چشم را ندارد، زيرا بدون اين که نياز به اين داشته باشد که فيلمى در آن بنهند گاه هفتاد يا هشتاد سال کار فيلم بردارى خود را انجام مى دهد و تمام فيلم هاى او سه بعدى است و در آن واحد مى تواند خود را بر دور و نزديک منطبق کند و در جهات چهارگانه با سرعت حرکت مى کند بى آنکه نياز به تنظيم کردن داشته باشد.
🔻از عجايب چشم اين که به طور خودکار خود را براى عکس بردارى از صحنه هاى مختلف آماده مى کند; در جايى که نور زياد باشد مردمک چشم به سرعت تنگ مى شود تا نور کمترى وارد شود نه چشم آسيب ببيند و نه عکس بردارى خراب شود و در جايى که کم باشد مردمک چشم بسيار فراخ مى شود تا نور بيشترى را وارد چشم کند.
🔹به هنگام عکس بردارى از صحنه هاى دور و نزديک عدسى چشم به وسيله عضلات بسيار ظريفى که در اطراف آن قرار دارد گاه کشيده مى شود تا صحنه هاى دور را کاملاً تصويربردارى کند و گاه رها مى شود تا عدسى قطور گشته براى صحنه هاى نزديک آماده باشد.
🍃بسيار شده است که ناگهان در شب تاريک چراغ ها خاموش مى شود، وقتى به اطراف نگاه مى کنيم هيچ چيز را نمى بينيم; ولى پس از چند لحظه چشم خود را بر آن تطبيق مى کند و کم کم اشياى اطراف خود را مى بينيم و راه رفت و آمد خود را پيدا مى کنيم.
🔴از شگفتى هاى ديگر اين که همه ذرات چشم موجود زنده اى هستند و بايد تغذيه شوند و تغذيه از طريق خون صورت مى گيرد و اگر خون به همان شکلى که وارد اعضا مى شود وارد چشم بشود همه جا در نظر ما تاريک مى گردد ولى آفريدگار جهان پيش از آنکه خون وارد ياخته هاى چشم شود آن را چنان تصفيه و زلال مى سازد که کمترين رنگى از خود نشان نمى دهد.
🔸از ديگر عجايب چشم اين است که دائماً به وسيله چشمه هاى بسيار کوچک اشک و حرکت پلک ها نرم و مرطوب نگهدارى مى شود که اگر نباشد چشم مى خشکد و کارآيى خود را از دست مى دهد چشمه هاى اشک اين آب زلال را تدريجاً روى چشم مى فرستد و از مجراى ديگرى که به منزله فاضلاب است عبور مى کند و به داخل حلق مى ريزد و به هنگام گريه فعاليت اين چشمه ها به صورت خودکار فزونى مى يابد. اشک چشم از بيش از بيست ماده ترکيب شده که براى تغذيه چشم و شست و شو و ضد عفونى کردن آن کاملاً مؤثر است و اگر بشر بتواند ماده اى مانند اشک چشم بسازد به گفته بعضى يک غذاى کامل مقوى خواهد بود و اشک هاى مصنوعى که امروز ساخته اند هيچ کدام به پاى اشک چشم نمى رسند.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه