eitaa logo
نهج البلاغه
399 دنبال‌کننده
150 عکس
190 ویدیو
24 فایل
گام دوم انقلاب...سبک درست نگرش به زندگی انسان در بیان امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهما السلام. ارتباط با ما @mohsenehabibi ابراهیم لشنی زند
مشاهده در ایتا
دانلود
سید علی‌نقی اصفهانی آل محمد دیباج معروف به «فیض الاسلام»، در سال ۱۲۸۳ شمسی در «سده» (خمینی شهر) اصفهان در خانه علم و تقوا و جهاد به دنیا آمد. سید علی نقی از پنج سالگی مقدمات علوم دینی را نزد برادر بزرگتر خود، سید غیاث الدین که مردی فاضل، خطیب و اندیشمند بود فراگرفت. سید علی نقی جوان، باتلاش و جدیت فراوان به ویژه در دانش و معنویت را از محضر استادان بزرگی چون ، ، ، و خوشه چینی کرد. آثار فیض الاسلام گویای تلاش و جهاد علمی، فرهنگی و تبلیغی او است. وی همت گماشت و سال‌ها رنج و مرارت را بر خود هموار کرد تا توانست سه کتاب عظیم و مقدس یعنی ، و را درخور فهم مردم فارسی زبان ترجمه و شرح کند و مشتاقان معرفت علوم آل محمد صلی الله علیه و آله را از نهج البلاغه علوی و صحیفه سجادیه سیراب نماید. 👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @baradaraneemamali @nahjolbalaghealiali @rayatalhedayat @aminallah_ali @sajjadiyeh ┗━━━🍂━
«معامله‌ای که سید علی نقی با امیرالمؤمنین علیه السلام کردند» ایشان برای چاپ بسیار رنج کشیدند و حتی سه خانه در تهران داشتند که آن‌ها را فروختند و خرج این کار کردند، خانه ای را اجاره کرد که برق نداشت و وقتی باران می آمد کاسه می گذاشتیم تا به داخل خانه نریزد، حتی یک روز مادرم گلایه کرد، که ما را اجاره نشین کرده‌ای؟ پدر در جواب با آرامشی خاص پاسخ دادند من همه این‌ها را به (علیه السلام) دادم و یک‌جا همه این‌ها را از ایشان پس می‌گیرم. و جالب این است که در سال ۱۳۳۹ یک خانه خرید ۱۰۰۰ متر، و پول این خانه را هم نداشت فقط زمینی داشت که در عوض چند فرش به او داده بودند، صاحبخانه هم گفت اگر پولش را در موعد ندهید آن را پس می گیرم. از یاد نمی برم که همان شبی که فردایش باید به محضر می رفتند، درب خانه را زدند، واسطه معامله گفت زمین شما را ۴۰ تومان می خرند، در نهایت نیز فردای آن روز همان مقدار پولی که کم داشتند جور شد و به راحتی معامله کردند و این گونه بود که (علیه السلام) هر آن چه از اموال را که پدر در راه او خرج کرده بود به او برگرداند. 👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @baradaraneemamali @nahjolbalaghealiali @rayatalhedayat @aminallah_ali @sajjadiyeh ┗━━━🍂━
نکته: آباء پیشین امام حسن علیه السلام انسان های بزرگی بودند که در زندگی رأس کار آنها تقوا بوده است، مثل حضرت ابوطالب که از اولیاء خدا و از چند نفری است که در آن زمانه موحّد بودند و همچنین مثل عبدالمطلب که مرد بسیار بزرگی بوده است. ایشان همان کسی است که برای حفظ جان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مجبور شدند که تقیه کنند و ما معتقد هستیم ایشان مقام نبوت داشتند منتها چون می‌دانست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با تضاد بین اقوام مواجه می‌شود لازم بود که این مقام را مخفی کند و برای اشتراک بنی هاشم و برای حفظ یتیم عبدالله نقش محور را داشته باشد. یکی از داستان های شگفت انگیزی که از حضرت عبدالمطلب حتماً خوانده و شنیده‌اید این چنین است که وقتی ابرهه قصد کرد تا کعبه را ویران کند، عبدالمطّلب نزد او رفت تا شترانش را از او پس بگیرد. ابرهه گفت: با من از صد شتر سخن می‌گویی و دین خودت و دین پدرانت را رها می‌کنی در حالی که من آمده‌ام برای خراب کردن آن خانه!؟ عبدالمطّلب گفت: «أَنَا رَبُّ الْإِبِلِ وَ إِنَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً سَیَمْنَعُهُ مِنْکَ» من صاحب شتر خودم هستم و بی تردید این خانه هم صاحبی دارد که به زودی آن را از تو منع خواهد کرد. پس ابرهه شتران عبدالمطّلب را به او برگرداند در نتیجه ایشان نزد قریشیان بازگشت پس آنان را از ماجرا باخبر کرد. سپس حلقه در کعبه را گرفت و گفت: یَا رَبِّ لَا أَرْجُو لَهُمْ سِوَاکَا # یَا رَبِّ فَامْنَعْ مِنْهُمْ حِمَاکَا إِنَّ عَدُوَّ الْبَیْتِ مَنْ عَادَاکَا # امْنَعْهُمْ أَنْ یُخْرِبُوا قِرَاکَا وَ لَهُ أَیْضاً لَاهُمَّ إِنَّ الْمَرْءَ یَمْنَعُ رَحْلَهُ فَامْنَعْ رِحَالَکَ # لَا یَغْلِبَنَّ صَلِیبُهُمْ وَ مِحَالُهُمْ عَدْواً مِحَالَکَ فَانْجَلَی نُورُهُ عَلَی الْکَعْبَةِ فَقَالَ لِقَوْمِهِ انْصَرِفُوا فَوَ اللَّهِ مَا انْجَلَی مِنْ جَبِینِی هَذَا النُّورُ إِلَّا ظَفِرْتُ وَ الْآنَ قَدِ انْجَلَی عَنْهُ «پروردگارا! من در برابر اینان جز تو امیدی ندارم، پروردگارا! خودت در برابر اینان از حَرمت دفاع کن، دشمن این خانه دشمن توست، جلوی اینان را بگیر تا مبادا سرزمین تو را ویران کنند.» و همچنین سرود: «غمی نیست! هر کس از خانه خود مراقبت می‌کند، پس تو نیز از خانه ات مراقبت کن، صلیب اینان و زور و قدرتشان بر قدرت تو چیره نخواهد شد.» ناگاه نور او بر کعبه درخشید. عبدالمطّلب به قومش گفت: «انْصَرِفُوا فَوَ اللَّهِ مَا انْجَلَی مِنْ جَبِینِی هَذَا النُّورُ إِلَّا ظَفِرْتُ وَ الْآنَ قَدِ انْجَلَی عَنْهُ» بروید که به خدا سوگند هرگاه این نور از پیشانی من درخشیده من پیروز شده ام، اکنون نیز درخشید (بحارالانوار، ج ۱۵، تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله). تصرف ولی الهی در کائنات رمز پیشبرد ادیان بوده است و این چنین ادیان جلو می‌رفتند و گرنه با چند آدم بی چیز و مفلس چطور دین می‌خواهد جلو برود؟ باید در جنگ‌های مختلف سه هزار فرشته بلکه پنج هزار فرشته بفرستد تا اینکه دین جلو برود (سوره آل عمران، آیه ۱۲۴ و ۱۲۵) و این کارها و تصرفات مال کسی نیست جز ولی الهی. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
پای درس نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ قسمت هشتاد و پنجم موضوع: دقت و تفکر در عاقبت امور «...فَإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لِأَنْفُسِهِمْ کَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ، وَ فَکَّرُوا کَمَا أَنْتَ مُفَکِّرٌ...» ...پس بی‌تردید پدران تو برای جان هایشان دقت کردن را رها نکردند همان‌گونه که تو برای خودت دقت می‌کنی و اندیشیدن را برای جان هایشان رها نکردند همان‌گونه که تو برای خودت می‌اندیشی... توضیح کوتاه: ماده ی «نَظَر» غیر از ماده ی «رَأَی» است که به معنای دیدن می‌باشد. «نظر» یعنی موشکافی مثل آن آیه ی قرآن «أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» (سوره غاشیه، آیه ۱۷) یعنی پس آیا به شتر موشکافانه نگاه نمی‌کنید که چگونه آفریده شده است!؟ یعنی همه به شتر نگاه می‌کنند اما نگاهشان به کیفیت خلقت شتر با دقت و موشکافانه نیست. حضرت می‌فرماید آباء و پدران تو اینگونه انسان‌هایی بودند که موشکافی می‌کردند چه چیزی صحیح و چه چیزی باطل است همانطوری که خودت اینگونه هستی دوست داری با دقت حلال و حرام را متوجه شوی و مراعات کنی. پدران تو در عاقبت امور تفکر می‌کردند همانگونه که خودت هم اهل تفکر هستی. حضرت در ضمن حکمت ۱۱۳ فرمودند: «وَ لَا عِلمَ کَالتّفَکّرِ»؛ هیچ عملی مانند اندیشیدن نیست، چون تفکر دفائن عقولی که در وجود انسان است را برای او آشکار می‌کند یعنی همان علمی که در ذات شما نهاده شده است ولی اگر این علم را از دیگران بگیری مال دیگری است که ظرف شما را پر می‌کند. پس باید دقت کنیم که بالاترین نوع علم تفکر است و باید اهل تفکر باشیم. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
پای درس نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ قسمت هشتاد و ششم موضوع: نتیجه دقت و تأمل در عاقبت امور «...ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِکَ إِلَی الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا و الْإِمْسَاکِ عَمَّا لَمْ یُکَلَّفُوا...» ...سپس انتهای آن دقت کردن و اندیشیدن، پدرانِ صالحِ تو را به سوی گرفتن آن چیزی که شناختند و پرهیز از آن چیزی که تکلیف نشدند برگردانید... توضیح کوتاه: نهایت دقت کردن و اندیشیدن آبا و اجداد صالح تو این بوده است که آن چیزی را که می‌دانند برای آنان نافع است بگیرند و آن چیزی را که نمی‌دانند رها کنند. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
پای درس نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ قسمت هشتاد و هفتم موضوع: طلب فهم و علم آموزی «...فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُکَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِکَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ کَمَا عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذَلِکَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ، لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ، وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ...» ...پس اگر نفس تو از قبول کردن آن امری که پدران تو بدان عمل کردند ابا کرد بدون اینکه علم پیدا کند آنگونه که پدران صالح تو علم پیدا کردند پس باید با طلب فهم و طلب علم این علم را درخواست کنی، نه با افتادن در شبهات و نه با گره‌های درگیری‌ها... توضیح کوتاه: حضرت می‌فرماید: من تو را نصیحت می‌کنم اگر نفست ابا می‌کند از اینکه این امر را بدون علم قبول کند اشکالی ندارد به دنبال طلب فهم و علم آموزی برو منتها حواست باشد برای جدال و جدل و مراء نباشد. اگر نزد عالمی می‌روی تا علم بیاموزی در شبهات و درگیری‌های بیخود و در جدل و زد و خوردها فرو نرو، و اینگونه نباشد که بخواهی آنطوری که می‌خواهی بفهمی، بلکه باید آنطوری که هست بفهمی. باید طلب تو بر مبنای تفهّم و تعلّم باشد یعنی باید نزد کسی بروی که تو را تفهیم و تعلیم کند. باید نزد صاحب فهم و صاحب علم بروی و در مقابل او زانوی ادب بزنی تا فهیم بشوی و علم پیدا کنی، نه از قِبل خودت و نه با فرو رفتن به شبهه‌ها. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
پای درس نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ قسمت هشتاد و هشتم موضوع: شروط کسب علم «...وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِکَ فِی ذَلِکَ بِالْاِسْتِعَانَةِ بِإِلَهِکَ، وَ الرَّغْبَةِ إِلَیْهِ فِی تَوْفِیقِکَ، وَ تَرْکِ کُلِّ شَائِبَةٍ أَوْلَجَتْکَ فِی شُبْهَةٍ، أَوْ أَسْلَمَتْکَ إِلَی ضَلَالَةٍ...» ...و پیش از اینکه بیندیشی در امری که پدران صالحت به آن تمسک کردند شروع کن به کمک خواستن از خدای خود و به رو آوردن به سوی او در موفقیتت و به ترک هر ناخالصی ای که تو را در شبهه وارد می‌کند یا تو را به گمراهی تسلیم می‌کند... توضیح کوتاه: در مورد علم فرموده‌اند که با پنج چیز حاصل می‌شود: ۱. با استعانت و کمک خواستن از خدای تبارک و تعالی، ۲. با رفتن در نزد علماء (حضور در مجالس ایشان)، ۳. با کثرت اشتغال (انس زیاد و کثرت ارتباط با علم و دانش)، ۴. با دوام اتصال (یادگیری به صورت مستمر و مداوم بدون هیچ انقطاعی)، ۵. اخلاص در اعمال. منشأ شبهه‌ها و منشأ افتادن در گمراهی‌ها، ناخالصی و ناخالص بودن است. حضرت می‌فرماید: بپرهیز از ناخالصی‌ها که ناخالصی‌ها در راه علم، انسان را یا تسلیم شبهات می‌کنند و یا تسلیم گمراهی. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
🟢 آیت‌الله حاج علی آقا شيرازی: «(آیت الله شهید) زندگی عجيبی داشت. در تمام عمر طلبگی را ترک نکرد. لباس کرباسی می پوشيد و لقمه ای نان ، خوراک او بود. در مراجعت از نجف، روزهای پنجشبه برای طلاب درس اخلاق می گفت. مبنای درس اخلاق او بود. يک روز به درس ايشان رفت؛ چنان حاضر الذهن عبارات را از بر می خواند و از کتب بزرگان شعر و ادب و ادبيات عرب ضرب المثل می آورد که من علاقمند شدم و سبب شد مدتی به درس ايشان بروم . مدرس می‌گفت: آقا! شخصيت انسان به اخلاق انسانی است. پيامبر مي فرمود: «بُعثتُ لاتمم مکارم الاخلاق» و است. بخوانيد و به ديگران ياد دهيد»! 🟢 به هر حال، مشوّق من در ، بود». 📚ناصح صالح ، صص ۱۱۷ و ۱۱۸ 👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali @rayatalhedayat @KahfolvaraAli @aminallah_ali @sajjadiyeh ┗━━━🍂━
پای درس نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ قسمت هشتاد و نهم موضوع: همت واحد «...فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ، وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ، وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً، فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ...» ...پس اگر یقین کردی که بی تردید قلب تو زلال شده است پس خشوع کرد و نظر تو کامل شد پس جمع شد و همت تو در آن تفهم و تعلم همت واحدی بود پس دقت کن در آنچه که برای تو تفسیر کردم... توضیح کوتاه: اگر دنبال علم می‌روی و قلب تو صاف نیست به نتیجه نمی‌رسی. اگر یقین کردی که قلب تو صاف شده است پس در نتیجه قلب تو خاشع شد که نتیجه ی صفای قلب، خشوع در مقابل استادی که تو را تعلیم و تفهیم می‌کند و رای و نظر تو پراکنده نبود و جمع شد و همت تو در یادگیری و فهمیدن همت واحدی شد پس هر آنچه را که برای تو تفسیر کردم در آن دقت و تأمل کن. پراکندگی با کمال رأی و نظر و دقت سازگار نیست. در کلاس علم می‌نشیند و حاضر می‌شود اما حواسش به ده جای دیگر است. فهمیدن و علم آموختن نیاز به تمرکز و همت واحد دارد. اگر کسی در کنار علم آموزی به چند جای دیگر نگاه داشت و همت واحدی نداشت به علم نمی رسد. در تمام زندگی‌ها مسائلی وجود دارد که انسان را از کسب علم باز می‌دارد. طالب علم باید علم آموزی همت واحد داشته باشد تا بتواند مقصود خودش برسد همان گونه که در توجه به خدا همت واحد می‌خواهد. حضرت وصیت می‌کنند که اگر بخواهی حرف من را بفهمی و بدانی حق با من است باید هَمِّ واحدی داشته باشی. باز تکرار می‌کنیم که کلمات حضرت در ظاهر با امام حسن مجتبی علیه السلام است ولی در واقع به دلیل اینکه امام حسن مجتبی علیه السلام معصوم است خطاب کلمات متوجه به ما است. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
پای درس نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ قسمت نودم موضوع: نتیجه ی پراکندگی در طلب علم (نهج‌البلاغه) «...وَ إِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ، وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ، فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ، وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ. وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَلُ...» ...و اگر برای تو اجتماع رأی و آسودگی اندیشه و نظر خودت که دوست می داری گرد نیامد پس بدان بی تردید تو در تاریکی سیر می کنی و در تاریکی داخل می شوی و طالب دین آن کسی نیست که به بیراهه رود یا به باطل آمیخته شود و پرهیز از بیراهه رفتن و آمیخته شدن به باطل شایسته تر است... توضیح کوتاه: «عشواء» یعنی مسیر کور و به انسان کوری گفته می‌شود که بسیار ضعیف می‌بیند گاهی اوقات می‌بیند و گاهی اوقات نمی‌بیند و همچنین به ماده شتری گفته می‌شود که جلوی خود را نمی‌بیند. «خَبَطَ» یعنی به خطا رفتن و منحرف شدن از مسیر. «خَلَطَ» یعنی آمیخته کرد که در اینجا یعنی فکر را با شبهه در آمیخت. اگر فکرت برای فهم نهج البلاغه جمع نشد پس همّ و رأی و نظرت واحد نشد بدان در تاریکی ها گرفتار هستی. چه چیزی برای نفست دوست داشتی؟ دوست داشتی که عالمانه مسائل را تفهم و تعلم کنی. اگر اجتماع برایت پیدا نکرد و نظر و دقتت فارغ البار نشد و در هزار جا گیر کردی و فکرت فارغ نشد بدان در یک مسیر کور و در یک مسیر باطل سیر می‌کنی، یعنی بدان اگر با فراغ بال به دنبال فهم کلمات معصوم علیه السلام نیستی به بیراهه می‌روی و در تاریکی فرو می روی وگرچه اینکه احساس کنی در برخی از اعمال بسیار حالِ خوشی داری. در ادامه حضرت کسی را که به بیراهه رفته است را با کنایه بی دین خطاب می کند با این بیان که طالب دین نیست آن کسی که مسیر را اشتباه می‌رود یا امر را مشتبه می‌فهمد و فکر را با شبهه مخلوط کرده است مثلاً از این مطلب یک چیز می‌فهمد و از آن چیز دیگری می‌فهمد بعد فکر می‌کند دین یعنی همین. بهتر است چنین شخصی به دنبال نهج‌البلاغه نرود که نهج البلاغه را نمی‌شود این گونه فهمید یا مرد و مردانه به دنبال آن برو و همّ واحدی برای یادگیری آن داشته باش و یا اگر همّ واحدی نداری آن را رها کن. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ کودک فلسطینی بیهوش که با (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کند... انا شیعتُکَ یا مهدی... 👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali @rayatalhedayat @KahfolvaraAli @aminallah_ali @sajjadiyeh ┗━━━🍂━
🟢 با جرأت می‌توان گفت که و حادثه‌ای که در دنیا در تاریخ برای اتفاق افتاده، نبی مکرم اسلام است. کامل، نهایی و همیشگی و دائمی بشر، چه سعادت ، چه سعادت در بعثت ارائه شد. ۱۴۰۲/۱۱/۱۹ 👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali @rayatalhedayat @aminallah_ali @sajjadiyeh ┗━━━🍂━
📚کتاب اللؤلؤ المَنثور فی شرح نهج البلاغه (اثر حجت الاسلام استاد ابراهیم لشَنی زند) 🔻شرح مختصر و نوین نهج البلاغه (شرح مزجی)🔻 🔸تک جلدی 🔸مناسب برای طلاب و کسانی که با زبان عربی آشنایی نسبی دارند.. 🔸حاوی ترجمه عربی به عربی واژگانی که نیاز به توضیح یا نیاز به تعیین مرجع ضمیر و... دارند. 🔸تبیین برخی عبارات برای درک عمیق تر. 🔸در انتخاب عبارات، تا حد مقدور از واژگان به کار رفته در خود نهج البلاغه استفاده شده است. 🔧ویژگی های فنی چاپ: 🔹قطع بسیار جذاب و مورد پسند(بین جیبی و پالتویی) 🔹کاغذ کرم رنگ 🔹چاپ دو رنگ 🔹همراه با کاور پلاستیکی(رایگان)برای دوام بیشتر 🎁هدیه کتاب:۱۶۰ هزار تومان🎁 🛍برای سفارش و ارسال کتاب با این آی دی ارتباط بگیرید: @Order_book_nahjolbalAqe
پای درس نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ قسمت نود و یکم موضوع: مُفَهِّم و معلّم حقیقی «...فَتَفَهَّمْ یَا بُنَیَّ وَصِیَّتِی...» ...پس ای پسرکم! وصیت مرا بفهم... توضیح کوتاه: هر تفهّمی پشتوانه‌اش باید تفهیم باشد و هر تعلّمی پشتوانه‌اش باید تعلیم باشد. در عبارات بالا حضرت فرمود: باید تفهّم و تعلّم باشد حالا در این قسمت از کلام، حضرت می فرماید: «فَتَفَهَّم»؛ پس بفهم یعنی معصوم است که می‌تواند تو را تفهیم کند. هرکس می‌خواهد دیگری را تفهیم کند باید خودش صاحب فهم باشد و هرکس می خواهد دیگری را تعلیم دهد باید خودش صاحب علم باشد پس حضرت خودشان مُفَهِّم (تفهیم کننده) هستند و این معصوم است که می‌تواند انسان را به مقام تفهّم و تعلّم برساند. بنابراین حضرت از استخدام الفاظ شما را متوجه مراد می‌کند و مراد این است که جای دوری نروید به سمت بیگانگان حرکت نکنید و اگر می‌خواهید تفهیم و تعلیم شوید باید به سراغ معصوم بروید. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
نکته مهم: علم تنها از طریق معصوم حاصل می‌شود و از غیر معصوم علم صادر نمی‌شود. هرچه از غیر معصوم صادر بشود ضلالت است مگر اینکه منشأش خود معصوم باشد. اگر کسی اشکال کند که پس این روایت نبی صلی الله علیه و آله و سلم که می‌فرمایند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ»؛ علم را طلب کنید و گرچه در چین باشد (بحارالانوار، ج ۱، کتاب العقل و العلم و الجهل) را چه کار کنیم!؟ آیا منظور این روایت این نیست که بروید صنعت هواپیماسازی و صنعت های دیگر یاد بگیرید؟ در جواب می‌گوییم: این کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است پس چرا اصحابش را به چین نفرستاد!؟ پیامبر صلی الله علیه و آله اول خودش عمل می‌کرد تا مردم یاد بگیرند نماز می‌خواند بعد می‌فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»؛ نماز بخوانید همانگونه که مرا می بینید نماز می‌خوانم (بحارالانوار، ج ۸۲، تتمة کتاب الصلاة). فرمود بروید علم یاد بگیرید اگرچه در چین باشد پس چرا اصحابشان را به چین نفرستادند تا علم بیاموزند!؟ چرا امام علی علیه السلام این کار را نکردند!؟ چرا امام بعد از ایشان این کار را نکردند!؟ بنابراین باید روایت را درست معنا کرد و به معنای روایت دقت کرد. روایت به این معنا است که اگر معصوم در چین بود به دنبال او به چین بروید، یعنی «اُطلبوا العلم مِنَ الامام و لو بالصین»؛ علم را از امام یاد بگیرید اگرچه امام در چین باشد. پس منظور کلام این است که اگر معصوم در چین باشد مجبور هستی در چین زندگی کنی یعنی هجرتی که برای فهم معارف واجب است. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
پای درس نهج‌البلاغه، نامه ۳۱ قسمت نود و دوم موضوع: اسماء الهی «...وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاةِ، وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ، وَ أَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ، وَ أَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی...» ...و بدان همانا مالک مرگ همان مالک زندگی است و بی تردید پدیدآورنده همان میراننده است و همانا نابود کننده همان بازگرداننده است و به درستی گرفتار کننده همان عافیت دهنده است... توضیح کوتاه: این جملات حضرت دقیق‌ترین موضوعات در باب اسماء هستند. در اول کلام حضرت از کلمه ی«هو» استخدام می‌کنند. «هو» بالاترین اسمی است که برای خدای متعال ذکر شده است چون دلالت بر غیب الغیوب دارد و هیچ وقت قابل شناخت نیست، چون به هرجا که برسی باز می‌گویی: «او»، اما زمانی که من به تو رسیدم، می‌گویم: «تو» یعنی تو را شناختم. تا زمانی که «هو» برای خدا قابل استفاده باشد که تا ابد است آن خدا و آن ذات، برای احدی و گرچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله باشد قابل شناخت نیست وگرنه «هو» تبدیل به «أنتَ» می‌شود که در روبرو است. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━
نکته اول: دو اسم در دو طرف اسم ذات (هو) آمده است یعنی می‌توانی خداوند را از اسمائش بشناسی بعد حضرت دو اسم می‌آورد که هر دو ضد هم هستند (ضدین نه نقیضین) که به ما این را می فهماند تعارض و تضاد در اسماء خداوند اعتباری است نه حقیقی یعنی اسم‌ها به دلیل تکثر، موجب تکثر در ذات نمی‌شوند ذات همان ذات است منتها با ظهورات مختلف. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @nahjolbalaghealiali ┗━━━🍂━