eitaa logo
نمکتاب
15.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
746 ویدیو
187 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 کتاب‌گردی با آقا(۱) 💡 روایتی از کتاب‌های نوجوانانه‌ای که آقا در نمایشگاه کتاب، درباره‌شان صحبت کردند 📚 کتاب اول: 🌀 چندسال پیش، آقا از ناشران خواستند آثار کلاسیک را برای نوجوان‌ها تلخیص کنند. این «آثار کلاسیک» به همان‌رمان‌های معروف و پیشکوست دنیا از نویسندگان بزرگ و سرشناس گفته می‌شود که همۀ اهالی کتاب، به‌خوبی می‌شناسدشان. یکی از معروف‌ترین آن‌ها هم همین «داستان دوشهر» است که پرتیراژترین‌کتاب جهان هم هست. وقتی غرفه‌دار نشر افق این‌آمار را به حضرت آقا ارائه می‌داد، بر جمع معلوم شد آقا پیشتر این‌کتاب را خوانده‌اند و آن را به‌خوبی می‌شناسند! چون رو به آقای صالحی، وزیر ارشاد، گفتند: «این‌کتاب دربارۀ یک‌انگلیسی است که به فرانسه می‌رود و آن‌جا ماجراهایی دارد». 🔆 اگر بخواهیم معرفی موجز آقا را کمی بیشتر کنیم، باید بگوییم این‌کتاب خواندنی، اثر «چارلز دیکنز»، نویسندۀ معروف و پرطرفدار انگلیسی است که احتمالاً او را با معروف‌ترین‌اثرش، «آرزوهای بزرگ» می‌شناسید. البته این‌طور که آمارها می‌گویند، داستان دوشهر اقبال بیشتری از آرزوهای بزرگ داشته و بیشتر از آن تجدیدچاپ شده! 🎯 داستان این اثر در طول انقلاب فرانسه رخ می‌دهد و روایت مفصلی است از اتفاقاتی که که در جامعۀ اشرافی و انقلابی فرانسه رخ می‌دهد. با خواندن داستان دوشهر، شما اطلاعات کاملی دربارۀ انقلاب فرانسه و جزئیات اجتماعی و سیاسی آن به دست می‌آورید. در عین حال، سرگذشت «لوسی»خانم را هم که زندگی‌ خود، پدر، همسر و دوستانش با اتفاقات این‌انقلاب گره خورده، دنبال می‌کنید. 🔻 شما می‌توانید متن کامل این گزارش را در آدرس زیر بخوانید👇🏻 🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=11937
کتاب زقاق۵۶ : هانی خرمشاهی ۵۶ 👇👇👇👇 📖خلاصه: خاطرات نویسنده که یک ایرانی تبار بوده که قبل از انقلاب ایران، در زندگی می کرده اما با شکرآب شدن روابط این دو کشور، موج اخراج و بازداشت ایرانی تباران از طرف دولت و حکومت عراق (بعثی ها) شروع می شود و با ترفندهای مختلف آن ها را شناسایی و به مرز ایران می رساندند و آنها را رها می کردند به ایران بروند. ✏بریده کتاب: بعد اینکه ها وسط راه ما رو لخت کردن، شب امیر المؤمنین رو با صورتی نورانی توی خواب دیدم. به او گفتم سیدی ما یک عمر کنار مرقد تو بودیم و به پابوسیت اومدیم، آخر عاقبت ما اینه؟ حضرت به من گفت الان برید به نفعتونه. بعداً میفهمید چه خوب شد از عراق اخراج شدید. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
#من_و_کتاب
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم رب شهر رمضان.... پای عشقت ارباب من جوونیم از دستم رفت بحق الحسین.... یا الهی العفو
قصه من و خدا،محسن عباس ولدی،نشر جامعه الزهرا ✍کتابی متفاوت با قلم شیرین محسن عباسی ولدی جرعه جرعه  را نوش جان خواننده می کند برای کسانی که می خواهند با خدا حرف بزنند این کتاب عالیه 💌 مقدمه نویسنده بر این کتاب: "من" بنده ای است که شوق گناه او را فرسنگ ها از خانه ی مولا دور کرده و "خدا" مولایی است که لحظه ای از این بنده فاصله نگرفته. "من" بنده ای است که هر چه مولا به او فرصت داد آتش زد و نعره ی مستی کشید "خدا" مولایی است که بنده اش هر کجا رفت، به دنبالش دوید. "من" مهلت داده شد و جرات یافت "خدا" حلم ورزید و جسارت ها را ندید... 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژه داغ ماه رمضانی متفاوت را رقم می‌زنیم با ما همراه باشید 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
نقد رمان نان و گل سرخ : درک وضعیت اسفناک فرهنگیِ امریکا و اروپای متمدن در صد سال گذشته نقد کتاب نان و گل سرخ :کاترین_پاترسون مامان به نرمی شروع کرد: «من فکر می‌کنم، من فکر می‌کنم ما فقط … فقط نان برای…..» این قطعه‌ای کوتاه از کتاب است که از زبان زن کارخانه گفته می‌شود، صنعت وارد عرصه زندگی مردم آمریکا شده است و کارگران را زیر یوغ کارفرماهای ظالم کشیده است. حالا زن و مرد و کوچک و بزرگ هم کار می‌کنند و هم گرسنه‌اند و هم از لحاظ روحی و معنوی .  این است آمریکا. داستان کتاب از نگاه دو کودک بیان می شود یکی پسری فقیر که برای سیر کردن شکمش دست به هر کاری می‌زند و خودش کارگر کارخانه ریسندگی است و دیگری دختری کوچک که در خانه‌ای زندگی می‌کند فقیرانه و بزرگان خانه کارگران کارخانه هستند.  فقر و دستمزد کم تمام کارگران کارخانه‌ها را به اعتصاب می‌کشد. جریان اعتصاب، اثرات آن بر روحیه.ها، و اتفاقات ریز و درشتش این داستان جذاب را رقم می‌زند. ادامه نقد کتاب👇👇👇👇👇👇👇
ادامه نقد نان و گل سرخ👆👆👆👆👆👆👆 اما چند نکته جالب دارد: ۱- داستان از زبان  کودک و نوجوانی گفته می­‌شود و همین باعث می­‌شود که خباثت‌های حیوانی در آن نیاید. یعنی با نگاه معصومانه جلو می‌رود و تحلیل می­‌شود. ۲- اگر هوشمندانه داستان را بخوانید وضعیت اسفناک فرهنگیِ و اروپای متمدن در صد سال گذشته را خوب درک خواهید کرد. به دور از حرف‌های سیاسی و اینکه دائم گفته می‌شود عرب ملخ­‌خوار و دور از تمدنِ با اسلام متمدن شده،  واقعیت دیگری را هم از زبان خود نویسندگان آمریکا و اروپا باید ببینید: مردمان آن کشورها هم از لحاظ بهداشتی و فکری و فرهنگی تا همین دو صد سال پیش بسیار سطح پائین بوده‌‌اند. نه رسم و رسوم درستی از آداب اولیه بهداشت داشتند و نه فرهنگ معنوی و روحی درست.  یعنی اسلام ۱۴۰۰ سال گذشته پاکیزگی را ترویج می­‌کند و جا می‌اندازد و غرب در ۲۰۰ سال پیش مشکل نظافت داشته. ( تحقیق بیشتر بر عهده‌ی خودتان.) خلاصه آن­که کتاب خوب نان و گل سرخ را برای سرگرمی نخوانید، با دقت مطالعه کنید تا ظرافت­‌های تفاوت‌ها را ببینید. یاد شهید افتادم، که وقتی هم سن «جیک» پسر نوجوان قهرمان این داستان بوده، با اینکه فقیر بوده و دست‌فروشی می‌کرده، هیچ وقت کار خطایی نکرد و درسش را هم می‌خواند. اما «پسر ۱۳ ساله­‌ی داستان یا همان جیک» برای پر کردن شکمش دزدی می­‌کند، دروغ می‌گوید و حاضر است زیر بار ظلم برود و هیچ درسی هم نمی­‌خواند. آن­ها شعار می­‌دهند که نان می­‌خواهند و محبت و درک روح و معنویت،  چیزی که دقیقا نمی‌دانند چیست، اما جای آن عنصری که وظیفه کلیساست که آن را تأمین کند خالی است: غذای روح. مردم غیر از مسایل جسمی که حیوانات هم دارند، دنبال دریافت آن چیزی هستند که نیاز خلقتی‌شان است و حالا مهجور مانده،  مأمن هر دوی این­هاست.  مامن دنیایی که پر از است و روحی که آرام و با نشاط است. 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
حرف های آبدار: مجموعه ای از قصه های طنز و پندآموز با زبانی ساده و روان از کتاب لطائف والطواف بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه: ۱۳۰۰۰تومان از طریق👇 @sefaresh_namaktab بریده کتاب: راستی نگفتی نامت چیست؟ آبنوش! چی؟آبنوش؟چه اسم عجیبی!نام پدرت چیست؟ پدرم مرحوم شده. اسمش آبخیز بود. مرد بازهم با تعجب آبنوش را نگاه کرد. اسم مادرت چیه؟ _آبناز! مرد ابرو بالا داد و گفت: جل الخالق!چه اسمهایی! آبنوش که می خواست تعجب مرد را بیشتر کند، گفت: اسم برادرم آبچهر است. اسم خواهرم آبشاد. اسم مادربزرگم هم دریا… با این حرف، مرد یکدفعه برگشت و… ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
animation.gif
16.14M
طی واقعه ای برایتان نوشتم هزاران کلمه جای خالیتان ریختم ولی.... جای خالیتان پر نشد آقاجان شما از جنس بی نهایتی... #بسته_بندی_نذورات_نیمه_شعبان #ملایر
5cd517475a64a33f19640bbf_-71319155185812915.mp3
5.86M
با روی سیاه با نوای محمود کریمی با روی سیاه، با گریه و آه از راه اومدم، با بار گناه من خیلی بدم، من دیر اومدم دستم رو بگیر، من نابلدم
نقد رمان قهوه ی سرد آقای نویسنده : ارمغان ایسم‌های غربی که در تمدن خودشان مردم را به ایست محبت و عاطفه کشانده است سال چاپ۹۵ چاپ چهل و ششم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! #نقد_کتاب #قهوه_ی_سرد_آقای_نویسنده #روزبه_معین 😱❌😱❌😱❌😱❌ برداشتی از کتاب‌های #عقاید_یک_دلقک، #کوری و#پیرمرد_و_دریا… نویسنده هنر نویسندگی دارد، اما در ذهنش آشوبی از هزاران داستانی است که خوانده. غوغای #بی‌_هدفی که خواننده را در قایقی سرگردان امواج می‌کند و او را مثل پیرمرد کتاب #ارنست_همینگوی می‌چرخاند و بدون سود در ساحل پیاده‌اش می‌کند. تنهایی و زندگی‌های مجردی، سرگردانی در کوچه‌های زندگی، بی‌حاصلی و پوچ‌گرایی، روی آوردن به موسیقی و کافه‌ایسم، جلوه‌نمایی روشن‌فکری… همه ارمغان #ایسم‌های غرب است که در تمدن خودشان مردم را به ایست محبت و عاطفه کشانده و داد خودشان را هوا برده است. نخست وزیر کشور بیست میلیونی انگلیس مشاوری برای خودش می‌گذارد تا چاره‌ای برای نه میلیون شهروند تنها و افسرده‌ی انگلیسی بیندیشد و نویسنده ی ما دارد با افتخار نفی خانواده و تشریح عشق تنهایی‌ها می‌کند… 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 به هر حال نه دانستن داستان یک تیمارستان نیاز حال فکری و روحی جوانان ماست و نه داستان پردازی ، مثالی از کودکی تا…  ردی ازعاشقی‌های بی‌محتوای امروزی را در زندگی‌ها رقم می‌زند. نویسنده شاید توانسته تبحر قلم و فراز و فرود خیالش را روی کاغذ نشان دهد اما باری از مسایل کسی را حل که نمی کند هیچ، شاید بار دقیقه‌های عمر خوانندگان هم بر دوشش سنگینی کند. چه اندیشه‌ای باعث فروش کتابی می‌شود که امید و زندگی و شوق را کور می‌کند…. باید شک کرد کتاب ،داستان خیالات یک نویسنده است که می خواهد داستان یک را به تصویر بکشد. داستانی پر از حرف‌های پرت‌وپلا که بیماران روانی یک تیمارستان دارند … شما خودتان قضاوت کنید بیمارانی که با قرص و غل و زنجیر و زور کنترل می‌شوند می‌توانند چه اندیشه‌‌ای یا چه تحول فکری، چه رشد و امیدی برای خواننده بیاورند… و نتیجه اینکه نویسنده به صورت واقعی در داستان خودش را می‌کشد… مثل مثل کتاب بینایی و روشنایی نمی دهد دلزدگی و ناامیدی … 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ فقط کافیه زاویه نگاه کردنت رو درست کنی، بعد می‌بینی هر آنچه که باید ببینی!!! تو فراتر از آنی هستی که می‌پنداری..... و این شب‌هاست که باید قدر بدانی!!!!! @namaktab_ir
📚 بازی بازوی تربیت: این کتاب حاوی 140 بازی از دوران نوزادی تا دوران نوجوانی است؛ بازی هایی که در فرهنگ بومی کشورمان ایران رواج داشته؛ اما آرام آرام به دست فراموشی سپرده می شود.  ✍ چند وقت پیش از این در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نگرانی چندبارۀ خود را از ابراز داشته و در همین راستا نسبت به ترویج تأکید ورزیدند. ایشان در این دیدار فرمودند: « ما بچّه های خودمان را که بازی میکردند که تحرّک داشت و خوب بود، گرگم به هوا بازی میکردند که کار بسیار خوبی بود و بود و بازی و بود، یا این چیزی که خط کشی می‌کنند و می‌کنند - بازی بچّه های ما اینها بود - آورده ایم نشانده ایم پای ، نه دارند، نه دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیله ی طرف مقابل. خب بیایید بازی تولید کنید، بازی ترویج کنید، همین بازی هایی که بنده حالا اسم آوردم و ده تا از این قبیل بازی [که ] بین بچّه های ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ [این ] یکی از کارها است، اینها را ترویج کنید.» ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
کتاب زیر شاخه زیتون: مجموعه ای از داستان های کوتاه از تاریخ با زبانی ساده مرد یکباره صدای پایی را شنید. حس کرد کسی به او نزدیک می شود. جمجمه اش را زود زیر جامه پنهان کرد و از جا برخاست. به پشت سر نگاه کرد اما کسی را ندید. _نکند مرده ها جان گرفته اند؟ لابد خیالاتی شدم! و خندید. هراسی ته دل داشت. به شهر نزدیک شد. حسی مرموز او را به مرکز شهر می کشاند… ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
تولد در لس آنجلس؛ خاطرات محمد عرب، خواننده ی آمریکایی بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه: ۱۶۰۰۰تومان از طریق👇 @sefaresh_namaktab 🇧🇷برزیل برای بسیاری نماد فوتبال⚽️ و هیجان است. برای بخشی از مردم، پله، زیکو و... نماد خوشگذرانی و عیش و نوش است 🎻 و برای بخشی دیگر، رقص و موسیقی های تند و پر هیجان. 🙆 من از دسته ی دوم بودم. به خصوص وقتی که با یک اتفاق جدید در شهر «ریو دوژانیرو» آشنا شدم: «کارناوال رقص.» از وقتی با این کارناوال آشنا شدم،بی تاب دیدنش بودم. تا آن روز همه نوع عیش و نوش و خوش گذرانی را تجربه کرده بودم؛ اما حس می کردم این یک چیز دیگر است... گروهی زن و مرد برهنه و مست که توی کوچه و خیابان می رقصند و می رقصند و همه فقط به دنبال لذت بیشتر می گردند... ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
هدایت شده از  تک رنگ
کارای لذت بخش💫 جمعیش بیشتر حال میده!!😍 مثل کتاب📖 خوندن!! داریم یه کتاب📚 خوشمزه🍧 رو با همدیگه میخونیم، تو و رفقات هم دعوتی...😋 نگی نگفتیم...😜 #رنج_مقدس #نرجس_شکوریان_فرد 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
نقد رمان بوسه فرشته ها نوشته ی مسلم شوبکلایی نقد کتاب بوسه فرشته‌ها ✅✅✅✅✅   🔆 سیر داستان: زندگی دختری که بین و بزرگ می شود.  بین خاله و معلمی که یکی ضرر است و یکی منفعت و سرآخر نتیجه ای که دختر می گیرد و سرانجام خاله و معلم را به تصویر می کشد. 🗯 پیام داستان: روال خلقت، و اختیار است و سرانجام هر کس بسته به خودش است. 🙎شخصیت اصلی: دختری که آزاد است و هم خوبی ها را می بیند هم بدی ها را و انتخابش با خودش است که چگونه زندگی اش را جلو ببرد. شخصیت دوم: معلم است که نماد خوبی هاست اما در انتقال مثبت ها اصلا اهل زور نیست. روشش در انتقال خوبی ها آرامش و پیوستگی است. پایه ی کارش بر مبنای محبت و ادب است. یعنی هم حرمت فرد را نگه می دارد و هم او را ازمحبتش سیراب می کند. البته حق را هم منتقل می کند هرچند که در زندگی اش سختی های زیادی می بیند. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 👩شخصیت سوم: خاله است که دلش رهایی می خواهد و همین کار را هم انجام می دهد؛ هرچند که خودش را اسیر هوس ها و می کند. یک مقلد است که همه چیز را نمی خواهد و همه چیز می خواهد. هرچه خدا می خواهد نمی خواهد و هرچه نفسش و شیطان می خواهند، می خواهد.  اهل هرکاری هست ؛ هرچند که خدا هم حاضر نیست او را محروم کند، اما او رویگردان است. تبصره: یک داستان واقعی که نویسنده قدرت قلمش را بکار نبرده و تنها یک راوی بوده است. در نتیجه داستان ضعیفی نوشته شده است که جای کار بسیاری دارد . ولی تاثیر گذاری خوبی روی خواننده دارد و خوب هم نشان می دهد که این گونه نیست که اگر معلم فرد مثبتی است پس زندگی اش بی مشکل باشد.  قائده ی «لقد خلقنا الانسان فی کبد» کلا اینجا نمایش داده می شود. نمایشگر محبت خدا به بندگانش که نمود خوبی دارد؛ که خدا حتی بنده ی عاصی اش را هم دوست دارد و برایش راه  باز می کند، هرچند که او رویگردان باشد . دیگر اینکه روال تغییر و تحول یک نوجوان را هم خوب به تصویر می کشد.  جوانی که از کودکی خوب ها و بد ها را می بیند، عملکرد ها و کلام ها را می بیند . هم او همه را می بیند هم دیگران او را . و او با اختیار خودش انتخاب می کند. آزادانه مسیرش را انتخاب می کند در حالی که همه چیز در مقابلش است از ثروت و مکنت و قدرت و زیبایی و حق حق حق … و او آنی را انتخاب می کند که با روحش نزدیک است و البته سختی هایی که پای این حق تحمل می کند را هم خوب توصیف می کند. کتاب خوبی است هرچند که یکی دو جای کتاب با تاریخ باید تطبیق بیشتری داده شود و مشکل رفع شود. 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
📚 جهان یک خدا دارد: اثبات توحید با مثال هایی قابل فهم و زیبا برای کودکان. ۵تا۷سال ☀معرفی: پس از اثبات وجود خدا به این پرسش باید پاسخ داد که آیا جهان یک خدا دارد یا چند خدا؟ قرآن کریم، همانگونه که به اثبات وجود خدا می پردازد، با تمام قدرت به مبارزه با چند خدایی و شرک اقدام می‌کند . کتاب (جهان یک خدا دارد) با مثال های زیبا و قابل فهم برای کودکان، این آموزه مهم قرآن کریم را برای آنان بیان می کند و تصویر کامل تری از توحید قرآنی به آن ها ارائه می‌دهد. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
#عکسنوشت_هوای_من #سفارش از طریق👇 @sefaresh_namaktab
تولد در لس آنجلس ✏بعدها تو راه «بلیم» به «منائوس» هم یک گروه جوان اسرائیلی برخوردم. همه سرباز بودند، تازه سربازی شان تمام شده بود. با سنجاق هایی عرقچین ها را به مویشان وصل می کردند… یکی شان از من پرسید: «کجایی هستید؟» با همان افتخار گفتم: «من ایرانی هستم.» گفت:این چیست دستت؟» گفتم: «این قرآن است» بعد بقیه را صدا زد و گفت: «بیایید! یک نفر دارد توی این کشتی قرآن می خواند!»  همه شان تعجب کردند. آمده بودند من را تماشا می کردند و می گفتند: «نگاه کن! توی این کشتی قرآن می خواند!» این را مدام تکرار می کردند و با هم می خندیدند. من می رفتم بالاترین نقطه کشتی و قرآن می خواندم. جایی بود که کل جنگل آمازون، رفت و آمد کشتی ها، میمون ها و پرنده ها را می توانستم از آنجا ببینم… ☘♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️ میخوایم این کتاب زیبا رو در شب های قدر بین جوونا پخش کنیم از قافله خیر جا نمونی، هر کس به اندازه ی کَرَمِش😍 شماره کارت نذورات: 5041721039933271 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir