eitaa logo
مرکز تخصصی نماز
11هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
574 فایل
کانال مرکز تخصصی نماز وابسته به ستاد اقامه نماز آیات🌺روایات🌼احکام🌷آداب اسرار🌻پرسمان🌸شیوه دعوت به نماز سایت qunoot.net آپارات aparat.com/markaztn ارتباط با ما @qunoott
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🌱 نوک کلاغی 🌱 🌷 علیه السلام فرمودند: قَالَ أَبْصَرَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام رَجُلًا يَنْقُرُ صَلَاتَهُ فَقَالَ مُنْذُ كَمْ صَلَّيْتَ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مُنْذُ كَذَا وَكَذَا فَقَالَ مَثَلُكَ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ الْغُرَابِ إِذَا نَقَرَ 🌷 لَوْ مِتَّ مِتَّ عَلَى غَيْرِ مِلَّةِ أَبِي الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام : إِنَّ أَسْرَقَ النَّاسِ مَنْ سَرَقَ صَلَاتَهُ. 📚 إرشاد القلوب، ج1، ص207 🌼 اميرالمؤمنين علیه السلام مردى را ديدند كه شتابان و بدون رعايت طمأنينه نماز مى گزارد، از او پرسيدند چند وقت است كه چنين نماز مى گزارى؟ گفت: مدتى است، فرمودند: مَثَل تو در پيشگاه خداوند مَثَل كلاغ است كه نوک به زمين مى زند، 🌼 اگر با اين حال بميرى به آيين صلی الله علیه وآله نخواهى مرد، سپس علیه السلام فرمودند: همانا دزدترين مردم كسى است كه از نماز خود مى دزدد. 🍀مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🍀
؛ بخشش در لحظه🧭 🔆 صف های بسته شده بود و همه آماده شنیدن اذان بودند. ناگهان مردی با چهره ای نگران در حالی که سرش را پایین انداخته بود، در کنار پیامبر صلی الله علیه به زمین نشست، اما خجالت می کشید به چهره او نگاه کند. پیامبر صلی الله علیه با مهربانی نگاهی به او کرد و آماده شنیدن حرف ها یش شد. مرد به آهستگی و با صدای لرزان گفت ای رسول خدا من گناهی کرده ام که پیامبر صلی الله علیه دیگر به حرف های آن مرد گو نداد و برخاست تا نماز را شروع کند مرد فکر کرد که بی موقع مزاحم آن حضرت شده است. به همین دلیل با شرمندگی بلند شد و به صف های نمازگزاران پیوست. همین که نماز تمام شد به سرعت و قبل از آن که کسی به حضور پیامبر صلی الله علیه برسد، نزد او رفت و دو زانو نشست. صلی الله علیه به چهره آن مرد نگاهی کرد. مرد که سرش پایین بود، گفت: «یا رسول الله عرض کردم گناهی کردم که پیامبر صلی الله علیه با مهربانی پرسید مگر اکنون با ما نماز نخواندی ؟ مرد جواب داد بله یا رسول الله پیامبر صلی الله علیه پرسید مگر به خوبی نگرفتی مرد جواب داد بله یا رسول الله حضرت به آرامی گفت پس نمازی که خواندی تو بود 📚 منبع تفسیر نمونه جلد ۹ صفحه ۲۶۸ 🌾🌾🌾🌾🌾 🆔 @namazmt
پدر بود و نمازش ... ❤️ در و همسایه، دوست و آشنا، خودی و غیر خودی پدر را به نماز اول وقت می شناختند. مدیر مدرسه بود خواندنش سرایت کرده بود به دبيران و دانش آموزان، زنگ نماز همه ی مدرسه به نماز می ایستاد. مزرعه دار بود کارگر مزرعه ای را به کار می گرفت که اهل نماز باشد هرجا و هر وقت ، پیش هر کسی هم که بود پای قراری که با خدا داشت می ایستاد اگر خدای ناکرده از آسمان سنگ هم می بارید پدر یک جایی را پیدا می کرد که سنگ به سرش نخورد تا نمازش را بخواند. الگویش در نماز اعظم صلی الله علیه و آله بود. وقت نماز انگار دیگر کسی را نمی شناخت نماز از عزیز ترین کسانش هم عزیز بود. یک روز دم ظهر آستین هاش را زده بود بالا وضو می گرفت، مهمانِ ویژه ای آمد در حد یک سلام و علیک با مهمان حرف زد و عذر خواهی کرد و ایستاد برای نماز. مهمان هم که این صحنه را دید سریع بلند شد و به من گفت اجازه هست من هم وضو بگیرم من هم راهنمایی کردم وضو گرفت و ایستاد برای نماز ... ما هم از پدر یاد گرفته بودیم این قرار را. وسط دریا توی خشکی، وطن یا سفر، منزل و مهمانی پای قرار بودیم. بابا با اذان نماز مغرب شب جمعه چشمانش را به روی دنیا بست و لحظه اقامه نماز میتش هم مصادف شد با اذان ظهر روز جمعه. 😢 🌹 ما هم مثل پدر شده بودیم نماز جماعت اول وقت را خواندیم و پدر را به خاک سپردیم. 🌙 شب اول قبرش هم مصادف شد با شب ضربت خوردن علی علیه السلام 😭 📚 خاطره ی ارسالی از مخاطبان کانال 🆔 @namazmt