eitaa logo
مرکز تخصصی نماز
10هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
570 فایل
کانال مرکز تخصصی نماز وابسته به ستاد اقامه نماز آیات🌺روایات🌼احکام🌷آداب اسرار🌻پرسمان🌸شیوه دعوت به نماز سایت qunoot.net آپارات aparat.com/markaztn ارتباط با ما @qunoott
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ دیگر نمی توانم درس بگویم ☀️ 💠 یکی از شاگردان می‌گوید : روزی آقا در حسینیه مشغول تدریس بود همین که صدای ظهر را شنید کتاب را بست و فرمود: «بابا جان من دیگر نمی توانم درس بگویم باید بروم نماز!» 💠 [یعنی با شنیدن اذان تمام توجه من به سوی سخن گفتن با خدا رفته است و دیگر نمی توانم به درس ادامه دهم] 📚 روح مهربان ؛ خاطرات و حالات عرفانی شیخ محمد کوهستانی ؛ صفحه ۳۱. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🆔 @namazmt
🌼 طناب کشی 🌼 💎 همه از کار جوان تعجب کرده بودند و با نگاه عجیبی به او نگاه می کردند و احیاناً بعضی نیز او را مسخره می کردند. جوان که قد بلندی هم داشت و آستین لباسش را بالا زده بود؛ 💎 طناب بلندی به دست گرفته و آن را از در خانه ای تا پیامبر (صلی الله علیه و آله) می کشید. عابران با تعجب به او نگاه می کردند اما جوان، مشغول کار خودش بود. 💎 یکی از رهگذران پرسید: مشغول چه کاری هستی؟ جوان بدون اینکه دست از کار بکشد، گفت: پیرمرد نابینایی که همسایه ماست از من درخواست کرده طنابی را از در خانه اش تا مسجد بکشم تا بتواند با گرفتن طناب به مسجد و برسد. 💎 رهگذر با تعجب پرسید: حالا مگر چه می شد را در خانه اش می خواند؟ جوان در حالی که طناب را به دست داشت و به جلو حرکت می کرد، گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرموده، این کار را انجام دهد تا از نماز جماعت محروم نباشد. 💎 رهگذر که در حال رفتن بود، آرام با خودش گفت: پس ما که چشم داریم و سالم هستیم، اگر در نماز جماعت شرکت نکنیم دیگر... . 📒 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۷۸ به نقل از تهذیب الأحكام، ج 3 ص 266. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🆔 @namazmt
🕯 وضو 🕯 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🆔 @namazmt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 قهرمان دنیا و آخرت 💠 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┏━━━━━━━━🌼🍃━┓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @namazmt ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 بالاترین عذاب 💥 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┏━━━━━━━━🌼🍃━┓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @namazmt ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
💞 با وضو در عبادتگاه 💞 💟 مادر می گوید: من نمی دانستم هر وقت می خواهد مدرسه برود با می رود، تا اینکه چند بار توی حیاط وقتی داشت وضو می گرفت دیدمش. 💟 بهش گفتم: مگر الآن وقت نمازه که داری وضو می گیری؟! می گفت: «می دونی مادر! مدرسه عبادتگاهه؛ بهتره انسان هر وقت می خواد مدرسه بره، وضو داشته باشه.» 📚 شهید رضا عامری ، سفر بیست و پنجم، ص 26. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ╔═🌷══════╗ 💟 @namazmt ╚══════🌷═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏵 فلسفه جماعت 🏵 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┏━━━━━━━━🌼🍃━┓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @namazmt ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
🕯 هدیه پر برکت 🕯 🦋 در سال 1362 که به حج مشرف شده بودم، در یک شب جمعه در مسجد النبی، نام شهید ـ ـ یکی از شهدای محل به ذهنم رسید. 🦋 از یادآوری خاطرات او متأثر شده و گریستم، حتی آن زمان به یاد فرزند شهیدم هم نبودم. پس از لحظاتی دو رکعت خوانده و به روحش هدیه کردم. 🦋 وقتی به شیراز بازگشتم، مادر آن شهید به زیارت قبولی آمد و در حالی که گریه می کرد پرسید: راستش را بگویید شما شب جمعه ی قبل برای پسرم چه کار خیری انجام دادید؟ 🦋 پرسیدم: چه طور؟ گفت: شب جمعه فرزندم به خوابم آمد و گفت: هفته ی دیگر مادر شهید عبدالعظیم فیروزی از مکه باز می گردد. حتماً برای زیارت قبولی به منزلش بروید و به هر طریقی می توانید به او خدمت کنید. 🦋 چون امشب برای من زحمت زیادی کشیده و هدیه ی پر برکتی برای من فرستاده است. 📒 کتاب لحظه های آسمانی، ص 57، خاطره ی مادر شهید عبدالعظیم فیروزی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟 اثر نماز 💟 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┏━━━━━━━━🌼🍃━┓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @namazmt ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
🌼 تعیین وقت نماز 🌼 🌹 حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله بلندى دیوار را براى تعیین اوقات نماز به اندازه قامت انسان معتدل القامه مقرّر داشت . 🦋 به فرمان حضرت رسول الله دیوار طرف غرب مسجد مدینه درست بر خط نصف النهار بنا نهاده شده است ، و هر دیوارى ، بر خط نصف النهار بنا شود هنگام ظهر سایه ندارد، و چون زوال شود سایه از طرف شرقى دیوار در پایه آن ظاهر مى گردد، 🌹 جناب رسول الله پدید آمدن سایه جانب شرقى دیوار را علامت وقت نماز ظهر قرار داد، و چون مردم سایه دیوار را در پایه آن از طرف شرقى مى دیدند ظهر به جاى مى آوردند. 🦋 و بدیهى است كه بعد از زوال سایه دیوار به تدریج بیشتر مى شود، پیغمبر اكرم دستور فرمود كه هرگاه سایه به اندازه ارتفاع قامت دیوار شود نماز عصر كنند، مسلمانان از پایه دیوار تا هفت پا اندازه مى كردند، 🌹 چون سایه به آن اندازه مى رسید مى دانستند هنگام نماز عصر فرا رسید و نماز عصر مى خواندند. و آن حضرت آخر وقت عصر را وقتى معین فرمود كه سایه دو برابر شاخص ‍ شود. 📒 هزار و یك كلمه ، ج 3، ص 116 – 115. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┏━━━━━━━━🌼🍃━┓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @namazmt ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
🧡 عابد روسياه و گنهكار روسفيد 🧡 🍃 امام باقر علیه السلام فرمود: دو مرد وارد مسجد شدند، يكي از آنها عابد بود و ديگري گنهكار بود، وقتي كه از مسجد بيرون آمدند مرد گنهكار، مؤمن راستين بيرون آمد، ولي مرد عابد، فاسق و گنهكار، خارج شد، 🍃 از اين رو كه عابد وقتي وارد مسجد شد، به عبادت خود مي باليد و در انديشه خود به عبادتش مغرور بود، ولي گنهكار در فكر پشيماني از گناه و طلب آمرزش گناهانش از خدا بود. 🌳 خداوند به حضرت داود علیه السلام خطاب كرد: بَشّر المُذنبين وَ انذرِ الصّديقين گنهكاران را مژده بده و درستكاران راستگو را بترسان. 🌳 حضرت داود عرض كرد: چگونه گناهكاران را مژده بدهم و درستكاران را بترسانم؟! خداوند فرمود: به گناهكاران مژده بده كه من پذيراي توبه و بخشنده گناه هستم و درستكاران را بترسان كه به اعمال خود، خودبين نشوند، زيرا بنده اي نيست كه او را به پاي حساب رسي بكشم، مگر اينكه (بر اثر ناخالصي هاي عبادتش) به هلاكت بيفت. 📚 کافی، ج 2، باب العجب، حديث 6 و 8، ص 314. ❇️ بر همين اساس سعدی مي گويد: 🔸سخن ماند از عاقلان يادگار 🔸ز سعدی همين يك سخن گوش‌دار 🔹گنه كار انديشناك از خدای 🔹بسی بهتر از عابد خود نمای 🔸كه آن ار جگر خون شد از سوز درد 🔸و اين تكيه بر طاعت خويش كرد 🔹ندانست كه در بارگاه غنی 🔹سر افكندگی به ز كبر و منی 🔸بر اين آستان، عجز و مسكنيت 🔸به از طاعت و خويشتن بينيت ╔═ 🌼 ══💔══ 🌸⚘ ═╗‌‌‌ @namazmt مرکز‌تخصصی‌نماز ╚═ ⚘🌸 ══💔══ 🌼 ═╝
🌸 عزم جهادی برای ساخت نمازخانه 🌸 🦋 دید بچه ها جایی برای ندارند. هر کس گوشه ‌ای از پادگان روی سنگ و کلوخ به نماز می ‌ایستد؛ بعضی ‌ها هم به ‌صورت پراکنده نماز جماعتی می خوانند. 🦋 دستور داد حسینیه ‌ای داخل پادگان دوکوهه بسازند تا نمازهای جماعت را آنجا برقرار کنند. مدتی گذشت دید کسی برای ساخت حسینیه اقدامی نکرده است. 🦋 علت را پرسید؛ گفتند: بودجه نداریم. گفت: اینجا یک صندوق می زنیم، هرکس رد شد مبلغی بیندازد تا حسینیه ساخته شود. 🦋 خودش هم کلنگی برداشت و به زمین زد تا نشان دهد که برای ساخت حسینیه جدی است. با پیگیری ‌های شهید همت بالاخره حسینیه پادگان ساخته شد و جایی سر پوشیده برای اقامه نماز جماعت در اختیار رزمنده ها قرار گرفت. 🦋 این ‌طوری اشتیاق نیروها برای برگزاری نماز جماعت بیشتر شد. 📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 21. ╔═🌼══💔══🌸⚘═╗‌‌‌ @navb110 نماز اول‌ وقت ╚═⚘🌸══💔══🌼═╝
💞 مادر می گوید: پسرم که برای مرخصی می آمد، شب ها موقع خوابیدن از لحاف و پتوی گرم استفاده نمی کرد. می گفتم: «پسرم سردت می شود؛ سرما می خوری.» 💞 می گفت: «نه مادر؟ اگر خیلی به خودم برسم، دیگر موفق نمی شوم برای بلند شوم. رزمندگان در جبهه سعی می کنند برای نماز شب بلند شوند.» 📚 نماز شب شهیدان ؛ نشر دارخوئین ؛ ص 58. 📡مرکز‌تخصصی‌نماز ╔═🌷════╗ 💟 @namazmt ╚════🌷═╝
💧 می گفت: «می خواهم چیزی بگویم، فقط به فرمانده مان نگویید». بچه ی اصفهان و از سربازهای ارتش بود. 🌹 می گفت: «حس کنجکاوی ام باعث شد وارد میدان مین شوم، وسط میدان یک جمجمه دیدم. از وقتی آن جمجمه را دیده ام، شب ها خواب ندارم. فکر می کنم از بچه های خودمان باشد و الان خانواده اش منتظرش هستند». 💧 رفتم تا کنار جمجمه رسیدم. پیکری آن جا افتاده بود که مقداری خاک روی آن نشسته بود. خاکها را کنار زدم و پیکر را روی برانکارد گذاشتم. 🌹 قصد بازگشت داشتم که با خود گفتم حالا که موقعیتی پیش آمده، خوب است جستجو کنیم، شاید پیکر دیگری هم پیدا شود. جلوتر زیر یک درخت، شهیدی افتاده بود با یک بی سیم و آن سو تر شهیدی دیگر و..... 💧 آن روز هفت شهید از شهدای ارتش پیدا شد. همان سرباز، مثل باران بهاری اشک می ریخت. تاب نیاوردم. به سمتش رفتم تا دلداری اش بدهم. 🌹 گفت: «آقا، وقتی دیدم هر هفت شهید مُهر و تسبیح داشتند، از خودم خجالت کشیدم. من خیلی وقتها در خواندن نماز کوتاهی می کنم. از امروز دیگر همه ی نمازهایم را سر وقت می خوانم.» 📚 آسمان مال آنهاست (کتاب تفحص)، ص 56. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┏━━━━━🌼🍃━┓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @namazmt ┗━━🌺🍃━━━━┛
🌸 در سفر عمره، در خدمت شهید بودم. بلیط یکسره و مستقیم به جده پیدا نشده بود لذا به بیروت رفتیم که از آنجا به عربستان برویم. 🌼 در فرودگاه بیروت چند ساعت معطل شدیم. وقتی سوار هواپیما شدیم نزدیک مغرب بود. هواپیما باز هم تأخیر داشت. حاج آقا کوشش کرد را اول وقت بخواند. 🌸 خدمه می گفتند نمی شود پیاده شوید؛ ممکن است هواپیما حرکت کند! آنقدر هواپیما تأخیر کرد که حساب کردیم تا رسیدن به عربستان و جده نماز می شود. 🌼 ایشان با ناراحتی برخاستند و گفتند: پیاده شویم. اگر چه هواپیما برود. خدمه گفتند: درها بسته شده و هواپیما در حال روشن شدن است! ایشان چند لحظه ایستاده و در حال توجه خاصی سکوت کردند! 🌸 وقتی هواپیما روشن شد، از موتور آن آتش محسوسی بیرون آمد؛ فوراً هواپیما را خاموش و مسافرین را پیاده کردند و گفتند 4 ساعت دیگر تأخیر داریم. ایشان با خوشحالی بسیار با دوستان پیاده شده و می گفتند: «نماز، نماز.» 🌼 به محض رسیدن به سالن فرودگاه، نماز را با توجه و شکرگزاری اقامه کردند. سلام نماز را که دادیم، مأمورین گفتند: آقا سوار شوید نقص هواپیما برطرف شده و می خواهد حرکت کند! 📚 شاهد یاران، شماره 53 و 54، ص 5. ↙️بپیوندید↙️ ╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮ @namazmt ╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯
هدایت شده از مرکز تخصصی نماز
﷽؛ 💓 در کاخ کرملین 💓 ♦️ قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیس‌جمهور روسیه برسد وقت شد. ♦️ هم بلند شد. اذان و اقامه‌اش را گفت. صدایش ‌پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز. ♦️ می‌گفت: در طول عمرم همچین لذتی از نماز نبرده بودم. پایان نماز پیشانی‌اش را گذاشت روی مُهر. ♦️ به خدای خودش ‌گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.» 📚 سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، صفحه ۱۰۹. (خاطره از ابراهیم شهریاری) 🍃مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🍃
💛 ثعلبه انصاري خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت: اي رسول گرامي! از خداوند بخواه ثروتي به من عطا نمايد. 🔹 حضرت فرمود: اي ثعلبه! قانع باش! مال كمي كه شكر آن را بجا آوري، بهتر است از ثروت زياد كه نتواني شكر آن را بجاي آوري. ثعلبه رفت. چند روز بعد آمد و تقاضاي خود را تكرار كرد. 💛 اين دفعه رسول خدا صلي الله عليه و آله به او فرمود: اي ثعلبه! مگر من الگو و سرمشق تو نيستم؟ نمي خواهي همانند پيامبر خدا باشي؟ سوگند به خدا! اگر بخواهم كوه هاي زمين برايم طلا و نقره شده و با من سير كنند، مي توانم ولي به طوري كه مي بيني من به آنچه خداوند مقدر كرده راضي هستم. 🔹 ثعلبه رفت و بار ديگر آمد و گفت: يا رسول الله! دعا كن! خداوند ثروتي به من بدهد، حق خدا و فقرا و نزديكان و همه را خواهم داد. حضرت ديد ثعلبه دست بردار نيست گفت: خدايا! به ثعلبه ثروتي مرحمت فرما! 💛 بعد از دعاي پيغمبر صلي الله عليه و آله ثعلبه گوسفندي خريد، گوسفند به سرعت رو به افزايش گذاشت تا جايي كه شهر مدينه بر او تنگ شد. ديگر نتوانست در شهر بماند و به كنار مدينه رفت. 🔹 ثعلبه قبلا تمام نمازهايش را در پشت سر پيغمبر صلي الله عليه و آله مي خواند، اما رفته رفته گوسفندانش آن قدر زياد شدند كه نتوانست در شركت كند و از فضيلت نماز جماعت پيغمبر صلي الله عليه و آله محروم ماند. 💛 فقط روزهاي جمعه به مدينه مي آمد و نماز جمعه را پشت سر حضرت مي خواند. تدريجا گرفتاري دنيا زيادتر شد و روز به روز بر ثروت او افزوده مي گشت، به طوري كه نتوانست در كنار مدينه نيز بماند. 🔹 ناگزير به بيابان دور دست مدينه رفت و فرصت را هم از دست داد و به طور كلي رابطه اش با مدينه بريده شد. پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله كسي را فرستاد زكات اموال ثعلبه را بگيرد. 💛 مأمور فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله را به ثعلبه ابلاغ كرد و از او خواست زكات اموالش را بپردازد. ثعلبه زكات اموالش را نداد و گفت: اين، همان جزيه يا شبيه جزيه است كه از يهود و نصارا مي گيرند. مگر ما كافر هستيم؟ 🔹 مأمور برگشت و جريان ثعلبه را به عرض پيامبر صلي الله عليه و آله رساند. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: واي بر ثعلبه! واي بر ثعلبه! 💛 فورا آيه اي نازل شد: (بعضي از آنان با خدا پيمان بستند، اگر خدا از كرم خود به ما مالي عنايت كند، حتما صدقه و زكات داده از نيكوكاران خواهيم شد، ولي همين كه از لطف خويش به ايشان عطا كرد، بخل ورزيدند و از دين اعراض نمودند. به خاطر اين پيمان شكني و دروغ گويي نفاق در قلب آنان تا روز قيامت جايگزين شد؛ سوره توبه؛ آيه 75) 🔹 ثعلبه نتوانست از عهده آزمايش بر آيد، دنيا را با بدبختي وداع نمود. 📚 بحارالانوار، ج 22، ص 40. 👌 برخی انسان ها ظرفیت ثروتمند شدن را ندارند و وقتی غرق ثروت می شوند از نماز و عبادت خدا دور می شوند. برای چنین انسان هایی فقر نعمت و ثروت بلا می باشد. از خدا بخواهیم اگر به ما ثروت می دهد ظرفیت آن را هم بدهد. ╔═ 🌼 ═💔═ 🌸 ═╗‌‌‌ @namazmt مرکز‌تخصصی‌نماز ╚═ 🌸 ═💔═ 🌼 ═╝
💖 خجالت نکش، داد بزن 💖 🍏 سید مجتبی صفوی می گفت: «بچه مسلمان باید محکم باشد.» ایشان دستور داده بودند که وقت ظهر هر کجا بودند باید اذان بگویند. 🍎 یک روز رو به من کرد و گفت: «شما اذان می گویید؟» گفتم: «نه آقا. خجالت می کشم.» ایشان گفت: «یک سؤال از تو دارم؛ شما چه می فروشید؟» گفتم: «خیار، بادمجان، کدو و... .» 🍏 آقا پرسید: «آیا داد هم می زنی؟» گفتم: «بله آقا». گفت: «می شود یکی از آن فریادها را هم اینجا بزنی؟» گفتم: «نه آقا. خجالت می کشم؛ آخر آقا من که جنس ندارم.» حالا اگر سر کار بودم و مثلاً خیار داشتم می گفتم خیار یه قرون؛ امّا اینجا که چیزی ندارم. 🍎 گفت: «آهان بگو من دین ندارم! یک جوان با این هیبت و توانایی و قدرت، خجالت می کشد فریاد بزند «اللهُ اَکبر، أشهَدُ أن لا إله اِلّا الله» من شهادت می دهم که خدا از همه بالاتر است! خجالت می کشی این ها را بگویی؟! آن وقت خجالت نمی کشی با این همه عظمت، داد می زنی: «خیار یه قرون؟!» 📚 افلاکیان زمین، ص14 🌳مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🌳
🌼 [یکی از مراجع بزرگ شیعه ده‌ها سال مستأجر بود.] یکی از مقلدین ایشان قبل از سفر حج پولی را نزد شیخ آورد و گفت: 🌸 این مبلغ را از مال خمس داده و خالص تقدیم شما می کنم تا با آن خانه ای بخرید و از مستأجری راحت شوید». شیخ آن پول را پذیرفت. 🌼 آن شخص بعد از سفر حج به خدمت شيخ انصاری رسید و پرسید: «خانه خریدید؟» شیخ گفت: «آری» و او را به کنار مسجدی برد 🌸 و گفت: «این را با پولی که داده بودی بنا کردم.» آن شخص گفت: «من آن پول را برای خانه داده بودم، نه مسجد.» 🌼 شیخ جواب داد: «چه خانه ای بهتر از این مکان مقدس که در آن عبادت خدا می شود؟ اگر از دنیا کوچ کنم، این خانه باقی و ثابت است و به کسی منتقل نشده و خرید و فروش نمی شود. 🌸 [یعنی من به جای خانه خود ، خانه خدا ساختم که همیشه برای خودم می‌ماند، به ورثه منتقل نمی شود و در عوض خدا خانه ای ماندگار در بهشت به من عطا می‌کند.] 🌼 آن مسجد هنوز در شهر نجف باقی و به مسجد تُرک یا مسجد شیخ انصاری معروف است. 📖 شرح مکاسب ، ج ۱ ، ص ۱۳۰. ╔═🌷════╗ 💟 @namazmt ╚════🌷═╝
🦋 شیبه هذلی به محضر حضرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آمد و عرضه داشت: یا رسول الله من پیر شده‌ام و به اعمالی که پیش از این خود را به آن عادت داده بودم ـ همچون نماز و روزه و حج و جهاد ـ قدرتم وفا نمی‌کند، 🌳 بنابراین گفتاری به من بیاموز که خداوند مرا به آن سود بخشد و انجامش برایم سبک و آسان باشد. حضرت فرمودند: سخنت را بار دیگر بگو، 🦋 شیبه سه مرتبه سخنش را تکرار کرد. حضرت فرمودند: درخت و کلوخی در اطراف تو نماند مگر اینکه از باب ترحّم بر تو گریست، 🌳 هرگاه از نماز صبح فارغ شوی ده مرتبه بگو: سُبْحانَ اللّٰه العَظِيمِ وَبِحَمْدِهِ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ، منزّه است خدای بزرگ و ستایش ویژۀ اوست و هیچ نیرو و توانى نیست جز به خداى بلندمرتبه بزرگ. 🦋 تا خدا به برکت این دعا تو را از کوری و دیوانگی و خوره و پیسی و پریشانی و تباهی عقل عافیت دهد. 🌳 شیبه گفت: یا رسول الله این برای دنیای من است، برای آخرت من چیزی بفرما، فرمودند: بعد از هر نماز بگو: 🦋 اللّٰهُمَّ اهْدِنِي مِنْ عِنْدِكَ، وَأَفِضْ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ، وَانْشُرْ عَلَيَّ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَأَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْ بَرَكاتِكَ . خدایا مرا از سوی خود راهنمایی کن و از احسان خود بر من جاری فرما و رحمتت را بر من بگستران و از برکاتت بر من نازل کن. 🌳 آنگاه حضرت فرمودند: اگر بنده بر این عمل مواظبت کند و آن را عمداً تا وقت مردن ترک نکند چون به صحرای محشر درآید هشت در بهشت برای او گشوده می‌شود که از هر دری که بخواهد وارد شود. 📚 ثواب الاعمال، ص ۳۴۳. ╭❀🕊🌼🍃❀╮ http://eitaa.com/joinchat/3794927616C787ef768cc ╰❀🍃🌼🕊❀╯
🌸 روزي نزديک ظهر به منزل رفتم. ظهر، صداي اذان که شنيده شده، ايشان از جا برخاستند و براي اقامه ي نماز آماده شدند. 🌸 ايشان را صدا زدند که: «غذا آماده است و سرد مي‏شود. اگر اجازه مي‏فرماييد، بياوريم.» شهيد رجايي در همان حال فرمودند: «خير، بعد از نماز.» 🌸 نگاهي به صورت آرام و چهره ي متبسم شهيد رجايي انداختم. با لبخند به من گفت: «عهد کرده‏ام هيچ وقت قبل از نماز ناهار نخورم. اگر هم زماني ناهار را قبل نماز خوردم و نماز را اول وقت نخواندم، فردايش را روزه بگيرم.» 🌸 ايشان هميشه مي‏فرمودند: «به کار بگوييد وقت نماز است، به نماز نگوييد کار دارم.» 📚 کوتاه و خواندني از نماز ،خاطره دکتر دکتر غلامعلي افروز از شهید رجایی ، ص ۵۲. ↙️بپیوندید↙️ ╭❀🕊🌼🍃❀╮ http://eitaa.com/joinchat/3794927616C787ef768cc ╰❀🍃🌼🕊❀╯
🦋 یکی از دوستان می گوید روزى حدود ظهر در محضر ایشان بودم. صداى اذان شنيده شد. 🌼 در حالى كه ايشان از جايشان حركتى كرده و مى خواستند خود را براى اقامه نماز آماده كنند، در زده شد 🦋 و خدمتگزار وارد اتاق شد و گفت : غذا آماده است، سرد مى شود، اگر اجازه مى فرماييد بياورم. شهيد رجائى فرمودند: خير، بعد از نماز. 🌼 وقتى كه خدمتگزار از اتاق خارج شد، ايشان با چهره اى متبسم و دلى آرام خطاب به من فرمودند: 🦋 عهد كرده ام هيچ وقت قبل از نماز ناهار نخورم، اگر زمانى ناهار را قبل از خوردم، يك روز را روزه بگيرم. 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 49. ╭❀🕊🌼🍃❀╮ http://eitaa.com/joinchat/3794927616C787ef768cc ╰❀🍃🌼🕊❀╯