eitaa logo
مرکز تخصصی نماز
10.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
573 فایل
کانال مرکز تخصصی نماز وابسته به ستاد اقامه نماز آیات🌺روایات🌼احکام🌷آداب اسرار🌻پرسمان🌸شیوه دعوت به نماز سایت qunoot.net آپارات aparat.com/markaztn ارتباط با ما @qunoott
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ 🍎 «مسافرین گرامی پرواز شماره ی 395 به مقصد جده، هرچه سریع تر به هواپیما سوار شوند. هواپیما آمده حرکت می باشد.» 🍒 برای آخرین بار هم اعلام کرد، اما مگه می تونست سوار بشه؟ ساعت حرکت هواپیما با اذان ظهر مطابق شده بود. عمره مهم تر بود یا نماز اول وقت؟! 🍑 بالاخره تصمیم گرفت. بی خیال بلیط و تمام زحمت هایی که کشیده بود شد. رفت نمازخونه و نمازش رو خوند. بعد از نماز، به سالن فرودگاه اومد تا به شهرش برگرده. 🍇 بلندگو اعلام کرد: «با عرض پوزش از تأخیر در پرواز شماره 395، نقص فنی پیش آمده برطرف شده است. مسافرین هرچه سریع تر به هواپیما سوار شوند.» لبخندزنان خدا رو شکر کرد و سوار هواپیما شد. 🍏 چند سال بعد توی محراب عبادتش، شهیدش کردن. دومین شهید محراب رو می گم؛ شهید رحمة الله علیه 📚 دو رکعت قصه ؛ ص 51 💠مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز💠
﷽ 🌻 حاضری گوشی همراهت را به خاطر یک خطا بدهی؟! 🌻 🌸 مرغ عشق از روی دیوار وارد باغ شد. روی شاخه درختی نشست و شروع به خواندن کرد. پر و بال های بسیار زیبایی داشت و صدایش انسان را به وجد می آورد. نگاه صاحب باغ، به مرغ عشق خیره شده بود. ناگهان پرنده بین شاخه ها گیر افتاد. 🌸 صاحب باغ با نگاهی او را زیر نظر داشت تا ببیند چگونه می تواند خودش را نجات دهد، لحظاتی گذشت و مرغ عشق همچنان در تلاش برای نجات خود بود. بالاخره مرغ عشق با زحمت فراوان، از چنگال شاخه ها نجات پیدا کرد، پر کشید و رفت. 🌼 یک دفعه صاحب باغ به خود آمد و در دلش گفت: خدایا! رکعت چندم بودم؟! تازه یادش آمد در بوده است. خیلی ناراحت شد در فکر جبران این کارش افتاد. 🌼 با سرعت خودش را به پیامبر مهربانی ها رساند و گفت: باغم را در اختیار شما قرار می دهم تا به مصرف فقرا برسانید. باغی که باعث شود من نتوانم نمازم را با و حواس جمع بخوانم، به درد من نمی خورد. باغ را صدقه داد و رفت. 🌷 یک سوال : آیا کسانی که در نماز به فکر پیامک و فضای مجازی هستند، حاضرند گوشی همراهشان را ....؟ 📚 پر پرواز ؛ ص ۶۸ به نقل از صلوة الخاشعین، ، ص ۶۰ ، با اندكی تصرف. 🌱مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🌱
🌸 در سفر عمره، در خدمت شهید بودم. بلیط یکسره و مستقیم به جده پیدا نشده بود لذا به بیروت رفتیم که از آنجا به عربستان برویم. 🌼 در فرودگاه بیروت چند ساعت معطل شدیم. وقتی سوار هواپیما شدیم نزدیک مغرب بود. هواپیما باز هم تأخیر داشت. حاج آقا کوشش کرد را اول وقت بخواند. 🌸 خدمه می گفتند نمی شود پیاده شوید؛ ممکن است هواپیما حرکت کند! آنقدر هواپیما تأخیر کرد که حساب کردیم تا رسیدن به عربستان و جده نماز می شود. 🌼 ایشان با ناراحتی برخاستند و گفتند: پیاده شویم. اگر چه هواپیما برود. خدمه گفتند: درها بسته شده و هواپیما در حال روشن شدن است! ایشان چند لحظه ایستاده و در حال توجه خاصی سکوت کردند! 🌸 وقتی هواپیما روشن شد، از موتور آن آتش محسوسی بیرون آمد؛ فوراً هواپیما را خاموش و مسافرین را پیاده کردند و گفتند 4 ساعت دیگر تأخیر داریم. ایشان با خوشحالی بسیار با دوستان پیاده شده و می گفتند: «نماز، نماز.» 🌼 به محض رسیدن به سالن فرودگاه، نماز را با توجه و شکرگزاری اقامه کردند. سلام نماز را که دادیم، مأمورین گفتند: آقا سوار شوید نقص هواپیما برطرف شده و می خواهد حرکت کند! 📚 شاهد یاران، شماره 53 و 54، ص 5. ↙️بپیوندید↙️ ╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮ @namazmt ╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯