eitaa logo
انارستان‌عشق_ناردُهْدَر
947 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
217 ویدیو
0 فایل
انارستان‌عشق #اشعارمهین‌اسدی‌آسترکی #ناردُهدَر_دخترانار همان #شاعراشک قدیم #لر_بختیاری_هم‌طایفه‌ی‌شهیدقاسم‌سلیمانی #عشایرزاده #توانبخش‌ودرمانگربیماران‌استثنایی #ارشدفقه‌وحقوق #روانشناس #علوم‌تربیتی #خادمة‌المهدی💓 🔴 #کپی‌باذکرنام‌شاعر 🇮🇷 @Mahass تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 دلتنگیِ یک مرد آزاده، بر سینه اش آوار ، افتاده مثل همان روزی که معشوقش، بین در و دیوار افتاده شب می رود، مانند آن شب که، آرام رو به قبله می بارید در کوچه ای با درد می افتد، از روی دوشش بار افتاده از کوچه که خرما به دوش آمد، دارد صدای ناله می آید شاید زنی با یک پسر بچّه ،از ضربه ای ، ناکار، افتاده او می دود، شاید توان باشد، راه نجاتِ ناتوان باشد شاید زنی حامل ؛ لگدخورده ،در خنده ی انظار افتاده او می دود تا آخر کوچه ، امّا زنی آنجا نمی بیند دستش به روی قلب، می‌بیند بار غذا آوار افتاده آرام می بارد به روی خاک، بار غذا بر دوش می‌گیرد با درد برمی‌خیزد این یعنی: مردی به یاد یار، افتاده بار غذا را داده وُ حالا ، وقت نماز صبح نزدیک‌ست این کوچه را تا سینه ی مسجد ، صدبار با آزار، افتاده مثل همان زن، آن زن زخمی، که کوچه ی کوتاه سنگی را بین لگدها پا شُد امـّا بعد ، از هجمه ی کفتار ، افتاده مثل همان زن، می رود مسجد، مثل همان زن، خانه می آید آن پهلوانِ دست بر پهلو ، چشمش به یک مسمار، افتاده وقتی که قوم فتنه می‌بُردند، حقّ ولی الله بی کس را با استخوانی در گلو می ساخت، در چشمهایش خار افتاده صبح‌ست و دارد می‌رود مسجد؛ او می رود با اینکه می دانَد_ _یک ابن ملجمْ مست در مسجد با خنجری سَم دار افتاده... هو ذکر می گوید ، وَ او هم ذکر، مابین این اذکار فرقی هست هو: ذکر حق می گوید، امّا او: ابلیسِ در اذکار افتاده تا سجده ،نه ، تاعرش اعلی،نه، در سجده‌گاهش عرشْ هم فرش‌ست... جبریل از تاج سما آمد ، شاه ملائک زار افتاده شمشیر سفیانی فرود آمد ،بر فرق حقُّ و نفس پیغمبر فریاد می زد که...ای وای ْ افتاده مولا ، اباالایتام در سجده فزتُ و ربّ الکعبه می گوید ای خلق ارکان الهدی لرزید چون حیدر کرّار ، افتاده... با ضربه ی قومِ کپک خورده، زخم انار او نمک خورده در گوشه ی بستر،ترک خورده، با یک تن تب‌دار ، افتاده خرمابه‌دوش شهر نامردی ؛ تشییع میشد نیمه شب پنهان هم روح پاک او در آغوشِ پیغمبرِ اخیار افتاده... باید که سلمان بود ، یا مالک، تا که علی را عین حـق ، فهمید بر دار نخل عشق در کوفه ، یک میثم تمّار افتاده تیزی برق تیغ ایمانش ، چشمان تار فتنه ها را کـَند در گوشه ی محراب پر نورش ، خونِ دل مختار افتاده 🖍 ✍ بـداهـه ‌۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
🌹 حضرت آمین به زمین می خورد یا به زمین عرش برین می خورد نیزه ای از کینُ و کمین می خورد تیر به قرآن امین می خورد ضربه ی سنگی به جبین می خورد شَه به زمین از سر زین می خورد حضرت احساس، زمین می خورد قبلهء عباس، زمین می خورد از سر تل تا دل مقتل ؛ تنِ... ... سیبِ گل یاس، زمین می خورد نقشه کشیدند برای خِیام لحظه ی حسّاس، زمین می خورد این به زمین خوردنتان ارثیَ ست روضه وُ مقتل شده وُ مرثیَه‌ْست حضرت مادر به زمین می خورد با لگد ُو در به زمین می خورد در پی حیدر به زمین می خورد سوره ی کوثر به زمین می خورد تا برسد در دلِ مسجد، فقط... فاطمه یکسر به زمین می خورد آه ، غرورِ پسرِ ارشدِ... ...فاتحِ خیبر ، به زمین می خورد یک خبر آمد که پس از آن ، علی خسته وُ مضطر به زمین می خورد وای ، چه دیده مگر ارباب ‌که تا دل لشکر ، به زمین می‌خورد ؟! خون علی ریخت به چشم عقاب شبه پیمبر ، به زمین می خورد صورت و سیرت، همه اش مصطفی مقتلِ اکبر شده او شده کثرت که به وحدت رسد یا شده احمد ، که به بعثت رسد هی به زمین خورده دویده حسین رسیده حسین بر سر آن پیکر اربا شده... وای نگو دیر رسیده ، حسین بعد از آن تکیه به شمشیرِ او در وسط علقمه ای ، شیر او بین حصارِ شب ُو یک حرمله چشمِ بصیرت، هدف تیر او گرگ کمین کرده به بد حربه ای کاکُلِ غیرت، هدف ضربه ای دست ندارد ، ز کمین می خورد با سر ُو صورت ؛ به زمین می خورد بوی گل یاس رسید علقمه حضرت عباس، چه دید علقمه؟ غرّش یا حضرت زهرا به پا آه اخا...ادرکَ اخاک...اخا صحنه تداعی گرِ یک زهر شد باز حـسـیـن ِانـکَسَرَ ظَهر شد دست خودش را به کمر می برد لحظه ای از دست وُ کمر بگذرد خنجری از ساحتِ سر بگذرد آب رسیده که ز سر ، بگذرد از غم معجر نشود ، بگذرم خوب که با چشم دلم بنگرم از ستم کوفه ی بی غیرتی قامت به زمین می خورد چشم کسی سایه ی او را ندید... دخترِ عصمت به زمین می خورد آه کنون آمده است اربعین از سر تل تا دل مقتل، ببین عمّه ی امّت ، به زمین می خورد علّت عزّت، به زمین می خورد یاد همان لحظه ی شقّ القمر حضرت غیرت به زمین می خورد این به زمین خوردنت ای کهکشان شرم کشیده به رخ شیعیان 🖍 🖍 ╭━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ╰━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╯
🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 ..... آه ، چه دیده مگر ارباب ‌ که تا دل لشکر ، به زمین می‌خورد خون علی ، ریخت به چشم عقاب شبه پیمبر ، به زمین می خورد صورت و سیرت، همه اش مصطفی مقتلِ اکبر شده رفته ، ز کثرت که به وحدت رسد او شده احمد ، که به بعثت رسد هی به زمین خورده، دویده ، حسین رسیده حسین بر سر آن پیکر اربا شده... وای نگو .... دیر رسیده ، حسین 🖍 چند مصرع از شعر 🦋 🌹 @nardohdar1 🌹 @nardohdar1 ♡━━━🍀🌸🍀━━━♡
🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 ..... آه ، چه دیده مگر ارباب ‌ که تا دل لشکر ، به زمین می‌خورد خون علی ، ریخت به چشم عقاب شبه پیمبر ، به زمین می خورد صورت و سیرت، همه اش مصطفی مقتلِ اکبر شده رفته ، ز کثرت که به وحدت رسد او شده احمد ، که به بعثت رسد هی به زمین خورده، دویده ، حسین رسیده حسین بر سر آن پیکر اربا شده... وای نگو .... دیر رسیده ، حسین 🖍 بـرشی از شعر 🦋 🌹 @nardohdar1 🌹 @nardohdar1 ♡━━━🍀🌸🍀━━━♡
🏴 دلتنگیِ یک مرد آزاده، بر سینه اش آوار ، افتاده مثل همان روزی که معشوقش، بین در و دیوار افتاده شب می رود، مانند آن شب که، آرام رو به قبله می بارید در کوچه ای با درد می افتد، از روی دوشش بار افتاده از کوچه که خرما به دوش آمد، دارد صدای ناله می آید شاید زنی با یک پسر بچّه ،از ضربه ای ، ناکار، افتاده او می دود، شاید توان باشد، راه نجاتِ ناتوان باشد شاید زنی حامل ؛ لگدخورده ،در خنده ی انظار افتاده او می دود تا آخر کوچه ، امّا زنی آنجا نمی بیند دستش به روی قلب، می‌بیند بار غذا آوار افتاده آرام می بارد به روی خاک، بار غذا بر دوش می‌گیرد با درد برمی‌خیزد این یعنی: مردی به یاد یار، افتاده بار غذا را داده وُ حالا ، وقت نماز صبح نزدیک‌ست این کوچه را تا سینه ی مسجد ، صدبار با آزار، افتاده مثل همان زن، آن زن زخمی، که کوچه ی کوتاه سنگی را بین لگدها پا شُد امـّا بعد ، از هجمه ی کفتار ، افتاده مثل همان زن، می رود مسجد، مثل همان زن، خانه می آید آن پهلوانِ دست بر پهلو ، چشمش به یک مسمار، افتاده وقتی که قوم فتنه می‌بُردند، حقّ ولی الله بی کس را با استخوانی در گلو می ساخت، در چشمهایش خار افتاده صبح‌ست و دارد می‌رود مسجد؛ او می رود با اینکه می دانَد_ _یک ابن ملجمْ مست در مسجد با خنجری سَم دار افتاده... هو ذکر می گوید ، وَ او هم ذکر، مابین این اذکار فرقی هست هو: ذکر حق می گوید، امّا او: ابلیسِ در اذکار افتاده تا سجده ،نه ، تاعرش اعلی،نه، در سجده‌گاهش عرشْ هم فرش‌ست... جبریل از تاج سما آمد ، شاه ملائک زار افتاده شمشیر سفیانی فرود آمد ،بر فرق حقُّ و نفس پیغمبر فریاد می زد که...ای وای ْ افتاده مولا ، اباالایتام در سجده فزتُ و ربّ الکعبه می گوید ای خلق ارکان الهدی لرزید چون حیدر کرّار ، افتاده... با ضربه ی قومِ کپک خورده، زخم انار او نمک خورده در گوشه ی بستر،ترک خورده، با یک تن تب‌دار ، افتاده خرمابه‌دوش شهر نامردی ؛ تشییع میشد نیمه شب پنهان هم روح پاک او در آغوشِ پیغمبرِ اخیار افتاده... باید که سلمان بود ، یا مالک، تا که علی را عین حـق ، فهمید بر دار نخل عشق در کوفه ، یک میثم تمّار افتاده تیزی برق تیغ ایمانش ، چشمان تار فتنه ها را کـَند در گوشه ی محراب پر نورش ، خونِ دل مختار افتاده 🖍 ✍ بـداهـه ‌۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿