📋 #دریکهساختهبودمبهمنخیانتکرد
#متن_روضه #روضه_امام_علی (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
بخش اول صوت / ویژه #شبهای_قدر
و #شهادت_امام_علی (ع)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*مثل امشبی امیرالمؤمنین تو خونهی دخترشه؛ موقع افطار که شد، امکلثوم با یه ذوقی سفره انداخت؛ هم شیر سر سفره گذاشت هم نمک.
صدا زد دخترم، کِی تا حالا دیدی سر سفره علی دو نوع غذا باشه؟ خواهش میکنم یکی رو بردار.
اومد نمک رو برداشت. گفت نه، ازت خواهش میکنم شیر رو بردار؛ علی با نمک خیلی انس داره.
میگه دیدم هی وسط حیاط خونه راه میره یه چیزایی زیر لب میگه؛ هی زیر لب میگه "انا لله و انا الیه راجعون" انگار داره با یه نفر حرف میزنه.
دیدم تا موقعش رسید، داره سمت درِ خونه حرکت میکنه....
(امشب میخوام روضه رو اینطوری بخونم؛ توهم کاری به من نداشته باشه، با همه وجودت ناله بزن)
تا نگاهش به در افتاد با خودش یه چیزایی زمزمه کرد...*
دری که ساخته بودم به من خیانت کرد
گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت
*تا اومد از در بیرون بره دستگیرهی در مانع علی شد؛ کمربند علی رو گرفت. دوباره یادش افتاد، یه خانمی هم یه بار همین کمربند رو گرفت، گفت نمیذارم جایی ببرنت...*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #دریکهساختهبودمبهمنخیانتکرد
#متن_روضه #روضه_امام_علی (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
بخش اول صوت / ویژه #شبهای_قدر
و #شهادت_امام_علی (ع)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*مثل امشبی امیرالمؤمنین تو خونهی دخترشه؛ موقع افطار که شد، امکلثوم با یه ذوقی سفره انداخت؛ هم شیر سر سفره گذاشت هم نمک.
صدا زد دخترم، کِی تا حالا دیدی سر سفره علی دو نوع غذا باشه؟ خواهش میکنم یکی رو بردار.
اومد نمک رو برداشت. گفت نه، ازت خواهش میکنم شیر رو بردار؛ علی با نمک خیلی انس داره.
میگه دیدم هی وسط حیاط خونه راه میره یه چیزایی زیر لب میگه؛ هی زیر لب میگه "انا لله و انا الیه راجعون" انگار داره با یه نفر حرف میزنه.
دیدم تا موقعش رسید، داره سمت درِ خونه حرکت میکنه....
(امشب میخوام روضه رو اینطوری بخونم؛ توهم کاری به من نداشته باشه، با همه وجودت ناله بزن)
تا نگاهش به در افتاد با خودش یه چیزایی زمزمه کرد...*
دری که ساخته بودم به من خیانت کرد
گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت
*تا اومد از در بیرون بره دستگیرهی در مانع علی شد؛ کمربند علی رو گرفت. دوباره یادش افتاد، یه خانمی هم یه بار همین کمربند رو گرفت، گفت نمیذارم جایی ببرنت...*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
👇👇👇
@narimani_matn