eitaa logo
امامزاده ناصرالحق مروّج تشیّع در شمال (غیر رسمی)
276 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
779 ویدیو
181 فایل
مدیر کانال @Roohollah_omran #امامزاده #ناصرالحق(۲۲۵-۳۰۴ه.ق)💐فقیه🌺متکلم🌻مفسر🌹منجم🍀راوی حدیث🌷مصنف کتب کثیره🌸بانی دانشگاه💐شاگرد امام🌼منجم🌱شاعراهلبیت🌺جدّاعلای سیدرضی و سیدمرتضی🌻حاکم عادل🍀مروج‌بزرگ‌تشیع🍂عالم شیعه اثناعشری... نگذارید غریب بماند
مشاهده در ایتا
دانلود
شعرِ شاعرِ طبری بر رواق ایوانِ شاه نجف (۱) میرزا عبدالله افندی عالم برجسته صفوی و صاحب کتاب ریاض العلماء در تحلیلی بر این باور است که سه نفر در گسترش تشیع در ایران نقش داشتند: مولا حسن کاشی، علامه حِلّی و محقّقِ کَرَکی. درخصوص علامه حلّی و سفرهای وی در عصر ایلخانی و تلاشی که برای تربیت عالمان و فقهای ایرانی داشت بسیار نوشته‌اند. همچنین نقش محقق کَرَکی نیز در آستانه تشکیل حکومت صفویان و جایگاه نوادگان وی در ترویج مکتب تشیّع در ایران بر محققان پوشیده نیست. اما این حسن کاشیِ آملیِ طبری کیست که او را هم ترازِ علامه حلّی و محقق کرَکی دانستند؟! مولانا حسن کاشی از شاعران توانای اواخر سده ۷ و نیمه اول قرن ۸ است. در آمل مازندران زاده شد و در همانجا نشو و نما یافت اما پدر و اجدادش اصالتاً کاشانی بودند و او بارها در خلال اشعارش به زادگاه خود و نسبتش به کاشان اشاره داشته است: مولد من آمل و مازندران و آبشخورم مازندران/ وز رَهِ جدّ و پدر نسبت به کاشان می رود هستم زِ خاکِ آمل و کاشی است نسبتم/ در دین، محمد و عَلیَم شاه و پیشوا تذکره‌نویسان نوشتند که مولانا حسن سفری به زیارت خانه خدا رفت و پس از آن به عتبات عالیات و بصره روی نهاد و سپس به خراسان و عتبه بوسی ثامن الائمه (ع) رفت. در نجف شعری در منقبت حضرت وصّی(ع) سرود که در تواریخ آمده امیرالمومنین علی(ع) صله ای ارزشمند برایش حواله نمود. همچنین از دیدار او با سلطان محمد خدابنده در مشهد نیز یاد کرده‌اند که موجب شد تا ایلخان مغول که مسلمان شده بود و به تشیع گرایش پیدا نمود او را به پایتختش سلطانیه بیاورد. حسن کاشی آملی در سلطانیه درگذشت و مقبره اش در نزدیکی گنبد سلطانیه قرار دارد. دو قرن پس از وفاتِ کاشی، شاه طهماسبِ صفوی که از ارادتمندان مولا حسن و اشعارش بود، مقبره اش را بازسازی و بنایی فاخر بر سَرِ مزار او بر پا داشت که امروز نیز از جمله آثار برجسته معماری ایرانی به شمار می رود. در نظر بنده، اگر فردوسیِ ارجمند، بزرگترین و سترگ سخن سرایِ حماسه ملّی ایران است که چنین است؛ حسن کاشی آملی نیز مَصطَبِه نشین و بزرگترین سخن سرای شعرِ دینی فارسی است که زبانِ فصیح جز به مدح امیرالمومنین و اهل بیت (ع) نگشود و قلمِ استوار جز در رَثا و ستایش این خاندان نگرداند. مولانا حسن کاشی آملی مقتدای بسیاری از شاعران منقبت سرای فارسی همچون ابن حسام خوسفی و محتشم کاشانی و بنیانگذار هفت بندسُرایی در شعر دینی فارسی است.
شعرِ شاعرِ طبری بر رواق ایوانِ شاه نجف (۲) "السلام ای سایه اَت خورشیدِ ربُّ العالمین/ آسمانِ عِزّ و تمکین، آفتابِ داد و دین" هفت بند کاشیِ آملی با مطلع بالا در مدح و ستایش امیرالمومنین(ع) و از جمله مشهورترین مواریث ادبی تشیع در قرن هشتم و از ارجمندترین اشعار ادوار شعرِ علوی فارسی است. قاضی نورالله شوشتری در مجالس المومنین آورده: اکثر استادان شعر فارسی به تقلید و تَتَبُّعِ شعر کاشی آملی اشعاری سرودند ولی به لطافت و دقت وی نتوانستند. بسیاری از هنرمندان و خوشنویسان چون میرعماد و دیلمی نیز هفت بند کاشی را به حُسن و صفای قلم، کتابت کردند که این آثار اکنون زینت بخش گنجینه ها و موزه های دنیاست. در شرافتِ هفت بند کاشی این بس که از میان اینهمه اشعار فارسی و عربی در مدح و منفبت امیرالمومنین(ع) اشعار حسن کاشیِ آملی بر کتیبه های ایوانِ حرم علوی نقش بسته و جلوه گری می نماید. تصویر۱. شعر کاشی بر کتیبه‌های حرم علوی؛ بالا : زائرانِ درگهت را بر درِ خُلدِ بَرین / می‌دهند آواز طِبتُم فَادخُلوها خالدین. پایین: تا نجف شد آفتابِ دین و دولت را مُقام/ خاک آن دارد شرف بر زمزم و بیتُ الحرام. تصویر ۲ و ۳. ایوان نجف و کتیبه های هفت بند تصویر ۴ و ۵. صفحات ابتدایی نسخه نفیس هفت بند به خطِّ میرعماد محفوظ در گالری فریروساکلر واشنگتن. تصویر ۶و۷. صفحات ابتدایی هفت بند به خط عبدالرشید دیلمی خواهرزاده و شاگرد برجسته میرعماد. 🌹 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @naserolhagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُصحَف خانقاه قصاب آملی این فِرسته در معرفی قرآنی نادر و کم نظیر، متعلّق به قرن هفتم هجری است که با خط و تذهیبی سِحرانگیز در خانقاهِ استادِ ابوسعید ابوالخیر یعنی شیخ ابوالعباس قصاب آملی کتابت شد. نیز این مطلب دریغ نگاشتی است بر غفلت و بی حمیّتی ما و مدیران فرهنگی کشورمان در نگاهداشت این گنجنامه معنویت و هنر و شناسنامه ارجمند و بشکوه ِطبرستان کهن. این اثر حدود ۱۰سال قبل در یک حراجی در لندن به قیمت حدود ۴۵۰ هزار پوند (به ارزش ۱۵میلیارد تومانِ فعلی و معادل ارزش سه ویلا از دهها هزار ویلای ساخته شده در زمینهایی که ساحل خواران و جنگل خواران در منظر عام در این خطه از شمال می بلعند) به فروش رسید و اکنون در موزه ای در دولت شهرِ قطر نگاهداری می شود. شایسته است که مدیران ارشد فرهنگی و میراث کشور در جبران مافات و اعتذار از سیئات خود در قالب ارتباطات بین موزه ای ایران و قطر، دستِ کم عکسی از این اثر بی نظیر تهیه تا در اختیار محققان و خواستاران قرار گیرد. این قرآن شریف از حیث هنری، ادبی و نمایاندن ظرفیتهای طبرستان قرن هفتم واجد اختصاصاتی است که سخن از آن را به بعد موکول می نمایم و در ادامه یادداشت برادر عزیز و دانشمندم دکتر مرتضی کریمی نیا را که پیشتر در سال ۱۳۹۸ در شماره ۱۷۸ نشریه آینه پژوهش و نیز صفحه شخصی خود منتشر نمودند، تقدیم دوستان می کنم. یاقوت 🌹 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @naserolhagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موزه تاریخ آمل اداره دارایی آمل در سال 1293 ش. و با ریاست مصدق الممالک نوری با عنوان امین مالیه تاسیس شد و بعد از او تا سال 1297ش. یکنفر بلژیکی مسئولیت آن را عهده دار بود. ساختمان این اداره زمان پهلوی اول در سال 1315ش. با فرم معماری اروپایی ساخته شد. این ساختمان در سال 1358 با شماره 1525 در فهرست آثار تاریخی کشور به ثبت ملّی رسید و تا سال 1387 با کاربری اداره دارایی از آن استفاده میشد و پس از آن با کاربری فرهنگی در اختیار میراث فرهنگی استان قرار گرفت.  این بنا پس از مرمّت در سال 1389 با عنوان موزۀ تاریخ آمل فعالیت خود را آغاز نمود. ساختمان در سه طبقه زیرزمین، طبقۀهمکف و طبقۀ اول، بنا شده است؛ که تالار نمایش مردم شناسی در طبقۀ همکف و تالار نمایش آثار باستان شناسی در طبقۀ اول قرار دارد. نوع موزه، تاریخی و هدف اصلی از تاسیس آن ترویج فرهنگ بازدید از موزه ها و نمایش غنای فرهنگی و باستانشناختی استان به خصوص شهرستان آمل است. (یادگار فرهنگ آمل صص204-206؛ مسأله یابی موزه های حاصل از تغییر کاربری ابنیۀ تاریخی:مطالعۀ موردی موزه های استان مازندران،محمدحسن زال و عابد تقوی، فصلنامۀ باستانشناسی ایران، شماره 29 تابستان 1400؛ دانشنامه طبرستان و مازندران ج۲ صص700-698). اکنون پس از گذشت یکدهه از فعالیت، اهداف اصلی از تاسیس این موزه قابل بررسی و ارزیابی دقیقتری است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انباری پریشان و سَرگِران به نامِ موزه تاریخ آمل (1) در تعطیلات نوروز سالجاری برای بازدید مجدّدم از موزه تاریخ آمل ،فرصتی دست داد و آنچه که به کوتاهی مینویسم برایندی از تجربه این بازدید است که امیدوارم موجب اندکی درنگ و مایه بهبود شود. برای هر کسی که صاحب قدری ذوق تاریخی و لَختی دیده وری فرهنگی باشد نام برخی جایها بزرگ و مرتبه بعضی از شهرها بلند می نمایاند و البته همین دیرینگی و فرازمندی موجب میشود تا توقع یابد و چشم ساید که اگر مثلاً نامی از موزه تاریخ آمل به میان می آید با گنجینه ای متناسب با شأن این تاریخ مواجه شود. نرسیده به شهر  جایی که با مولوی هم آوا میشویم که : ز آه آهِ تو جوشید، بحرِ فضلِ اله     ستاره اَمَل تو رسید تا آمل تابلویی به چشم می آید: موزه تاریخ آمل 5 کیلومتر؛ به مثابه دعوتی عام که انگیزه آشنایی و دیدارِ مخاطب را با فرهنگی اساطیری و تاریخی دیرپای و هویتی کهن برمی انگیزاند. از کناره پل زیبای معلّق آمل که میگذری، گویی کمانِ نگون شده و سرنوشت سازِ آرش را می بینی که دست روزگار بر فرازِ هَراز به اهتزاز آورده است. بی درنگ زمزمه می کنی: از آن خوانند آرش را کمانگیر     که از آمل به مرو انداخت او تیر بعد از پُل، ساختمانی قدیمی و استوار را می بینی که قریب یک قرن همنفسِ کهنسال آمار و اوراق و دفترِ درهم و دینار شهر بود و اکنون نام: موزه تاریخ آمل، بر رواق آن نقش بسته است. پلّه های موزه را که بالا می روی صدای پُتک کارگران ضرابخانه آمل تکانت می دهد که سرسکّه هایی به نقش هرمز و خسرو  ساسانی را بر سندان می نهادند و ضربه می زدند و بعدتر آن را به نام اسپهبدان آراستند. صدای مازیار خدعه گر را میشنوی که بانگ بر ویرانی حصار آمل برداشته و اندکی نمی گذرد که غریو الله اکبر حسن بن زید از میان آن ویرانی و از مناره جامع بگوش میرسد. شاید اگر اندکی تامل کنی برق شمشیر آخته مرداویج زیاری را هم ببینی که بر پیکر ایستاده بر سجاده حسن بن قاسم داعی صغیر فرود آمد. همینجاست که در دالان پر پیچ و پویه تاریخ، آواز خُرد و کلان با شیهه اسبانِ سپاهِ غزنوی و تیموری درمی آمیزد تا آنکه قوام الدین مرعشی سکه به نام محمد المهدی حیّ خلیفه الله، میزند و آرامشی دست می دهد.  اینها همه برگی از دفتر ایام است که بر نام این شهر ورق خورده و اکنون گَردِ فراموشی بر آن نشسته. به اینجا که میرسی و بر درِ موزه که می ایستی، چشم داری که این در بر روی همه این تاریخ گشوده شود تا در گرداگرد آن بِگَردی و با طالب آملی همسُرا شوی که: ز بس فرزانگان برخاست زین بوم      طواف خاک آمل می توان کرد
انباری پریشان و سَرگِران به نامِ موزه تاریخ آمل (2) پا در داخل موزه می گذاری. طبقه همکف آن بخش مردمشناسی است و اندکی ابزار و اثاث زیستِ قدیم را بی هیچ آیین و ترتیبی به نمایش نهاده است. علم مردمشناسی که امروزه به آنتروپولوژی شناخته میشود به فرهنگ و تاریخ تکامل و زندگی انسانها می پردازد و موزه های خوبی در ایران با نام موزه مردمشناسی فعال است. در همین مازندران نیز از آلاشت تا کندلوس چندین موزه مردمشناسی آبرومند به دستیاری میراث و همّت و همراهی مردم بنا شده است که میتواند نمونه های بومی درخور برای تکمیل و بازسازی این بخش از موزه آمل باشد. طُرفه آنست که استاد مرحوم دکتر محمود روح الامینی کرمانی از بنیانگذاران دانش مردمشناسی ایران و گنجینه دار خصوصی این حوزه خود تعلقی به آمل داشت و در دهه 40 چندسال به عنوان دبیر در آمل مشغول بود. در گفتگوهایی که در زمان حیات استاد با او داشتم از دوستان و خاطرات خویش در این شهر و آن ایام بسیار یاد می کرد. البته چند کتاب دستنویس در فقه و ادبیات نیز توسط خاندان رجایی لیتکوهی نیز به موزه اهدا شد که این این سنّت پسندیده و پاکیزه بیانگر آنست که اگر مردم تلاشی را شاهد باشند و این موزه را جایگاهی مناسب برای حفظ و معرفی آثار اهدایی خود بیابند یقیناً انبوهی از آثار ارزشمند مردمشناسی روانه این موزه خواهد شد و این جز با تغییر نگرش و پویش و ارتباط گیری مردمی مسئولان میراث فرهنگی آمل محقَّق نمیشود. چند عکس از برخی اسناد معمولی هم با بی سلیقگی بر دیوار ها آویز شده است که اگر اندکی بیشتر تلاش می شد، اسناد با ارزشی از موقوفات، مکاتبات سیاسی و رجال اثرگذار معاصر آملی لااقل به آن افزوده می شد. آمل
انباری پریشان و سرگِران به نام موزه تاریخ آمل(۳) در خلال بازدیدم از این بخش، هر آن منتظر بودم که کارمند راهنمای موزه احساس مسئولیتی نماید و برای من و همراهانم توضیحاتی ارائه کند که هرچه گذشت ناامیدتر شدم ناچار خودم برای دو نوجوان همراهم گزارشی از آثار موزه دادم و آنگاه که یکی از همین نوجوانان خواست با دوربین موبایل عکسی بیندازد، خانم راهنما برجَهید و با عِتاب گفت که عکسبرداری ممنوع است. من که تجربه عکسبرداری از اکثر موزه های معتبر داخل و برخی موزه های خارجی را داشتم و با قوانین عکسبرداری بدون فلش در موزه ها آشنا بودم، هیچ برنیاشفتم . یاد ماجرای معروف خادم مسجد شاه قدیم افتادم و رویکرد نامتعهدانه و آفت بی انگیزگی کارمندان در تعامل با مخاطبان را در ذهن مرور کردم و اینکه همین کسالتها موجب شد تا در این دوسال اخیر فراگیری کرونا و تعطیلی موزه ها،  هیچ اتفاقی نیفتد و خلاقیتی در ارائه مجازی موزه ها و جذب مخاطبان ارائه نشود. کم کم به طبقه بالا رفتم که محل نگاهداری سفالینه و آبگینه و سکّه ها و آثار یافت شده در کاوشهای باستان شناسی بود. در اینجا نیز وضع بر همان منوال بود. در غیاب راهنمای موزه اطلاعات مناسب و سودرسانی نیز برای بازدیدکنندگان درج نبود و تازه آنکه برخی اطلاعات درج شده نیز غلط بود که تذکر بنده نیز یحتمل بی فایده. به هر روی تاسیس این موزه هر چند اقدامی ارزشمند بوده و هست ولی توقع می رفت که اولا کیفیت و کمّیت اشیای به نمایش درآمده، تناسبی با نام بلند آمل و تاریخ کهن آن می داشت و ثانیاً بازدیدکننده در انباری پریشان و با راهنمایی سرگِران وانهاده نمی شد. این موزه می توانست محلّی برای هویت آفرینی و هم افزایی مردم این شهر خاصه جوانان باشد و با رویکردی تعاملی و فرهنگساز موجب غرور و اشتیاق مردم شهر و آینه دار غِنا و اعتبار فرهنگ و تاریخ آن باشد که البته با این روش و آیین نمی شود ولی با مطالبه و همکاری مردم و مساعی و تعهد مدیران فرهنگی می توان موزه ای شایسته نام آمل و با مخاطبان بسیار برساخت. انشاالله 🌹 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @naserolhagh