eitaa logo
الهادی
22هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
993 ویدیو
48 فایل
🔻 درگاه‌های نشر آثار حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در شبکه‌های اجتماعی و همچنین لینک دانلود نرم‌افزار الهادی در صفحه زیر موجود است: www.al-hady.ir 📩دریافت نظرات: http://al-hady.ir/page/a
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 خواندن شرح حال حضرت ابراهیم یک دوره مصیبت خواندن می‌خواهد. ایشان بعد از هفتاد سال بچه دار شد، یک اولاد سالم و خوب پیدا کرد. طولی نکشید که بلافاصله از طرف خداوند دستور رسید: «مادر و بچه را بردار و در یک بیابان خشک و بی آب و علف بگذار.» 🔸 این کار هرچند با اشارات غیبی هست؛ اما اجرایش سخت است؛ عواطف اجازه نمی‌دهد! وقتی حضرت ابراهیم(علیه السلام)، حضرت اسماعیل(علیه السلام) و مادرش را کنار چاه زمزم گذاشت، به دستور الهی خود ایشان نباید از مرکب پیاده می‌شد و پیاده نشد؛ ولی وقتی برمی‌گشت در بعضی نقل‌ها دیدم که گاهی صورتش را برمی‌گرداند و بلند بلند از شدت عاطفه‌ای که نسبت به این‌ها داشت، گریه می‌کرد. 🔹 چه زمانی ما می‌توانیم این کارها را بکنیم؟! فقط به خاطر اینکه فرمان الهی بود که پیاده نشو، پیاده هم نشد و برگشت و آن‌ها را به خدا سپرد. فقط این بزرگوار می‌تواند این کار را بکند. ده هیجده سال کمتر یا بیشتر گاهی حضرت ابراهیم می‌آمد و به اینها سر می‌زد و باز هم مأمور بود که از مرکب پیاده نشود، این بزرگوار می‌آمد یک سری به حضرت اسماعیل می‌زد و برمی‌گشت. 🔸 حضرت اسماعیل بزرگ شد؛ جوان، رشید، قوی و خوب. مادر و هدایت الهی و ربوبیت الهی این بچه را تربیت کرد. فصل فراق حضرت ابراهیم تمام شد و اجازه پیدا کرد پیش زن و بچه خود برود. به مجرد اینکه نزد زن و بچه آمد، شاید چند شب بیشتر طول نکشید که از جانب خداوند دستور ذبح اسماعیل آمد؛ یعنی آن رؤیا (ذبح اسماعیل) باید محقّق شود. 🔹 آن وقت نگاه کنید بچه اینطور به دنیا آمده و حضرت ابراهیم آنها را تنها گذاشته و رفته، این بچه و مادر چقدر همراهی می‌کردند، چقدر تسلیم امر خدا بودند! چقدر این‌ها بزرگ بودند، در خاندان انبیا، امر الهی بود خیلی بزرگ شمرده می‌شد؛ لذا وقتی حضرت ابراهیم خواب خود را برای حضرت اسماعیل بیان کرد، حضرت اسماعیل فرمود: «پدر، امر الهی هرچه باشد، انجام بده.» 🔸 حضرت ابراهیم آمده جوان بیست سالۀ رشید بسیار زیبای منحصر بفرد را سر ببرد، ولی او پس نزد. خیلی سخت است! بچۀ خودش را خوابانده ، چاقو برداشته است. این قضیه از مادر حضرت اسماعیل، پنهان است، به مادر او گفته سرش را بشوی، می‌خواهم او را به مهمانی ببرم. 🔹 مادر او را شست‌وشو کرد، عطر و گلاب زده است. او را برد و در راه جریان را به او گفت. ببینید این بچه چقدر مقامش بلند است که عرض می‌کند: «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»(صافات، 102) (گفت: اى پدر من! آنچه را دستور يافته‏اى انجام ده، اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهى يافت.) ادامه دارد... ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻 اینکه یک جوان، چنین کاری را قبول کند، پیوند خودش با توحید را نشان می‌دهد. «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ» حضرت اسماعلی حتی نمی‌گوید: پدر، خواب دیدی یا غیرخواب، اینقدر به این پدر اطمینان دارد که می‌گوید: «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» نمی‌گوید «يا أَبَتِ افْعَلْ ماتری». 🔸 پیوند را قبول دارد، خواب حضرت ابراهیم را امر حق تعالی می‌داند، پدر را نبی می‌داند و می گوید «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّابِرِينَ » نه «ماتری». 🔹 این پدر بچه را خوابانده، شاید دست و پایش را هم بسته است، چاقو را برداشته و به گلوی فرزند جوان تسلیمش گذاشته است. خیلی از پدرها نهایتا بتوانند در راه خدا پسرشان را به مسافرت بفرستند. ولی پدر داریم تا پدر، پسر داریم تا پسر، محبت داریم تا محبت. در حضرت ابراهیم همه این‌ جهات، در کمال بود. هر پدری را نمی‌شود با حضرت ابراهیم مقایسه کرد. هر پسری را نمی‌شود با حضرت اسماعیل(علیه السلام) مقایسه کرد. هر محبتی را نمی‌توان با محبت این پدر و پسر مقایسه کرد. 🔸 کسی که تا هفتاد سالگی، منتظر قدوم فرزندش بوده است، ببینید چه حالی پیدا می‌کند! چاقو را به گلوی بچه‌اش گذاشته است، محکم می‌کشد. تمام شد. تمام کاری که یک موحد می‌توانست در راه خدا بکند، حضرت ابراهیم تا آخر خط انجام داد. منتها ارادۀ الهی نبود. خود همین چقدر سخت است! 🔹 چندین بار تکرار کرد دید چاقو نمی‌برد، در بعضی از نقل‌ها دارد که چاقو را به سنگی زد که آن سنگ دوپاره شد.( تفسير هدايت‏، ج:11، ص261) جبرائیل(علیه السلام) آمد و جریان ذبح عظیم را گفت و گوسفندی که آورده شد و بعضی نقل کردند گوسفند را سر بریدند. 🔸 حضرت ابراهیم عرض کرد که جبرائیل، من از خدا خواستم بر بلندترین قله‌ی مراتب معرفتی توحید قرار بگیرم. خدای متعال این امتحان را سر راه من قرار داد، من تمام آنچه را که باید انجام بدهم، انجام دادم؛ اما نمی‌دانم حال که بداء حاصل شد، در نصیب من هم بداء حاصل می‌شود یا نه؟ 🔹 جبرائیل رفت و آمد. بعضی نقل ها دارد که جبرائیل یک دور راجع به ذبح عظیم و آقا سیدالشهدا(علیه السلام) مطالبی را گفت و این پدر و پسر بسیار گریه کردند. بعد جبرائیل عرض کرد یا نبی‌الله بعد از شنیدن این جریان و گریه بر آقا سیدالشهدا، شما بر بلندترین قلۀ توحید خواهی بود. (الخصال ج‏1 ؛ ص58) 🔸 مادری که در بیابان عربستان به تنهایی با این بچه بزرگ شده، وقتی جای خط چاقو را زیر گلوی بچه‌اش دید، تحمل نکرد و بعد از چند روز فوت کرد. اینقدر این ارتباط عاطفی بود؛ ولی این پدر که از او هم مهربان‌تر است چه‌طور راه را رفت فقط برای توحید و فقط برای رسیدن به اوج بندگی. 🔹 این راه پنهان مانده است؛ یعنی یک دوره سلوک عملی توحیدی یعنی همین. تمام ریزه‌کاری‌هایش هم یک دوره در جریان عمره یا حج غالباً آمده است مانند طواف و بقیه‌ی برنامه‌ها. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
بسمه تعالی ‼️هشدار‼️ باتوجه به اینکه مخفی نمودن شماره اعضای گروه در واتساپ ممکن نیست؛ اخیرا برخی افراد متقلب که خود را مدیر گروه الهادی عنوان کرده‌اند به اعضای گروه‌های واتساپ الهادی پیام داده و از ایشان درخواست کمک مالی برای ادامه فعالیت گروه و یا مسائل خیریه و... می‌نمایند؛ ⭕️ به اطلاع عزیزان می‌رسانیم این اقدام از طرف ما نبوده و مواظب باشند فریب این فریبکاران را نخورند. با تشکر ‌ ‌
🔻 یک سفرنامه ای به تازگی چاپ شده که مربوط به یک خانمی است که شوهرش در زمان قاجاریه یا قبل، کاتب دربار بوده است. پنجاه، شصت سالگی شوهرش فوت می‌کند. 🔸 ایشان از اصفهان که دار الحکومه بوده، به تنهایی اسباب و اثاثیه‌ای را برمی‌دارد و به سمت مکه می‌رود. سفرنامه‌اش را نوشته که اشعاری را هم در آن ذکر می‌کند. 🔹 می‌گوید دیگر تحمل نداشتم. شتری می‌گیرد و اثاثیه‌ای برمی‌دارد و از اصفهان راه می‌افتد و به کاشان می‌رود. گویا از کاشان به قم می‌آید و به ساوه می‌رود. از ساوه به سمت مرز عراق می‌رود و از آنجا با بعضی قافله‌ها همراه می‌شود. 🔸 در بعضی جاها دزدان می‌ریزند و اموال تمام قافله را می دزدند؛ ولی این‌ها باز سفر خود را ادامه می ‌دهند. سختی‌ها و بیماری‌ها را تحمل می‌کند؛ خلاصه خیلی سختی می‌کشد تا وارد عربستان می‌شود. از عربستان گویا به سمت مدینه می‌روند و از مدینه هم به سمت مکه می‌روند و مُحرم می‌شود. 🔹 یک زن دل‌شکسته، عاشق بیت‌الله که تا بحال به مکه نرفته، در این سفر، حال و احوالی دارد. شوهرش را هم از دست داده است. به خاطر شکستن هُموم برای این سفر دل به دریا می‌زند. یک سفر توحیدی را شروع می‌کند. می‌گوید تا چشمش به کعبه می‌افتد، غش می‌کند و از حال می‌رود. 🔸 بعد در پایان می نویسد این سفر چقدر خوب بود، اگر جدایی و فراق در آن نبود! وقتی می‌خواهد از کعبه جدا بشود، به پرده کعبه می‌چسبیده و شیون می زده. قافله می‌خواست حرکت کند، زن‌های 🔹 قافله که با او آشنا شده بودند، می‌آمدند و ایشان را به قافله می‌رسانند او دوباره حالش به هم می‌خورد. با توحید و خانۀ توحید و با خدا احساس فراق می‌کند. همان اول که به مکه می‌رسد، کعبه را از دیدگاه خودش، دیدگاه زنانۀ ظریف و لطیف ترسیم می‌کند، تشبیهات خیلی لطیفی را ذکر می‌کند. 🔸 بهرۀ توحیدی بالایی داشته؛ سفرش یک سفر خیلی پربهره ای بوده است و این‌گونه سفر به مکه، درست است.‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام: 👉🏻 www.al-hady.ir ‌ ‌
🔻 چه اصحابی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام به شهادت رساندند! گویا حضرت کمیل را هم شهید کردند. 🔸 ایشان در سنین پیری، مدتی مخفی شدند. حجّاج دستور داد که مستمریِ کل قبیله‌ی کمیل (بنی نخع) را قطع کردند. اینجا بود که خود کمیل پیش حجاج آمد. 🔹 حجاج به او گفت: چقدر دلم می‌خواست بر تو مسلّط شوم! تو ابوترابی هستی؟! کمیل گفت: من خیلی شهادت را از خداوند طلب می‌کردم و همیشه در دعاهایم می‌گفتم که می‌خواهم به دستِ بدترین خلق خدا شهید شوم. فکر می‌کردم که خداوند دعاهای من را مستجاب نکرده است و الان می‌بینم که مقدّمات آن فراهم است. 🔸 خلاصه حضرت کمیل را شهید کردند. کد 4337‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 در شرح حال یکی از بزرگان اصفهان دیدم نوشته که: شب قدر مسجد رفتم؛ همین‌که روی منبر نشستم تا سخنرانی کنم؛ بسم الله را که گفتم، حالت گریه مرا و مردم را فرا گرفت 🔸 و آنقدر مردم در مجلس گریه کردند که قسمت زیادی از زمان مجلس را گرفت، فقط با شروع بسم الله. 🔹 این فضاهای نابی بوده که مرکزش حوزه های علمیه بوده و این‌ها را خدای متعال به کسانی هدیه می‌دهد که یک بار خودشان را به خدا بفروشند و تمام جوانیشان، همت و سعی‌شان را در اختیار خدا بگذارند.‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رابطه توحید و حکمت 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری ⏱ زمان: ۲ دقیقه ‌ ‌ 🔺@Nasery_ir ‌ ‌
🔻 قرآن در اواخر سوره حشر می‌فرماید: «وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ﴿الحشر، 19﴾.( و مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند پس خدا هم خودشان را از يادشان برد.) 🔸 هر اندازه انسان از یاد خدا غفلت می‌کند یک درصدی از گم‌گشتگی به روحش عارض می‌شود. طبیعتاً همان طوری که تذکر و توجه مراتب دارد، گم‌گشتگی هم مراتب دارد. 🔹 هر بلایی سر انسان می‌آید، در این گم‌گشتگی آمده و هر نقطۀ روشنی به زندگی انسان وارد می‌شود، در آن تذکر، وارد شده است. ما در زمانه ای زندگی می‌کنیم که گم‌گشتگیِ خیلی از انسانها از تذکر بعضی از افراد بالاتر تعریف می‌شود، این امور نسبی است. 🔸 منتهی راه بندگی، بی پایان است و باید رفت. تنها چراغی که برای مسیر روشن ما گذاشته‌اند اهل بیت عصمت و طهارت و قرآن هستند.‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
🔻 بزرگترین فضل و احسان خدا نسبت به کسی، این است که تمام استعدادهای رشد را در او به فعلیت برساند و این بزرگترین دعا است. 🔸 چون خیلی بی نهایت است. این دعا را از خدای متعال میشود بخواهیم که هیچ زاویه.ای از استعدادهای رشد در ما سرکوب نشود و بن‌بست نباشد و ما پیوسته به سمت بهتر شدنمان برویم و خداوند به فضل خودش اجابت کند.‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام: 👉🏻 www.al-hady.ir ‌ ‌
🔻 آیه‌ ۲۷ سوره‌ی اعراف می فرماید: «يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ» (اى فرزندان آدم! مبادا شيطان شما را به فتنه اندازد، چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند كه جامه‏ى [بندگى‏] آن‌ها را از تنشان بر مى‏كند تا زشتى‏شان را بر آن‌ها نمايان كند. بى‏شك او و گروهش از آن جا كه آنها را نمى‏بينيد شما را مى‏بينند. ما شياطين را سرپرستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند.) 🔸 آیات قرآن قدم به قدمش حکمت و لطافت است. کار شیطان و جنسش اینطوری است که نگاه می‌کند ببیند چطور بدی‌های یک نفر را رو بیندازد. این هم یک حسی است. 🔹 شیطان بی‌رحم است، به بدی‌ها امر می‌کند ولی در اولین فرصت اگر بتواند لطمه‌ی آبرویی بزند، می‌زند. اگر بتواند بدی‌ها را رو بیندازد، رو می‌اندازد. 🔸 عقیده‌اش این است که جهان را باید پستی و بدی بگیرد. سعی و تلاشش در همین جهت است. بنایش بر اشاعه‌ی فحشا و بدی‌ها است، حتی پایین‌ترین و کم‌ترین فحشا؛ مثلاً به یک نفر بگوید یک‌مقدار دیگر بخواب، هنوز تا اذان صبح مانده است. خیلی هم به کار خود وارد است. همه را پله پله به سمت پایین میبرد. 🔹 به یک نفر یک‌دفعه نمی‌گوید به درّه برو. یک قدم، یک قدم می‌برد. تا نهایتش هم، به قول آیت‌الله بهجت رحمه‌الله‌علیه: «شیطان برای هیچ کس به کمتر از این قانع نیست که او را وسط جهنم کنار خودش ببیند.» اینکه بگوید حالا یک مقدار این کار را بکن و آن کار را بکن، این‌ها بهانه است. قدم به قدم میخواهد شخص را تا وسط جهنم ببرد و تا او را آنجا نبیند دلش آرام نمی‌گیرد.‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @nasery_ir 🔸 واتساپ: wa.me/989338010649 ‌ ‌ ‌ ‌