✅چرا کفشت صدا میده؟
بعد از عملیات انهدام تاسیسات نفتی کرکوک، ترجیح میدادیم شبها پیادهروی و روزها خودمان را پنهان کنیم. ما یک گروه دوازده نفره بودیم که آقای علی عاصمی هم همراهمان بود. همان شب عملیات، به سمت مرز ایران برگشتیم. اغلب هم کفشهای ورزشی به پا داشتیم. چون من و ایشان تقریباً شانه به شانه هم راه می¬رفتیم، متوجه شدم کفشش صدا میدهد انگار که داخلش آب بود. گفتم: «علی آقا تو رودخونه که نرفتیم، چرا کفشت صدا میده؟»
گفت: «مهم نیست.»
خیلی پیادهروی کردیم. خیلی نگران بودم، چون احساس میکردم این صدای شِلِپشِلِپ باید علتی داشته باشد، ولی ناچار بودیم قبل از روشنایی صبح، به جایی برسیم که خودمان را استتار کنیم.
هوا هنوز آبیِ گرگ و میشی بود که توقف کردیم. از فرصت استفاده کردم و از ایشان خواستم به پایش نگاهی بیندازم. تا به پای راستش دست زدم، دستم خیس شد. متوجه شدم رطوبت دستم از خون گرمِ تازهای است که از مچ پایش بیرون میزند. فهمیدم ترکشی به پایش خورده و تمام این مدت همین طور خون به کف پایش میآمده؛ وسایل امدادگری زیادی با خودم نیاورده بودم و فقط چیزهای سبکی مثل چند آمپول مخدر و جلوگیری از خونریزی و باند همراهم بود تا سرعت حرکتم کم نشود. با نخ و سوزن معمولیای که همراهم بود، پایش را دوختم. از آنجایی که سوزن معمولی مخصوص پارچه های ظریف است و حتی گاهی موقع دوختودوز لباس میشکند، یک نگرانیام این بود که نکند سوزن از پوست و گوشت عبور نکند و بشکند، چون همین یک سوزن را داشتم. نگرانی دیگرم این بود که نکند این کارم باعث پارگی بیشتر بافت پوست و گوشت بشود؛ بنابراین در حالی که ابتدای نخ را رها گذاشتم، شروع به دوختن از قسمت سالم پوست و گوشت کردم. حین دوختن برای اولین بار در عمرم، خودم هم از بخیه زدنهایم دردم گرفت. پانسمانش کردم و سعی کردم با پد حجیم و لایههای برزنتی مانع از خونریزی بیشتر آن شوم.
#معرفی_کتاب
#بخیههای_نفتی
#نشر_مرز_و_بوم
#مرضیه_مختاریفر
#احمد_خاکشور
🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃
🛒 خرید آسان از سایت:
http://shop.hdrdc.ir/products
🛒 خرید از فروشگاه:
خ انقلاب خ فخر رازی مجتمع ناشران فخر رازی
۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲
____
با ما همراه باشید👇👇👇
@nashremarzoboom