eitaa logo
مرز و بوم
153 دنبال‌کننده
168 عکس
4 ویدیو
0 فایل
بریده هایی از انقلاب، جنگ و مقاومت 🌷⁦🕊️⁩🌱⁦✌️📝🎤 ارتباط با ادمین: @Hossain8
مشاهده در ایتا
دانلود
⁦ 🟢تازه‌های نشر مرز و بوم 📌معرفی کتاب«چاشنی‌های خیس» به قلم مهدی دریاب نصرالله کتویی‌زاده اولین روز شروع جنگ در خرمشهر است... در بهار 1364 به عنوان فرمانده واحد تخریب لشکر 19 فجر فارس معرفی می شود. در جبهه یک کارگاه تحقیقاتی راه اندازی می¬کند ... به جای انهدام راکت های کاتیوشا که در گل و لای جزیره مجنون فرو رفته و عمل نکرده¬اند آنها را روی لانچری ابتکاری قرار می دهد و به طرف دشمن شلیک می¬کند ... با بیرون آوردن چاشنی بمب های خوشه¬ای عمل نکرده که بعد از عملیات بدر و خیبر در باتلاق¬ها باقی مانده¬اند کمبود چاشنی و مهمات « عملیات های مهندسی رزمی» در جبهه را جبران می¬کند. با طرحی جسورانه از مین های ضد تانک زمینی به عنوان مین دریایی استفاده می کند و آبراه¬های جزیره مجنون را برای دشمن ناامن می¬سازد . موانع و استحکامات عراق در ساحل اروندرود را شبیه سازی می¬کند . بعد از آن با همکاری تیم تحقیقاتی واحد تخریب و استفاده از مین¬ها و گلوله های معیوب ، بمب مخصوصی برای انهدام موانع مذکور تهیه می¬کنند و با استفاده از همین شیوه در شب عملیات والفجر 8 معبری ده متری برای عبور غواصان خط¬شکن و قایق ها به وجود می¬آورند . اوج حماسه تخریبچی های لشکر 19 فجر در عملیات کربلای 4 اتفاق می افتد... لینک فروش: •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 🛒 خرید آسان از سایت: http://shop.hdrdc.ir/products 🛒 خرید از فروشگاه: خ انقلاب خ فخر رازی مجتمع ناشران فخر رازی ۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲ ____ با ما همراه باشید👇👇👇 @nashremarzoboom
🟢مثل منور 120 نوربالا می زنن! 🔷انتهای جمعیت، کنار علی‌محمد خادمی نشسته بودم و مثل بقیه زیارت عاشورا می‌خواندم. علی‌محمد هم مثل خودم، مربی آموزش نظامی بود. دو تا جوان کم سن و سال، وسط رزمنده‌ها ایستاده بودند و با اشک و شور و حال خاصی به امام حسین (ع) سلام می‌دادند. می‌دانستم برادرند و فامیلی‌شان زارع است. علی‌محمد به آن دو اشاره کرد و گفت: مثل منور ۱۲۰ نوربالا می زنن. مطمئن باش فردا شهید می شن. 🔶با سکوتم حرفش را تائید کردم. علی‌محمد ادامه داد: بعد از زیارت عاشورا بریم بهشون التماس دعا بگیم و ازشون بخوایم دست ما رو هم بگیرن. مراسم دعا که تمام شد، همین کار را کردیم. از آن‌ها که جدا شدیم علی‌محمد دست برد داخل جیبش و یک قطعه عکس سه در چهار خودش را گرفت مقابلم. گفت: تو هم یک قطعه عکس بهم بده. چند تا داشتم. یکی از آن‌ها را دادم به علی‌محمد و عکس او را برای یادگاری گرفتم. پشتش نوشته بود: حلالم کنید. نماز شب یادتان نرود. 🔷از درون تکان خوردم. علی‌محمد کنار من مربیگری می‌کرد. اما انگار روحش به‌جای دیگری تعلق داشت. مثل خیلی از رزمندگانی که در اردوگاه دشت عباس بودند. روز بعد بیشتر نیروهای داخل اردوگاه برای شرکت در عملیات محرم راه افتادند. من بغض‌کرده، گوشه‌ای ایستاده بودم و با حسرت نگاهشان می‌کردم. تا عصر، چم سری و چم هندی و بخش‌های دیگری از خاک کشور آزاد شد و رزمنده‌ها با چهره‌هایی خسته، اما خندان برگشتند. برادران زارع بین آن‌ها نبودند! همان‌طور که محمدعلی پیش‌بینی کرده بود، هر دو شهید شده بودند. 📚روایتی از کتاب«چاشنی‌های خیس»؛ خاطرات فرمانده تخریب لشکر19فجر، حاج نصر الله کتویی زاده 🛒 خرید آسان از سایت: http://shop.hdrdc.ir/products 🛒 خرید از فروشگاه: خ انقلاب خ فخر رازی مجتمع ناشران فخر رازی ۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲ ____ با ما همراه باشید👇👇👇 @nashremarzoboom