eitaa logo
نشر شهید هادی
18.4هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
شکستن دل و اجابت دعا علی نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچ گاه، وقت نماز در مغازه پیدایش نمی كردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می شد. یك عمر جلسات مذهبی در خانه ها و تكیه ها به راه انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرد، ولی از نعمت فرزند محروم بود. آنهایی كه حسودی شان می شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند. علی نقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین، همسایه كینه توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد. یک شب در زد. علی نقی آمد دم در. مردك به او یك گونی داد و گفت: «حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید». علی نقی در گونی را باز كرد، یازده تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردك و صدای گریه علینقی در آمیخت. كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می كنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم». خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، یازده فرزند به علی نقی داد كه یکی از یکی بهتر شدند. بیشتر آنها مانند پدر مبلغ دین شدند. یکی از پسران علی نقی شد حاج آقا محسن قرائتی. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️از آیت الله بهجت رحمه‌اللّه پرسیدند آیا می‌شود قبل از اینکه سفیانی بیاد ظهور رخ بدهد؟ آیت الله بهجت فرمودند: بله فقط باید .... الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴🔵 بزرگترین خطر 🌕 آیه الله حائری شیرازی (ره): 🔹 در شطرنج، شاه سفید یا سیاه را نمی‌کشند؛ ماتش می‌کنند که نتواند حرکت کند. وقتی حرکت نکرد، باخته است. اجانب دنبال این نیستند که رهبرما را ترور کنند، دنبال این هستند که ماتش کنند؛ انفعال در او ایجاد کنند؛ درصدد این هستند که حرفش اثر نکند.فرمانش اثر نکند. یعنی راه‌های حرکت او را ببندند. جلوی تحرکش را ببندند. از هر راهی برود، کیش بشود، از هر نقطه‌ای بخواهد حرکت کند، راه‌ها را بر او ببندند. آن‌ها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود، اما واقع نشود! 🔹 مثلا بگوید «اقتصاد مقاومتی»، اما هیچ تغییری نکند. بگوید «همدلی و همزبانی»، اما همانطور که افراد بودند، باشند. اگر این طور شد، این بزرگ‌ترین ضرر است. بزرگ‌ترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرف بزند و یک‌چیز دیگر از آب دربیاید. 🔺 این «کیش» شدن است؛ اگر تکرار شد، «مات» شدن است و ما نباید بگذاریم، کار به اینجا بکشد. 📚 کتاب‌ تمثیلات‌ سیاسی‌ اجتماعی ص۴۳ 🔴 صداقت مدعیان آمادگی برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه، در میزان پیروی عملی آنها از امام خامنه ای، آشکار می شود. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم هادی میگفت : طــوری زنــدگی و رفـــاقت‌ ڪن که‌ احترامت‌ رو داشته باشند. بــی دلیل‌ از ڪسی چیزی نخواه عــــزّت‌ نفـس‌ داشته‌ بـــــاش! https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢توصیه مهم شهید ابراهیم هادی: به فکرِ مثلِ شهدا مردن نباشید به فکرِ مثل شهدا زندگی‌ کردن باشید.🌱 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🟣 کیفیت اعمال مهم‌تر از کمیت آن! (اعمال مخلصانه و باکیفیت را قبول میکنند...) 🔸من خودم را انسان وارسته‌ای میدانستم و فکر میکردم بهترین جای بهشت قرار می‌گیرم. مسئول چند نهاد خیریه بودم اما در تجربه نزدیک به مرگ نشانم دادند که میل به شهرت هیچ چیزی برایم باقی نگذاشته! فکر میکردم این کار من با اخلاص است. وقتی مرور اعمالم را دیدم بسیار ناامید شدم؛ هیچ کار خالصی برای خدا انجام نداده بودم... 📗کتاب نسیمی از ملکوت. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قسمتی از صحبتهای در خصوص ناهنجاری اجتماعی که رسانه ها نخواستن دیده بشه. پزشکیان اولش در پاسخ به خبرنگاری که به دروغ گفت کوچه پس کوچه اومدم تا گشت ارشاد منو نگیره، گفت مگه بازم گیر میدن و فقط این تیکه را همه دیدند ولی بعدش حرفای خوبی زد که رسانه های انقلابی تا اصلاح طلب نخواستن دیده بشه چون هر دو به ضررشون بود. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نقل ﺷﺪﻩ که ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﺧﻄﺒﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪند و ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﻭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺳﺮﺍﭘﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﻣﺤﻮ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ علیه السلام بودند ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻼمشان ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ ﻣﻌﺎﻭﯾﮥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﯾﺎ ﺍﺑﺎﻣﺤﻤﺪ! شما میگویید ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ... ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺩﻋﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺘﻮﯾﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎﺧﺒﺮﯾﺪ. ﭘﺲ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ که: ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺭﺍﺑﻄﮥ ﺭﯾﺶ ﻣﻦ ﻭ ﺭﯾﺶ ﺗﻮ ﮐﺠﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ؟! ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺣﺎﺿﺮ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ. (ﺭﯾﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ علیه السلام ﭘﺮﭘﺸﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺭﯾﺶ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻮﺳﻪ ﻭﺍﺭ ) ﺍﻣﺎﻡ حسن ﻣﺠﺘﺒﯽ علیه السلام بلافاصله ﻓﺮﻣﻮﺩند: ﻣﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ: ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﮔﯿﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ( ﺧﻮﺏ ﻭ ﭘﺮ ) ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ ﺍﻣّﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺒﯿﺚ ﺷﻮﺭﻩ ﺯﺍﺭ، ﺟﺰ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻢ ﻭ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ .( ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻋﺮﺍﻑ، ﺁﯾﻪ ۵۸) ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﻤگی ﺯﺩﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ... ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ ﻣﻠﻌﻮﻥ پس از ﺧﻨﺪﻩ بسیار، ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭﻧﯿﻔﺖ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻧﺸﺎﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ اﺳﺖ ﻭ ﻋﻠﻤﺸﺎﻥ ﮐﺎﻣﻞ ... ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺧﺮﺍﺏ ﻟﮕﺪﯼ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ..... 📚برﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺤﻞ ﺍﺯ ﺗﺎﻟﯿﻔﺎﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺿﯿﺎ ابادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
از وسعت لبخنـدتان جـان می گیرد زنـدگی ، بگذارید لبخنـدتان حـال تمــام روزهای مرا خـــوب کند.... 💐امشب نزد ارباب ما را یاد کنید ای به وصال رسیدگان..‌. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شهید کاظم عاملو به ما می‌گفت : اگر خوب باشید دیدن امام عصر(عج) کار مشکلی نیست. گفت اگر کارهایی که میگم انجام بدید، حتماً به آرزوتون می‌رسید. «پاک باشید، با وضو باشید، نماز اول وقت بخوانید و...» خودش هم بسیار مقید بود که با وضو باشد حتی اگر نیمه شب از خواب بیدار می‌شد وضو می‌گرفت و دوباره می‌خوابید. برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر 👈عکس شهید والامقام کاظم عاملو‌ در کنار شهید سعیدرضا عربی(سمت چپ) https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
1⃣9⃣ 📚سه ماه رویایی. زندگینامه و خاطرات شهید کاظم عاملو. 📖 اثر گروه شهید هادی. کتابی شبیه به عارفانه شهیدی با ویژگی های خاص که در اثر تقوای بسیار، تجربه های نزدیک به مرگ را مرتب در بیداری مشاهده میکرد و... ✅خاطرات اثرگذار و زیبا ۱۴۴ صفحه مصور. ۵۵۰۰۰ تومان چاپ اول ۱۳۹۷ چاپ چهارم ۱۴۰۲ @pkhadi
امروز مهمان خاطرات شهید عالی‌قدر کاظم عاملو باشیم. شهیدی از شهر سمنان، با خصوصیات شهید نیری که پرده ها از مقابل چشمانش کنار رفته بود و... او بارها به ملاقات امام خود رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ شهیدی که اهل مکاشفه بود ... بخشی از سخنان حجت الاسلام در شب پنجم مراسم عزاداری هیئت و حسینیه روح الله (ره) رفسنجان و معرفی کتاب توسط ایشان 👈فقط تاریخ شهادت را به اشتباه فرمودند: ۱۳۶۳ درحالی که شهید در ۷ اسفند ۱۳۶۶ به شهادت رسید https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در وجودم یک چیزهایی است که اصلاً کسی باور نمی‌کند. از پاکی و از صداقتش. گاهی حس می‌کردم وقتی بهش دست می‌دهی، شفا می‌دهد. یا وقتی به او دست می‌دادی مشکلت حل می‌شد؛ یا حتی تَبَت کم می‌شود! اگر بگویم همچین حسی داشته‌ام، دروغ نگفته‌ام. اصلاً کاظم یک چیز دیگری بود. مدام از درون می‌سوزم که چه کسی را از دست دادیم و استفاده نکردیم. انسان عجیبی که در قالب دنیا و محل نمی‌گنجید. گاهی انقدر به یک نفر نزدیک می‌شوی که خیلی از خلقیات و خوبی‌هایش را نمی‌بینی؛ الان که نگاه می‌کنم می‌بینم ما با کاظم این‌طور بودیم. برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شعری با دستخط که همیشه آنرا برای دوستانش می‌نوشت به همراه امضای . این مطلب حال و روز خیلی از ماست👇 نمی‌دانم چرا وقتی که راه زندگی هموار می‌گردد بشر تغییر حالت می‌دهد خونخوار می‌گردد به روز عیش و عشرت می‌نوازد کوس بدمستی به روز تنگدستی مومن و دیندار می‌گردد (بنده حقیر ) این دستخط مربوط است به تاریخ ۲۳ دی ۱۳۶۶ و تنها دو ماه قبل از شهادت. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
یادم هست که(کاظم) در همان حال بود، گفت که در کنار شهدای محل و شهر سمنان است. بهش گفتیم ببین «شهید عباس عزیزی شفیعی» بین شهدا هست؟ اگر هست بیاید و وصیتش را بگوید. چون شهید وصیت‌نامه نداشت. کاظم گفت بله؛ شهید عباس عزیزی شفیعی اینجاست. کاظم در آن حالت، فامیلی کامل شهید را گفت. بعد با شهید هم‌صحبت شد. کاظم صحبت‌ها و وصیت شهید را از زبان خودش برای ما تکرار می‌کرد و ما می‌نوشتیم! با خودم گفتم: حالا چطور به خانواده‌اش بگوییم که این وصیت را شهید شفیعی گفته؟! چه نشانه‌ای بدهیم تا باور کنند؟! یک‌باره کاظم از قول شهید گفت: «به خواهرم(اسم خواهرش را برد) بگویید که فلان کار را انجام دهد، به فلان برادرم بگویید و.....» در همان حال نام کوچک تک‌تک اعضای خانواده را گفت و وصیتی که برایشان داشت را بیان کرد. در حالی که هیچکدامِ ما، از نام آنها خبر نداشتیم؛ یعنی در همان حال خلسه و ارتباط با شهید، وصیت‌نامه نوشته شد! واقعاً این قضیه عجیب بود. یعنی کاظم عاملو در ارتباط روحی با یک شهید در عالم دیگر، توانست بعد از وصیت‌نامه‌اش را بشنود و برای ما بگوید و ما بنویسیم!! بعد از مرخصی وصیت‌نامه را برداشتیم و رفتیم سراغ خانواده شهید شفیعی و آن را با یک جلد قرآن کریم به آنها تحویل دادیم و گفتیم این متعلق به شهید شماست؛ دست ما مانده بود. راستش را نگفتیم. نمی‌شد گفت. گفتیم باید آن را به دست شما می‌رسانیدم که رساندیم... . برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
یک روز با کاظم از کوچه‌ای رد می‌شدیم، دیدیم پیرزنی نشسته و گدایی می‌کند. کاظم معمولا دست رد به سینه فقرا نمی‌زد و هر چقدر در توانش بود کمک می‌کرد؛ ولو مبلغ ناچیز. در این حین معمولاً کار جالب دیگری هم می‌کرد؛ مثل آن روز. پول را که داد، به محض اینکه پیرزن دعایش کرد کاظم گفت: «برای من دعا نکن، برای امام(ره) دعا کن. اگه امام(ره) زنده باشه، بهتره و خیرش به همه می‌رسه.» به تعبیری می‌خواست بگوید که عمر ما هم فدای امام(ره) و ولایت. یعنی تا این اندازه می‌خواست خودش را برای ولایت خرج کند و مایه بگذارد... . برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در تاریخ معاصر و در دفاع مقدس ما افراد بسیاری بودند که با عمل به دستورات دین، موفق به دیدار امام خود شدند. یکی از آنها شهید کاظم عاملو بود. او روستا زاده ای از اطراف سمنان بود اما به خاطر عمل به دستورات خداوند به جایی رسید که بارها به دیدار امام زمان مشرف شد. کاظم از چهار سال قبل از شهادت، زمان شهادت خودش را می دانست! او حرفهایی می زد که بسیار عجیب بود و تمام اینها را از امام خود شنیده بود... چند وقت پیش مشکلی داشتم و رفتم سر قبرش. کلی گله کردم که چرا حاجت همه را میدی ولی ما را نه؟! شب خوابش را دیدم. بهم گفت: من فقط وسیله ام. ما دعاها را خدمت امام زمان (عج) عرض میکنیم و حضرت برآورده میکنن. من واسطه ام ، کاره ای نیستم ، اگر چیزی میخواهید اول از امام‌زمان (عج) بخواهید... 📙برگرفته از کتاب سه ماه رویایی. اثر گروه شهید هادی. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نصیحتی از شهیدی خاص شهید کاظم عاملو کاظم یکی از عرفای عجیب و از شهدای غریب دفاع مقدس است https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
یک شب رفته بودم سر قبر شهید کاظم عاملو. دعای کمیل را در امامزاده یحیی خواندند؛ در جوار قبور . تصمیم گرفتم همان‌جا بمانم و نماز شبم را در کنار قبر شهید عاملو و اخوی شهیدم بخوانم. معمولاً شب‌ها یک ساعت به اذان صبح، درب امامزاده را باز می‌کنند. نماز را خواندم و زیارتی کردم که اذان صبح گفته شد. بعد از نماز صبح داشتم از سمت درب شمالی می‌آمدم بیرون که یکهو دیدم جوانی حدودا ۲۵ ساله با گریه و زاری وارد گلزار شد. جا خوردم. بلندبلند گریه می‌کرد! تا مرا دید صدا زد: «آقا، قبر  کجاست؟» با چشمانی گرد شده از تعجب نگاهش کردم. دوباره با لهجه کُردی سوالش را تکرار کرد و آمد جلوتر و تا آمدم حرفی بزنم گفت: «تو رو خدا بگو و خیالمو راحت کن! شهید عاملو این‌جا خوابیده ؟» با هم حرکت کردیم تا قبر مطهر را نشانش بدهم. ولی او بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت : «من از کردستان اومدم!خیلی مشکل دارم. این شهید رو هم نمی‌شناسم؛ اومده به خوابم و گفته: بیا کنار قبرم تو سمنان. بیا هر مشکلی که داشته باشی به یاری خدا حل می‌شه...» این‌ها رو می‌گفت و همین‌طور گریه می‌کرد و زار می‌زد. قبر شهید عاملو را نشانش دادم. تا دید، خودش را انداخت روی قبر مطهر. گریه می‌کرد چه گریه‌ای! در همان‌ حال به زبان کردی شروع کرد به درد و دل کردن با . واقعا داد می‌زد و گریه می‌کرد. وقتی این‌طور دیدمش دیگر نایستادم؛ آمدم بیرون. ولی این برایم قصه‌ی عجیبی شد و ذهنم را مشغول کرد. 📙برشی از کتاب خاطرات بی‌نظیر شهید کاظم عاملو
روزِ‌وصلش‌باید‌از‌شرم‌آب‌گردیدن، که‌ما ‏در‌فراقش‌زندگی‌کردیم‌و‌جانی‌داشتیم محبوبِ من‌امام‌زِمانم! کجاست‌بارشی از ابرِمهربانِ‌صدایت؟! که زنده‌مانده‌دلم در هوایِ‌زمزمه‌هایت اَلْلّهُمَّ‌عَجِّــــلْ‌لِـــــوَليّكَ اَلْفَرَجْ💔 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌺میلاد پر نور نبی مکرم اسلام، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و امام جعفرصادق علیه‌السلام مبارکباد 🌺 حضرت آیت‌الله بهجت توصیه‌های نورانی دربارۀ اهمیت و جایگاه ذکر صلوات دارند: «دعایی که خیلی مختصر باشد و کار مفصل را بکند صلوات است». 🔹همچنین می‌فرمودند: «کسی بخواهد دوستی‌اش و محبتش زیادتر بشود، در اذکار و آداب و… چیزی آسان‌تر از صلواتِ زیاد نیست؛ [هرکس] عاشقانه صلوات بفرستد می‌فهمد که چطور محبتش زیاد می‌شود؛ اما به‌شرط عقیده، که بفهمد این‌ می‌کشد او را به طرف معبود خودش و محبوب خودش. خدا می‌داند چه هست در این صلوات: «هر کس یک بار بر من صلوات بفرستد، یک ذره از گناهانش باقی نمی‌ماند». مقصود این است که از جمله آسان‌ترین چیزها در اذکار شاید همین صلوات باشد». 🔹 حضرت آیت‌الله بهجت این ذکر شریف را در مواردی از قبیل تحصیل حلم و بردباری، نفی خواطر، درمان عصبانیت، ایجاد مهر و محبت میان زن وشوهر، برطرف شدن مشکلات زندگی و رهایی از اعتیاد سفارش می‌کردند. ایشان معتقد بودند که ذکر شریف صلوات کارها را بسیار آسان می‌کند. همچنین می‌فرمودند: «یک بار در ایام زیارتی که برای زیارت به کربلا رفتم،حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام خیلی شلوغ بود و به‌هیچ‌وجه نمی‌شد نزدیک شد؛ چند صلوات فرستادم و جلو رفتم که دیدم به ضریح چسبیده‌ام». https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر دوستان شهید ابراهیم هادی ماجرایی که نقل می کنم در یکی از شهرهای نسبتا دور افتاده کشور رخ داده، با کتابهای نذر فرهنگی. اولین و بزرگترین مدرسه دخترانه ی شهر ما به نام بنت الهدی بود. از سال ۹۰ به بعد این مدرسه مخصوص دخترانی شد که هیچ مدرسه ای اونها رو ثبت نام نمیکرد... به خاطر وضع بی حجابی و بی بندوباری... اصلا حیا میکنم خیلی چیزها رو تعریف کنم‌. اسم مدرسه معروف شده بود به بنت ... سال ۹۸با مسابقه ی کتاب سلام بر ابراهیم، طرحی را در مدارس به مناسبت دهه ی فجر اجرا کردیم. این طرح تا آخر اسفند ادامه داشت. باید صبحگاه تمام مدارس دخترانه شهرستان و روستاها را با کتاب سلام بر ابراهیم میرفتم. ۴۵ دقیقه بهم وقت میداد مدیر مدرسه تا سخنرانی کنم ... خدا را گواه میگیرم کل حرف هایی که از دهان من بیرون می اومد حرف من نبود، همش عنایت امام زمان عج و خود شهدا بود ... آخرای اسفند گفتم همه مدارس را رفتیم و فقط مونده مدرسه ی بنت الهدی ... گفتن بی خیال شو خواهر. رفتنت به این مدرسه الکی است. خودت را زجر نده و ... زنگ زدم به مدیر مدرسه. گفتم در جریان این طرح فرهنگی شهدایی هستید؟ دوست دارم صبحگاه مدرسه ی شما هم بیام. گفت ای خواهر چی بگم، ولی حالا بیا ولی اگر بچه ها سر صف بهت بی احترامی کردن ناراحت نشید. اینا با جیغ و کف و هورا ...اجازه نمیدن شما حرف بزنید. کار هر روزم این بود. انگار خود شهدا بهم یاد میدادن. دو رکعت نماز هدیه به امام زمان عج الله و ۲ رکعت نماز هدیه به روح آقا ابراهیم میخوندم. اون صبح که قرار بود این مدرسه برم خیلی دلم شکست‌. گفتم خودتون صبحگاه همراهیم کنید ... خلاصه با صلوات و توسل رسیدم دم در مدرسه ...وارد بر صبحگاه و چه صبحگاهی... ادامه دارد
صبحگاه شروع شد. معلم ها و کادر دفتری رو هم قبلا هماهنگ کرده بودم که بیان تو جلسه و چه جلسه ای شد. عنایتی شهدا... همه در سکوت کامل گوش می کردند. نور علی نور شد. الحمدالله اولین کاری که کردند، مدیر برای همه کادر دفتری و معلم ها کتاب سلام بر ابراهیم را هدیه گرفت و بهشون داد. بچه ها اکثریت مشتاق خرید کتاب داداش ابراهیم شدند ... کتابهایی هم که نشر شهید هادی به عنوان نذر فرهنگی برای ما فرستادید میدادیم به افراد بی بضاعت یا دخترهای آنچنانی... وقت نیست بیشتر توضیح بدم که چه اثراتی روی بچه ها گذاشت این نذر فرهنگی ... هر سال دهه ی فجر این مسابقه را داشتیم ... کار الحمدالله رونق گرفت شهرستان های جنوبی استان هم درخواست این طرح و این مسابقه را دادند و الحمدالله با عنایت خود شهدا خیلی تاثیرگذار و مفید بود ... سال ۱۴۰۰ دوباره همین طرح ولی با کتاب های شهدای دیگه مخصوصا عارفانه و علمدار شروع شد... یه روز تو ایام دهه فجر دیدم یکی تلفن ناشناس تماس گرفت بعد از سلام و احوالپرسی گفتند یه لطف کنید مدرسه ما را در اولویت قرار بدید برای صبحگاه و این بحث اخلاقی و مسابقه ی شهدا ... گفتم چشم. ببخشید کدوم مدرسه هستید؟ گفت مدرسه شهید ابراهیم هادی تعجب کردم. گفتم مدرسه پسرانه است؟ گفت نه دخترانه. گفتم دبستانه یا دبیرستان ؟ گفت دبیرستان تعجبم هر ثانیه بیشتر میشد. ما تو این شهر چنین دبیرستانی نداشتیم؟! با بغض گفت واقعا نمیدونی کدوم مدرسه است؟ گفتم نه به خدا. ادامه دارد.‌..