با شما هستم ✍در خانه پدر دست در دست #ریحانه وارد خانه شد؛ یک نگاه به لب¬ها و نگاهی دیگر به دست¬های پدر بود؛ منتظر صحنه¬ای متفاوت از شب های پیش بودند؛ با دیدن لبخند پدر و کیسه¬ی آرد چشم¬ها برق زد و گلوها باز شد؛ پاها جان گرفت و دست¬ها گشوده شد؛ #ریحانه که سر از پا نمی¬شناخت؛ یک لیوان آب به پدر داد و خودش زود آتش را در حیاط منزل روشن کرد و آماده پختن نان شد؛ علی و عمار هم دور آتش بازی و سر و صدا می¬کردند. 💚پدر نگاهی مهرانگیز به مادر انداخت؛ صدایش کرد: همسرم، عزیز دلم، الاهی دورت بگردم؛ همسرش که با این محبّت¬ها کم کم یخش آب می¬شد؛ لب¬هایش چون غنچه¬ای شکفته شد و یکدفعه بغضش ترکید و سر بر دامان شوهرش گذاشت تا با نوازش دست¬هایش آرام بگیرد؛ دیگر طاقت این همه سختی را نداشت؛ زبان به گله گشود تا عقده¬های خود را خالی کند: تا کی باید صبر کنیم؟ چرا فکری نمی¬کنی؟ مگر نگفتم به حرف حاجی گوش نده؛ این همه آدم راحت زندگی می¬کنند؛ مگر مجبور بودی. پدر که نمی¬خواست لبخندش کمرنگ شود، سرش را پایین انداخته بود و فقط گوش می¬داد تا خانم حرف¬هایش تمام و آرام شد؛ آخرش هم با یک جمله گفت: إن شاء الله (اگر خدا بخواهد) حل می¬شود. پس از این جمله حنّانه را بوسید و با انگشت اشاره دست راستش با لب¬های خشک او بازی کرد تا دخترک نورسیده¬اش کمی بخندد؛ حنّانه که آرام¬ شده بود؛ چشمانش را روی چهره پدر تنظیم کرده بود و تکان نمی¬خورد. نان¬های #ریحانه خانم هم پختند و در سینی گذاشتند و همراه علی و عمار آوردند پشت در، در زدند؛ بفرمایید بچه¬های گلم؛ همه کنار هم نشستند و با صدای بلند بسم الله گفتند و شکم خود را بیش از این منتظر نگذاشتند؛ نانی گرم و خوش¬بو که تاکنون چنین بویی به مشامشان نرسیده بود؛ بهترین غذایی بود تاکنون خورده بودند؛ هر لقمه که بر دهان می¬گذاشتند، شکر می¬کردند؛ علی و عمار رقابت داشتند؛ (خخخخخ) هوووم بَه بَه! چه خوشمزه است! بابا این کیسه آرد را از کجا آوردی؟ تا حالا نان به این خوشبویی نخورده بودیم. بابا نمی¬خواست همه چیز را بگوید؛ گفت: الحمدلله؛ خدا روزی¬رسان است؛ او مهربان است. بچه¬ها با این حرف¬ها قانع شدند ولی مادر دست بردار نبود؛ درست است که خدا روزی¬رسان است ولی چطوری؟ از کجا؟ پدر هم جریان مسجد و #حاج_آقا و دعای 29 و 30 صحیفه را گفت که گویا امام جماعت مسجد از حال او باخبر بود؛ درست با زبانش چیزهایی می¬گفت که گره¬های دلم را باز می¬کرد؛ من هم بی¬اختیار مشتاق شدم؛ حتی در حین سخنرانی درباره بدهکاری مسئله¬ای را پرسید که فقط من بلد بودم؛ برای همین این #صحیفه_سجادیه را به من هدیه داد و ... بچه¬ها آن شب با آرامش خوابیدند و استخوان¬های مادر هم کمی در امان بودند؛ چون غذای حنّانه تأمین شده بود؛ پدر از یک سو به خاطر آنچه پیش آمده بود، خوشحال بود و از سوی دیگر باز هم بی¬خوابی از بدهکاری رهایش نمی-کرد؛ فکر طلبکاران به ویژه آن دو نفر که بیش از همه زنگ می¬زنند و هر روز یک نفر را وادار و واسطه می¬کنند، شادی¬اش را به غم تبدیل می¬کرد اما خوب خدا را شکر که زن و بچه¬اش خوابیده¬اند و غصه¬ها و اشک¬هایش را نمی-بینند؛ مشغول نماز و دعا شد و برای #حاج_علی دعا می¬کرد و از گله¬های همسرش شرمنده بود. «اى كاش كه اين سينه درى داشته باشد تا يار ز دردم خبرى داشته باشد تا كى گذرد عمر كسى در غم هجران‌ فرخنده شبى كان سحرى داشته باشد شد عمر گرانمايه ما صرف محبّت‌ اى كاش كه آخر ثمرى داشته باشد سوزيم به يك آه زمين را و زمان را گر دود دل ما شررى داشته باشد برداشته‌ام شب همه شب دست تضرّع‌ اى كاش دعاها اثرى داشته باشد.» #ادامه دارد... @nashrolelm

💠چرایی غیرت 1⃣چرا انسان غیرت می ورزد؟ چون ایمان دارد. کسی که بی ایمان است، بی غیرت است. چون غیرت بر خدا و دین خدا ندارد و آن را رها کرده است. 📜امیرمؤمنان، علي (عليه السلام): "غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ." غیرت مرد، نشانه یا جزء یا شرط یا سبب کمال و قوت ایمان است؛ (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، ج۴، ص۳۷۷) بلکه خود ایمان است. 2⃣چرا انسان غیرت می ورزد؟ چون عفّت دارد. کسی که بی عفّت است، غیرت ندارد. چون غیرت بر پاکی ندارد و آن را رها کرده است. 📜امیرمؤمنان (علیه السلام): "دَليلُ غَيرَةِ الرَّجُلِ عِفَّتُهُ." (تصنیف غررالحکم، ص۲۵۶) راهنمای غیرت ورزیدن انسان، عفّت اوست؛ عفّت مبدأ و ریشه است. 3⃣چرا انسان زنا نمی کند؟ چون غیرت دارد. کسی که بی غیرت است، زنا می کند؛ بهتر اینکه باغیرت، زنا نمی کند. چون غیرت انسان اجازه دست درازی و تجاوز به حقوق دیگران را نمی دهد؛ غیرتمند هم بر ناموس دیگران و حرمت ها غیرت دارد هم بر ناموس خود. 📜علی بن ابی طالب (علیهما السلام): "مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ." (نهج البلاغه، حکمت ۳۰۵) مرحوم خوئی آورده است: (غيور) يدلّ على المبالغة في الغيرة، و هي النفرة عن هتك العفّة و المقاربة مع الأجنبية... خصوصا بالنظر إلى رابطة الاخوّة الدينيّة الّتي تدعو إلى أن يكره لأخيه المؤمن ما يكرهه لنفسه، و يذبّ عن حريمه كما يذبّ عن حريم نفسه." (منهاج البراعة، ج٢١، ص٣٩٥) غیور، به معنای غیرت بسیار است؛ غیرت به معنای نفرت از دریدن عفّت و نفرت از نزدیکی با حرام و بیگانه است؛ وقتی غیرت انسان به کمال خودش برسد از ارتکاب زنا، نفرت دارد همانگونه که از نزدیکی دیگران به حریم خودش نفرت دارد. به ویژه درباره هم دین خودش که ناموس و حریم او را ناموس و حریم خودش می داند در نتیجه از حرم او دفاع می کند همانگونه که از حرم خود دفاع می کند. 🖇"مرد غیرتمند دور است از زنا چون که غیرتمند باشد پارسا." #عفّت #غیرت ☝️نکته: آنچه بیان شد، تمام العلة نیست بلکه علت های دیگری نیز می توانند عامل یا مانع باشند؛ این بحث نیازمند تحقیق مفصل است؛ #ادامه دارد... ✍نشرالعلم @nashrolelm

📜بند یکم از دعای ۳۷ صحیفه سجادیه 1⃣اَللَّهُمَّ إِنَّ‌ أَحَداً لاَ يَبْلُغُ مِنْ #شُكْرِكَ غَايَةً إِلاَّ حَصَلَ عَلَيْهِ‌ مِنْ إِحْسَانِكَ مَا يُلْزِمُهُ شُكْراً 2⃣وَ لاَ يَبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ #طَاعَتِكَ‌ وَ إِنِ اِجْتَهَدَ إِلاَّ كَانَ مُقَصِّراً دُونَ اِسْتِحْقَاقِكَ بِفَضْلِكَ‌ ⏮فَأَشْكَرُ عِبَادِكَ #عَاجِزٌ عَنْ شُكْرِكَ‌ ، وَ أَعْبَدُهُمْ #مُقَصِّرٌ عَنْ طَاعَتِكَ‌. #ادامه دارد... ✍نشرالعلم @nashrolelm

💠اعتماد به نفس ❌ #اعتماد به نفس به معنای تکیه بر نفس درست نیست زیرا نفس انسان نیازمند تربیت است؛ استاد نیست؛ شاگرد است. این نفس را باید با اعتماد به خدا، تربیت کرد. #امام_سجاد (علیه السلام) در دعای ۹ و ۲۲ صحیفه، اعتماد به نفس را درست نمی داند؛ زیرا باطل گرا و بدخواه است: "مُخْتَارَةٌ لِلْبَاطِلِ إِلاَّ مَا وَفَّقْتَ‌، أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمْتَ‌" سبب ناتوانی و خلاف مصلحت آدمی است: " فَإِنَّكَ‌ إِنْ وَكَلْتَنِي إِلَى نَفْسِي عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَا فِيهِ مَصْلَحَتُهَا" ✅اما اعتماد به نفس به معنای خودباوری و خودشناسی خوب است؛ اینکه انسان ظرفیت ها و توانایی های خود را بشناسد و به کمک آنها به سوی خدا (خداشناسی) و اهداف الاهی گام بردارد، خوب است؛ به معنای ما می توانیم. #ادامه دارد... ✍نشرالعلم @nashrolelm