🖌 آیا میدانستید که:
روزانه در ایران ۲۰ میلیارد تومان صرف مصرف دخانیات میشود.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
مرا تا نقره باشد میفشانم
تو را تا بوسه باشد میستانم
و گر فردا به زندان میبرندم
به نقد این ساعت اندر بوستانم
جهان بگذار تا بر من سر آید
که کام دل تو بودی از جهانم
چه دامنهای گل باشد در این باغ
اگر چیزی نگوید باغبانم
نمیدانستم از بخت همایون
که سیمرغی فتد در آشیانم
تو عشق آموختی در شهر ما را
بیا تا شرح آن هم بر تو خوانم
سخنها دارم از دست تو در دل
ولیکن در حضورت بی زبانم
بگویم تا بداند دشمن و دوست
که من مستی و مستوری ندانم
مگو سعدی مراد خویش برداشت
اگر تو سنگدل من مهربانم
اگر تو سرو سیمین تن بر آنی
که از پیشم برانی من بر آنم
که تا باشم خیالت میپرستم
و گر رفتم سلامت میرسانم
.:سعدی:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر
🔴 مدعی خدایی را به پیغمبری قبول ندارید
فقیری به ثروتمندی گفت بیا و در راه دوستی یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر ، به نام هر کدامشان درهمی به من عطا کن.
ثروتمند گفت من حاضرم به اندازهای که نام پیامبران را بر زبان برانی به تو درهم بدهم.
فقیر قبول کرد و سپس گفت آدم ، فرعون ، عاد ، شداد.
ثروتمند گفت اینها که پیغمبر نیستند و من پیغمبران را گفتم.
فقیر گفت خیلی عجیب است بعضی از اینها که نامشان را شنیدی ادعای خدایی میکردند و مردم هم از آنها قبول کرده بودند و تو آنها را به پیغمبری هم قبول نداری؟!
ثروتمند از این جواب خندید و به او کمک نمود.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#طنز
🔴 دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
🔹 اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِي فِيهِ بِالْعَثَرَاتِ وَ أَقِلْنِي فِيهِ مِنَ الْخَطَايَا وَ الْهَفَوَاتِ وَ لاَ تَجْعَلْنِي فِيهِ غَرَضاً لِلْبَلاَيَا وَ الْآفَاتِ بِعِزَّتِكَ يَا عِزَّ الْمُسْلِمِينَ.
🔸 خدایا، مرا در این ماه بر لغزشها مؤاخذه مکن و از خطاها و افتادن در گناهان من در گذر و هدف بلاها و آفات قرار مده، به عزّتت ای عزّت مسلمانان.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#مذهبی
38.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حل سوالات صفحه ۱۴۱ ریاضی نهم فصل ۸ (حجم و مساحت)
مدرس: آقای مجید رضایی
مشاهده کلیپ در آپارات:
https://aparat.com/v/fjN9g
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#فیلم_آموزشی
#ریاضی_نهم
#نهم
#آپارات
ورود به دانشگاه در کشورهای مختلف چطور انجام میشود؟
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#اینفوگرافیک
✅ حدیث روز
حَسِّنوا أَخلاقَكُم وَ الطُفوا بِجیرانِكُم وَأكرِموا نِساءَ كُم تَدخُلُوا الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ. / پیامبر اعظم (ص)
👈 اخلاق خود را نیكو كنید و با همسایگان خود مهربان باشید و زنان خود را گرامى بدارید تا بىحساب وارد بهشت شوید.
📚 التوحید ، ص ۱۲۷
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث
🖌 آیا میدانستید که:
در ایران روزانه به طور متوسط ۴۲ نفر جان خود را در جادهها در اثر تصادف از دست میدهند.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بیمار بود
هم بلای فقر و هم تیمار بود
این، دوا میخواستی، آن یک پزشک
این، غذایش آه بودی، آن سرشک
این، عسل میخواست، آن یک شوربا
این، لحافش پاره بود، آن یک قبا
روزها میرفت بر بازار و کوی
نان طلب میکرد و میبرد آبروی
دست بر هر خودپرستی میگشود
تا پشیزی بر پشیزی میفزود
هر امیری را، روان میشد ز پی
تا مگر پیراهنی، بخشد به وی
شب، بسوی خانه میمد زبون
قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون
روز، سائل بود و شب بیمار دار
روز از مردم، شب از خود شرمسار
صبحگاهی رفت و از اهل کرم
کس ندادش نه پشیز و نه درم
از دری میرفت حیران بر دری
رهنورد، اما نه پائی، نه سری
ناشمرده، برزن و کوئی نماند
دیگرش پای تکاپوئی نماند
درهمی در دست و در دامن نداشت
ساز و برگ خانه برگشتن نداشت
رفت سوی آسیا هنگام شام
گندمش بخشید دهقان یک دو جام
زد گره در دامن آن گندم، فقیر
شد روان و گفت کای حی قدیر
گر تو پیش آری بفضل خویش دست
برگشائی هر گره کایام بست
چون کنم، یارب، در این فصل شتا
من علیل و کودکانم ناشتا
میخرید این گندم ار یک جای کس
هم عسل زان میخریدم، هم عدس
آن عدس، در شوربا میریختم
وان عسل، با آب میآمیختم
درد اگر باشد یکی، دارو یکی است
جان فدای آنکه درد او یکی است
بس گره بگشودهای، از هر قبیل
این گره را نیز بگشا، ای جلیل
این دعا میکرد و میپیمود راه
ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیخته
وان گره بگشوده، گندم ریخته
بانگ بر زد، کای خدای دادگر
چون تو دانائی، نمیداند مگر
سالها نرد خدائی باختی
این گره را زان گره نشناختی
این چه کار است، ای خدای شهر و ده
فرقها بود این گره را زان گره
چون نمیبیند، چو تو بینندهای
کاین گره را برگشاید، بندهای
تا که بر دست تو دادم کار را
ناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختی
هم عسل، هم شوربا را ریختی
من ترا کی گفتم، ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای
گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت، دیگر چه بود
من خداوندی ندیدم زین نمط
یک گره بگشودی و آنهم غلط
الغرض، برگشت مسکین دردناک
تا مگر برچیند آن گندم ز خاک
چون برای جستجو خم کرد سر
دید افتاده یکی همیان زر
سجده کرد و گفت کای رب ودود
من چه دانستم ترا حکمت چه بود
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی زاندیشه برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیب
هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
رزق زان معنی ندادندم خسان
تا ترا دانم پناه بیکسان
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زان تست
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
اندرین پستی، قضایم زان فکند
تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیاز
گرچه روز و شب در حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مال
تو کریمی، ای خدای ذوالجلال
بر در دونان، چو افتادم ز پای
هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی، تا که گوهر دهی
در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش
ورنه دیگ حق نمیافتد ز جوش
.:پروین اعتصامی:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر
🔴 ریشه ضربالمثل «کشکت را بساب»
گویند مردی کشک ساب در کنار کاخ شاه عباس در حال کار بود که شیخ بهایی خواست وارد کاخ شود ولی سربازان اجازه ورود به او ندادند و گفتند که شاه عباس دستور داده است که به شما اجازه ورود ندهیم.
در همین حین کشک ساب به شیخ گفت: اگر من شاه عباس بودم اجازه میدادم که تمام دانشمندان به راحتی در کاخ رفت و آمد کنند.
شیخ با قدرتی که داشت مرد را به رویا برد. در رویا مرد بر مسند قدرت نشسته بود و در حال دیدن رقص و آوازخوانی دلقکان و مطربان دربار بود که ناگهان نگهبانی آمد و گفت که شیخ بهایی اجازه دخول میخواهد.
(همان مرد که در خیال خود شاه شده بود) گفت به او بگوید شاه در حال استراحت است و فردا اگر حوصله داشته باشد شما را به حضور میپذیرد و در همین حال و احوال، شیخ بهایی به شانهی مرد کشک ساب زد و گفت: ای مرد کشک ساب، کشکت را بساب!
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#ضرب_المثل
🔴 امام حسن مجتبی (ع) ؛ کریم اهل بیت
امام حسن مجتبی (ع) نسبت به دردمندان و تیرهبختان جامعه بسیار دلسوز بودند و با خرابه نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کمدرآمد همراه و همنشین میشدند.
دردِ دلِ آنها را با جان و دل میشنیدند و به آن ترتیب اثر میدادند و در این حرکت انساندوستانه جز خداوند را مد نظر نداشتند.
هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتی خود ایشان به سراغ فقرا میرفتند و آنها را به منزل دعوت میکردند و به آنها غذا و لباس میدادند.
امام حسن مجتبی (ع) تمام توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار میگرفت و اموال فراوانی در راه خدا میبخشید.
مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پرافتخار ایشان، بخششهای بیسابقه و انفاقهای بسیار بزرگ و بینظیری ثبت کردهاند.
آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.
روایت شده که روزی امام حسن (ع) بر جمعی از مساکین گذشت که پارهای چند از نان خشکها را بر روی زمین گذاشتهاند و میخورند.
چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند: «خدا متکبّران را دوست نمیدارد» و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند.
سپس از همهی مساکین خواستند که برای صرف غذا به خانهی حضرت بروند و حضرت با غذاهای خوب از ایشان پذیرایی نموده به همهی آنها لباسهای مناسب هدیه دادند.
به خاطر این بخشندگیها و کارهای نیکی که از سوی امام حسن مجتبی (ع) در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام میگرفت آن حضرت را «کریم اهل بیت» لقب دادهاند.
با توجه به کرامتها و بخششهای کم نظیر و گاهی بینظیر آن امام بزرگوار لقب «کریم» برازنده آن حضرت است.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#مذهبی
🔴 نفرین امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن (ع) در مجلس معاویه در حال سخن گفتن بود که جوانی از بنیامیه به مجلس وارد شد و نسبت به امام (ع) درشتی نموده و بیادبی را به نهایت رسانده و شروع به دشنامدادن به حضرتشان و نیز به پدرشان امام علی(ع) نمود.
در این هنگام حضرت دست به دعا برداشت و او را چنین نفرین نمود: «اللَّهُمَّ غَیِّرْ مَا بِهِ مِنَ النِّعْمَةِ وَ اجْعَلْهُ أُنْثَى لِیُعْتَبَرَ بِهِ»؛ خداوندا نعمتهایی که به او دادی را از او بگیر و جنسیت او را تبدیل به زن کن تا مایه عبرت دیگران شود!
پس از این نفرین، جوان اموی احساس کرد که جنسیتش تغییر یافته؛ ریشهایش ریخته و ...
حضرت رو به او کرد و فرمود: از اینجا دور شو! چرا در مجلس مردانه حضور داری؟!
جریان تغییر جنسیت جوان اموی با نفرین امام بر سر زبانها افتاد و همسر او گریان نزد امام حسن (ع) آمد و زاری نمود و تقاضا کرد که حضرت از گناه او بگذرد.
امام حسن(ع) دلش برای آن زن به رحم آمد و برای آن جوان بیادب دعا نمود تا او مجدّدا به حالت مردی برگردد.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حکایت