4_5929086997896365955.mp3
31.34M
#روضه
#شب_هشتم_محرم_1399
.
هيأت مکتبالصادق (عليه السلام)
.
با نوای حاج سید مهدی میرداماد
شب تاسوعا 99سنگین.mp3
15.83M
.
#شب_تاسوعا محرم ۱۳۹۹
.
هيأت مکتبالصادق (عليه السلام)
.
با نوای حاج سید مهدی میرداماد
شب هشتم محرم 99واحد .mp3
3.08M
#واحد ۲
#شب_هشتم_محرم_1399
.
هيأت مکتبالصادق (عليه السلام)
.
با نوای حاج سید مهدی میرداماد
شب تاسوعا 99واحد.mp3
5.83M
#واحد
.
شب تاسوعا محرم ۱۳۹۹
.
با نوای حاج سید مهدی میرداماد
شب دهم محرم 99نوحه.mp3
11.17M
#نوحه
#شب_دهم_محرم
.
شب عاشورا محرم ۱۳۹۹
.
مراسم دهه اول ماه محرم
هيأت مکتبالصادق (عليه السلام)
.
با نوای حاج سید مهدی میرداماد
شب دهم محرم99شور.mp3
5.38M
#شور
.
#شب_عاشورا محرم ۱۳۹۹
.
مراسم دهه اول ماه محرم
هيأت مکتبالصادق (عليه السلام)
.
با نوای حاج سید مهدی #میرداماد
.
#شب_نهم_محرم
#استاد_حیدرزاده
گفتم عباس و غم فراری شد
چار فصلِ دلم بهاری شد
هر کجا که گِره به کارم خورد
نام عباس ، ذکرِ کاری شد
آرزوهای ما بزرگ شدند
بسکه از او جواب ،آری شد
تا که بر نوکری قبولم کرد
روزگارم چه روزگاری شد
سنگِ او را به سینه ام زده ام
این برای من اعتباری شد
من که در سایه ی علمدارم
به مدد های او بدهکارم
بی ابالفضل کارها سخت است
نه فقط کارها ، شفا سخت است
برکتِ زندگی نوکرها
زندگی ، بی غمِ شما سخت است
بی تو و ذکر کاشف الکربت
حاجتی می شود روا ؟
سخت است ..
بی مدد از دمِ ابوفاضل
کار هر روز این گدا ، سخت است
زائرِ اربعین هر سالم
نروم باز کربلا ، سخت است
جان ما در پناه عباس است
مستمندِ نگاهِ عباس است
با تو تقدیرِ روشنی دارم
تکیه گاه ستودنی دارم
فرش راهت کن این دلم را که
زیر پای تو گُلشنی دارم
من که دلداده ی توام یعنی
مادرِ پاک دامنی دارم
سایه سار دلم بود علَمت
تا علَم هست ، مأمنی دارم
مُهر بر لب زدم ولی با تو
یک جهان حرف گفتنی دارم
ساقی کربلا ، ابوفاضل
حضرتِ عشق یا ابوفاضل
شاعر : #حسن_کردی
.👇
شب دهم محرم 99سنگین.mp3
15.73M
#واحد
.
#شب_عاشورا محرم ۱۳۹۹
.
مراسم دهه اول ماه محرم
هيأت مکتبالصادق (عليه السلام)
.
با نوای حاج سید مهدی #میرداماد
شب دهم محرم99دودمه.mp3
9.87M
#واحد #شب_دهم_محرم
.
شب عاشورا محرم ۱۳۹۹
.
هيأت مکتبالصادق (عليه السلام)
.
با نوای حاج سید مهدی #میرداماد
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#امیر_عظیمی
▶️
دلم از روز ازل تنگ تو بوده است حسین
به لبم ذکر تو آهنگ تو بوده است حسین
در صف سینه زنان این همه سال از عمرم
آن چه بر سینه زدم سنگ تو بوده است حسین
⏹
2. گفتم عباس ع.mp3
6.08M
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا ذُخرُ الحُسَین
#شب_نهم_محرم_۱۳۹۹
#حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
قسمت اول : شعرخوانی
گفتم عباس و غم فراری شد
هیئت ثارالله قم
AUD-20200725-WA0020.mp3
3.35M
♨️شیعه از کجا میگه #امام_زمان(عج) زنده است
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
┄┅═✧◾️یازهرا◾️✧═┅┄
@majmaozakerine
تونه برادر رو در خون ببیند... اما یه برادر سراغ دارم کنار نهر علقمه آمد... حسین.... برادر رو با چه وضعی دید؟ دست در بدن نداشت... عمود آهن فرقش رو شکافته... حسین....
روضه دوطفلان مسلم بن عقیل ع
چه روح انگیز و روح افزایی ای اشک صفابخش دل شیدایی ای اشک
نگه دار راز دل شب زنده داران
چراغ محفل شب هایی ای اشک
به با اره محبت روز محشر
تو آن عالی ترین کالایی ای اشک
تو سوز و ساز هر ساز و گدایی
تو بزم آرای تاسوعایی ای اشک
تو آن شور آفرین شهر شوری
تو شهر آشوب عاشورایی ای اشک
نه تنها مرهم جسم حسینی
شفا بخش دل زهرایی ای اشک
پیغمبر اکرم فرمودند : زهرای من! بله بابا جان حسین تو را با لب تشنه شهید میکنند! بی بی سه تا سوال کرد! بابا وقتی حسینم و میکشند شما زنده اید؟ نه دخترم آیا وقتی حسینم و میکشند من زنده هستم؟ فرمود: نه دخترم اینجا صدای ناله زهرا بلند شد... عرضه داشت پس چه کسی برای حسین من گریه میکند؟ پیغمبر فرمود: زهرا جان! زنان و مردانی که محب ما هستند گرد هم جمع میشوند برای مظلومیت حسین تو گریه میکنند...
در کتاب معالی السبطین آمده...
مسلم بن عقیل دوتا فرزند به نام محمد و ابراهیم داشت. یک سال داخل زندان بودند برادر به برادر دیگرش گفت: خوبه یکار کنیم بیاییم خودمونو برا زندانبان معرفی کنیم...
گفتند پیرمرد پیغمبر اسلام و میشناسی؟
گفت من مسلمانم چطور میشه پیغمبر و نشناسم پیرمرد آیا علی رو میشناسی؟ گفت شیعه ام علی امام اول منه پیرمرد آیا فاطمه زهرا رو میشناسی؟ گفت دختر پیغمبر منه آیا امام حسن رو میشناسی؟ گفت امام دوم منه..
گفتند پیرمرد! بگو ببینم امام حسین و میشناسی؟ گفت:خدا لعنت کند کسانی که حسین رو در کربلا کشتند، گفت بگو ببینم پسر عمویش مسلم بن عقیل رو میشناسی؟ گفت بله میشناسم،تا گفت مسلم و میشناسم اینا شروع کردند گریه کردن چرا گریه میکنید! گفتند آخر ما یتیمان مسلمیم...
پیرمرد گفت:آقازاده ها پس بزارید هوا تاریک بشه شما رو شب آزاد میکنم... هوا که تاریک شد آب و نانی به بچه ها داد عرضه داشت بچه ها برید این دوتا بچه اومدند تا کنار نهر آب رسیدند...
مرحوم علامه مجلسی نوشته زندان بچه ها نمناک بوده بچه ها یکسال روی نم های زندان بودند پاها قوت راه رفتن نداشت غریبانه به درختی تکیه دادند خوابشون برده... زن حارث کنیزی داشت همین که آمد آب ببره دید دوتا بچه غریبانه سر در گریبان هم دارند خدایا اینا کی هستن.. جلو آمد بیدارشون کرد سوال کرد گفتند: ما یتیمان مسلم بن عقیلیم...
گفت نترسید بانویی دارم شیعه از موالیان بیایید بریم منزل بچه ها رو آورد به خانه...
زن حارث از آنها پذیرایی کرد.
محمد به ابراهیم گفت: برادر یک سال هست که خواب راحت نکردیم بیا امشب دست به گردن هم بیاندازیم و یه خواب راحتی بریم... حارث ملعون هم نیمه شب آمد خانه همسرش گفت کجا بودی؟ گفت یتیمان مسلم از زندان فرار کردند عبیدالله هم برای سرهاشون جایزه گذاشته دنبال بچه ها بودم...
یک مرتبه ابراهیم از خواب پرید گفت داداش خواب عجیبی دیدم. برادر گفت منم خواب عجیبی دیدم. بعد معلوم شد هردو یک خواب دیدند... شروع کردند نقل کردن:خواب دیدم دوتایی داخل بهشت رفتیم جدمان رسول الله به بابا گفت:مسلم آمدی اما یتیمانت رو در کوفه جا گذاشتی بابامم یا رسول الله!
فردا شب بچه هایم در بهشت مهمان من هستند..بگم ای کاش از خواب بیدار نمیشدند..
از صدای گریه بچه ها حارث بیدار شد در تاریکی شب بچه ها رو پیدا کرد همین که
بچه ها رو شناخت.. علامه مجلسی میگه:
اول کاری که کرد دوتا سیلی به بچه های نازدانه زد.. دست بچه ها رو با طناب بهم بست.. صبح که شد آوردشون کنار نهر آب هرچه زنش التماس کرد فایده نداشت... (حاجات تو در نظر بگیرید خیلی این دوتا آقازاده غریبند چون روضشون کمتر خونده میشه)
نانجیب شمشیرش رو به دست غلامش داد غلام سر بچه ها رو جدا کن در
در معالی السبطین مینویسد: غلام شمشیرش رو روی زمین انداخت خودشو انداخت توی آب... میرفت پایین میومد بالا میگفت حبیبی یا حسین!حبیبی یا حسین... دید فایده نداره شمشیر و داد دست پسرش... پسرش هم گفت من دستم رو به خون این مظلومان آلوده نمیکنم..
آخر خود ملعونش اومد جلو که سر بچه ها رو جدا کنه بچه ها گفتن حارث حالا که میخای ما رو بکشی اجازه بده دو رکعت نماز بخوانیم.. اجازه داد نماز خوندند دست ها رو در خانه خدا بلند کردند گفتن خدا تو بین ما و این ظالم حکم کن..
نانجیب جلو آمد سر برادر بزرگ رو جدا کنه داداش کوچکتر جلو آمد حارث اول سر من و جدا کن.. گفت چرا اول سر تو رو جدا کنم؟ گفت:نمیتونم برادرم رو در خون ببینم.. آمد سر برادر کوچکتر رو جدا کنه برادر بزرگ دوید..حارث تو رو خدا اول سر من و جدا کن گفت چرا اول سر تو رو جدا کنم؟ یک جمله عجیبی فرمود که دل سنگ و آب میکنه نمیدونم با دل تو چه میکنه...
برادر بزرگ گفت: چون وقتی از مدینه راه افتادیم مادرم دست برادر کوچکتر رو بمن داد برادر کوچکتر رو به من سپرد..
تا سر برادر بزرگ رو جدا کرد مینویسند داداش کوچکتر اومد جلو خون ها رو برداشت به سر و صورت خودش مالید...
بگم چرا! آخر برادر نمی
to-shabaye-jome.mp3
2.52M
تو شبای جمعه
عاشقی چه زیباست
کربلا کربلا
شبایی که میگن
زائر تو زهراست
کربلا کربلا
آره دیدنیه
سجده ی ملائک
کربلا کربلا
روی لب زوّار
حلت بفنائک
کربلا کربلا
کربلا هرکی زائرت باشه
اون شبا پریشون میشه
گریه کن میشن انبیاء
وقتی فاطمه روضه خون میشه
بی قرارمو میگم این شبا
کاشکی قسمتم بشه کربلا
حسین آقام
همه میرن تو میمونی برام
#امیر_عباسی
@majmaozakerine
4_5776343005774481069.mp3
9.5M
هدیه به ارباب صلوات
شور مقتل امام حسین
شعر رضا نصابی
به نفس حاج مهدی کمانی
راس الحسین یعنی سنگ بر جبین زدن
از پشت مرکبش شاه و زمین زدن
راس الحسین یعنی بی یارو بی پناه
افتادی غرق خون در بین قتگاه
راس الحسین یعنی گودال و ازدحام
با چکمه می شینه رو سینه ی امام
راس الحسین یعنی پنجه به مو کشید
با کهنه خنجری رگ هاتو می برید
راس الحسین یعنی افتادی زیر پا
رو خاکا می کشید فاتل تن تورا
راس الحسین یعنی اومد سنان پست
پلک تر تورا با نوک نیزه بست
راس الحسین یعنی زهرا صدا می زد
به صورت حسین قاتل با پا می زد
راس الحسین یعنی شاه بی کفن شده
زیر هجوم تیغ مثله بدن شده
راس الحسین یعنی خیلی دقیق می زد
تیغ و به پهلوی تو داشت عمیق می زد
راس الحسین یعنی قلبه حرم می زد
رو پیکر حسین قاتل قدم می زد
راس الحسین یعنی که پیروهن نداشت
عریان تنی رو خاک حتی کفن نداشت
راس الحسین یعنی می بینه خواهری
در زیر سم اسب افتاده پیکری
راس الحسین یعنی
@majmaozakerine
یازهرا🌺:
روضه و توسل جانسوز ویژه شب جمعه و شبهای محرم با نوایِ کربلایی سیدمهدی حسینی رمضان
🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵
اگر چه نوکری نکردم
هوایِ کربلاتُ کردم
یه بار دیگه بگو بیامُ
دوباره دورِ تو بگردم
از این زمونه سیر شدم
یه برات امضاء کن
حالا که سر به زیر شدم
یه برات امضاء کن
تو روضه ی تو پیر شدم
یه برات امضاء کن
تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ
هر کی کربلا نره ناکامِ
حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ
ای آقا....
*شب جمعه، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه...: "بُنَيَّ! قَتَلوكَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ"
بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده...لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که جدم پیغمبر از دنیا رفت...
آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش...
دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد....
کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن...*
خاک به سَرِ من
از غم حسین شکست کَمَرِ من
زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من
خاک به سَرِ من
مادرش صدا می زد:پسرِ من
تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من
نا نداشت،سقا نداشت
برایِ دست و پا زدن
تو قتلگاه جا نداشت
جون نداشت،سامون نداشت
طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت
*هر کجا نشستی صدا بزن:حسین.....
4_5884207196698314711.mp3
7.75M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃آرزو دارم یک شب جمعه کربلا باشم
🍃محول الاحوالم ، ای جانم
🎤 #محمد_حسین_پویانفر
⏯ #زمینه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
@majmaozakerine
💢چگونه گریه نکنم
✅امام سجاد علیه السلام پس از حماسه عاشورا، بسیار میگریستند.
روزی یک نفر به ایشان گفت:
«آیا گریههای شما تمامی ندارد؟!»
امام سجاد علیه السلام در پاسخ فرمودند:
«حضرت یعقوب برای یوسف، در حالی که نمیدانست او زنده است یا مُرده، آنقدر گریست که چشمانش سفید شد.
اما من به چشمان خود دیدم که با چه وضعیتی؛ شانزده تن از خاندان رسولالله به شهادت رسیدند. چطور میتوانم گریه نکنم؟»
📚الفتوح ، جلد ۵ ، صفحه ۲۴۲
یاحسین
4_5834470775330965018.mp3
2.16M
زمزمه و روضه شب جمعه
شبهای جمعه دلم کربلاته
هرچی دارم از همین روضه هاته
ایشاالله که از غم تو بمیرم
عشقم فقط گریه توی عزاته
آه، نزار از حرم جا بمونم
کاش، بریزه به پای تو خونم
ماه شب تار غمهام حسینه
تنها سرود رو لبهام حسینه
وقت سؤال ملائک تو قبرم
داد میزنم من که آقام حسینه
آه سوال و جوابم حسینه
آه حساب و کتابم حسینه
امشب میاد از حرم آه و افغان
کشتن تو رو تشنه مادر، حسین جان
انگشت و انگشترت کو عزیزم
جسمت شده پایمال ستوران
آه که بند دل من گسسته
آه سرت روی نیزه نشسته
ای ساقی تشنه لبها ابالفضل
شرمنده شد از تو دریا ابالفضل
دستات روی خاک و اما سر تو
بر روی دامان زهرا اباالفضل
آه شده خیمه ها بی تو غارت
آه، شده سهم زینب اسارت
زبانحال خانم ام البنین
عباس بمیره برات مادرتو
تیر سه شعبه به چشم ترتو
مردم میگن توی شام و تو کوفه
از روی نیزه می افتاد سر تو
آه ، من از عمر خود سیرم عباس
آه، دیگه بعد تو پیرم عباس
حسین کریمی نیا
@majmaozakerine
بسم الله الرحمن الرحیم
#محرم
مصائب کوفه و مجلس ابن زیاد لعنتاللهعلیه
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند
کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند
عدهای شاگردهایم عدهای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند
در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک
دختران از هول دادنهای آنها ریختند
بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند
نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند
آتشِ خیمه ، کشیدنهای تا کوفه چه کرد
گیسوان بچهها یا سوخته یا ریختند
بی هوا بر ناقهها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*
مردمانی که درِ این خانه میخوردند نان
کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند
با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند
خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند
*حرام زادهای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقهها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)
(حسن لطفی ۹۷/۰۶/۳۱)