eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
414 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلاد امام سجاد علیه السلام اﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺳﺮ زده ﺁﻳﻴﻨﻪ ی اﻧﻮاﺭ داﻭﺭ ﺯاﺩﻩ ی اﺻﻼﺏ ﺷﺎﻣﺨﻪ و اﺭﺣﺎﻡ ﻣﻂﻬﺮ ﺩﺭﻭﺩ ﻛﻌﺒﻪ ﺑﺮ ، ﻋﺒﺎﺩ الصالحین ﺳﻼﻡ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﺮ ، اﻣﺎﻡ الساﺟﺪﻳﻦ علی ابن الحسین ﺭﺏ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺒﺮ ﻭﻳﺮاﻥ ﺷﻤﺎ ﺷﺪ ﻛﻌﺒﻪ ﻫﺮ ﻗﻠﺐ ﺁﮔﺎﻩ ﻭﻣﻦ اﻋﺘﺼﻢ ﺑﻜﻢ ﻓﻘﺪ اﻋﺘﺼﻢ ﺑﺎاﻟﻠﻪ ﺗﻮﻳﻲ ﺟﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ، ﺗﻮﻳﻲ ﺭﻭﺡ ﻗﻴﺎﻡ ﺑﻪ ﺟﺴﻢ تو دﺭﻭﺩ ، ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ سلام ﻋﻠﻲ اﺑﻦ اﻟﺤﺴﻴﻦ ﻣﻦ اﮔﺮ اﻳﺮاﻧﻲ ام ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺒﺎﻫﺎﺗﻢ ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ از اﻳﺮاﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﻭاﻻﻱ ﺯﻳﻦ اﻟﻌﺎﺑﺪﻳﻦ اﺳﺖ ﺑﻮﺩ لطف ﺧﺪا ، ﻭﻻﻱ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺳﺮ ﻭ ﺟﺎﻧﻢ ﺷﻮﺩ ، ﻓﺪاﻱ اهلبیت ﻋﻠﻲ اﺑﻦ الحسین @navaye_asheghaan
روی پر ملائک خنده کنان اباالفضل پا بر زمین نهادی از آسمان اباالفضل جشن تولدت را خورشید و مه گرفتند بس که مرید داری در کهکشان اباالفضل جانی گرفته حیدر با دیدن جمالت از یُمن مقدم تو دل شد جوان اباالفضل مولود مرد خیبر، شیر خدا مکرر بوسید بازوانت را بی امان اباالفضل ذکر جلی مایی دوم علی مایی خالی ست جای نامت بین اذان اباالفضل فتح الفتوح کردی با دست های خالی سردار بی نیاز از تیر و کمان اباالفضل  در چنگ تیر و نیزه جز حق رجز نخواندی ای سرور تمام آزادگان اباالفضل ورد لب تو باشد هر لحظه جان رقیه ورد لب رقیه هر لحظه جان اباالفضل بی انتهایی آقا، رزاق مایی اقا ای ناتمام اباالفضل، ای بی کران اباالفضل هر جا که نام پاکت برده شود شتابان خود را یقین رساند، صاحب زمان اباالفضل حتی شب تولد من حال گریه دارم مانده ست بر دل من داغی گران اباالفضل ** شام خوشی سر آمد اشک همه در آمد از خیمه تا که رفتی دامن کشان اباالفضل باید به گریه گوید، دل حرف آخرش را یارب کسی نبیند داغ برادرش را ✍
سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است خورشید در مدارِ خودش ایستاده است غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ هر قُلّه در دیارِ خودش ایستاده است در بینِ سینه‌هاست نفس‌ها که دیده‌اند آری علی کنارِ خودش ایستاده است رزم آوری رسیده که امروز عَبدو وَد مبهوت بر مزارِ خودش ایستاده است میدان به احترام امیرش بلند شد از هیبتِ سوارِ خودش ایستاده است شیرافکنِ قبیله‌ی  آلِ علی است یا... شیری به بیشه‌زارِ خودش ایستاده است هرکس که دید گفت یقینا که مرتضی... ...با تیغِ ذوالفقارِ خودش ایستاده است او امتدادِ قلعه‌تکانیِ مرتضاست عباس خاطراتِ جوانیِ مرتضاست سمت بهشت جاده نبود و تو آمدی مستی حریفِ باده نبود و تو آمدی تو از نژادِ حیدری و فرق می‌کنی چون تو امیرزاده نبود و تو آمدی سوگند می‌خورند تمامیِ آبها دریای ایستاده نبود و تو آمدی پیش از تو ای مدارِ تمامیِ کیش‌ها این قدر عشق ساده نبود و تو آمدی بر خاکِ آستانه‌ی ماهی ، تمامِ عمر خورشید سر نهاده نبود و تو آمدی قبل از تو دل به هیچ جمالی نداده‌ایم این عشق بی اراده نبود و تو آمدی این خانواده داشت هر آن چیز غیرِ تو شوری به خانواده نبود و تو آمدی تو آمدی و از تو علی بوسه چین شده‌است از این به بعد  فاطمه  ام‌البنین شده‌است گفتم که جرعه‌ای زنم از آبشارِ تو لکنت زبان گرفته‌ام اما کنارِ تو اَلکن کَن است آنکه که از هیبت تو گفت بیچاره خشک ، پیش تو شد شد شکارِ تو سَرسَرخوشم نـ نـ نذرِ توام تا ابد ابد هر هر نفس زِزنده‌ام از از بهار تو از از ازل شده شده‌ام مبتلای تو دل دل دلم شده شده دل دل دچار تو من من غلاغلام د در درگه توام من من کجا کجا و شـ شهـ شهریار تو الـ الکنم مـ مدح تو گفـ گفتنم خطاست بگشا گره گره زِ من شرمسار تو این بار هم زبان مرا باز می‌کنی تا از تو گویم از طپش چشمه‌سار تو باب‌الحسین  باب دلی  بو الفضائلی ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی از آن زمان که فیضِ سحر آفریده‌اند از جلوه‌های رویِ قمر آفریده‌اند شیرانِ بیشه‌های شجاعت نوشته‌اند از خاکِ مقدم تو جگر آفریده‌اند در پیش بچه‌های علی خاک زاده‌ای بالای کعبه سایه‌ی سر آفرینده‌اند دورِ سرِ حسین و حسن چرخ می‌زنی از ابتدا به دوشِ تو پَر آفریده‌اند ام‌البنین گرفته تو را نذر کرده است بهرِ حسین چشم و نظر آفریده‌اند جمع است جمع  خاطرِ زهرا از این به بعد زینب برایِ توست  سپر آفریده‌اند می‌خواستند تا که بریزیم زیرِ پات بر رویِ شانه‌یِ همه سر آفریده‌اند جز گِردِ تو عشیره‌ی زهرا نمی‌رود زینب جز از رکابِ تو بالا نمی‌رود من دلخوشم همیشه ولی با شما خوشم تنها به زیرِ سایه‌ی ایوان‌طلا خوشم در پشت در نیامده‌ام گیرم و رَوَم من با همین گداییِ بی انتها خوشم از بینِ در که نه... ، درِ این خانه باز کن من سائلم به دیدنِ رویِ شما خوشم تا سُرمه کرده‌ایم به تربت دو چشمِ خویش از بِینِ هرچه هست به این خاکِ پا خوشم گیرم که هیچ چیز نگیرم ، نمی‌روم تاجر نیَم ، به خاطرِ این اعتنا خوشم چیزی نداشتم که گذارم برای قبر... تنها به لطفِ مرحمت مرتضی خوشم باب الحوائجیِ تو ما را جریح کرد من با بهشت نه  به شبِ کربلا خوشم عمری گدای گریه کنِ این حوالی‌ام دستم بگیر ساقیِ بی دست ، خالی‌ام ای نیزه‌زار زخمِ جگر را چه می‌کنی با این سه‌شعبه دیده‌ی تر را چه می‌کنی با من بگو که دست خودت را چه کرده‌ای با من مگو که دردِ کمر را چه می‌کنی گیرم تو را به خیمه برم پیشِ دختران این زخم‌های تیغ و تبر را چه می‌کنی قدری بهم نریز رسیده است مادرم من هیچ گریه‌های پدر را چه می‌کنی بر روی نیزه هم بِروی بی تعادلی در بینِ راه  سنگِ گذر را چه می‌کنی ای غیرتی به خاطر زینب نگاه کن دور حرم هزار نفر را چه می‌کنی دیگر کسی برای حرم بردنم نبود ای تکیه گاه ، وقتِ زمین خوردنم نبود
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار جام بر کف، خنده بر لب، می‌پرست آمد بهار در مسیرش مخمل سبز چمن گسترده‌اند حلّه رنگینِ یاس و یاسمن گسترده‌اند باغ باید در قدومش عنبر‌افشانی کند هدهد شهر سبا، بال و پرافشانی کند ماه بَذر نقره پاشد، گوهرافشانی کند آفتاب از مشرق گیتی زرافشانی کند تا ببیند آسمان اوج و فرود عشق را تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را انتظار عاشقان فجر امید دیگری‌ست روشنی‌بخش جهان صبح سپید دیگری‌ست در بهار آرزو عید سعید دیگری‌ست زاد‌روز سید سجاد عید دیگری‌ست عید تقوا و عدالت، عید آزادی رسید جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوه‌گر عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوه‌گر حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوه‌گر مطلع‌الفجر اجابت از دعایش جلوه‌گر لیلة‌القدر امامت، ناز‌پرورد حسین از دو عالم آشنا‌تر با غم و درد حسین آن که آیین وفا را جلوه بخشید و جلا شاهد بزم و شهادت، یادگار کربلا روح ایمان و عبادت، اسوۀ اهل ولا خطبه‌خوان بی‌نظیر و... خسته از شام بلا راهبان کعبۀ آزادی و عشق و جهاد پاسدار مکتب توحید و عدل و اتحاد دفتر آزادگی با سعی او شیرازه شد از گلاب اشک او گلزار ایمان تازه شد عشق عالم‌گیر شد، عرفان بلندآوازه شد آسمان در حیرت از آن صبر بی‌اندازه شد چون دم پاک مسیحا خطبه‌های شام او زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او گر چه عمری حسرت ایام را در دل نهفت گر چه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت دشمن از اندیشۀ بیدار‌باش او نخفت از قیام روز عاشورا سخن بی‌پرده گفت لاله‌های دشت خون را باغبانی کرد و رفت نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیده‌ای ای که در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیده‌ای گریۀ صبح و مناجات شبش را دیده‌ای صبر طاقت‌سوز و سعی زینبش را دیده‌ای موج‌زن دریای خون را دیده‌ای تا کربلا در رکابش یک چمن گل چیده‌ای تا کربلا ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتاده‌ایم چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتاده‌ایم خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتاده‌ایم ما مگر از چشم آن دریای نور افتاده‌ایم ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دل‌های ما سینه‌ها آتش گرفت و تنگ شد دل‌های ما ای مدینه! باز در کوی تو منزل می‌کنیم باز از دریای حسرت رو به ساحل می‌کنیم پشت دیوار بقیعت خاک را گِل می‌کنیم نور زهرا را چراغ روشنِ دل می‌کنیم ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل» ای مدینه! ما که با گل‌ها تبسم ‌می‌کنیم در خیال خود تو را هر شب تجسم می‌کنیم گر بخوانی در حضورت دست و پا گم می‌کنیم با نسیم صبحدم، گاهی ترنم می‌کنیم جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع ✍ استاد
هر حاجتمان بسته به نامش آمد صد شکر که قلبمان به دامش آمد سلطان ادب ببین که میلادش هم از روی ادب پس از امامش آمد @navaye_asheghaan
۱۱ روز تا ما پیرو راه عترت و قرآنیم در حسرت دیدار شه خوبانیم از نام اباالفضل مدد می‌گیریم آماده‌ی جشن نیمه‌ی شعبانیم ✍ @navaye_asheghaan
حضرت عباس علیه السلام کِی نخل نجف چون تو رُطب داشته است کِی بنده چنین حضرت رَب داشته است هنگام تماشای تو و وقت نماز تکبیر علی به روی لب داشته است ای ماهِ بلندِ خانه ی اُم بَنین کِی با تو مدینه رنگِ شب داشته است گویند نقاب را که از چهره گرفت یک هفته سپاهِ کُفر تب داشته است یک روز پس از حسین به دنیا آمد او قبل تولدش ادب داشته است 🔸شاعر: سید حسین میرعمادی @navaye_asheghaan