eitaa logo
کانال نوای عاشقان
12.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
299 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. طراوت همه ی روضه ها ! امام زمان ! شبی به روضه ی ما هم بیا امام زمان فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است همیشه باخبر از حال ما امام زمان! به حال مضطر ما هیچ کس محل نگذاشت کسی بجز تو نکرد اعتنا امام زمان ! فراق توست سرآغاز درد بی درمان که جز ظهور ندارد دوا امام زمان ! شکستن دل مولای مان خدا نکند خدا کند که بمانیم با امام زمان قسم به پای پر از آبله حلال کنید اگر زدیم به تو پشت پا امام زمان ! شنیده ایم همه بخشش از بزرگان است ببخش محض رضای خدا امام زمان ! قیامت و دل قبر و زمان جان کندن به دادمان برس این چندجا امام زمان ! سلام سینه زنان را به جد خود برسان اگر روانه شدی کربلا امام زمان! تو را به جان علی اکبر امام حسین بده حواله ی پایین پا امام زمان ! به گریه کردن هر لحظه ی تو گریه کنیم به غیر تو نکنیم اقتدا امام زمان ! روال اشک تو یک روز میکشد ما را نکش به روی سر خود عبا امام زمان! کنار علقمه ای یا کنار گودالی کجای کرببلایی؛کجا امام زمان ؟ .
منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید درد طعنه از زبان این و آن کمتر کشید تا درِ این خانه باشم آبرویم می‌دهند در‌به‌در شد هرکسی که دست از دلبر کشید باده‌ی هر ساغری قطعاً نمی‌سازد به من ساقیِ من باده را از چشمه‌ی کوثر کشید به خود من بود اگر از روضه غافل می‌شدم مادرش _روحی فداها_ کار از این نوکر کشید باز دارند از حسینیه غنیمت می‌برند هرکه آمد این سیاهی را به چشم تر کشید فقر یعنی سینه‌ای خالی از عشق اهل بیت عاشقِ ارباب دست از کیسه‌های زر کشید جام اشک این دو ماهه دست بی بی زینب است خوشبحال هر کسی آمد و آن را سر کشید * هم بزرگ و کوچک و هم اوسط اینها علی‌ست ذکر هو باید به عشق این همه حیدر کشید مرغ دل یک بام دارد دو هوا، این روزها باید از کرببلا سوی مدینه پر کشید * گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید آن که با انگشتِ زخمی لاله‌ای پرپر کشید کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد تا شهید زنده‌ی زینب، عبا بر سر کشید روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود نیزه‌ها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است بی حیا دشداشه‌اش را تا زد و خنجر کشید * بعد از این در روضه‌اش کم می‌آورد او پدر را از دل گودالِ خون بیرون کشید روضه‌ام امشب اگر مکشوفه شد شرمنده‌ام او خودش مرثیه‌هایم را به خاک و خون کشید روضه یعنی دست‌های ناتوانش بینِ راه خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید روضه یعنی هرقدم در پیش چشمان ترش دست شومی از سر آیینه‌ای معجر کشید روضه یعنی روضه‌های ناتمام محفلش باز هم مرثیه‌هایش به شبی دیگر کشید رشته‌کوه درد و غم را مثل زخم کهنه‌ای روی دوش خسته‌اش تا لحظه‌ی آخر کشید مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر می‌زنیم یک علیِ دیگر از این خانواده پَر کشید ✍ @navaye_asheghaan
از رو نی منو نگا کن بابایی واسه دخترت دعا کن بابایی دوباره بهم بگو "رقیه جان" دوباره منو صدا کن بابایی مثه اون روزایِ خوبِ مدینه بیا دستامو حنا کن بابایی از همون بالای نیزه هم شده یه نگاه به این پاها کن بابایی میدونی نمیتونم که راه برم پس واسم فکر عصا کن بابایی گلِ‌سَر دیگه به کارم نمیاد گره‌ی موهامو وا کن بابایی واسه اینکه زجر دیگه سر نرسه مثه من خدا خدا کن بابایی دردمو به هیچکی جز تو نمی‌گم دردمو خودت دوا کن بابایی من می‌خوام فقط که باخودت باشم زود منو حاجت روا کن بابایی سرِ تو جاش توی آغوش منه هجرت از تشت طلا کن بابایی تو کفن نداشتی من می‌خوام چکار؟ یه حصیری دست و پا کن بابایی ✍ @navaye_asheghaan
هرشب برایت زیر نور ماه خواندم با چشم تر مرثیه‌ای جانکاه خواندم اذن دخول خویش را در راه خواندم "أأدخُلُ یابنَ رسول الله ؟"خواندم خواهر نگاه روشنی دارد عزیزم ! هر رفتنی برگشتنی دارد عزیزم ! از داغ تو حیران شد و سرگشته زینب دور سرت هرشب مکرر گشته زینب رویش شبیه روی مادر گشته زینب باید ببینی ! پیرتر برگشته زینب ای صاحب شش گوشه مهمان داری امروز یک قافله مهمانِ گریان داری امروز برگشته‌ام تا جزء زوار تو باشم من هرکجا باشم هوادار تو باشم در عمر خود تنها گرفتار تو باشم ای یوسف زهرا خریدار تو باشم از زینب خود مشتری بهتر نداری خواهر بمیرد ای برادر سر نداری باید برایت گفتنی‌ها را بگویم از اقتدار دختر زهرا بگویم از خطبه‌ی کوبنده و غرا بگویم از آنچه کردم با حرامی‌ها بگویم با "اُسکتوا" یَم شهر کوفه زیر و رو شد ابن زیاد از خطبه‌ام بی آبرو شد دل را که با یاد خدا آرام کردم من چادرم را پرچم اسلام کردم با تیغ نطق آتشین اقدام کردم جای تو خالی بود فتح شام کردم جز ذکر حق از خواهرت آیا شنیدی ؟ آن "ما رایت الا جمیلا" را شنیدی ؟ من پای اهداف تو از آغاز بودم جان بر کف دین، عاشقی جانباز بودم با دستِ بسته، صاحبِ اعجاز بودم در بند شمر اما حماسه ساز بودم هر منزلی محشر به پا کردم حسینم من کربلا را کربلا کردم حسینم جان داده‌ام تا روح مکتب جان بگیرد تا کار و بار صاحب قرآن بگیرد از بچه‌هایت دشمنت تاوان بگیرد ای کاش دیگر این سفر پایان بگیرد لبخندهای شمر جانی خسته‌ام کرد زخم زبان و بددهانی خسته‌ام کرد بعد از تو خیلی دشمنت رفتار بد کرد هر خواهشی از حرمله کردیم، رد کرد راه مرا خولیِ بی انصاف سد کرد دیدی چگونه شمر پایم را لگد کرد؟ رفتی و درد و غصه‌ام کامل شد ای وای نامحرمی در خیمه‌ام داخل شد ای وای ناموس حق آواره و بی خانمان بود هر ناقه‌ای لنگ و بدون سایه‌بان بود خلخال دخترها به دست این و آن بود اطراف ناموست پُر از نامحرمان بود  "اصلاً خبر داری مرا بازار بردند ؟ نامحرمان در مجلس اغیار بردند؟" وقتی نباشی زندگی هم زندگی نیست طاعت که منهای ولایت بندگی نیست نانی به ما دادند اگر، بخشندگی نیست سوغات ما از شام جز شرمندگی نیست ماییم و تصویر خیالیِ رقیه می سوختیم از جای خالیِ رقیه از پا در آورده مرا مرثیه‌هایت دیگر به گوش من نمی‌آید صدایت مشغول ذکر فاتحه هستم برایت ای کاش می‌شد جان دهم پایین پایت ای کاش قربان تنی صدچاک گردم بعد از سه روز آخر کنارت خاک گردم @navaye_asheghaan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
( عجل الله تعالی فرجه ) گر کنم پیدا تورا ای چاره ی بیچارگان در برت بنشینم و رازِ دل اِفشایت کنم ( راز دلِ همه ی شیعه ها ، غم فراق مهدیِ شماست ، آقای من ، یا امام عسکری : ) تنها نصیب توست که مهدی بپروری دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل ... عیدی بیا به این همه دل های غمزده آقای خوب من ! خبر از مهدی ات بده ... 13/9/1399
در سایه‌ی بیرق و علم باید گفت با همت و یاری قلم باید گفت از غیرت و قدرت عجم باید گفت تا صبح ظهور دم به دم باید گفت ما هیئتی و همیشه غیرت داریم ما در دل خود نور بصیرت داریم ما را به مخالفان دین کاری نیست ما را به نگاه قاسطین کاری نیست با مشی و مرام مارقین کاری نیست با غیر امیرِ مومنین کاری نیست همراه علی، میثم تمار شدیم همراه علی، مالک و عمار شدیم دل را به هوای دلبری خوش کردیم سر را به هوای سروری خوش کردیم پا را به رکاب صفدری خوش کردیم جان را به فدای رهبری خوش کردیم ما مفتخریم امیر و رهبر داریم ما شکر خدا نائب حیدر داریم تا بر سرمان دست ولایت باشد تا در دلمان شوق شهادت باشد تا روح خدا امام امت باشد تا سیدمان امین و حجت باشد هم صف‌شکن خط مقدم هستیم هم سینه‌زن ماه محرم هستیم بر گردن خود همیشه دینی داریم ما روحیه‌ی بدر و حنینی داریم هم در دل خود حب خمینی داریم هم در سرمان شور حسینی داریم سرمنشاء انقلاب ما عاشوراست این مملکت حسینیان پابرجاست ما در نهم دی که قیامت کردیم از نهضت کربلا حمایت کردیم یادی ز امام پیر امت کردیم با خامنه‌ای دوباره بیعت کردیم ما هر نه دی، ذکر فرج می‌خوانیم از برکت ثامن الحجج می‌خوانیم سرباز خدا و اهل ایمان هستیم ایرانی و از تبار سلمان هستیم هنگام نبرد، مرد میدان هستیم چون ماحصل خون شهیدان هستیم دل در گرو حضرت سلطان داریم ما همت و باکری و چمران داریم شد ذکر مدام قلب ما یازهرا شد شور و نوای ضرب ما یازهرا شد رمز شروع حَرب ما یازهرا شد کاشف همّ و کرب ما یازهرا با فاطمه فاطمه جلا می‌گیریم از مادرمان کرببلا می‌گیریم ما با مدد مادرمان می‌جنگیم با حکم ولی امرمان می‌جنگیم با دشمن خیره‌سرمان می‌جنگیم با جان و دل و باورمان می‌جنگیم این کشور ناب مهدی موعود است هر طایفه قد علم کند نابود است ✍ @navaye_asheghaan
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست نوکر شدن، سلمان شدن، منّا شدن کم نیست اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست اصلا از آنجایی که او زِینِ أَبِ ثانی‌ست باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست در جان دختر حُسن مادر می‌کند جلوه حانیه و حنانه و حسنا شدن کم نیست باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد آیینه‌ی صدیقه‌ی کبری شدن کم نیست مادر به اولادش دلش گرم است، بی تردید چشم و چراغ خانه‌ی زهرا شدن کم نیست حوریه‌ای از حوریان دامن زهراست إنسیه‌ی إنسیة الحورا شدن کم نیست از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر ساره شدن، هاجر شدن، حوا شدن کم نیست در باطن او نور عصمت می‌شود پیدا الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست بی شک پناه حجت حق، زینب کبری‌ست با این مراتب، زینب صغری شدن کم نیست با یک نظر بر چهره‌ی ماه بنی هاشم پی می‌بری تاج سر سقا شدن کم نیست زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند از شافعان محشر فردا شدن کم نیست مرثیه‌اش اشک ملائک را در آورده مرثیه‌خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا، بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان، ظلمت شب، سایه‌ی دشمن شب تا سحر آواره‌ی صحرا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست ✍
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست نوکر شدن، سلمان شدن، منّا شدن کم نیست اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست اصلا از آنجایی که او زِینِ أَبِ ثانی‌ست باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست در جان دختر حُسن مادر می‌کند جلوه حانیه و حنانه و حسنا شدن کم نیست باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد آیینه‌ی صدیقه‌ی کبری شدن کم نیست مادر به اولادش دلش گرم است، بی تردید چشم و چراغ خانه‌ی زهرا شدن کم نیست حوریه‌ای از حوریان دامن زهراست إنسیه‌ی إنسیة الحورا شدن کم نیست از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر ساره شدن، هاجر شدن، حوا شدن کم نیست در باطن او نور عصمت می‌شود پیدا الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست بی شک پناه حجت حق، زینب کبری‌ست با این مراتب، زینب صغری شدن کم نیست با یک نظر بر چهره‌ی ماه بنی هاشم پی می‌بری تاج سر سقا شدن کم نیست زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند از شافعان محشر فردا شدن کم نیست مرثیه‌اش اشک ملائک را در آورده مرثیه‌خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا، بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان، ظلمت شب، سایه‌ی دشمن شب تا سحر آواره‌ی صحرا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست ✍ @navaye_asheghaan
از درد زمانه‌ی فلج می‌خوانم از ساحت آخرین حجج می‌خوانم در خلوت لیلةالرغائب قطعاً عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج می‌خوانم @navaye_asheghaan
مبدأ که باشد طوس، مقصد کاظمین است در آسمان‌ها هم زبانزد کاظمین است هر جا که بوی تو می‌آید کاظمین است با این حساب امروز مشهد کاظمین است وقتی که محو دیدن باب الجوادیم انگار اصلاً زائر باب المرادیم مهر و محبت، حلم و بخشش، جود و رحمت در جان تو کرده تجلی بی نهایت شاعر می‌افتد پای توصیفت به زحمت داری به سر عمامه‌ی سبز امامت پاکی، زلالی، مهربانی و عطوفی ای معدن الرحمه! رئوف بن رئوفی بسکه خدای تو ملاحت بر تو داده دل می‌بری‌ با چشم و ابروی گشاده ای تالی شمس الشموس! ای شاهزاده! از کودکی هستی بزرگ خانواده وقتی علیِ اکبرِ مولای مایی یعنی تو هم خَلقاً و خُلقاً مصطفایی علم الیقین و مظهر توحید بودی در ناامیدی مایه‌ی امید بودی راه نجات از ورطه‌ی تردید بودی نه ساله اما مرجع تقلید بودی خورشیدزاده! ماه، پیشت رخ گرفته هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته نُه ساله بودی رهبری کردی جهان را در آستین داری جواب حاضران را داری به دست خود زمام آسمان را دادی به ما از صُلب خود، صاحب زمان را عمری مسلمان‌های اسلام تو هستیم چشم انتظار مغز بادام تو هستیم معنا بگیرد علم و دانش تحت نامت حکمت همیشه می‌گذارد احترامت یحی بن اکثم مات و حیران کلامت جای سخن‌های تو بنویسم قیامت با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز چشم تمنا را بدوزم بر نگاهی یا سیدالسادات! اباجعفر! نگاهی تا حال و روز من شود بهتر نگاهی کی می‌کنی بر جانب نوکر نگاهی؟ با یک نگاه تو "موفق" می‌شوم من بر جمع اصحاب تو ملحق می‌شوم من سرچشمه‌ی مهر و عطوفت! کوه احساس! بیرون زند از حجره‌ات عطر گل یاس بر روضه‌های فاطمه همواره حساس غیرت به مادر داری آقا مثل عباس مشتاق انجام امور ناتمامیم ما هم شبیه تو به فکر انتقامیم با سفره‌هایت هرکسی که آشنا شد بیرون نرفت از روضه‌ات حاجت‌روا شد هرجا که آمد نام تو دارالشفا شد با ذکر تو آجیل‌مان مشکل‌گشا شد عطری دگر بر هفته داده چارشنبه ماییم و ختم یا جوادِ چارشنبه... ✍ @navaye_asheghaan
مبدأ که باشد طوس، مقصد کاظمین است در آسمان‌ها هم زبانزد کاظمین است هر جا که بوی تو می‌آید کاظمین است با این حساب امروز مشهد کاظمین است وقتی که محو دیدن باب الجوادیم انگار اصلاً زائر باب المرادیم مهر و محبت، حلم و بخشش، جود و رحمت در جان تو کرده تجلی بی نهایت شاعر می‌افتد پای توصیفت به زحمت داری به سر عمامه‌ی سبز امامت پاکی، زلالی، مهربانی و عطوفی ای معدن الرحمه! رئوف بن رئوفی بسکه خدای تو ملاحت بر تو داده دل می‌بری‌ با چشم و ابروی گشاده ای تالی شمس الشموس! ای شاهزاده! از کودکی هستی بزرگ خانواده وقتی علیِ اکبرِ مولای مایی یعنی تو هم خَلقاً و خُلقاً مصطفایی علم الیقین و مظهر توحید بودی در ناامیدی مایه‌ی امید بودی راه نجات از ورطه‌ی تردید بودی نه ساله اما مرجع تقلید بودی خورشیدزاده! ماه، پیشت رخ گرفته هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته نُه ساله بودی رهبری کردی جهان را در آستین داری جواب حاضران را داری به دست خود زمام آسمان را دادی به ما از صُلب خود، صاحب زمان را عمری مسلمان‌های اسلام تو هستیم چشم انتظار مغز بادام تو هستیم معنا بگیرد علم و دانش تحت نامت حکمت همیشه می‌گذارد احترامت یحی بن اکثم مات و حیران کلامت جای سخن‌های تو بنویسم قیامت با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز چشم تمنا را بدوزم بر نگاهی یا سیدالسادات! اباجعفر! نگاهی تا حال و روز من شود بهتر نگاهی کی می‌کنی بر جانب نوکر نگاهی؟ با یک نگاه تو "موفق" می‌شوم من بر جمع اصحاب تو ملحق می‌شوم من سرچشمه‌ی مهر و عطوفت! کوه احساس! بیرون زند از حجره‌ات عطر گل یاس بر روضه‌های فاطمه همواره حساس غیرت به مادر داری آقا مثل عباس مشتاق انجام امور ناتمامیم ما هم شبیه تو به فکر انتقامیم با سفره‌هایت هرکسی که آشنا شد بیرون نرفت از روضه‌ات حاجت‌روا شد هرجا که آمد نام تو دارالشفا شد با ذکر تو آجیل‌مان مشکل‌گشا شد عطری دگر بر هفته داده چارشنبه ماییم و ختم یا جوادِ چارشنبه... ✍ @navaye_asheghaan
در آرزوی غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا رمضان آمده و حال بکا نیست مرا روزگاری به هوای همه‌کس بال زدم پر پرواز به درگاه شما نیست مرا معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست لذتی در سحر نافله‌ها نیست مرا من از این تیرگی باطن خود دلگیرم روشنی بخش دل و دیده چرا نیست مرا؟ دست من خالی و هر بار تظاهر کردم کوله‌باری به جز از کبر و ریا نیست مرا چه کنم تا که جوابم نکنی یا الله بارالها به گمانم که بنا نیست مرا... به حسین تو قسم قافیه را باخته‌ام اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا روزی‌ام کن سحری گوشه‌ی بین الحرمین هوسی جز سفر کرببلا نیست مرا ✍ @navaye_asheghaan
. 🔸ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ🔸 🔸 برای بزرگ مردی که باورش داشتم و دارم... خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفته ست تا پایین پا در مسیر ورزقان اذن زیارت را گرفت بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولی نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بارها فرمود : مدیون امام هشتم ام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آن قدر تقوا پیشه کرد تا خدا از سینه اش حب ریاست را گرفت در میان پیروان مکتب سیدعلی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادی های وحدت بود و یار رهبرش موعد فتنه گریبان دوئیت را گرفت یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر نبض آقازاده های اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت ارمغان آورد عزت را برای میهنم بعد برجامی که از ما شان و شوکت را گرفت وعده ی صادق محقق شد به لطف همتش از وحوش منطقه افسار قدرت را گرفت می شود جان داد در راه امام عصر خود می توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم می رسد امشب به استقبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت (ع) . @navaye_asheghaan
روی دست دوستان سمت خراسان می روی آخرین بار است که پابوس سلطان می روی حوله ی احرامی از جنس کفن داری به تن موسم حج آمده حج فقیران می روی @navaye_asheghaan
. 🔸ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ🔸 🔸 برای بزرگ مردی که باورش داشتم و دارم... خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفته ست تا پایین پا در مسیر ورزقان اذن زیارت را گرفت بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولی نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بارها فرمود : مدیون امام هشتم ام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آن قدر تقوا پیشه کرد تا خدا از سینه اش حب ریاست را گرفت در میان پیروان مکتب سیدعلی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادی های وحدت بود و یار رهبرش موعد فتنه گریبان دوئیت را گرفت یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر نبض آقازاده های اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت ارمغان آورد عزت را برای میهنم بعد برجامی که از ما شان و شوکت را گرفت وعده ی صادق محقق شد به لطف همتش از وحوش منطقه افسار قدرت را گرفت می شود جان داد در راه امام عصر خود می توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم می رسد امشب به استقبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت (ع) .
خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفته‌ست تا پایین پا در مسیر ورزقان، اذن زیارت را گرفت بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولی‌نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بارها فرمود: مدیون امام هشتم‌ام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آن‌قدر تقوا پیشه کرد تا خدا از سینه‌اش حب ریاست را گرفت در میان پیروان مکتب سیدعلی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادی‌های وحدت بود و یار رهبرش موعد فتنه، گریبان دوئیت را گرفت یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر نبض آقازاده‌های اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت ارمغان آورد عزت را برای میهنم بعد برجامی که از ما شأن و شوکت را گرفت وعده‌ی صادق محقق شد به لطف همتش از وحوش منطقه، افسار قدرت را گرفت می‌شود جان داد در راه امام عصر خود می‌توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم می‌رسد امشب به استقبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت ✍ @navaye_asheghaan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی ملائکه🎤 روی دست دوستان سمت خراسان می روی آخرین بار است که پابوس سلطان می روی حوله ی احرامی از جنس کفن داری به تن موسم حج آمده حج فقیران می روی ✍ .
با یاد و نام لحظه لحظه عُمر خود را خرج حضرت می‌کنم جز حرم جایی روم، احساس غربت می‌کنم حاجت خود را اگر یک شب بگیرم می‌روم "لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم" گریه‌ی در روضه‌اش یعنی همان خیرالعمل اشک می‌ریزم برای او، عبادت می‌کنم راه او یعنی همان "إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيل" بچه‌هایم را بدین گونه هدایت می‌کنم حوله‌ی احرام من شال عزای روضه‌هاست حاجی کرببلایم، قصد قربت می‌کنم دور شش‌گوشه‌اش ذکر تلبیه سر می‌دهم من خدا را زیر آن قبه زیارت می‌کنم در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است من به یک لقمه از این سفره قناعت می‌کنم حب مولایم برای من ملاک دوستی‌ست من فقط با دوستدارانش رفاقت می‌کنم زینت امروز روضه، خونِ "زین الدین"‌هاست از شهیدان هم میان روضه دعوت می‌کنم با محرم، با صفر، اسلام جاوید است و بس یادی از نطق امامِ پیرِ امت می‌کنم امتداد روشن "هیهات من الذله" را در میان روضه‌ها هرشب روایت می‌کنم باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب با حسینِ عصر خود تجدید بیعت می‌کنم هم خودم، هم بچه‌هایم، هم پدر، هم مادرم هرچه دارم را فقط خرج ولایت می‌کنم من به امید اجابت روز و شب با سوزِ دل در قنوت خود تمنای شهادت می‌کنم آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت می‌کنم با سلام گریه دار "یا لثارات الحسین" هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت می‌کنم زینب و کرب و بلا، مرثیه‌ای مکشوفه است به خود آقا قسم دارم رعایت می‌کنم روضه‌هایش می‌برد دل را به سوی کربلا "بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا " ✍ . @navaye_asheghaan
.. به روی خوش به نگاه لطیف شهرت داشت پسر چقدر به بابای خود شباهت داشت ندیده بود مدینه شبیه او پسری علاوه بر "جگر" مجتبی، "سخاوت" داشت حسن سرشت، حسن صورت و حسن سیرت چقدر ماه شب چهارده لیاقت داشت به ارث برد ز بابا که صبر پیشه کند به دوست نه! به بیگانه هم محبت داشت جزامیان مدینه دعاش می‌کردند به همنشینی با هرکدام عادت داشت رسید کرببلا و نشان عالم داد حسین با حسنش دائماً شراکت داشت ز بسکه از لبش احلی من العسل‌ها ریخت همیشه شهد کلام ترش حلاوت داشت عمو عمامه‌ی خود را بر او کفن کرده مگر عزیز یتیمش چقدر حرمت داشت! نه جوشن و نه زره، نه حمایل و نه سپر برای کرب و بلا شوق بی نهایت داشت به پیش ناقه‌سواران چو یل به میدان رفت شبیه حضرت شیر جمل به میدان رفت همینکه با غضب از دوش خود عبا انداخت تمام لشکر کفار را ز پا انداخت گهی به میمنه بود و گهی به میسره بود چقدر ولوله در این برو بیا انداخت زمین ز هر قدم طفل مجتبی لرزید چه رعشه‌ای به اراضی کربلا انداخت به سبک و شیوه‌ی جنگ عمو ابوالفضلش چقدر سر وسط دشت نینوا انداخت علی علی به لبش بود و یک تنه تنها چهار تک یل سردار شام را انداخت شکار بعدی ان شیر بیشه، ازرق بود سر و تن و سپرش را جدا جدا انداخت ولی پس از لحظاتی دگر ورق برگشت نگاهی از حسد آن قوم بی حیا انداخت به یک اشاره رسیدند و دوره‌اش کردند یکی به سوی تنش نیزه بی هوا انداخت نفس میان دو پهلوی او به تنگ آمد به چشمِ تر نظری سوی خیمه‌ها انداخت چه شد در آن وسط معرکه نفهمیدند که سم اسب ردی بر دهان چرا انداخت گرفت تا که ز خون جگر وضو سر داد و با دهان شکسته عمو عمو سر داد میان دشت گل نجمه بود، پرپر شد ز بوی یاس تنش، کربلا معطر شد عبا نبود به داد دل عمو برسد دوباره چشم حسین از مصیبتی تر شد کسی که پاش به بند رکاب هم نرسید بمیرم...آه...قدش با عمو برابر شد نبود صحبتی از جسم پاره پاره ولی گمان کنم ز درون یک علی اکبر شد کبود شد همه‌ی پیکرش سپس سبب گریز دیگر من سوی روضه‌ی "در" شد چه سینه‌ها نشکستند در طی تاریخ چه ظلم‌ها که به این خاندان مکرر شد به نیزه رفت سرش در کنار عبدالله دو سایه‌ی سر از آخر نصیب مادر شد چه بر سر حسن بن الحسن مگر آمد صدای ناله‌ی زهرا بلندتر آمد ✍
خون از لبان چاک‌چاکش پاک می‌کردم با دست خود شش‌ماهه‌ام را خاک می‌کردم شرمنده‌ی شش‌ماهه‌ام هستم خبر دارید؟ چشمان بازش را خودم بستم خبر دارید؟ هرگز نکرده هیچ کس کاری که من کردم با تکه‌ای قنداقه طفلم را کفن کردم بالای سر مشغول تلقین دادنش بودم خیره به رگ‌های ظریف گردنش بودم در گوشش استرجاع را با لحن غم خواندم آن‌جا به تنهایی نمازش را خودم خواندم من هم وجودم رنگ و بوی محتضر دارد بابایِ بچه‌مرده از حالم خبر دارد چشم انتظار لحن باباگفتنش بودم از روز میلادش به فکر جوشنش بودم حالا تمام هستی‌ام در گور خوابیده داغش به روی خیمه، خاکِ مرده پاشیده یادم نرفته آن ترک‌هایی که بر لب داشت یادم نرفته روزهای آخری تب داشت لرز سرش، ضعف تنش، آتش به جانم زد با هر تلظی کردنش آتش به جانم زد از مادرش هم نیز کاری بر نمی‌آمد از فرط بی حالی صدایش در نمی‌آمد از وصله‌ی جان دل‌بریدن گریه هم دارد از این و آن منت کشیدن گریه هم دارد بیش از بقیه حرمله خیلی عذابم کرد تیر سه شعبه عاقبت خانه‌خرابم کرد از کشتن ما حرمله هرگز نشد خسته آمد برای کشتن طفل زبان بسته ای کاش مثل اکبرم من را صدا می‌زد طفل عزیزم روی دستم دست و پا می‌زد دیگر رباب از فکر او بیرون نمی‌آمد راحت سه شعبه از گلو بیرون نمی‌آمد در راه دین، شش‌ماهه مثل مادرم دادم در راه خیمه بود یاد محسن افتادم با حسرت دیدار او عمری برادر سوخت محسن، همان که پشت در همراه مادر سوخت ✍
نشستم زیر نور ماه گفتم همانا با دلی آگاه گفتم نجف تا کربلا در راه گفتم پس از تقدیم بسم الله گفتم ردیف مطلعی زیبا حسین است "نجات اهل عالم باحسین است " چه گویم در غزل با استعاره چه گویم در مراثی با اشاره به‌غیراز او نباشد راه چاره خوارج را بگو میراث دارِ، علی عالی اعلا، حسین است "نجات اهل عالم باحسین است " از او فرمایش و از ما اطاعت چه می‌خواهیم از او غیر از سعادت؟ سعادت چیست جز فیض شهادت؟ امید شیعه در روز قیامت عزیز حضرت زهرا حسین است "نجات اهل عالم با حسین است " حسینی که دو عالم مخلص اوست ارادتمند حر و عابس اوست کرامت ویژگیِ شاخص اوست امام هشتم ما وارث اوست رضا هم نیز سرتاپا حسین است "نجات اهل عالم با حسین است " زیارت رفته رو در رو بخواهید همیشه حاجت نیکو بخواهید دو قطره اشک آب رو بخواهید هدایت را فقط از او بخواهید که مصباح الهدي تنها حسین است "نجات اهل عالم با حسین است " گلم را با تولایش سرشتند سپس بر طالعم نوکر نوشتند اگر که خوب و بد، زیبا و زشت‌اند محبانش همه اهل بهشت‌اند کلید جنت الاعلی حسین است "نجات اهل عالم باحسین است " به این آقا کسی دل داده باشد زهیری گردد و آزاده باشد دلم می‌خواست اکبر زاده باشد سرم پای حبیب افتاده باشد ولیِّ امر بی پروا حسین است "نجات اهل عالم با حسین است " کلامش حق، کلامش نور مولا طنین خطبه‌اش پر شور، مولا اگرچه شد تنش رنجور، مولا نرفته زیر بار زور، مولا حماسه‌ساز عاشورا حسین است "نجات اهل عالم با حسین است " بنازم خط و مشی کشوری را که می‌پوید ولایت محوری را ببین عمق کلام رهبری را که معنا می‌کند روشنگری را مراد حضرت آقا حسین است "نجات اهل عالم باحسین است " شهیدان کشته‌ی راه خدایند سبک‌بالان از دنیا رهایند پرنده‌تر ز مرغان هوایند بلاگردان شاه کربلایند امام حاج قاسم‌ها حسین است "نجات اهل عالم باحسین است " به گوشم می‌رسد آوای غزه صدای کودک تنهای غزه امیدی هست بر فردای غزه بگو با هر مجاهدهای غزه به فکر مردم دنیا حسین است "نجات اهل عالم با حسین است" چه بیم از اینکه سرها روی تن نیست به تن‌های شهیدان هم کفن نیست کفن نه بلکه حتی پیرهن نیست کسی این روزها فکر یمن نیست شعار مردم صنعا حسین است "نجات اهل عالم با حسین است" :: علی رغمی که سینه گشته سنگین محاسن شد به خونش نیز رنگین نوای یا غیاث المستغیثین به لب دارد امام کشته‌ی دین تنی که مانده در صحرا حسین است "نجات اهل عالم باحسین است " ✍️
عطر تو زینت فزای روضه‌ها، مهدی بیا هجر تو از پا می‌اندازد مرا، مهدی بیا مهربان تر از پدر مادر به فرزندان تویی العجل ای بهترین بابای ما، مهدی بیا ندبه باید کرد از درد فراق روی تو اَبکیَنَّکَ صَباحاً و مَسا، مهدی بیا به تقاص خون جدت یا لثارات الحسین! زودتر با ذوالفقار مرتضی مهدی بیا ای فدای قد و بالای پیمبرگونه ات وارث حلم تمام انبیا، مهدی بیا مادرت زهرای مرضیه صدایت می‌زند روز و شب مهدی بیا، مهدی بیا، مهدی بیا جان به لب آمد ولی نامت نیفتاد از لبم عمر من طی شد فقط با ذکرِ یا مهدی بیا صبح عاشورا نشد؛ پس وعده‌ی ما اربعین در مسیر از نجف تا کربلا مهدی بیا شیرخواری با گلوی خشک و با چشمانِ تر از دل گهواره می‌خواند تو را مهدی بیا ✍️
آفرین بر هرکه گوشش بر دهانِ رهبری ست رهبری که ناهی سرسخت بدعت‌آوری ست افتخار ماست که پیر و مراد راهمان خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدری‌ست بیرق اسلام باید در زمین محکم شود این همان تکلیف هر رزمنده در هر سنگری‌ست جمله‌ی "ما می‌توانیم" از پیام کربلاست اولین رکن و اساس جامعه خودباوری‌ست روضه‌های هرشب ما بی رسالت نیست نیست اشک ما و باور ما موجب روشنگری‌ست کربلای دیگری برپا نخواهد شد دگر خاکریز شیعه مملو از حمید باکری‌ست ارباً اربا هم شویم از حامیان رهبریم ما مقلدهای چشمان علی اکبریم خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علی‌ست چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علی‌ست او علی بن حسین بن علی و فاطمه‌ست مادرش زهرای مرضیه‌ست و بابایش علی‌ست میمنه تا میسره یا میسره تا میمنه بهترین شیرین‌ترین ذکر رجزهایش علی‌ست کوری چشم تمام قاسطین و مارقین نقش سربندش وَ بازوبند زیبایش علی‌ست با علی یعنی حیات و بی علی یعنی ممات عشق امروزش علی و عشق فردایش علی‌ست ابن ملجم‌ها سر او را نشانه می‌روند به همین جرمی که نام بامسمایش علی‌ست چون مدینه بار دیگر کوچه‌ای وا می‌کنند با هجوم تیغ و نیزه ارباً اربا می‌کنند تیغ دشمن بی هوا برگ و برش را می‌بَرد خنجری از پشتِ سر، بال و پرش را می‌برد هرکسی با حمله‌ای، با حربه‌ای، با ضربه‌ای پاره پاره پاره‌های پیکرش را می‌برد بگذرم ...من مانده‌ام آخر حسین از معرکه با چه حالی تا حرم تاج سرش را می‌برد لشگری آمد برای بردنش تا خیمه‌ها چه غریبانه علیِ اکبرش را می‌برد مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیده است تکه تکه در عبا پیغمبرش را می‌برد با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد اکبرش را می‌برد یا اصغرش را می‌برد؟ دل شکسته بعد اکبر از دل نامحرمان سمت خیمه همره خود خواهرش را می‌برد آخرش این مرثیه ما را مدینه می‌برد... ✍
سال‌ها در طلب سیم و زر دنیاییم که خجالت زده از گل پسر زهراییم "به عمل کار برآید، به سخندانی نیست" مانع آمدن حضرت حجت ماییم او حسینی‌ست ولی بی علی اکبر مانده غافل از فلسفه‌ی مکتب عاشوراییم حال‌مان حال یتیمی‌ست که از بی مهری همه محتاج نوازشگری باباییم عصر غیبت به‌خدا کثرت ما وحدت ماست تا نیاید خبر از صاحب‌مان تنهاییم وعده‌ی آمدن منجی عالم حتمی‌ست چشم بر راه، همه منتظر فرداییم آبرویی هم اگر هست از آقایی اوست ماهمه نوکر این خانه ولی آقاییم کاش همراه خود این قافله را هم ببرد همه در آرزوی دیدن پایینْ پاییم :: شب هشتم شد و در راه به خود می‌گفتیم مجلس ختم حسین بن علی می‌آییم منتقم مُطَّلع از ترجمه‌ی "مقراض" است جهل محض‌ایم همه؛ بی خبر از معناییم روضه‌ی " لشگر جراحه " پر از ابهام است سال‌ها منتظر حل معماهاییم ✍
؛ به نام نامی او احترام بگذارید پس از «حسین»، «علیه السلام» بگذارید به غیر اسم «علی» روی نسل خود نگذاشت به روی نسل خود این‌گونه نام بگذارید ز پا نشست، نمازی مگر به پا دارد زمان برای قعود و قیام بگذارید عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است که فرق بین حلال و حرام بگذارید اگر خدای نکرده دچار درد شدید کمی ز تربت او بین کام بگذارید شبیه سنت اجدادمان محرم را نشانه‌ی عَلَمی روی بام بگذارید برای اینکه سلامی به محضرش بدهید به سینه دستِ ادب صبح و شام بگذارید بدون روضه‌ی گودال، خاک‌تان نکنند! برای ذریه‌ی خود پیام بگذارید لباس مشکی‌مان را میان خانه‌ی قبر فقط به نیت حُسنِ خِتام بگذارید چنانچه کم بگذارید، خود ضرر کردید قدم به مجلس روضه مدام بگذارید شبیه ضجه‌زدن‌های مادرش هرشب برای مرثیه سنگ تمام بگذارید :: به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید کمی لباس برای امام بگذارید گرسنه بود که شد ذبح، لااقل دیگر برای طفل یتیمش طعام بگذارید ✍ @navaye_asheghaan