eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
333 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹نماز استقامت🔹 بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خستۀ خود می‎کشانم بار حیرت را کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را مرا با قامت خونین یارانم، تماشا کن ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمی‌ترسم نثار جان دشمن می‎کنم طوفان وحشت را فلسطینم، غم آخرزمانم، قبلۀ اول که زیر تیغ می‎خوانم نماز استقامت را 📝 .
. 🔹لبخند جماران🔹 دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم کنارت چای می‌نوشم به قدر یک غزل خواندن به قدری که نفس تازه کنم، خیلی نمی‌مانم کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه یا شاید درختی خسته در اعماق جنگل‌های گیلانم رها، بی‌شیله پیله، روستایی، سادۀ ساده دوبیتی‌های باباطاهرم عریان عریانم شبی می‌خواستم شعری بگویم ناگهان در باد صدای حملۀ چنگیزخان آمد؛ نمی‌دانم - چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم در آتش خانه‌ام می‌سوخت، گفتم آه... دیوانم چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم.. فراوان داغ دیدن‌ها؛ به مسلخ سر بریدن‌ها حجاب از سر کشیدن‌ها؛ از این غم‌ها فراوانم شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری به سینه داغدار کشتۀ حمام کاشانم سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان که تهران‌تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان تو را لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم 📝 .
زنده‌تر سینه‌ها با سوختن، ارزنده‌تر خواهند شد شمع‌ها در عمق شب، تابنده‌تر خواهند شد امتیاز ماست‌‌ مُردن! می‌کُشند و غافل‌اند دم به دم با مرگِ ما بازنده‌تر خواهند شد سنگ اگر هم‌صحبت آیینه‌های ما شود ما زبان‌هامان از این بُرّنده‌تر خواهند شد چون جواب صخره تکراری‌ست، پرسش‌های موج، بعد از این از صخره‌ها کوبنده‌تر خواهند شد چشم‌هایی که پیِ میراث ما افتاده‌اند منتظر باشند! در آینده، تر خواهند شد! اهل دنیا را خیال مرگ حتی می‌کُشد عاشقان با مرگ اما زنده‌تر خواهند شد ای شهادت! دست خونین بر سر و رومان بکش! تحفه‌ها، تزیین شده، زیبنده‌تر خواهند شد رزق اگر باشد شهادت، شام با تهران یکی ست بی‌تفاوت‌ها فقط شرمنده‌تر خواهند شد! ✍🏻 🏷 |
و شیطان چه دارد؟ هیاهو هیاهو هجوم صداها، از این سو از آن سو به نعره، به نفرت، به طعنه، به تهمت صداها سه‌شعبه، صداها دو پهلو دمیده به گوسالۀ سامری باز به آواز فتنه، به آوای جادو نه جای تأمل نه تاب تحمل هیاهو هیاهو، هیاهو هیاهو به بانگ مناره قسم هیچ و پوچ است الم‌شنگۀ این همه برج و بارو بگوشی؟ صدای شهیدان می‌آید که روشن شود جبهه‌های فرارو سراپا خروشم، برادر بگوشم بخوان از حسین و رجزنامۀ او بخوان از «مِنَ المؤمنينَ رِجالٌ» بخوان‌ «رَبُّنَا الله ثُّمَ اسْتَقامُوا» صدا شو، رسا شو، از آن خدا شو در این های‌وهوها، هُوَ الحق هُوَ الهُو 👉
؛ ؛ یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی رهرو مقداد در راه بصیرت بی‌مهابا یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم ✍ @navaye_asheghaan
؛ با نام و یاد کو مسیحایی که جانِ رفته را باز آورد، در رگ خشک بشر خونی جنون‌ساز آورد؟ مَردهای مُرده بسیارند حرفش را نزن قتلگاهی کو که سرهای سرافراز آورد؟ حاج قاسم کو که با اعجاز نفسی مطمئن، از میان صخره‌های سخت، سرباز آورد؟ در سکوت دردناک و شرمناک منطقه نازم آن حوثی که با خود موشک‌انداز آورد بیشه‌ها از نعره لبریزند و از غُرّش پُرند شیر لبنان حمله بر گرگ دغلباز آورد این همه موشک که در قعر زمین لب بسته‌اند یک نفر باید که آن‌ها را به آواز آورد جرأتی دیوانه از جنس جنونی سرخ کو، تا بدون دکمه موشک را به پرواز آورد؟ کو علمداری که اسرائیل را ذلت دهد پرچم خون فلسطین را به اعزاز آورد؟ کو ابرمردی که پایان شب شیطان شود؟ کو ابالغوثی که دنیا را به آغاز آورد؟ کاش آن دست یداللهی که خیبر را شکست باز با یک ضربه دنیا را به اعجاز آورد... ✍ @navaye_asheghaan
عمری‌ست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما بر این قرار تا نفس آخریم ما همراز روضه‌ها و نواخوان نوحه‌ها دمساز سوز سینه و چشم تریم ما ما را به سر هوای شهیدان بی سر است از سر گذشته‌ایم چو بر این سریم ما نام حسین محشر عظمای جان ماست جان‌دادگان زنده‌ی این محشریم ما محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین امروز لشکر شه بی‌لشکریم ما ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است با عشق و شور همدم و هم‌سنگریم ما ما امّت نه دی و اهل حماسه‌ایم مرد جهاد و هم‌قدم حیدریم ما حرف ولیّ ماست که «من انقلابی‌ام» در راه انقلاب ز جان بگذریم ما با طلحه و زبیر بگویید تا ابد عمّاروار هم‌نفس رهبریم ما «اَلفتنةُ أشدُّ مِنَ القَتْل» خوانده‌ایم هرگز ز جرم فتنه‌گران نگذریم ما با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو امروز رهسپار دژ خیبریم ما چشم انتظار منتقم آل مصطفی چشم انتظار معرکه‌ی آخریم ما ✍ @navaye_asheghaan
در سایه‌ی بیرق و علم باید گفت با همت و یاری قلم باید گفت از غیرت و قدرت عجم باید گفت تا صبح ظهور دم به دم باید گفت ما هیئتی و همیشه غیرت داریم ما در دل خود نور بصیرت داریم ما را به مخالفان دین کاری نیست ما را به نگاه قاسطین کاری نیست با مشی و مرام مارقین کاری نیست با غیر امیرِ مومنین کاری نیست همراه علی، میثم تمار شدیم همراه علی، مالک و عمار شدیم دل را به هوای دلبری خوش کردیم سر را به هوای سروری خوش کردیم پا را به رکاب صفدری خوش کردیم جان را به فدای رهبری خوش کردیم ما مفتخریم امیر و رهبر داریم ما شکر خدا نائب حیدر داریم تا بر سرمان دست ولایت باشد تا در دلمان شوق شهادت باشد تا روح خدا امام امت باشد تا سیدمان امین و حجت باشد هم صف‌شکن خط مقدم هستیم هم سینه‌زن ماه محرم هستیم بر گردن خود همیشه دینی داریم ما روحیه‌ی بدر و حنینی داریم هم در دل خود حب خمینی داریم هم در سرمان شور حسینی داریم سرمنشاء انقلاب ما عاشوراست این مملکت حسینیان پابرجاست ما در نهم دی که قیامت کردیم از نهضت کربلا حمایت کردیم یادی ز امام پیر امت کردیم با خامنه‌ای دوباره بیعت کردیم ما هر نه دی، ذکر فرج می‌خوانیم از برکت ثامن الحجج می‌خوانیم سرباز خدا و اهل ایمان هستیم ایرانی و از تبار سلمان هستیم هنگام نبرد، مرد میدان هستیم چون ماحصل خون شهیدان هستیم دل در گرو حضرت سلطان داریم ما همت و باکری و چمران داریم شد ذکر مدام قلب ما یازهرا شد شور و نوای ضرب ما یازهرا شد رمز شروع حَرب ما یازهرا شد کاشف همّ و کرب ما یازهرا با فاطمه فاطمه جلا می‌گیریم از مادرمان کرببلا می‌گیریم ما با مدد مادرمان می‌جنگیم با حکم ولی امرمان می‌جنگیم با دشمن خیره‌سرمان می‌جنگیم با جان و دل و باورمان می‌جنگیم این کشور ناب مهدی موعود است هر طایفه قد علم کند نابود است ✍ @navaye_asheghaan
؛ یکایک سر شکست آن روز، اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشه‌ی مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پُر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می‌داد بر پیکر سری دارم که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آن‌ها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این‌بار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم "آری" به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه" کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! ✍ @navaye_asheghaan
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود بشر از لطف خداوند مکدر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشک، لالایی بی واژه‌ی مادرها بود گورِ بی فاتحه، گهواره‌ی دخترها بود ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد (عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد) آن‌که بر شانه‌ی خود پرچم اسلام گرفت دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد زن به شکرانه‌ی او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد... مادرانه به طرفداری احمد برخاست تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آن‌روز پُر از واهمه بود دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود * * بنویسید که معصومه‌ی عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوت زهراست دختری که لقبِ اُم ابیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سوره‌ی دهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد، دهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوه‌ی او سوره‌ی انسان آورد چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز درِ خانه‌ی زهرا همه درها بسته‌ست زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد قرة العین نبی، وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دوعالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بی‌تاب یتیمان می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت به لطفت شادم (من از آن‌روز که در بند توأم آزادم) فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینه‌ی پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست احدی کفو علی بن ابی طالب نیست آفتاب از افق خانه‌ی‌شان سر می‌زد هرزمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی! کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی؟! وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست سند محکم اثبات ولایت: زهراست اولین شیعه‌ی بی‌تاب علی زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می‌گشت بازهم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی، سلسله‌ی طوبی شد میوه‌ی این شجره، نایبةُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را برسر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبه‌ی دم به دمش وارث تیغ دودم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یکتنه فاتحه‌ی کاخ ستم را خوانده * * تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز علم از دست علمدار نیفتاده هنوز کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟ پسرفاطمه کافی‌ست که فرمان بدهد همه از خاتمه‌ی معرکه آگاه شوند فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود سپر خویش کنم غیرت سرداران را به جهانی ندهم یک وجب از ایران را سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده سایه‌ی چادر او از سرمان کم نشده بنویسید امید دل زهرا مهدی‌ست چاره‌ی کار همه مردم دنیا مهدی‌ست ✍ @navaye_asheghaan
خونی که شد از پیکر هر لاله جاری سرتاسر این باغ را کرد آبیاری با هر شهیدی قدرت ما بیشتر شد این است در اسلام رمز پایداری داغ شهیدان مطلع صدها حماسه‌ست فتح بزرگی هست با هر سوگواری کشتند را اما چه حاصل؟ ما جمله فخری‌زاده‌ایم و از چشم‌های بپرسید آیا کماکان زنده‌ای؟ می‌گوید: آری ای انقلاب سرخ! آخر پرچمت را روزی به دست صاحب خود می‌سپاری . @navaye_asheghaan
. راه ما از ابتدا تا لحظه‌ی پایان یکی‌ست شاخه‌ها بسیار اما ریشه و گلدان یکی‌ست نقشه جغرافیای استقامت را ببین غزه لبنان و یمن سوریه و ایران یکی‌ست هر کجا ما را خواست با او می‌رویم مقتل شام و عراق و مقتل کرمان یکی‌ست یا علی گفتیم، ما را سمت و سو یک قبله است مقتدای میثم تمار با سلمان یکی‌ست آسمانی را که روح الله می‌خواندش به جاست مقصد پرواز فخری‌زاده با چمران یکی‌ست . @navaye_asheghaan
. به بی‌قراریِ دل‌های بی‌قرار قسم به داغ‌داری جان‌های داغ‌دار قسم به سوتِ آمدنِ آخرین قطار قسم به شیهه‌ی فرَسِ آخرین سوار قسم به برقِ تیغِ سواران کهنه‌کار قسم نزاع بر سر ایمان و کفر و تکفیر است جدال بر سر فرجام خون و شمشیر است ستیزه‌ای که میان نسیم و زنجیر است، نمادی از وزش بادهای تغییر است به گل شدن، به شکفتن، به نوبهار قسم چه سود از این‌همه کبریتِ بی‌خطر بودن چه سود از این‌همه مبهوت و بی‌خبر بودن چه سود از این‌همه بی‌درد و رهگذر بودن خوشا به وقت خطر، سرخ و شعله‌ور بودن به عشق و غیرت و ایثار و اقتدار قسم به گوش می‌رسد ابلیس، اَلأمان‌هایش صدای خُرد شدن‌های استخوان‌هایش زبانه می‌کشد آخرزمان، تکان‌هایش پدید می‌شود از هر طرف نشان‌هایش به انتظار، به پایان انتظار قسم سپاه ابرهه را ترس و واهمه است اینجا یزید و حرمله را روز محکمه است اینجا علَم به دستِ علمدارِ علقمه است اینجا قرارگاهِ حسین بن فاطمه است اینجا به مادران شهیدان روزگار قسم... ✍ .
؛ ؛ باز جاری‌ست خیابان به خیابان این شور هم‌قدم باز رسیدیم به میدان حضور زنده‌تر می‌شود این شور و نوا نسل به نسل تازه‌تر می‌شود آزادی ما نسل به نسل زنده‌گانِ نَفَسِ قدسی روح‌اللهیم آیه‌ی فتح بخوانید که ما در راهیم سربه‌سر ملت عشقیم که تا جان داریم سر و سودای رسیدن به شهیدان داریم راهیانیم در این جاده‌ی پر رؤیا ما هرکه در بیعت عشق است بیاید با ما بهمن است و دل یک سال به این ماه خوش‌ است پرچم است و به دلش جلوه‌ی «الله» خوش‌ است پرچم عشق که خورشیدِ همه آفاق است تار و پودش همه از خونِ رگِ عشاق است شده هنگام علمداری ما بسم الله بگذر از خویش و به این بزم بیا بسم‌ الله شده در بزم وفا جام بلا دست به دست پرچم دوست رسیده‌ست به ما دست به دست بر زمین هر طرفی دست علمداری... آه سر هر دار خدایا سر سرداری... آه بیرق مستی این تاک نخواهد افتاد به اباالفضل که بر خاک نخواهد افتاد * * حاج قاسم که صدایش، نفس صبح‌دم است گفت جمهوری اسلامی ایران، حرم است باز دلتنگ تو هستیم کجایی ای مرد؟! دل به لبخند تو بستیم کجایی ای مرد؟! صف اول که به لبخند تو زیبا می‌شد شعر هم مثل همه محو تماشا می‌شد انتقام تو که کابوس شب آمریکاست ای یل معرکه! والله که بر ذمّه‌ی ماست این نه عهدی‌ست که یک‌آن هم از آن برگردیم جان سالم ببرد قاتل تو، نامردیم شیرمردا! ز تو این روبهکان می‌ترسند آری از اسم تو هم مثل اذان، می‌ترسند تو در این ظلمت شب، سرخ‌ترین فریادی بردن نام تو ممنوع شد ای آزادی! مرد باید، که به هنگام خطر یل باشد روز میدان و شب واقعه اول باشد * * ای نشسته صف اول! به عدالت برخیز مالک راه علی شو، به شجاعت برخیز چشم‌ها را بنگر، تشنه‌ی عدل است وطن هم‌قدم با صف مردم، به صف ظلم بزن با زر و زور، علی‌وار و دمادم بستیز صف‌شکن باش و در این خط مقدم بستیز «تازه آغاز جهاد است» بر این طبل بکوب «وقت اعدام فساد است» بر این طبل بکوب * * صبر کردیم و کنون موسم پیروزی ماست شک نکن بر اثر صبر، ظفر روزی ماست دارد اقرار کنون دشمن دیرین به شکست مفتضح گشته و خود نیز به این معترف است رفت آن هیبت پوشالی‌ دشمن بر باد نرود حیله‌ی دجالی‌اش اما از یاد چون که در معرکه‌ی جنگ سرش خورده به سنگ فکر نیرنگ کند باز و شود رنگ به رنگ * * گره کار وطن، غیرت ما می‌طلبد عقل و عشق و جگری چون شهدا می‌طلبد خندق است آی ببینید که احزاب آمد از صف ما برود، هرکه پی خواب آمد عشق می‌بارد و سرها به تماشا مستند دل بریدند ز خود تا به خدا پیوستند عطر عشق است که در شام و یمن پیچیده‌ست نور یارست به روی شهدا تابیده‌ست ره چراغان شده! جامانده مبادا باشیم می‌رود قافله! وامانده مبادا باشیم 🇮🇷🌹🇮🇷 قدس ای قبله‌ی اول! خط پایانی تو مقصد قافله‌ی هند و خراسانی تو! هر که دارد سر همراهی سر، بسم الله هر که دارد جگر خوف و خطر، بسم الله! ✍ شاعران: ▫️ ▫️ ▫️ @navaye_asheghaan
علیه‌السلام 🔹ایرانِ حسین بن علی🔹 باز باران است، باران حسین بن علی عاشقان جان شما، جان حسین بن علی خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین جان اگر جان است قربان حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست وعدۀ ما دور میدان حسین بن علی... در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا عطر باران، صوت قرآن حسین بن علی پرچم بیداد را روزی به آتش می‌کشد شعله‌های عشقِ سوزان حسین بن علی قدسیان از سفره‌اش نان و نمک خوردند و ما تا ابد هستیم بر خوان حسین بن علی هر کجا عشق است نام او طنین‌انداز شد در جهان برپاست طوفان حسین بن علی هر کجای خاک من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است، ایران حسین بن علی گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است» دردهای ما و درمان حسین بن علی دست بالا کن ببین لبیک‌گویان آمدند نوجوانان و جوانان حسین بن علی دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی دست‌های ما به دامان حسین بن علی 📝 @navaye_asheghaan
فرقی نمی‌کند که خزان است یا بهار ما ایستاده‌ایم چنان سرو، استوار ما ایستاده‌ایم، که مرگ از نشستن است تا سنگ کینه هست، هراسِ شکستن است باید که خشک‌تر شود اینجا سراب‌شان آشفته‌تر شوند، ز تعبیر خوابشان ما صف کشیده‌ایم، که از خویش بگذریم ما از تبار حضرت سلمان، ابوذریم! هر جا که ظلمت است، چنان شمع روشنیم با دشمنانِ آینه‌ها سخت دشمنیم با ظلم دشمنیم، و این افتخار ماست تا پای جان عقب ننشستن، شعار ماست هیهات از آن زمان که بگوییم خسته‌ایم باید وفا کنیم به عهدی که بسته‌ایم هشدار می‌دهیم به آن‌جا که نور نیست آینده روشن است، زمانی که دور نیست- می‌آید آن‌که وارث خون خداست او قول خدا و منتقم کربلاست او ✍ @navaye_asheghaan
فرقی نمی‌کند که خزان است یا بهار ما ایستاده‌ایم چنان سرو، استوار ما ایستاده‌ایم، که مرگ از نشستن است تا سنگ کینه هست، هراسِ شکستن است باید که خشک‌تر شود اینجا سراب‌شان آشفته‌تر شوند، ز تعبیر خوابشان ما صف کشیده‌ایم، که از خویش بگذریم ما از تبار حضرت سلمان، ابوذریم! هر جا که ظلمت است، چنان شمع روشنیم با دشمنانِ آینه‌ها سخت دشمنیم با ظلم دشمنیم، و این افتخار ماست تا پای جان عقب ننشستن، شعار ماست هیهات از آن زمان که بگوییم خسته‌ایم باید وفا کنیم به عهدی که بسته‌ایم هشدار می‌دهیم به آن‌جا که نور نیست آینده روشن است، زمانی که دور نیست- می‌آید آن‌که وارث خون خداست او قول خدا و منتقم کربلاست او ✍ @navaye_asheghaan
به‌مناسبت نمی‌ترسيم ما از داغ‌ها و تلخكامی‌ها نمی‌ترسيم ما از های و هوی اين حرامی‌ها براي ما كه معلوم است حقه بازی اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقه‌بازی اين‌ها نمی‌ترسيم از دشمن، ز تهديد و ز تحريمش اگر درياي خون باشد، نمی‌گرديم تسليمش نمی‌ترسيم از آتش، كه ما از نسل زهراييم و قطره قطره قطره از پی هم، موج درياييم كه ما حقيم و هرگز از كف باطل نمی‌ترسيم شهادت افتخار ماست، از قاتل نمی‌ترسيم نمی‌خواهيم سازش را و از چالش نمی‌ترسيم كه ما از داعش و از بدتر از داعش نمی‌ترسيم بترسيد از دمی كه خون به رگ‌هامان به جوش آيد همان روزی كه دريای تشيّع در خروش آيد بترسيد از همين بغضی كه عمری در گلو داريم بترسيد از شهادت، چون كه آن را آرزو داريم بترسيد آری آری چون كه ما از نسل طوفانيم و طومار شما را عاقبت در هم بپيچانيم كه ما از غصه‌هامان قصه‌ای بشكوه می‌سازيم ز سرهای شما تا آسمان‌ها كوه می‌سازيم چه پيروزي، چه مرگ، آل علی خوشبخت خواهد بود بدانيد انتقام ما ز دشمن، سخت خواهد بود بدان بيت المقدس عاقبت آزاد خواهد شد بقيع آن روز با عشق علی، آباد خواهد شد ✍ @navaye_asheghaan
 آن لحظه‌های ناب را در یاد داریم ما خاطرات از سوم خرداد داریم با دست خالی شهر را آزاد کردیم آن شب دل روح خدا را شاد کردیم  از دست دشمن خاک خود را پس گرفتیم  پس کوچه‌های پاک خود را پس گرفتیم درسی به شمر و خولی جلاد دادیم خاکستر صدام را بر باد دادیم سربندمان نام امیرالمؤمنین بود  یک گوشه از پیکارمان فتح المبین بود  تاریخ را باید که بعد از ما بگویند از برکت خون " جهان آرا " بگویند عشق به میهن شهر را ساماندهی کرد "صیاد" دل‌ها جبهه را فرماندهی کرد یادش بخیر اخلاص کار "حاج احمد" چشم زمین محو وقار "حاج احمد " حرف دل جامانده را "آهنگران" گفت از غصه و درد و حماسه توأمان گفت از داغ سرداران بی پروا سرودند با لحن غم "ممد نبودی" ها سرودند با مردم آزاده ما در یک مسیریم چیزی نمانده قدس را هم پس بگیریم بیش از چهل سال گذشته پای کاریم وقتی که خرمشهرها در پیش داریم تا لشگر اسلام‌مان دارد اُسامه فتح الفتوح مسلمین دارد ادامه فتح الفتوح از نسل سلمان بر می‌آید این کارها از مرد میدان بر می‌آید تعریف ما از مرد میدان "حاج قاسم" آیینه‌ی "عباس دوران" "حاج قاسم" بعد از شهادت هم "سلیمانی" حسینی‌ست این خلصت زیبای ابناء "خمینی" ست نفرین به هرچه فتنه‌ی دشمن هراسی لعنت به این شکل کثیف دیپلماسی ما را سفارش می‌کند مولا به تقوا "لِلظّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا"... ...درس دبستان امیرالمؤمنین است گوشم به فرمان امیرالمومنین است جزو مجاهدهای در راه خدایم سجاده‌ام حکم کفن دارد برایم امروزه وقتی صحبت از جنگ اراده‌ست واجب‌ترین واجبات ما جهاد است امروز هم آماده‌ی اذن جهادیم محکم به پای آرمان‌ها ایستادیم ما هم همانند ذبیح فاطمیون هستیم خار دیگری در چشم صهیون هم خواب را از چشم آمریکا بگیریم هم انتقام "حاج قاسم" را بگیریم این هم از اعجاز صراط مستقیم است اسلام فردا پایگاهش "اورشلیم" است مغلوب لبنان می‌شود روزی تل آویو با خاک یکسان می‌شود روزی تل آویو قاسم سلیمانی در ایران بی شمار است انگیزه‌ی لشگر نشان ذوالفقار است ایران که جای کودتای مخملی نیست از ما نباشد هر که با "سیدعلی" نیست رمز بقا قطعاً به دست مردم ماست این اولین تحلیل گام دوم ماست بر نفس سرکش راه طغیان را ببندیم با معنویت در دو عالم سربلندیم در فصل سختی چشم تهران هم به طوس است چون ملک ایران بیمه‌ی شمس الشموس است ✍ @navaye_asheghaan
. چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را که از ما وام می‌گیرند آیین تماشا را به شوق دیدن صبح دل‌انگیزی که ما داریم هر آیینه به مغرب می‌برند آیینۀ ما را بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند که می‌جنگیم و می‌جوییم آن تصویر زیبا را به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند خوشا آنان که از نزدیک می‌دیدند مولا را به ما گفتند مولایی‌ست، مولایی که می‌باید برای چیدن عطرش مسافر شد سحرها را به ما گفتند جنگی هست و باید مرد میدان بود همان جنگی که مدت‌هاست خون کرده جگرها را همان جنگی که مادرها به پایش مادری کردند پدرهامان فدا کردند در راهش پسرها را همان راهی که روشن بود از چشم انتظاری‌ها و دوشادوش می‌آورد، طوفان خبرها را به ما گفتند هنگام نماز عید قربان است و ما سوی منا بردیم بعد از سجده، سرها را ببین قربانیانت را، بِنَفسی اَنت یا مولا سر سرخی به ما آن‌سان عنایت کن که یحیی را تو می‌آیی و این یلدای طولانی نمی‌ماند که چشمان تو تضمین می‌کند خورشید فردا را 📝 @navaye_asheghaan
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود بشر از لطف خداوند مکدر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشک، لالایی بی واژه‌ی مادرها بود گورِ بی فاتحه، گهواره‌ی دخترها بود ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد (عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد) آن‌که بر شانه‌ی خود پرچم اسلام گرفت دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد زن به شکرانه‌ی او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد... مادرانه به طرفداری احمد برخاست تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آن‌روز پُر از واهمه بود دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود * * بنویسید که معصومه‌ی عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوت زهراست دختری که لقبِ اُم ابیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سوره‌ی دهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد، دهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوه‌ی او سوره‌ی انسان آورد چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز درِ خانه‌ی زهرا همه درها بسته‌ست زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد قرة العین نبی، وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دوعالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بی‌تاب یتیمان می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت به لطفت شادم (من از آن‌روز که در بند توأم آزادم) فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینه‌ی پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست احدی کفو علی بن ابی طالب نیست آفتاب از افق خانه‌ی‌شان سر می‌زد هرزمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی! کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی؟! وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست سند محکم اثبات ولایت: زهراست اولین شیعه‌ی بی‌تاب علی زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می‌گشت بازهم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی، سلسله‌ی طوبی شد میوه‌ی این شجره، نایبةُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را برسر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبه‌ی دم به دمش وارث تیغ دودم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یکتنه فاتحه‌ی کاخ ستم را خوانده * * تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز علم از دست علمدار نیفتاده هنوز کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟ پسرفاطمه کافی‌ست که فرمان بدهد همه از خاتمه‌ی معرکه آگاه شوند فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود سپر خویش کنم غیرت سرداران را به جهانی ندهم یک وجب از ایران را سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده سایه‌ی چادر او از سرمان کم نشده بنویسید امید دل زهرا مهدی‌ست چاره‌ی کار همه مردم دنیا مهدی‌ست ✍ @navaye_asheghaan
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود بشر از لطف خداوند مکدر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشک، لالایی بی واژه‌ی مادرها بود گورِ بی فاتحه، گهواره‌ی دخترها بود ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد (عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد) آن‌که بر شانه‌ی خود پرچم اسلام گرفت دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد زن به شکرانه‌ی او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد... مادرانه به طرفداری احمد برخاست تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آن‌روز پُر از واهمه بود دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود * * بنویسید که معصومه‌ی عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوت زهراست دختری که لقبِ اُم ابیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سوره‌ی دهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد، دهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوه‌ی او سوره‌ی انسان آورد چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز درِ خانه‌ی زهرا همه درها بسته‌ست زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد قرة العین نبی، وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دوعالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بی‌تاب یتیمان می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت به لطفت شادم (من از آن‌روز که در بند توأم آزادم) فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینه‌ی پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست احدی کفو علی بن ابی طالب نیست آفتاب از افق خانه‌ی‌شان سر می‌زد هرزمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی! کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی؟! وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست سند محکم اثبات ولایت: زهراست اولین شیعه‌ی بی‌تاب علی زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می‌گشت بازهم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی، سلسله‌ی طوبی شد میوه‌ی این شجره، نایبةُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را برسر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبه‌ی دم به دمش وارث تیغ دودم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یکتنه فاتحه‌ی کاخ ستم را خوانده * * تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز علم از دست علمدار نیفتاده هنوز کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟ پسرفاطمه کافی‌ست که فرمان بدهد همه از خاتمه‌ی معرکه آگاه شوند فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود سپر خویش کنم غیرت سرداران را به جهانی ندهم یک وجب از ایران را سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده سایه‌ی چادر او از سرمان کم نشده بنویسید امید دل زهرا مهدی‌ست چاره‌ی کار همه مردم دنیا مهدی‌ست ✍ @navaye_asheghaan