eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
333 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹نماز استقامت🔹 بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خستۀ خود می‎کشانم بار حیرت را کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را مرا با قامت خونین یارانم، تماشا کن ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمی‌ترسم نثار جان دشمن می‎کنم طوفان وحشت را فلسطینم، غم آخرزمانم، قبلۀ اول که زیر تیغ می‎خوانم نماز استقامت را 📝 .
مطیعی؛ فخر ایران.mp3
10.67M
نوحه ای فخر ایران، سرباز جانان 🌷تقدیم به دانشمند 🔹فخر ایران🔹 تا از نور ما، گشتند سرگردان شمعی دیگر را، کشتند نامردان مظلومش کشتند، مانند مولا گمنامش کشتند، گمنام... یا زهرا ای فخر ایران، سرباز جانان ما با تو هستیم، بر عهد و پیمان عصر دلتنگ جمعه، چه غروب غریبی طرف قتلگاهش، می‌وزد عطر سیبی ای جوانان بیایید، خفته در خون حبیبی «دیگر با دشمن، حرفی نمانده اذن میدان ده، لبیک فرمانده!» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آتشفشان است، خون شهیدان لبریز خشمیم، مردان میدان در رگهای ما، شور پیکار است تکلیف دشمن، با ذوالفقار است علم انتقامش، به کف غیرت ماست پی خونخواهی او، همه ملت ماست بنگر خصم نامرد! که دگر نوبت ماست «دیگر با دشمن، حرفی نمانده اذن میدان ده، لبیک فرمانده!» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشکیم و باران، خشمیم و طوفان رودیم و بی تاب، خونیم و جوشان در سوز و سازیم، با شیب الخضیب نصر من الله، و فتح قریب به هوای شهادت، نفسی تازه کردیم همه سرباز عشقیم، همه فریاد دردیم همه شمشیر تشنه، همه شور نبردیم «دیگر با دشمن، حرفی نمانده اذن میدان ده، لبیک فرمانده!» شاعر: با نوای:
. "چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد دلم برای تو با هر بهانه می لرزد هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد چه رفته است به دیوار و در که تا امروز به نام تو در و دیوار خانه می لرزد چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟ چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟ هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست که در جواب، زمین و زمانه می لرزد ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم همین که نام تو آرند شانه می لرزد" @navaye_asheghaan