eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
350 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه: شهادت پیامبراسلام 🖤🖤🖤 سید بطحا رفته از دنیا آه و واویلا آه و واویلا شهر قرآن زین عزا گشته سیه پوش‌ ای خدا شمع هدی گردیده خاموش وامصیبت وامصیبت (۲) ❆❆❆❆❆❆❆❆ نوحه خوان حیدر می‌زند برسر در عزای او سوره کوثر‌ ای مدینه داغ بابا دیده زهرا شد یتیمه کن دگر با او مدارا وامصیبت وامصیبت (۲) ❆❆❆❆❆❆❆❆ بعد او مردم حق ادا کردند در سرای او آتش آوردند شعله بالا می‌رود از خانه او شد اسیر میخ در پروانه او وامصیبت وامصیبت (۲) ❆❆❆❆❆❆❆❆ بعد از او یارب شد حسن تنها کشته اعدا شد گل زهرا طعنه و زخم زبان‌ها قوت او شد تیر کین دسته گل تابوت او شد وامصیبت وامصیبت (۲)
20318_1631601837976.mp3
442.2K
اشک چشم فاطمه در ماتم تو دیدنی است همچو قرآن نبی لبهای تو بوسیدنی است پیش چشم زینبت میچکد خون از لبت مظلوم حسن جان..... اولین مظلوم عالم بعد حیدر یا حسن ای شهید ماجرای آتش و در یا حسن غربت تو صبر تو شد عیان از قبر تو مظلوم حسن جان زد اگر دشمن تو را هفتاد و دو زخم زبان صلح تو شد انقلاب سرخ عاشورائیان بر رسول موءتمن هم حسینی ، هم حسن مظلوم حسن جان ای ملائک نوحه خوان آن دل مغموم تو تیر باران شد چرا آن پیکر مسموم تو در غمت زهرا گریست ماهی ی دریا گریست مظلوم حسن جان همسرت گردیده قاتل خانه ات شد قتلگاه غربتت را زخم دشمن روی پایت شد گواه چشم عالم شد پر آب تربتت در آفتاب مظلوم حسن جان میثم مومنی نژاد ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه 🖤🖤🖤 "یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّه، یا مُحَمَّد بن عَبدِالله، یا اِمامَ الرَّحمَه، یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِه، یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه" اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد شمع سان، ناله و سوزِ جگر آغاز کنيد همه با هم به سَما دستِ دعا باز کنيد خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد مُهرِ غم، نقش به بال و پرتان مي گردد مرگ دورِ سَرِ پيغمبرتان مي گردد پيک غم از حرمِ خواجه ي اَسرا آيد خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد کاورانِ اَجل از جانبِ صحرا آيد نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد قاصد مرگ کجا، کعبه ي مقصود کجا مَلَکُ الموت کجا، خانه ی معبود کجا * مثل پروانه ای حضرت زهرا داره دورِ بابا میگرده، اشک میریزه، دستمالِ نمناکی روی پیشانی گذاشته، تبِ بدن رسول اکرم، تن فاطمه رو میلرزونه، ناگهان بی بی صدای در شنید، آمد پشت در حضرتِ فاطمه، در رو باز کرد، یه نفر دَمِ در ایستاده با ادب، اجازۀ ورود میخواد، شما کی هستید؟ گفته باشه: من سائلِ دَرِ این خانه هستم، گفت: برو ای سائل، برو حالِ پدرم خوب نیست، برو یه وقت دیگه ای بیا...* اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دُخول لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول *اومد پیش بابا، کی بود در میزد؟ پدر جان! گفت: من سائلم، میخوام شمارو ببینم، دوبار، سه بار تا حالا اومده، پیغمبر فرمود: فاطمه جان! نشناختیش؟...* که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند کيست کز هر نَفَنش قلب مرا لرزاند گفت در پاسخِ زهرا پدر، اي پاک سرشت دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هِشت فَلَک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است * دخترم! این برادرم مَلَكُ الموتِ، از هر در خونه ای بخواد وارد بشه اجازه نمیگیره، اما چون تو جلوی در ایستادی، تا تو اجازه ندی وارد نمیشه... یا رسوالله! نذاشتن آب کفنت خُشک بشه، کاش فقط اجازه نمیگرفتن، اومدن هیزم آوُردن، کاش فقط هیزم می آوُردن، آتیش زدن، با لگد در رو شکستن... یارسول الله! بعد از رحلت شما...* کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد رفتی و خنده به کاشانۀ تو گشت حرام رخت مشکیِ یتیمی به تنِ زهرا شد عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حکم بر خانه نشینی علی امضا شد بعدِ تو حُرمت کاشانۀ تو حفظ نشد پای اولاد حرامی به حریمت وا شد دخترت پشت در و آتش و دود و مسمار خوب فرمان موَدت به خدا اجرا شد *مگه آیۀ قرآن نیست که خداوند فرمود: ای پیغمبر! به این مردم بگو:"لا اَسئَلُکُم عَلَیه اَجرًا، اِلا المَوَدَةَ فى القُربیٰ" بیست و سه سال چه زحمت ها کشید، دندونش رو شکستن، محاصره اش کردن، تحریمش کردن، شکمبه شتر روی سرش خالی کردن، زدنش، تبعیدش کردن، دلش رو شکستن، اما پیغمبرِ مهربانیِ، اهل گذشته، اهل ندید گرفتنِ، اما فرمود به امر خدا: هیچ مزدی از شما نمیخوام، فقط به من قول بدید با بچه هام مهربون باشید، با دخترم مهربون باشید، دلشون رو نشکنید... یا رسول الله!....* خبرِ پَر زدن فاطمه، حیدر را کُشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد روضه ها هست، بمانند، ولی عاشورا تشنه لب شاهِ غریبی که تک و تنها شد از بلندی فَرَس تا به زمین خورد شنید صحبت از غارتِ معجر ز سَرِ زن ها شد زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد *مگه شما حسین رو بغل نمیکردی؟ مگه روی دوشِ شما جاش نبود؟ مگه رویِ سینۀ شما جاش نبود؟ وقتی پیغمبر داشت جون میداد، امام حسین سن و سالی نداشت، تو اون عالمِ بچگی خودش رو انداخت رو سینۀ پیغمبر اکرم، اهل خانه اومدن بردارن، آخه سینۀ محتضر رو باید سَبُک کنی، اما دیدن دست پیغمبر داره اشاره میکنه، دست نزنید، وقتی حسینم رویِ سینۀ منه من راحت جون میدم... یه روز حسین رویِ سینۀ پیمبر، یه روزم رویِ خاکِ داغ کربلا...ای حسین...* زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد سر او تا که جدا شد زره اش را بُردند زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد محمد جواد شیرازی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه 🖤🖤🖤 رسول الله غرقِ احتضار است  به دیدار اجل در انتظار است  امیرالمؤنین بالین بستر  به دامانش سر پاک پیمبر خدا را نم نمک، جان میسپارد  غمی را زیر لب بر میشمارد *این داستانِ شهادت پیامبرِ... * کنون که نخل عمرش برگ برگ است سخن از ماجرای بعد مرگ است  خطابش با علی با چشم گریان  خدا صبرت دهد زین پس علی جان اگر که بی مُعین ماندی پس از من اگر خانه نشین ماندی پس از من اگر لوح‌فدک شد پاره پاره اگر شد فاطمه بی گوشواره اگر دیدی که عهدت را گسستن منافقها حریمت را شکستن اگر کفار بر بیتت بتازند اگر سیلی به زهرایت نوازند اگر ناموس تو زیر لگد ماند اگر زهرا به زیر در تو را خواند به اینجا که رسید اوج‌ مصیبت چو‌ ناموسیٖ شد آن‌ غمها و محنت علی غش کرد باز آمد به هوشُ به دستورات احمد داد گوشُ ادامه داد پیغمبر به سختی که برتن کن علی از صبر رختی علی جان جبرئیلم این خبر داد اگر دیدی به خانه شعله افتاد اگر دیدی که شد دست تو بسته اگر پهلوی زهرا شد شکسته اگر دیدی که او‌ نقش زمین شد اگر شش ماه ات سِقطِ جنین شد علی جان! استقامت داری یا نه؟ برای داغ طاقت داری یا نه؟ به اشک همچو‌ باران گفت مولا الا ای صاحب اوصاف والا اگر چه امتحانی سخت دارم به غیر طاعتت حرفی ندارم علی باید شود سنگ صبورت فقط دارم سؤالی از حضورت اگر که دین حق باقی بماند چه باکی کوثر و ساقی نماند صبوری میکنم ای نور دیده کنم صبری که هرگز کس ندیده دراین ساعت حسین آمد کنارش حسن أمد به چشم اشک بارش یکی بر سینه احمد فتاده یکی بر پای جدش سر نهاده چه گویم شرح صَدرُ المصطفی را چه گویم روضۀ وجه و سرا را به زیردست وپا، بس دست و پا زد حسین آن‌لحظه مهدی را صدا زد *امیر المؤمنین حرفاشو زد، دَرِ حجره باز شد، ابی عبدالله اومد... عادت داشت اومد رو سینۀ پیغمبر نشست، سینه محتضر باید سَبُک باشه، امیرالمؤمنین دست برد حسین رو بر داره، چشمان پیغمبر باز شد، فرمود: علی جان بذارحسین بمانه، حسین آرامِ قلب منه .....* یا رسول الله! بشنو این سخن مانده بود جسم‌ حسینت بی کفن روز عاشورا میان قتلگاه پیش چشم زینبش با سوز و آه شمر روی سینه اش بنشسته بود استخوانهایش همه بشکسته بود *من یه جمله روضه بخونم: یا رسول الله! حسین آرامش قلب شماست، گفتی حسین رو برندارن، با حسین احساس سَبُکی میکردی... اما حسینت کربلا، یه وقت چشمش رو‌ باز کرد دید سینه اش سنگین شده، یه نفر با چکمه روی سینه اش نشسته... محاسن حضرت رو‌گرفت، خنجر به حلقوم گذاشت، کار گر نشد پاشد بدن رو برگرداند، شروع کرد از قفا ضربه زدن... یه وقت همۀ لشگر دیدن یه سری بالا رفت ..ای حسین ..* ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
نوحه: شهادت پیامبر اسلام ص 🖤🖤🖤 دیدی، رخت عزا شد بر تنم‌ای دلبرم گشتم، یتیمه و خاک غمش شد بر سرم علی علی علی علی ندارم به سر، سایه پدر صد واویلتا صد واویلتا (۲) ❆❆❆❆❆❆❆❆ دل شد، در ماتمش پر از داغ و درد و محن مولا، تنها نما پیکرش را غسل و کفن علی علی علی علی هستند پیش من، حسین و حسن صد واویلتا (۲) ❆❆❆❆❆❆❆❆ جز غم، که از وفا به خانه ما سر زده؟ بهر، یاری ما دیگر کسی نیامده علی علی علی علی اهل کینه اند، در سقیفه اند صد واویلتا (۲) ❆❆❆❆❆❆❆❆ اسم، فرزند آخر من را او بر گزید اما، سوزد دلم که عاقبت رویش ندید علی علی علی علی رفت از این جهان، آن خلد آشیان صد واویلتا (۲)
📖 تقویم شیعه🥀 ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ میلادی: Thursday - 07 September 2023 قمری: الخميس، 21 صفر 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام ▪️9 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️14 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام ▪️17 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️18 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج ✅ با ما همراه شوید...🥀
صحنتو یه روزی آخرم حسن میسازیم به جون مادرم حسن ای امامزاده بی حرم حسن با سلام و صلوات همینا سینه زنا یه امامزاده باشه مثلا توی دهات براش حرم میسازن براش ضریح میارن به بچه های زهرا اینجا ارادت دارند آخه تو که کاری غیر از کرم نداری چه جوری قبول کنم که حرم نداری صحنتو یه روزی آخرم حسن میسازیم به جون مادرم حسن ای امامزاده بی حرم حسن شب تاره مثلاً بقیع داره مثلاً چهار تا گنبد طلا با مناره مثلاً فکر کن که اون داره فکر کن علم میبینی با دو تا چشمت داری چهار تا حرم میبینی تو بقیع ببین شلوغی کربلا رو پنجره فولاد آقام امام رضا رو میخونم باز با چشم ترم حسن به خدا که خیلی نوکرم حسن ای امامزاده بی حرم حسن
/ *بخش اول صوت* (ع) ویژه (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آهسته می‌آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی بر جگر بود زیر سر مهمانی اجباری‌اش بود وقتی که می‌آمد عبایش روی سر بود از بس میان کوچه‌ها افتاد بر خاک روی لباسش ردپای هر گذر بود با آه می‌افتاد و بر می‌خواست اما آهش زمان راه رفتن بیشتر بود وقتی عصای پیری آدم نباشد باید به زیر منت دیوار و در بود آری شبیه قصه‌‌ی آن کوچه‌ی تنگ فرسنگ‌ها انگار خانه دورتر بود بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد هر جای حجره رد و پاهای جگر بود سختی کشید اما چقدر آرام جان داد آخر سرش بر رو پاهای پسر بود باید که اهل کشف باشی بین روضه باید میان روضه‌ها اهل نظر بود وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد پا روی زخم سینه‌اش پر دردسر بود وای از دمی که رفت بالا خنجر کُند وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود *شاعر :‌ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
fadaeian-30 safar 95 (2).mp3
8.55M
ع گریز به حضرت علی اصغر 🎤حاج سیدرضا نریمانی
توی این بی کسیام تنهاییام یه نفر هست که برام بسه کاری به هیچکی ندارم بخدا یه امام رضا دارم برام بسه غیر ذکر یا امام رضا که من دیگه ذکری رو بلد نیستم آقا نکنه یه وقت جوابمو ندی دیگه این قدام که بد نیستم آقا هرجا از دست خودم خسته شدم آرومم کرده صفای حرمت دوباره دلم برات پر میزنه قربون کبوترای حرمت قربون این همه لطف و کرمت توکه آخر گره رو وا میکنی پس چرا امروز و فردا میکنی میدونم دور و بر صحن و سرات دلای عاشق و دیوونه پره دل ماروهم یه گوشه ای ببند یه روزی شاید به دردت بخوره دل سنگم میتونه توی حرم زیر پای زائرات جا بگیره یه بزرگی کنو بهش نگو بره دلم اینو بشنوه که میمیره کربلا و مکه و بهشت من یه گوشه از حرم امام رضاست اگه نوکره حسین فاطمم بخدا از کرم امام رضاست بساط اشکو دارن جمع میکنن فرصتی به این دل سیاه میدی؟! اگه که جاموندیم از کرببلا یا امام رضا بهم پناه میدی؟؟ اگه از مشهدتم جا بمونم غم عالم رو سرم خراب میشه شبایی که حالم آشوبه دلم هواییه صحن انقلاب میشه به امونت میذارم پیش شما بار اشک و گریه ی محرمو با این اشکا میشه خاموش بکنی شعله های آتیش جهنمو قربون کبوترای حرمت قربون این همه لطف و کرمت مرا که این همه دل خسته ام دلم مشکست ببین به گریه ی آهسته هم دلم مکشست تو دلنواز ترین فرد روزگارانی فزون تر از همه بشکست دلم دلم مشکست شنیده ام که مرام تو دل شکستن نیست به یک نگاه تو دل بسته ام دلم مشکست شنیده ام که به زوار خود نظر داری به زائرین تو پیوسته ام دلم مشکست مرا که این همه دل خسته ام دلم مشکست ببین به گریه ی آهسته هم دلم مشکست
طوری که نم ز بحر کرم فیض می‌برد از فیضِ اشک، چشم ترم فیض می‌برد جان و دلم اگرچه نشد مَحرمش؛ ولی هر شب همین که پشتِ درم، فیض می‌برد اینجا حسینیه‌ست، شبش مثل کربلاست هرکس که می‌رسد، ز حرم فیض می‌برد در مجلس حسین که خیرِ کثیر هست اسمی هم از کسی نبرم، فیض می‌برد فهمیدم از مقام رفیعی که یافته از یاحسینِ من، پدرم فیض می‌برد فطرس شدن بهانه‌ی رفتن به کربلاست اینگونه است بال و پرم فیض می‌برد از گرد و خاکِ روی سرِ زائران تو تا شهرِ کُفر هم ببرم، فیض می‌برد وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین بیش از تمام تن، جگرم فیض می‌برد ✍
؛ ؛ ؛ سخت در نفْس خود گرفتارم نیست جز‌ معصیت دراین بارم دور افتاده‌ام ز آغوشت تو به فکر منی و من زارم فیض آماده‌ست و من کورم نور آماده‌ست و من نارم با تو بودم ولی عوض نشدم این همه با گُلم، ولی خارم مثل خوبان به من محل دادی نه! نگفتی که من گنه‌کارم تو به رویم نمی‌زنی اما... چه کنم با گناه بسیارم عمر رفت و اجل رسید و هنوز بنده‌ی زرق و برق بازارم نیمه‌شب آمدم که عرض کنم... عذرخواهم خدای غفارم! تو دوای منی، شفای منی نظری کن که سخت بیمارم به سرم فکر کربلا زده است به هوای حسین بیدارم کربلای مرا ضمانت کن برسان تربتی ز دلدارم فاطمه امشب آمده به حرم آرزومند شام دیدارم ناله ی یا بُنَیَّ خواهد زد به تنت هرکسی که آمد زد... اهل کوفه چرا نفهمیدند به بزرگان لگد نباید زد... تو بریده بریده جان دادی خنجرش را کشید و ممتد زد حرمله بر گلوت محکم زد و سنان بر دهان تو بد زد ✍
آورده‌ام تمام توانی که با من است ناقابل است، نذر تو جانی که با من است در کودکی به نام تو وا شد زبان من مشغول ذکر بوده زبانی که با من است عمری "زبان" به داغ تو چرخید در دهان فرصت بده به "مرثیه‌خوانی" که با من است بر سینه می‌زنم، به قیامت دلم خوش است تو می‌شناسی‌ام به نشانی که با من است نان می‌برم به خانه‌ام از سفره‌ی خودت از من نگیر برکت نانی که با من است من نذر کرده‌ام پسرم نوکرت شود مال تو این غلام جوانی که با من است ✍
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشک‌های بی‌صدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین... ماند هَل مِن ناصِرَت بی‌پاسخ اما بارها آمد از کرب‌وبلا لبیک تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آن‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو با دلی غم‌بار گفتم کربلا... گفتم حسین... ✍
ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم هرکس وسیله داشت برای هدایتش ما با نســیم روضـه‌ی تو با خــدا شدیم وقتی که جاه‌ و مال و هوس راهمان گرفت با رمز یاحسین ز شیطان جدا شدیم ذکر حسین اشرف اذکار عالم است گفتیــم و همـدم همه‌ی انبیــا شدیم مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد با کیمیـای مهر شمــا پر بها شدیم اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم ما را خدا برای غمت برگزیده است با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم شب‌های جمعه مادرتان روضه‌خوان ماست با ناله‌های دل شکنش هم نوا شدیم شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست با یک سلام، راهی کرب و بلا شدیم
صد جا شمرده ام تو به دادم.. و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═ بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح این بار آمدم که ببینم تو را فقط .. *یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...* صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای *هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..* صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط *به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..* در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت *گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد .. یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها .. جگرم میسوزه .. بال و پرم میسوزه .. وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم .. از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود .. بر روی خاک بود که پیچید بر خودش *صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین .. لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال .. امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن ‌‌.. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم .. یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت .. هرچی نفس داری بگو حسین ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگرچه روز و شب هستیم دائم برسَرِ خوانت ببخش آقا که کم بودیم عُمری مرثیه خوانت *غیر از اینِ؟ عاشورا چقدر شلوغِ،اما برا پیغمبر اکرم اینجور نیست…حالا چه کسایی غریبند؟ سه تا غریب آخرِ ماهِ صفر، هر کدومشون از یکی دیگه غریب تر،هم حضرت رضا،هم حضرت مجتبی،و چه حضرت رسول الله…امشب وقتی گریه می کنی باید چشمات مثلِ چشمایِ حضرت زهرا باشه…کسی نیست که برا باباش گریه کنه…* پراز دردم ولی درد من اصلا جسم خاکی نیست بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت فقط یا رحمه لِلعالمین یک گوشه چشمی کُن کویرم خاکِ بی خیرم، من و اُمیدِ بارانت مرا همسفره ی یک وعده نانِ خشک خود گردان که طعنه میزند برهر ضیافت تکه ی نانت برای تا خدا رفتن بدستان تو محتاجم بِکَش دستی سرم شاید شدم یکروز سلمانت *اومده اجازه میگیره،دَقُ الباب میکنه،کی هستی داری در میزنی؟جوانی از راهِ دور اومدم،برا زیارت پیغمبر،گفت: بابام حالش خوب نیست برگرد…لحظاتی بعد دوباره در زدن،حضرت باز جوابش کرد..دفعه ی سوم،یه وقت پیغمبر چشماش رو باز کرد،دخترم کیه؟ بابا همین که در میزنه بدنم میلرزه…فرمود: این برادرم عزرائیلِ…دخترم فقط از خونه ی تو اجازه می گیره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته…* گدایی را ندیدم از درت نومید برگردد به هرکس میرسد بی شک و شُبهه لطف و احسانت من اعجاز تو را دیدم میان لحظه هایی که عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت گفت:سلمان!…جانم آقا!…گفت: این کوچه ای که رد می شدم هر روز بر سرم یه جوانی از بالا زباله می ریخت، دو سه روزِ نیستش،پیداش کن، برو ببین چی شده،اومد گفت: یارسول الله! مریض شده…گفت:سلمان! بریم عیادتش…آی رحمهالله!…به جوان خبر دادن پیغمبرِ اسلام داره میاد تو خونه ات وارد میشه…روپوشی که داشت کشید رو صورتش،گفت: من خجالت می کشم،چند وقتِ آشغال میریزم رو سرش…پیغمبر اومد گفت: چطوری،چرا مریض شدی؟ گفت: یا رسول الله باهات حرف نمیزنم،مگر اینکه شهادتینی که به همه گفتی به منم بگی،بعد روپوش از صورتم بر میدارم…. من اعجاز تو را دیدم میان لحظه هایی که عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت *گفتم یهودی مسلمان شد…یاد یه جایِ دیگه هم افتادم…یهو وسط کوچه بنی هاشم یکی داد زد: ” أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّه”و” أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّه” یکی گفت: آی یهودی! این حرفا چیه میزنی؟ گفت: من این دست بسته رو می شناسم…یه روزی این آقا دَرِ خیبر رو از جا تنهایی در آوُرد، اما امروز…* چه اُنسی با حَسن داری که باهم سفره وا کردید میان عرش غوغا کرده آوای حسن جانت  شاعر: سید پوریا هاشمی
❣﷽❣ ⚫️ ⚫️ امشب شب غم پروری دارد مدينه حال و هوای ديگری دارد مدينه امشب علی دست دعا بالا بگيرد اشک يتيمی از رخ زهرا بگيرد امشب فضای آسمانها اشکبار است شهر پيمبر را غمی در انتظار است امشب ملائک سوز خود را ساز کردند سوز درون خويش را ابراز کردند با ديده ی گريان و با قلبی شکسته زهرا کنار بستر بابا نشسته خاموش شد امشب چراغ معنويت پيغمبر رحمت جدا گردد ز امّت ای آسمان خون گريه کن امشب که زهرا با چشم خود بيند غم داغ پدر را از خانه وحی خدا امشب صفا رفت از جمع اهل البيت ختم النبيا رفت امشب حديث غصّه می خواند مدينه داغ گردان را می کند پنهان به سينه امشب پيمبر را وداع آخرين است وقت فراق اهل بيت طاهرين است امشب علی و فاطمه ماتم گرفتند بر گرد پبغمبر نوای غم گرفتند پيداست مرگ از روی چون آئينه او سبطين بنشستند روي سينه ي او درهای فتنه باز شد بعد از پيمبر ظلم و ستم آغاز شد بعد از پيمبر امشب حسن را بويد و بوسد پيمبر با فاطمه راز نهان گويد پيمبر ای دخترم ای سينة تو مينوی من تو زودتر از اهل بيت آئی سوی من اهل سقيفه عقدة دل باز کردند و آن کينة ديرينه را آغاز کردند اهل ستم ناحق به جاي حق نشستند از اهل بيت مصطفي حرمت شکستند بعد از نبي حق علي را غصب کردند بيگانه را بر مسند حق نصب کردند شد بعد فقدان رسول الله رحمت سيلي زدن بر فاطمه اجر رسالت پايان عمر رحمه للعالمين شد آغاز غمهاي اميرالمؤمنين است ( محمّد نعيمي) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹