eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.6هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
تب وصال تورا شب شب به سر دارد کسی که از غم تو گریه سحر دارد هوایی تو هوایی هیچ بامی نیست تعلقات برای گدا ضرر دارد چگونه زندگی اش راحت است و آسوده؟! یتیم اگر به دلش حسرت پدر دارد بیا برای غریبی ش گریه کن هرروز که او همیشه به خون جگر نظر دارد بگیر پشت درش دست خالی خود را فقیر وقت کرم فیض بیشتر دارد بگرد روضه به روضه برای دیدن او بگرد، یار به این روضه ها گذر دارد خدا کند که برات مرا کند امضا کنار او دل من میل یک سفر دارد به یمن تربت اعلای کربلای حسین نماز و سجده من لذتی دگر دارد.. سیدپوریا هاشمی @navaye_asheghaan درمانده ام به پاي شكسته توان ببخش وقت دعاشده ؛ به من از نو زبان ببخش لالم ،صداي من به تو گويا نمي رسد غير از تو را صدا زده ام،... مهربان ببخش فطرس براي خيمه سبزت شفابده بر بال زخم خورده من آسمان ببخش خیلی بدم،مرا تو حسين بن روح كن اين مرده را به يك نفس خويش، جان ببخش حال و هواي مسجد سهله سرم زده بر من دعاي ندبه در آن آستان ببخش أين الحسين...سينه من غرق آه شد شد صحبت از يزيد و لب و خيزران ببخش محسن حنیفی @navaye_asheghaan امید دل چرا در جیب غم بردی سر خود را بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را چه شبهایی که همچون شمع سوزان تا سحر کردی نثار قبر زهرا اشک چشمان تر خود را بیا ای یوسف گمگشتۀ مصر ولا مهدی نشان شیعیان ده قبر زهرا مادر خود را بیا با هم بگرییم از برای غربت جدّت که شب بنهاد زیر گل گُل نیلوفر خود را... بیا و در کنار جسم خونین برادر بین به زیر تازیانه عمّۀ غم پرور خود را بیا مگذار تا جدّت به پیش خنده ی دشمن بگیرد در بغل با گریه نعش اکبر خود را بیا از جدّ خود بستان عموی شیر خوارت را که می نوشد به جای شیر خون حنجر خود را بیا مگذار جدّت از فراز نیزه ی دشمن ببیند زیر کعب نیزه، اشک دختر خود را بیا بنگر چگونه عمّۀ مظلومه ات زینب نهاده در بیابان لاله های پرپر خود را بیا چشم تر و لب های خشک تشنگان را بین که گم کردند در دشت بلا آب آور خود را استاد حاج غلامرضا سازگار @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دور از وطن بـستم (دو چشم تر خود)(3) من می‌كشم كم‌كم (عبـا بر سر خود)(3) بیا مـادر زار و حزین گشتم مـثــل تو من نقش (زمین گشتم)(3) شد لـحـظـه‌های آخرم (بیا مادرم) می‌سوزد از پـا تا سرم (بیا مادرم ) ** ایـنـجـا غـریبانه (بسوزد نهـادم)(3) خـیـلـی دلم تنگه (كجایی جوادم)(3) به كـجــایی ای قرص ماه من می‌چكد خون دل (ز آه مـــــن)(3) من از نفس افتـاده‌ام ( جوادم بیـا)(3) باشد دو چشمان ترم ( سوی كربلا)(3) شاعر : سید محسن حسینی @navaye_asheghaan
به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند انیس گریه‌هایم را گرفتند توانِ دست و پایم را گرفتند کمانی‌تر شدم از زینب افسوس سرِ پیری عصایم را گرفتند بهارم را چه سان پاییز و کردند دلم را از غمت لبریز و کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز و کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته ترک بر چهره ی آیینه بسته زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عصای پیریم بود خداوندا ز تن افتاد و صد حیف حسن لطفی @navaye_asheghaan شبی از ناله چنان شام غریبان دارد همچو زینب غمی از داغ شهیدان دارد به لبش نام حسین وبه دلش داغ حسین آنقدرگریه نموده ست،به لب جان دارد باوجودیکه نبوده ست وندیده ست،ببین همچو زنهای حرم ناله و افغان دارد عوض آنکه بگرید ز برای عباس اشک افشان به لبش ذکرحسین جان دارد از لب تک به تک اهل حرم روضه شنید روضه هایی که نشان از دل سوزان دارد باورش هیچ نمیشد که تنی پاشیده غرق در خون اثراز سم ستوران دارد از غم کشته بی آب و به یاد عطشش چشم سیراب زاشک ولب عطشان دارد اززمانیکه شنیده ست حسینش زار شد قلب آشفته و احوال پریشان دارد میکشد ام بنین را غم و اندوه،مگر چقدر تاب وی از داغ عزیزان دارد؟ خونجگر گشته بسان همه دخترکان دیده ای خون شده چون چشم یتیمان دارد اسلام مولایی @navaye_asheghaan تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد چشمِ هر سوخته ای ،پهنه ی دریا می کرد با قدی خم به سرش می زد و می رفت ز حال با همین سر زدنش..بابِ سخن وا می کرد با سرانگشتِ خودش خطّ و خطوطی می زد وَ سپس ناله و اندوه...مهیّا می کرد صورتِ قبر برایِ پسرانش می ساخت وَ همانجا به دمی محشرِ کبرا می کرد روضه خوان بود و خودش گریه کُنی بی پروا با کلامی ،نَفَسی ولوله برپا می کرد خدمتی کرد به اولادِ علی بی منّت.. او کنیزیِ درِ خانه ی زهرا می کرد بر حسین ابن علی عاشقِ شوریده شد و بر قد و قامتِ او خوب تماشا می کرد وَ پس از روزِ دهم تا دمِ مردن یکسر.. ضجّه ها می زد و با خویشتن آوا می کرد حضرت اُمّ بنین با دلِ خونش هر روز تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد محسن راحت حق @navaye_asheghaan مشک خالی و پاره را تا دید موج باران ز دیده اش بارید یاد آن قامت قیامت کرد تا شنید از غمش به خود لرزید نفسش بین سینه بند آمد گه به هوش است میرود از هوش ناله آتشین کشید از دل مشک و را می کشید در آغوش بر سرش خاک بی کسی می ریخت بر سر و صورت از غمش می زد با قدی خم به دیده ای گریان بوسه ها روی پرچمش می زد مثل زهرای مرضیه او هم شب و روزش به گریه سر می شد روضه میخواند و یاحسین می گفت باغم او شبش سحر میشد ناله ها از سر جگر می زد تا زمشک دریده می گفتند سر به در میزد آن زمانی که از گلوی بریده می گفتند... محمد حبیب زاده @navaye_asheghaan
📖 🔊 روضه جانسوز امام حسن و حضرت زهرا سلام الله علیها ** به هر کسی که به فکرم رسید رو زده ام ولی برایِ وساطت کسی قدم نگذاشت به من نخواسته دادی ، نگفته بخشیدی بزرگواری تو فرصتِ قسمِ نگذاشت ... آقا،قلبِ منم جلا بده آقا،به خاطرِ رضا بده آقا،به ما یه کربلا بده ... کاش آنجا داشت تکه سایبانی لااقل کاش میدادن بر گریه امانی لااقل *همۀ زیارت گاه ها،هی به خودت فشار میاری گریه کنی ، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور میزنی بابا یه قطره هی به آقا میگی نزار خشک برم ، میمیرم ... یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه ... هی حواسِتُ پرت میکنی اشکِت نیاد،آخه اشکِت بیاد ردِت می کنن ... به خدا مدینه جرات نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی ... فقط باید نگاه کنی،هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی ... اما قبل از اینکه بری مدینه روضه خوان ها میگفتن مدینه،قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کردُ رو روضه خواند ... باید بری ببینی،یه جایِ بقیع اونم بالایِ قبرِ خانوم ام البنینِ ... الا مادر به قربونِ جمالِت ... یه بار یه مادرُ تونستن جسارت کنن،دیگه تموم شد . دیگه ابوالفضل پایِ کاره ... کاشکی می شد بریزی آب بر قبرِ حسن کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل کاشکی میشد کنارِ قبرِ زهرا سینه زد کاش میشد تا سحر آنجا بمانی لااقل کاش در خاکِ بقیع اذنِ زیارت داشتیم کاشکی وقتِ نماز آن هم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان میدهد خاتمه بر غصۀ قلبِ پریشان میدهد مطمئنم او بیاید کارِ عالم دستِ ماست ساختُ سازِ حرم را دستِ ایران میدهد کارفرما مهدیُ ما پا رکابش میشویم اولش نقشه برایِ صحنُ ایوان می دهد گنبدُ گلدستهُ ایوان ، طلایی میشود و طلاییِ این سه را شاه خراسان می دهد هر چه سینه زن بیاید در حرم جا میشود دور تا دورِ رواقُ صحن حرم غوغا میشود حیف اینها آرزوی های قلوبِ مضطر است حیف این ها بغضِ جاریِ دو چشمانِ تر است ای بقیع که پر از درد و غباری خود بگو در کدامین گوشه از خاکِ تو قبر مادر است *مدینه رفته ها میدونن،مدینه آدم دلشوره داره برگرده ، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی ...؟؟ تو مدینه دورُبَر قبرستان بقیع بچه شیعه ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن ... میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه ... هرجا کبوترها جمع میشن بچه شیعه ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند ... هرجا می بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه ... می دونید این ازکجا برا ما اومده ؟؟ آخه اومد تو گودال نمی شناخت حسین و یه وقت دید یه کبوتر ... آخ نشسته یه بدنی که سر نداره ... بچه ها،بقیع و خراب کردن ، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه ... آره به خاک کشیدن،اما کسی زیر خاک نموند ... این وهابی ها نسل شون ازهمین نسلِ" *سادات ببخشید،گفت علی،بزار من برم در و باز کنم،اینا اومدن تو رو ببرن ... تو بری من میمیرم،بزار من برم،تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم ... من برم ... یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم ... دوم اینکه من تازه داغ دیدم ... سومُ بگم ؟؟اینا از زن ها شون شنیدن ( آره همونی که تو فکر کردی،من نمیگم،آره درسته اینا فهمیدن زهرا ...) اما یه وقت آقاتون یه صدای شنید،صدای خانومِ ... یا اَبتاه ... چهل نفر ... در شکست ... چهل تا اومدن تو ... اما زهرا رو ندیدن ... بخودشون گفتن ، آلان داشت حرف میزد ... در افتاد ... چهل تا حرومی ... (بگم یا نه ...؟) تا میخواست مادرتون داد بزنه یکی رد میشد ... آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی ... (نگین روضه باز خوند ، نه این روضه کوچه هست ) همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... اینجا چهل نفر ... کربلا ده تا اسب ... هر اسب چارتا نعل داره ... کار بجایی رسید : اسبها سهم زیادی ز تنت را بردند ... لذا اربعین،زینب اومد کربلا هنوز به قبرا نرسیده بود با صورت اومد زمین ... دویدا ... خانم ، خانم ، اینجا که قبری نیست؟ قبرا جلوست گفت برو کنار ... کجا بودی ، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا ... ببین این تکه پیراهنِشِ ... همۀ صحرا بویِ حسین رو گرفت ... حسین ... 🎤 حاج حيدر خمسه @navaye_asheghaan
زبانحال حضرت زینب در بازگشت به مدینه شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول مفاعلن فعولن     قالب شعر : غزل     بـاز آمـدم از سـفـر مـدیـنـه           راهــم نـدهـی دگـر مـدیـنـه هفتاد و دو داغ روی داغـم           آتـش زده، بر جـگـر مـدینه راهم ندهی به خود که دارم           از کرب و بـلا خـبـر مدینه با داغ حسین، چون کنم رو           بـر قـبـر پـیـامـبـر مـدیـنـه؟ یک جامه، ز هیجده عزیزم           آورده‌ام از سـفــر مــدیــنـه با هر قـدمم به پیش رو بود           پشت سـر هـم خـطـر مدینه بودند مـواظـبـم به هـر گام           هـفـتـاد بـریـده سـر مـدیـنـه والله به چـشم خـویش دیـدم           چوب و لب و طشت زر مدینه هفتاد و دو داغ اگرچه می‌زد           دائـم به دلــم شـرر مـدیـنـه والله که داغ آن سـه ســالـه           خـم کرد مرا کـمـر، مدیـنـه شمشـیـر حـسیـن، بـودم امّا           بر سنـگ شدم سـپـر مدیـنه گه در دل حبس، گه خرابه           کردم شب خود سحر مدینه کشتند سکـینه را به گـودال           روی بــدن پــدر، مــدیــنـه خورسندم از اینکه در، ره دوست           دادم، دو نکـو پـسـر مدیـنه با آن‌همه غم، مصیبت شام           بود از همه سخت‌تر مدیـنه در شام بلا به چشم تحـقـیر           کـردنـد به ما نـظـر مـدیـنـه ای کاش شوند همچو «میثم»           بر ما همه، نوحه‌گـر مدینه @navaye_asheghaan
مدح و زمزمه امام زمان☘☘☘☘ ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن برحال عاشقان خرابت نظاره کن پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن خورشید آسمان علی، ماه فاطمه شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن بنگر چه آمده به سرم از فراق تو زخم دل شکستۀ ما را شماره کن ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم ما را به روی مرکب لطفت سواره کن ای سایۀ عنایت تو بر سر همه بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن باید عریضه ای نویسم برای تو خواهی بخوان تو نامۀ من… یا که پاره کن اللهم عجل لولیک الفرج یا صاحب الزمان @navaye_asheghaan
4_6026051188888189709.mp3
781.9K
▪️🎤زبانحال مازندرانی شهادت امام حسن(ع) ◼️◼️◼️▪️⬛️⬛️⬛️⬛️▪️⬛️⬛️⬛️ دل هر مرد وزن ره غم دپیته زینب حسنِ سه ماتم بهیته نصفه شو خوِرِ عزا بشتوسه شه برار حسنِ صدا بشتوسه بته خاخربلاکش زینبِ زار برو خاخر بعی مه غم گرفتار برو که سم مه کار ره توم هاکرده دشمن ته روز روشن شوم هاکرده الهی خاخری در این روزگار نهووه مرگِ شه برار گرفتار زینب بورده برار سرِ بالا بته تره چیعه خاخر ته فدا بته خاخر برو مسموم بهیمه مثل شمع زره زره توم بهیمه طشتی بیار مه ور مه حال خرابه جیگر پاره بیّه مه دل کبابه وقت بوردن بیه ای خاخر زار برار حسین ره ته هاکن خبر دار بعو تا دیر نیّه بیعه مه کنار وصیت دارمبه بووه مه غمخوار انده مظلوممه خاخر به دنیا برمه کنده مسّه ماهی دریا حسین بمو برار یار بهووه وقت مردن ونه غمخوار بهووه بته برار کی تجه ظلم هاکرده ته اوی کوزه ره کی سم دکرده حسین برار وصیت دارمه ته جا مه وصیت مو به مو هاکن اجرا مه نعش ره غسل هاده ای جان برار مره دفن هاکنین مه جد کنار اگر دشمن نشته میون گلزار مره دفن هاکنین مه جد کنار اگر مانع بعینه قوم نسناس برار جانه ته و جانه مه عباس نکنه خشم هاکنه اون دلاور بکوشه فرقهٔ نامرد وکافر نخامبه خون ریزی و کشت وکشتار نزاع بووه مه دفن سه به گلزار حسین جان بعد من برار امامی دلسوز ورهنمای خاص وعامی ته ونه کربلا هاکنی ایثار بکف بیری شه جان ره در رهه یار (صفا) یاری هاده دین خدا ره اتی بعو مصیبت مولا ره جناتیان @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ سـلام مـا بـه رسـول و بـه پـاره ی تـــن او که هست در دو جهان دست ما به دامن او سـلام مـا به امامی کـه همـــدم فقـــراست سـلام مـا به عـزیـــزی که یوسف زهراست سـلام مـا به امامـی که پاره شـد جگــرش سـفــر رســید به آخـــر، در آخــــر صفرش سـلام مـا بـه شـهیدی که مرگ خود طلبید چوشخص مارگزیده به خویش می پیچید سـلام مـا بـه رضـا و بـه گــریه ی پسـرش کــه قاتلـش شــده فــــرزند قـاتـل پـدرش میان حجـره ی در بسته دست و پا می زد جواد و حضــرت معـصومه را صدا می زد کجاروم؟به که گویم؟که سوخت سوره ی نور گـــرفت شعـــله دلــش با سه دانه ی انگور تمــــام عــــمـر، غـــم دوستـان کبابش کرد شـــــرار زهر به یک نیمــه روز آبــــش کرد به نازنیــــن بدنـش پیـرهن سرشک افشاند از آن وجودبه جز استخوان وپوست نماند ز ضعف، دیــده گهی باز کرد و گاهی بست گهی به پای ســتاد و گـهی به جای نشست جـــواد، اشـک به رخ نـاله در نهـــادش بود رضـــا ســرش بـه روی دامـن جوادش بود پـدر نـظاره بـه مـــاه رخ پســـــر می کرد پسر ز ســوز جگــــر گــریه بر پدر می کرد پــــدر نگه به پسرکردوچشم خود را بست پســــر کشید ز دل آهی وبه سـوگ نشست الا تمــــام محـــبّان ز دیـــده خـــون بارید از ایــن وداع، وداعی دگـــــر به یاد آرید همـــان وداع کــه تنـهـــا عزیـــز پیـغمـــبر نـهاد صـــــورت خـــود بـر رخ علـی اکبر پســـر نگاه بـه اشک غـــــم پـــدر می کرد پــــدر نظاره به خـون ســر پســر می کرد پــــدر ز داغ پـسر بـاغ لاله در دل داشت پســـر نشــانه ز زخــــم هــزار قاتل داشت پـــدر ز خون پسـر صورتش خضـاب شده پســـر ز سوز عطـش قطره قطره آب شده پــــدر به چهره ی فرزندخویش چهره نهاد پســـر کــنار پـدر ناله ای زد و جــان داد،،، شعر:استاد حاج غلام رضاسازگار ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
225K
ıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıı ⇆ㅤ◁ㅤ ❚❚ ▷ㅤ↻ : خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن... 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ علی موسی الرضا،شمس وِلا،جانم فدایت نظر کن از کَرَم بر این گدایِ زیر پایت منم آن آهویِ گم کرده راهم ،یابن زهــرا ضمانت کن بمانم گوشهٔ صحن وسرایت امیر کَرَم/بخوانَم حرم/ که خیلی بی پناهم اگر که بَدم/صدایت زدم/کنی یک دم نگاهم علی موسی الرضا(۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تورا ای شاه وسلطان خراسان می ستایم اگر دعوت کنی، باسر به سوی تو می آیم نگارا ! رفته از کف ، صبر و آرام دل من که از هجــر حریمت بیقــراری می نمایم قرارم تویی/نگارم تویی/به عشقت مبتلایم گدای توام/فدای توام/صدایم کن صدایم علی موسی الرضا(۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دلی سوزانِ درد و داغ هجــران تو دارم هوایِ آمدن ، سمــت خراســان تو دارم دلم را بسته ام بر پنجـره فولادت آقا! که امّید ِ شِفــا و حکم درمان تو دارم طبیب دلم/حبیب دلم/اجابت کن دعایم عنایت نما/عطا کن عطا /برات کربلایم امیرم حسین/امیرم حسین/حسین جانم حسین جان 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ نـام تـو پــناه اسـت ، نگـاه تـو امــان است آغـوش تو، دلـبازتــرین جــای جــهان است با نغـمه‌ی نقـاره‌ات، ای حضـرت خورشید! نبض دل‌ ما، دم هـمه دم، در ضـربان است سرازپی سر،در دل صحن تو،به خاک است دل از پی دل، از سـر شـوق تو، روان است با فاصـله، دلچســب‌تـریــن واجـــبِ عالم، آوردن نامت، پـس از آن، گفتنِ جان است من از تو شــفـا و تو صـفا خواستی از من حاجات من،این‌ است،کـرامات تو،آن است جاروست در این صحـن،به دستان بزرگان خم، در خـم ایوان تو، سرهای سران است بی‌تاب رسـیـدیــم و در ایـوان تو دیدیـم آن ساحل امنی که خـدا گفت، همان است اینجاچه خبرهاست؟ که ازچشـمه‌ی هردل تا برکه‌ی هر چشـم، خـدا در جـریان است انکارِ تو، ای شمس جهان!کـم هنری نیست خفاش در این رشــته، هـنرمند زمان است از غــیرت عشـق است، کـه آیینه‌ی حُسنت از دیــده‌ی آلـوده‌ی بی‌عشــق، نهــان است گفتند: مگو شــاه، به این شـــاه، چه گویم؟ «آن راکه عیان است،چه حاجت به بیان‌ است؟» سلطان،تو اگر نیستی،ای قبله‌ی ما!کیسـت؟ وقتی که به دست تو، دلِ اهل جهـان است شبگـردم و این رخصـتِ از شمـس سرودن، لطف پسـر حضرت موسـی، به شـبان است دل گفت: بچسبم به ضریحت،دمِ دل، گرم! عقـلم که فقط گفــت: برو،وقت اذان است شعرقاسم صرافان ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا» سـلام ای پاره ی جــــانِ پیمـبر تالــیِ زهـرا کـه شد نامــت علـی همـچـون علیِ عـالیِ اعلا سلامُ یا امیـنَ اللهِ فــی ارضــه، سـلام ای شاه امــان داده ولایـــت بـر زمــین ای والــیِ والا رضـــایی و رضــایت دارد از تو خــالقِ عـالم رضاهستی وخشنود است با تو قلبِ این دنیا رعیّت من، تو سلطانی ، تو جانی و توجانانی تو فوقِ درکِ انسانی ، من و مـدح شما! حاشا من از اوصافِ تو دورم، سلیمانی و من مورم تویی نورُعلی نورم،تویی شمس الشموس آقا امامان یک بـه یک دریای رافـت بـوده اند آری رئوف اهل بیت اما تو هستی،(کیستی جـانا)؟ به عشقت جان دهم ازکف خلایق راتویی اشرف مقامِ توسـت لایوصَــف ، کراماتِ تو لایحصـی رضاجان ای گلِ خوشبو، علی صولت پیمبرخو ضمانت کردی از آهو ، در ایـن دنیــای وانفسـا من از تو خیـرها دیدم، که این در را پسندیدم ولای توســت توحیـــدم ، قســم بر خالقِ یکتا هر آن کس با تو بیعت کرد،شد کامل امامانش امامانـم به لطــفِ تو شــده اثنــی عشــر مولا ســر و جــانم به قـربانت دلم گشته مسلمانت و از لطفِ خــراسانت ، شد ایران جنت الماوی تو شـمعِ عالم افـروزم ، الا ای عشقِ جانسوزم یقین دارم چو امروزم ،به دادم می رسی فردا شعر:رضا یزدی اصل۱۴۰۱/۷/۴ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
99.6K
ıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıı ⇆ㅤ◁ㅤ ❚❚ ▷ㅤ↻ :خدا مادرم را کجا می برند،،، من و یک دل ومهر یک دلربا ندارد دلـم دلبــری جــز رضا رضا یار مایی-کس و کار مایی-حبیبی رضا (حبیبی رضا جان)۲(حبیبی رضا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مرا ذکر نامت نه امروز و بس بخوانم تو را تا که دارم نفس رضا ذکر لب ها-رضا جان زهرا-حبیبی رضا (حبیبی رضا جان)۲(حبیبی رضا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ غم غربتت کُشته ما را بسی نگویم که طاقت ندارد کسی شهی در خراسان-غریب غریبان-حبیبی رضا (حبیبی رضا جان) ۲(حبیبی رضا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بپرسم من از خاک حجره غمت که در حال غربت شده محرمت چه آمد به یادت-که خواندی جوادت-حبیبی رضا (حبیبی رضا جان) ۲(حبیبی رضا) شعر محمدمبشری ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌─ @navaye_asheghaan
‍ ‍ ‍ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ : دامن کشان رفتی،،، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دامن کشان طـــی شد( دو مـاه عـــزایت)۳ من گــــریه ها کـــردم(توی روضه هایت)۳ در روضه هایت جان گرفتم من بر درد خــود درمان گرفتم  من حسین جانم حسین جانم خدا رو شکر که نام تو (شــده  اَز بر ِ مــا)۲ که سایه داره  پرچمت (به روی ســــرِ مـا)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از کـــربلا  گفتــــم ،(دلـم  شــد  هــوایی)۳ از روضه هــــای تو (چه سخته جــدایی)۳ شکوه  خیمه ی  ماتم  خداحافظ نوا و اشک و آه و دَم خدا حافظ خداحافظ خدا حافظ می دونی از فراق تو (که دارم می میرم)۲ یه کاری کن بیام حرم( تا آروم بگــــیـرم)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ پـــر زد دلـــم بــازم ( به سمت خراسان)۳ دســـتم به دامــانت ( غـــریب غــریبان)۳ دوباره خسته ی راه آمدم رحمی به  دنبالِ سـر  پناه  آمدم  رحمی رضاجانم رضاجانم برای کـــربلای ما ، یه (لطـــفی  به ما کن)۲ تو رو به جان مادرت،( برامـــون دعا کن)۲ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ماه صـــفــــــر  بازم ( رســیده  به  آخــر)۳ ز داغ عــــزیزانــش، (عــــزاداره  مــــادر)۳ مدینه غصه دار حضرت زهراست دوباره بعد پیغـــمبر علی تنهاست (علی جانم علی جانم)۲ گـرفته آتیـــش ستـــــم ( به آیات  کـوثر)۲ دوباره گشته غرق خون( گل یاس حیدر)۲ شعر:رقیه سعیدی( کیمیا) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
‍ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ «تقدیم به امام رضا علیه السلام» در این کشــور اگـرچـــه از غــــمِ ایّام دلگــیرم ولی در سـایه ســارِ گنبـدت زیـباســت تقـدیرم غزل گفـتن برایـت بالِ پـروازم به افـلاک است اگـر از من بگیـــری طبعِ شعـرم را زمیـــن گیرم رضاجانم رضا جــانم ، رَعـیَـت من تو سـلطانم تو باشی راضیم ازخود، نباشی ازخـودم سیرم تماشـای شکــوهِ بارگاهــت شـــاعــرم کـــرده حـــرم، گلدســته ، گنبد ، وامدارِ این تصـاویرم پناه آورده ام در این حـرم چون با تو مانوسـم اگر چــه خـوب می دانم سراپا عذر و تقصیرم دمی عاشق، دمی فارغ، دمی مومن، دمی کافر مســـیرِ وصلِ مـا را کـــرده ناهموار تزویرم مَنِ من رابگیر ازمن که سرشار از خودت گردم برای آن که باشـــم دِعبِــلَت محــتاجِ تغییرم دمِ بابُ الجـوادت اشکِ شوقم ریخت، فهمیدم که راهم می دهی در این حرم با قصدِ تطهیرم امــام مهـــربانـی ها ! تو را نشــــناخـتـم اما،،، از آهـــوی تو راهِ معــرفت را یاد می گیـرم خوشـم گرحاصلِ عمرم همین باشد که در دنیا به عشقت زندگی کردم،وَبااین عشق می میرم شعر:رضا یزدی اصل۱۴۰۱/۷/۴ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
‍ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «ای شهـید زَهـر عُـدوان _ای رضــاجان (2) «خفـته دَر خاک خراسان_ای رضـــاجان (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تو غریبی و غَریبــــان در عــــزای تو بگریَند طائـــران عَـــرش اَعــــلا از بـرای تو بگریند عالَـم اَز داغ تو گـــریان_ای رضـا جــان(2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تاکه اَز زَهر هَلاهل در مــیان خــانه خــوردی همچنان جَدّغریبت کام عطشان جان سپُردی ای امام جود و احسـان_ ای رضـاجـان (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دل اَزین دنیا بُریدی_ سَر بخاک غَــم نهـادی این چه زَهری بوده آقا که چنین اَزپا فتادی ای تمام عشــق وایمان_ای رضا جــان (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دَر دَم آخَر جوادَت رأس تو بگرفت به دامان بادلی خون،دیده ای تر،غَرق غمها،سینه سوزان وای از این قلب پریشان_ ای رضاجان (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ذکر یا زهرا گـــرفتی_دَر نوا و شور و شینی این دَم آخَــر بـیاد جَــدّ مَظلومَــت حـسینی آنکه تشنــه میدهد جان_ ای رضا جان (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سَربخاک حُجره داری_حُجره گـشته قتلگاهَت باچه جُرمی کُشته گشتی_چه بُوَدجُرم وگناهَت ای پـــــناه بی پناهـــان_ای رضـــا جان(2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بَرتَن خود بَعد مُردَن تو کفن داری رضا جان باوجودی که غریبی سَربه تَن داری رضاجان بر مــنی آرامش جـــان_ای رضــا جان(2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ جــسم پاک تو لگد مال سُـم مَـرکَــب نَگَشته خواهَرَت دیگر کنارَت جــان او بَر لَب نگشته نی شده جسم توعُریان_ ای رضا جان (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ با تمـــام درد و غمها کَس نَبُرد اَنگشـترت را یا نَبُردَند به اسارَت دخــترت را خواهَرت را رو به سوی شام ویران_ ای رضـا جـان(2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ باید اینجا بزنـی داد با غــم و غُصهّ فراوان وای حســین جــان_وای حســین جان (2) شعر: خسروی فر ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
355.9K
ıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıı ⇆ㅤ◁ㅤ ❚❚ ▷ㅤ↻ ای شهید زَهر عُدوان _ای رضاجان ─═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ @navaye_asheghaan
‍ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ «محرم تا صفر» از آغـــاز محـــرم تـا به پایان صـــفــــر باران نشستـه بر نگــاه اشـک‌ریـــز مــا عــــزاداران محــــرم از سـفــر آغــاز شـــد با کاروان دل صفر با رفتن خیرالبشــر، دل می‌ســپارد جان محـــرم زخـــم‌های جــاودان بر دل مکـرر زد صـفر پاشید طـوفان نمـک بر زخـــم بی‌پایان محرم کاروان زخــــم‌ها مهـــمان صـحـرا شد صـــفر بـار دگـــر آورد سمــت کـــربلا مهـمان محرم هفت‌گـردون روضـه‌خوان آل طاها شد صفرشدهفت‌دریاغرقِ خون دل دراین طوفان محــرم با حسـین فاطــمه مــاه شهیــدان شد صــفر با قلب تـنهای حسن شـد درد جاویدان محرم سـورۀ کهف از لب خــونین تلاوت شد صفرشمس‌الشموس عشق شدتفسیر الرحمان محرم تا صفر مشکی‌ست یکسر رنگ شـهر ما حسینیه،خیابان،تکیه، مسجد،کوچه و میدان مگـــر اشک غزل در روز محشـــر آبـرو باشد وگـــرنه ما کـــجـــا و نـام پاک آبـرومــندان شعر:نغمه مستشارنظامی ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
‍ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ زَهری که ســوزانده تَمــــامِ پِیکـــرَم را خاکِستــری کَرده هَمـــــه بال و پرَم را یک آشِنایی هَــــم دَر ایـن غُربَت ندارم تا که گُذارد روی دامـانَــــش ســـرَم را حَتّی جَـوادم نیســـت با دَستش بگیرد اَشکِ روان گــردیده از چَشــــمِ تـرَم را می خواستـــم این لحظه ی آخَر بِبینَم یِک بارِ دیگــر روی مـــاهِ خــــواهرَم را با صـورتم خوردم زَمین بَر خاک‌ِ کوچه هَر بار هَـم خــواندم به ناله مـــادرَم را اَمّا طَناب اینجــــا به دَســـتانَم نَبَستند مَــــردی نَـــزَد سـیلی کنارم همـسرَم را هیزُم نیاوردَنـد پُشــــتِ خـــــانه ی مَن اینجــــا نَســـوزاندَند دیـــوار و درَم را از زَهر پیچیدم به خود برخاکِ حُجــره دیگر نَپیچیــــدَند دَر هَــم حَنجــــرَم را عَمّامه ام مانده،عَبا مانده ،کَسی نیست تا کـــــه بَرَد پیـراهَـــــن و اَنگُشــترَم را آتَـش گِرفتــــم، سوختَـــــم، اَمّا ندیـدم پای بِرَهنـــــه، بِیـنِ آتَـــــش، دُختـرَم را پِلکَم شُده مَجروح،از وَقــتی شِنـیدم،،، ،،، آن ماجَـــرای غــــارَتِ اَهلِ حَـــرَم را شعر:کربلایی رضا رسول زاده ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ آیا شـــود بـه یمـــن دعایـــت شــــفا گرفت یک گوشـــه در کـــنار حسینیه جـــا گرفت آیا شود ز دســـت شـــما ای امــــیر عشـــق یک شـــب دوباره تذکــــره ی کــربلا گرفت امشب کسی میانه ی صحنی به عشق گفت بایــد اجــــازه را ز امـــام رضــــا گـرفــت وقتـــی کـــه دیــد اینـــهمه بی تابـی مـرا با یک اشـــاره گفــت کــه کار دعــا گـرفت تا سوختم ز شـعله ی عشـــقت در این حرم دیـدم که خـــانه ی دل من را صـــفا گـرفت بایـد بـرای کــــرببلا جـــان دهـــم حســـین حـالا که روضــه های حسینــیه پا گرفت،،، ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ « دلتـنگ » باز دلتـــنگ تـوام ، بـاز هــوایــت کــردم ندبه ها خـواندم و با گریه صدایت کردم بارهـا بعــد دعــــای فــــرج و عــهد شـما العجل گفـــتم و پیوســته دعـایـت کردم یک نفــس لایــق وصـــل تـو نبـــودم، اما از خــــدا آرزوی وصـــل لقــایــت کـردم گرچه سرگرم خودم هستم وغافل ز توام نتوان گـفت که ای دوست رهـایت کـردم روزیم را به وجـــود تو عطا کـــرده خـدا تکیه بر مرحمت و جـود و عطایت کـردم تا شنیدم که غریبـی ،دلم از غصه گـرفت بارها سوخـــتـم و گـــریه برایـــت کـردم ناحیه خواندی وعالم به نوای تـوگریست چقـدر شیــون و گــریـه به نوایــت کردم می نویسم چو«وفایی» به گلاب چشمم گل نرگــس هـوس بوســه به پایت کردم «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» شعر:استاد حاج سید هاشم وفایی ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بعد از تو سهمِ فاطمه آزار می شود این راهِ ظلم، بعد تو هموار می شود حرف از وداع می زنی و، سقفِ خانه ام با حرف هات، بر سرم آوار می شود ای دلخوشیِ فاطمه ناخوش مکن مرا دارد دلِ شکسته ی من زار می شود بسترنشینِ من به روی پا بلند شو افتاده ای و داغ تو غمبار می شود خیلی وخیم تر شده زخمِ دلم پدر پیشم بمان وگرنه شبم تار می شود بالا سرت نشسته ام و فکر می کنم آیا پس از تو فاطمه بیمار می شود؟ بابا تو را نداشته باشم چه می شود؟ مزد تو گفته ای در و دیوار می شود تو می روی و بعد تو این شهر کینه توز از دخترت همیشه طلبکار می شود تو می روی و بعدِ سه روز از نبودنت روضه شروع از نوکِ مسمار می شود کربلایی رضا باقریان پیامبر اکرم (ص) روضه @navaye_asheghaan
|⇦•بعد دو ماه عزا... و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده ۲۹ ماه صفر ۱۴۰۱ به نفس حاج‌ محمد رضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بعد دو ماه عزا،عاشق کربلا پیرهن سیاشو میسپُره دست امام رضا همیشه نوکرش،میاد که آخرش امام رضا دعاش کنه راضی شه مادرش مسافر هر ساله، دوباره راه افتاده از اربعین بر گشته راهیه گوهرشاده «امام رضا یا مولا..» من بی شَکیبتم، اِبن شَبیبِتم دو ماهه که سیاه پوشِ جد غریبتم مثل تو دَم به دَم، یاد محرمم گریه کنِ حسین میشم، تو روضه ی تواَم میگن رو خاک حجره، هی به خودت پیچیدی خنجر کُند آقاجان، زیرگلوت کِی دیدی؟! «امام رضا یا مولا...» لحظه ی آخرت کنار بسترت از مدینه جواد اومد نشست بالاسرت اینجا پسر اومد، با چشم تر اومد کربلا بالینِ پسر، چرا پدر اومد؟ کنار اکبر افتاد، دور تا دورش چرخیدن بلند بلند داد میزد بلند بلند خندیدن حسین غریب مادر.... السلطان ابالحسن.... @navaye_asheghaan
4_5899729620822920682.mp3
35.77M
|⇦•بعد دو ماه عزا... وتوسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده ۲۹ ماه صفر ۱۴۰۱ به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ آیت‌الله بهجت می‌گوید: اذن دخول حضرت سیدالشهداء(ع) گریه است، اگر اشک آمد امام حسین(ع) اذن دخول داده‌اند و وارد شوید. هنگامی که از حضرت رضا(ع) اذن دخول می‌طلبید، به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده است. @navaye_asheghaan