eitaa logo
کانال نوای عاشقان
22.8هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2هزار ویدیو
577 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
از بارگاه قدسی و افلاکی خدا آمد به گوش اهل سماوات این ندا: فرموده کردگار که ای آسمانیان آمد عزایِ فاطمه «حی علی العزا» مویه کنان و ناله کنان جبرئیل گفت: برتن کنید رخت عزا ای فرشته ها یکماه گفته حضرت حق در تمام عرش برپا کنند حور و ملک خیمه ی عزا واعظ نبی اکرم و مداح مرتضی چشم زمان ندیده چنین روضه هیچ جا بال ملائکه شده فرش حسینیه خدام هیئت اند شهیدان و اولیاء جارو کشی نصیب بزرگان دین شده سینه زنان هیئتشان خیل انبیاء شیرخداچه روضه سختی بیان نمود طفلی برای مادر خود می شود عصا ختم رسل به گریه فقط داد می زند «ای مردمان شهر مدینه چرا چرا؟» این رسم هیئت ست که مداح می زند از روضه های کوچه گریزی به کربلا @navaye_asheghaan
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است در شأن او غزل ننویسیم بهتر است.. او فاطمه‌ست معنی این نام را هنوز از هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است.. در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است با پهلوی شکسته هم از کوه، کوه‌تر با قامت خمیده هم از آسمان سر است لبخند می‌زند که بخندند بچه‌ها مادر اگر که جان بدهد باز مادر است مولا هنوز اوّل بی‌هم‌نفس شدن بانو در انتظار نفس‌های آخر است! @navaye_asheghaan
دوبیتی وقتی در خانه ی علی می‌لرزد دنیا به بهانه ی علی می‌لرزد هرچند که کوه بوده یک عمر ولی بی فاطمه شانه ی علی می‌لرزد @navaye_asheghaan
غصه بی انتهاست مادرجان آه ! قبرت کجاست مادرجان؟ شرح این درد را توانی نیست از مزارت چرا نشانی نیست؟ حقت این نیست بی حرم باشی! حسرتِ دیده ی ترم باشی حقت این ست محترم باشی صاحب بهترین حرم باشی گنبدی پُر فروغ می خواهی صحن های شلوغ می خواهی کاش قانونِ عشق حاکم بود جایِ هر شُرطه، چند خادم بود شُرطه های مدینه بدبین اند دلشان سنگ و دست سنگین اند کارشان بی گناه را زدن است زائر بی پناه را زدن است حرف زخم ست و استخوان مادر بشکند دستهایشان مادر @navaye_asheghaan
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟ یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟ پاییز پاییز پاییز اندوه اندوه اندوه آیا پس از رفتن تو باید بهاری بیاید؟ بعد از تو این حرف‌ها را با چاه باید بگوید دیگر چگونه به خانه با شرمساری بیاید؟ از این نماز شکسته پهلوی هر کس نگویید حالا که جمع‌اند گل‌ها حیف است خاری بیاید ای دشمنان سیه‌رو در خوابی آشفته باشید ای کوچه‌های مدینه باید سواری بیاید زینب تو باید بسوزی با داغ مادر بسازی این اشک‌ها را نگه‌دار شاید به کاری بیاید @navaye_asheghaan
این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت رونق این روضه ها از اعتنای فاطمه است باز هم مهدی ما شال عزا انداخته باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی کوچه های شهر مست ربنای فاطمه است آبرومان رفته اما بازهم ما را خرید آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است مریم و آسیه و حوا و آدم جای خود خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است مادری کرده برای بی پلاکان شهید قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است گرچه پنهان ماند، قبر مادر آلاله ها سینه ی سینه زنان تا هست، جای فاطمه است علت این گریه های ماست، اشک فاطمه گریه های ما همه از گریه های فاطمه است گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد یا صدای مجتبی، یا نه... صدای فاطمه است علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است @navaye_asheghaan
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله،زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فِضه دلیل لُکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مُهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست @navaye_asheghaan
تا آمدی کمی بنشینی کنارمان تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان از روی خاک تیره سحرگاه پا شدی رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن هجده نفس کشیدی و رکعت به رکعتش نزدیک‌تر شدی به خودت، ذات بی‌نشان می‌خواستی که جلوه کنی بر زمین ولی توحید نردبان شد و بردت به آسمان از عصر جاهلیت آن‌ها تو را گرفت دادت به درک ناقص این آخرالزمان حالا هزار سال پس از تو رسیده‌اند اهل زمین به قسمت جذاب داستان جایی که آسمان به زمین رزق می‌دهد از سفره ی نگاه تو بانوی مهربان در کوچه‌های ساکت و مرطوب شهر ما حس می‌شود حضور شما موقع اذان... این شعر را بگیر و برای فرشته‌ها با لهجه ی خدا و صدای خودت بخوان @navaye_asheghaan
جايی برای كوثر و زمزم درست كن اَسما! برای فاطمه مرهم درست كن تابوت كوچكی كه بميرم درون آن با چند تخته چوب برايم درست كن تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست كن مثل شروع زندگی مرتضی و من بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه از چند چوب و تخته ی مَحْرَم درست كن طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش مثل هلال لاله كمی خم درست كن @navaye_asheghaan
شمعم که با شرار خودم گریه می کنم دریایم و کنار خودم گریه می کنم بی اختیار جای نفس آه می‌کشم با آه بی شمار خودم گریه می کنم روز مرا کبودی رویی سیاه کرد هر شب به روزگار خودم گریه می کنم بی تاب می‌شود حسن از یاد کوچه ها با طفل بی قرار خودم گریه می کنم بر جان خویش نیمه ی شب چیده ام لحد حالا سر مزار خودم گریه می کنم @navaye_asheghaan
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آن چه قِسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را این جا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... @navaye_asheghaan
مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را یقیناً لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت برای هاجر و آسیه و مریم دعا کردی جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی تو معنا کرده ای اَلجّار ثُمَّ الدّار را وقتی که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی مُسلَّم شد برای اهل خانه رفتنی هستی از آن جا که برای رفتنت، هر دم دعا کردی @navaye_asheghaan