216.5K
.
#رباعی
#شهادت_امام_صادق (ع)
درپشت فرس نفس زنان بین راه
با پای برهنه می کشید ازدل آه
با یاد غم اسیری زینب گفت
لا حول ولا قوه الا بالله
ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍
@navaye_asheghaan
.
#زمزمه ( #شور )
شهادت #امام_صادق علیه السلام
وقتی تو رو با طعنه آزردن
پایِ برهنه کشیدن بردن
حتماً بودی به یادِ اون روزی ....
که بچّهها تازیانه خوردن
وقتی نمازتو شکستن آه
دستاتو که تو کوچه بستن آه
حتماً به یادت افتاد این روضه
که نیزهدارا مستِ مَستن آه
وقتی که زهر جیگرتو سوزوند
آتیش دلِ حرمتو لرزوند
حتماً به یادت افتاد این روضه
شمر با لگد بدنو برگردوند
کشیدنت پشتِ سرِ مَرکب
یه عدّه گرگصفتِ لامذهب
حتماً به یادت افتاده وقتی ....
مضطر شد عمّه جانتون زینب
روزی که روضهها نفسگیر بود
وقتی بالا سرِ تو شمشیر بود
حتماً به یادت افتاد این روضه
سرنیزه با تَرقُوه درگیر بود
دشمنتون زخمِ زبون میزد
حرفاش آتیش به دلتون میزد
حتماً به یادت افتاد این روضه
به لب کسی با خیزرون میزد
وقتی که افتادی رویِ خاکا
صدا زدی واویلتا زهرا
حتماً به یادت افتاد این روضه
که با صورت خورده زمین سقّا
شکرِ خدا که روزیمه روضهت
گریون میشم تا میگم از غربت
الهی پایِ رکابِ مهدی
بیایم بقیع با بیرقِ هیأت
آقام آقام آقام آقام آقام /۴/
#زمزمه #سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
#امام_صادق_علیه_السلام
#حسین_ایمانی✍
.👇
@navaye_asheghaan
|⇦•گویند روزی....
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
گویند روزی در بر کنزالخلائق
شمس الضحی بدرُ الدجی قرآن ناطق
سهل خراسانی دم از ایثار جان زد
دم از فراوانی خیلِ شیعیان زد
حضرت برای آنکه او هشیار گردد
از خواب غفلت لاجرم بیدار گردد
گفتا دری از معرفت بر او گشودم
گفتا تنور خانه را روشن نمودم
فرمود بر مرد خراسانی به لبخند
باید که خود را در میان شعله افکند
زیبد که اوج جان نثاری را نشان داد
با طیب خاطر در میان شعله جان داد
این امرِ حضرت سهل را افتاد مشکل
کی می توان کَند از زن و فرزند و جان دل
آه از نهادِ سهلِ بیچاره بر آمد
دانست عمری لاف عشق و عاشقی زد
کو تاب آتش کو توان جان نثاری
کو استقامت کو شکوه بردباری
از حبِّ دنیا شد دچار روسیاهی
با آه و ناله گشت گرم عذرخواهی
چون گشت روشن سستی آن ادعایش
حضرت کریمانه گذشتند از خطایش
ناگه یکی از شیعیانِ پاک مولا
از عاشقانِ خاص، سینه چاک مولا
هارون مَکی آن حواری یگانه
نزد امام صادق آمد صادقانه
از امر حضرت عاشقِ بی غل و بی غش
افکند خود را در میان موجِ آتش
این کیست چون پروانه مست شعله ها شد
با ذات حق پیوسته و از خود رها شد
این کیست بی چون و چرا فرمان پذیرفت
در دم به دستور امام خود بلی گفت
حضرت بدون هیچ گونه انفعالی
می گفت از حال و هوای آن حوالی
گویا که حضرت بوده عمری در خراسان
اما هَماره سهل، حیران و هراسان
فرمود حضرت بعد چندی با اشاره
برخیز و بر احوال هارون کن نظاره
برخاست تا از حال هارون گردد آگاه
اما میان موج آتش دید ناگاه
آتش ز سوز عشق او از هم گسسته
هارون میان شعله ها خندان نشسته
پرسید حضرت سهل را ای اهل ایمان
مانند هارون چند تن دارد خراسان
گفتا در آن وادی به صد صحرا و هامون
پیدا نمی گردد یکی مانند هارون
خاک شلمچه خاک فکه خاک مجنون
امواج سبز و آبی اروند و کارون
صد طایفه بگذشته از جان دیده، آری
هارون مکی ها فراوان دیده، آری
جمعی بسیجی بود اگر پروانه تو
آتش نمی زد خصم بر کاشانه تو
*اگه آقامون اومد اول با هم رفتیم مدینه اگه انتقام گرفتیم اگه بعد فرمود: بریم کربلا، رفتیم کربلا انتقام گرفت دلِ رباب خنک شد اون وقت ما روضه خونا شما گریه کنا برا چی میخوایم گریه کنیم ؟ یعنی دیگه روضه تعطیله؟ نه قربونت بشم اتفاقا چون روضه رو خوب نفهمیدیم اینجوری سوال میکنیم. انتقام گرفتیم تازه روضه خونی ها میخواد شروع بشه. تا همین الآنش ما روضه میخوندیم، امید داریم یه روزی انتقام بگیریم اما میدونی روضه چیش خیلی سخت میشه ؟ فاتحانه روضه بخونیم. استخون سوزه. مثلا چجوری بهت بگم برات جا بیفته...یه روز مادره رفته خرید تو کوچه زمین خورده. پسرش از سفر برگشته تو کوچه قدم میزنه می بینه همه دارن یجوری نگاش میکنن. دست یکیو میگیره میگه چتونه؟ چرا هرکی منو می بینه قایم میشه ؟ میگن والله هیچی نشده نگران نشید. یه ذره حال مادرت خوب نیست. چی ؟ حال مادر من خوب نیست ؟ زمین خورده بخدا کسی با مادر کاری نداشت. فقط زمین خورده. بدو بدو میاد تو خونه زانو میزنه چی شده عزیز دلم. بگو ببینم کی زده ؟ میگه شلوغ نکن پسر. هیچکی نزده.میگه نه بهت میگم کی زده ؟ می بینی گریه فاتحانه رو ؟ تازه وقتی انتقام گرفتیم میخوایم جمع بشیم یه دل سیر برات گریه کنیم....*
@navaye_asheghaan
#قسمت_دوم #روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*کجا بودن اون چهار هزار شاگرد درِ خونت آتیش گرفت؟ غربته! کی گفته امام صادق علیه السلام یار داره...سدیر صیرفی میگه:آقا دستمو گرفت گفت بریم بیرون. من هی گفتم آقاجان جهاد کنیم. ببین مساجد پره مسلمانه. حب شما همه عالمو گرفته. گفت چقد من یار دارم؟ گفتم ده هزار، گفت ده هزار تا! گفتم آقا صد هزار تا. آقا فرمودن: صد هزار تا! گفتم آقا بلکه جماعتی در همه کره زمین امروز به فرمان شمان... امام صادق علیه السلام لبخند زد. گفت باشه من میرم بیرون با من میای ؟ با آقا رفتم. میگه اومدیم اومدیم رسیدیم یه جایی کنار برکه ای میگه دیدم یه چوپانی داره یه گله کوچیکی رو میچرونه. گفت: والله اگه تعداد این بزغاله ها ما یار داشتیم قیام می کردیم. میگه آقا رد شدن عمداً ایستادم شمردن، دیدم هفده تا بیشتر نیستن....*
*ریختن تو خونه امام صادق علیه السلام اینا هم عادتشونه. آدم که میخواد بره در خونه یکیو آتیش بزنه که خبر نمیکنه. بی خبر اومدن پشت در خانه. اهل خونه، زن و بچه همه مشغول کار روزمره بودن یهو دیدن آتیش از در خانه بلند شد. تا غلاما، امام صادق، مردان خانه بیان بیرون،
میگن آتش سرایت کرد به دهلیز. وارد خانه شد. تا وارد خانه شد این دختر بچه ها ترسیدن از این حجره به اون حجره شروع کردن دویدن. بالاخره با یه زحمتی آتش خاموش شد. اما دیدن امام صادق علیه السلام وسط آتیش قدم برمیداره صدا میزنه.." أَنَا اِبْنُ أَعْرَاقِ اَلثَّرَى أَنَا اِبْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ "یه گوشه نشست... *
عادتش بود. می بینی داره درس میده چشمش میفتاد گوشه مجلس، میگفت درس تعطیله. چی شد آقا داشتی درس میدادی به ما؟ می فرمود: ابا هارون مکفوف اومده. هارون بیا جلو، «چشمش به روضه خون افتاده». صدا میزد.. درس تعطیله ابا هارون. بیا بشین برامون روضه بخون. روضه میخوند صدا زد ابا هارون اینجوری روضه نخون. آقا بد گفتم. بی ادبی کردم؟ گفت: نه اینجوری مقید روضه نخون. با تکلف روضه نخون. چیکار کنم آقاجان؟ میگفت دور همدیگه جمع میشید، دور قبرش جمع میشید زبون میگیرید اون جوری برا من روضه بخون... *
گفت آقا چرا گریه میکنی؟ الحمدلله بخیر گذشت. حالا چیزی نشده. نه دامنی سوخته. نه دختری زمین خورده. ما از اهل حرم سوال کردیم. به خودت قسم یه تار مو از سر این بچه ها کم نشده. چرا گریه میکنی آخه ؟ یه نگاه کرد گفت: اینا مشکلی نیست. من برا چیز دیگه ای گریه میکنم. برا چی گریه میکنی؟ گفت دارم برای این گریه میکنم من بودم شما بودین آتیش مهار شد چشمی به این بچه ها نیفتاد. بزرگترا بودن.. اما هنوزه هنوزه این دخترا دارن میلرزن. دارم به این گریه میکنم بمیرم برا عمه هام....تا خبر عباس اومد زینب شروع به کار کرده. گره معجر ها رو محکم کرده تا ذوالجناح برگشت دیگه زینب سلام الله علیها صدا زد کلثوم عجله کن. بچه ها اگه گوشواره ای چیزی پیشتون هست بدید. عمه چیکار داری میکنی؟ صدا زد الآنِ بیاد. ذوالجناح که اینجوری برگشته دیگه صدا از داداشم نمیاد. الآنِ برسن. تا بی بی همه اینا رو جمع کنه.. بذار امشب اینجوری روضه بخونم....*
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ابی عبدالله دور خیمه ها یه خندقی کنده بود. اینا رو پره هیزم کرده بود دشمن نتونه از پشت حمله کنه. فقط خیمه گاه یه راه رفت و برگشت داشت...میگه تا خانم وسایلو جمع کرد دید سواره ها دارن میان. بی بی آمد جلو صدا زد دست به این بچه ها نمی زنید. اگه برا غارت اومدید هرچی داشتیم همینه بردارید برید. برداشتن و رفتن... غائله تمام؟ یهو دیدن سواره نظام رفت این پیاده ها، این اراذل و اوباشا اومدن. اینا همونایی که بخاطر درهم چه درهمت کردن. اینا آمدن همچین نیگا کردن دیدن تو خیمه چیزی برا غارت نمونده..
چیکار میکنه به نظرت؟ ای بمیرم برا این دختر بچه ها.. هی دل دل میکنم بگم نگم. میگم هرکی فهمید معناشو داد بزنه برا این روضه. شاید دیگه نیاز نباشه ترجمه ش کنم.*
یه نیگا کرد دید بی بی داره تو دل آتیش به زور بچه ها رو میکشه.صدا زد برا چی وایسادی؟ یه حرف زد. عین تیر به قلب زینب نشست. چی گفت؟ صدا زد گفت: هرچی نگاه میکنم این خیمه صاحب نداره بریم....*
@navaye_asheghaan
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1402022501.mp3
24.46M
|⇦•گویند روزی......
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲به نفسِ حاج مهدی رسولی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ای فرزانهترین قامت افراشته دین خدا؛ سرچشمه نابترین نگاه شیعه! در صبوری سینهات شکی نیست؛ تو از سلاله سینه سوختگان شریعت شیرین خدایی و پاسدار ویژگیهای رفیع اسلام؛ بهشت گوارایت!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
#سرود_در_مقام_معلم
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
منظور«نون وَٱلۡقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» تویی
مرآت حق نمای کمالی و بینشی
توحضرت پیمبر علمی بخوان بخوان
تا به ابدصدای تو آهنگ دلخوشی
آموزگار من عطر بهار من
افزوده پند تو براعتبارمن
خورشیدصبحی وبرروی گل بخند
ای بی ریا، صبور ،ای افتخارمن
معلم
تو آن خورشید گرما بخش علمی
معلم
بلند آوازه ای دریای حلمی
معلم
تو شهر جهل را آباد کردی
معلم
بشر را تو ز غم آزاد کردی
تازنده ام نام تورا باعشق میخوانم
تازنده ام قدر تو را قدر می دانم
تازنده ام بر سر عهدم می مانم
دادی به من تو درس الفبا ی زندگی
بعد از خدا تویی که سزای ستایشی
قرآن تو را ستوده «معلم» از ابتدا
وقتی خدا ستوده تو را فوق ارزشی
آموزگار من ای چلچراغ عشق
باید زتو گرفت جانا سراغ عشق
هرنکته ی توپندهرجمله ات امید
ای بلبل امید درکوچه باغ عشق
معلم
تو آن خورشید گرما بخش علمی
معلم
بلند آوازه ای دریای حلمی
معلم
تو شهر جهل را آباد کردی
معلم
بشر را تو ز غم آزاد کردی
تازنده ام نام تورا باعشق میخوانم
تازنده ام قدر تو را قدر می دانم
تازنده ام بر سر عهدم می مانم
بی تو بشر صدای محبت نمی شنید
الحق که مهربانی وهم خوش نوازشی
بینا شد ازطراوت علمت دو دیده ام
توباغ سبز عاطفه وعشق و دانشی
آموزگار من ای چشمه ی حیات
اندیشه ی توسبز،روح تو پرنشاط
سرمایهٔ تو علم،جان مایهٔ تو مِهر
دادی مرا زجهل،ای مهربان نجات
معلم
تو آن خورشید گرما بخش علمی
معلم
بلند آوازه ای دریای حلمی
معلم
تو شهر جهل را آباد کردی
معلم
بشر را تو ز غم آزاد کردی
تازنده ام نام تورا باعشق میخوانم
تازنده ام قدر تو را قدر می دانم
تازنده ام بر سر عهدم می مانم
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح
4_5877396366409341634.mp3
12.19M
#سرود_در_مقام_معلم
گروه سرود نون والقلم
اجراشده:صداسیمای گلستان، مازندران
سرپرست گروه:حمید محمدیان
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
.
اذن ارادتی بده روز زیارتت مرا
تا شنوم ز قدسیان زمزمه رضا رضا
#امام_رضا
.👇
@navaye_asheghaan