eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
605 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه دروازه کوفه_ حاج حسین سازور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله ..
1. دوباره زهر جفا.mp3
زمان: حجم: 10.09M
( علیه السلام ) دوباره زهرِ جفا دوباره شور و نوا یه روز بقیع و یه روز سامره غرقِ عزا حال و هوایِ سامره حالِ دیگریِ ، وای وای حضرتِ حجت غرقِ عزای عسکریِ ، وای وای غُصّه برای عسکریِ وای ... وای ... وای ... غریب سامره ( تکرار بند اول ) دوباره تشنه لبی دوباره تاب و تبی دوباره چشمِ ترِ ، خواهری و زینبی زِگریه پُر خون شده دو چشمِ پسری ، وای وای به خاکِ غربت نهاده صورت پدری ، وای وای کسی ندارد خبری ... ( تکرار بند اول ) این روزُ و شب ها میاد از مدینه یک صدا فاطمه خورده زمین در وسطِ کوچه ها میونِ دیوار و در شده ناله به پا ، وای وای ببین که آتیش زبونه داره همه جا ، وای وای تنم زیرِ دستُ و پا وای ... وای ... وای ... مادر مادر مادر ( تکرار بند اول ) حسن ... حسن ...
( صلی الله علیه وآله ) ( علیه السلام ) شب ، شب وصالِ ماه و ستاره ها شد شب شب امیدِ نا امیداست دستای خالی رو همه بالا بیارید عیدی ها تو دستِ بی بی زهراست گوش کن ، این صدای بارش بارون رحمتِ امشب ، بیشتر از زمین توو آسمون قیامتِ آخه شب میلاد پیمبر کرامتِ خوبه مستِ ذکر و جملاتش باشیم زیر نورلطف و برکاتش باشیم بیا تا دائم الصلواتش باشیم یا نبی الله ۳ خوش آمدی یا رسول الله مهربون تر از تو پیمبری نداریم هستی توی خوبی ، بی قرینه آرزو داریم که واسه حسن بسازیم یه ضریح کنارت ، توو مدینه آقا ، بزودی کوری چشمِ خصم فاطمه آقا ، یه ۹ ربیع میایم مدینه ما همه اونجا ، ذکر یا علی میگیم با شور و زمزمه واسه فتح مکّه ثانیه میشماریم سعودی میدونه که ما شیر پیکاریم آخه ما سرباز ، حیدر کرّاریم یا علی مولا 3 شیر خدا ، یا علی مولا مثه مکّه توی مدینه هم پیچیده بوی عطر خوش یک شقایق واشده گلی که نتیجه ی حسینه افتاده رو لبا ، اسم صادق اومد ، پایه ریزِ مذهب و مکتب شیعه ها اومد ، اون که میبره کلامش مارو تا خُدا اومد ، اون که میگه تا میتونی برو کربلا میبره دلها رو با صدای زیباش مثه قرآن نابه هر حدیث لبهاش روضه برپا میشد توو تموم درساش ای گل زهرا ۳ خوش آمدی ، ای گل زهرا شاعر : شب و روز ذکر روی لب من علی یِ حب حیدر همه ، اعتقادِ شکر حق بنده ی فاطمه ام تا ابد حضرت زهرا این حب را داده ... حیدر ، روی صورتم ببین اسم علی خورده حیدر ، حرمت دل از قشنگی بهشت برده حیدر ، کائنات مثل وجود تو نیاورده وجود من : حیدر سرود من : حیدر سجود من : همه بودم : صعودِ من : فرود من : ( یاعلی مولا ... ) تکرار شیرخدا ، حیدر کرار ( یاعلی مولا ... ) تکرار
1. شب وصال.mp3
زمان: حجم: 7.36M
( صلی الله علیه وآله ) ( علیه السلام ) شب ، شب وصالِ ماه و ستاره ها شد
‍ . 📝باز دوباره بساط مستونگیمون جوره آسمون شهر جشن و سروره تو دلای اهل بیت شادی و شوره ولادت نوره 🎤 🌸ویژه ولادت [(باز دوباره بساط مستونگیمون جوره جوره آسمون شهرری جشن وسروره تو دلای اهل ری شادی وشوره ولادت نوره) ( عشق من بیحده من تبم رو صده یارمن این کریمه ) دلبر مه لقا ، وارث مجتبی  شخصه عبدالعظیمه آقای ما هستی وسروری  عشق مایی به به چه محشری  مثل حسن از من دل می بری ( مولا مولا یا سیدالکریم .... حضرت عبدالعظیم .... سیدنا یاکریم .... 🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 در حرمت بر لبم ذکر خدای رحیم سائل تو بوده ام من از زمان قدیم کی شود از لطف تو شوم کنارت مقیم برای من کربلا،صحن تو و این حریم حضرت عبدالعظیم .... سیدنا یاکریم .... با نفس قدسی ات عبد خدا می شویم 2 یک نظری کن به مت نشسته پشت دریم روزی یک عمر خود زسفره ات می بریم چون تویی در بین ما،ما زهمه برتریم حضرت عبدالعظیم .... سیدنا یاکریم .... 🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱 خاک کف پات را مثل طلا می خریم تا شده ایم زائرت گوهرو در و زریم عبد علی اصغرو خاک علی اکبریم حضرت عبدالعظیم .... سیدنا یاکریم .... 🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 @navaye_asheghaan
حاج حسین سازور4_140028844521292109.mp3
زمان: حجم: 6.47M
علیه السلام 🌷🌾✨🌷🌾✨🌷🌾✨ کاشکی باشه آقا تو دستای تو دستم     نوکر پیر غلامای خونتون هستم حس میکنم که توی بین الحرمینم     یاد دم وسبکایی از شاه حسینم حسین آقای همه نوکراست حسین دردونه ی ذات خداست شب ولادتش دلم کربلاست ندای جبرییل روحی نثارک میلاد ارباب بادا مبارک 🌷حسین آخرش دست منو میگیری آقا شبیه صالح، مثه شمشیری آقا توی مجالس دهن من میشه خوشبو   تا میخونم یه سبکی از احمد دلجو غرق شور وشعف آی گداها بصف مژده از راه رسید گل شاه نجف صنم بی نظیر تویی نعم الامیر آب زنید راه را بوی حرم میرسد کربلا ازجانب شاه کرم میرسد آب زنید راه را بوی جنون آمده ازتوی آسمونا اربابمون اومده غرق گناه آمده ام یا حسین روی سیاه آمده ام یا حسین فطرس پر سوخته ی این درم تازه برا ه آمده ام یا حسین آب زنیـــــــــــدراه را که شور وشین میرسد صدای خاطر خواهی از موج الحسین می رسد @navaye_asheghaan
ولادت امام رضا (ع) محمد رضا طاهری - www.aviny.com.mp3
زمان: حجم: 5.67M
علیه السلام دل من اسیر نگاته مسافر صحن وسراته دیوونه ی ایوون طلاته 2 یا رضا یارضا یارضا یارضا (ع) برای وصالت یه عمریه که بی قرارم همه زندگیمو صدقه سری تودارم سلطان علی موسی الرضا (ع) 3 سرخی دلم چون عقیقه باناز نگاهت رفیقه آواره ی صحن عتیقه2 آسمون کهکشون با منِ هم زبون اگه خاک صحنت بشینه روسر کارتمومه آتیش جهنم به زائرای توحرومه سلطان علی موسی الرضا (ع) 3 آبروی این سرزمینی مثل امیرالمؤمنینی عرش خدا روی زمینی /2 خونـتو درزدم تانجف پرزدم شدم نوکر تو به یه دعای مادر تو ازاول شدم من غلام تو و خواهر تو سلطان علی موسی الرضا (ع) 3 پاییزدل مابهاره ستاره ازآسمون می باره دوباره سینه ها بی قراره بـی قـرار قـدوم نـگاره شدشبِ عاشقون اومده عشقمون بهشت تو حیاتش چادر زده استیجاری کعبه با ضریحش عکس می گیره یادگاری سلطان علی موسی الرضا (ع) /۳ @navaye_asheghaan
‍ ‍ ذکر توسل ویژۀ  راوی دشتِ کربلا امام محمد باقر سلام الله علیه یادگار سفرِ شام منم  شیعیان گوش کنید این سخنم روضه ام روضه ی پر سوز و نواست خاطراتِ سفر کرببلاست کربلا بودم و بر نِی دیدم صوت قرآن ز لبی بشنیدم من خسوفِ قمری را دیدم سنگ بارانِ سَری را دیدم من چه گویم که چنان افسردم کاش در کرب و بلا می مردم ... زین سبب گشته بقیع مدفن من چون در آغوش گرفته تنِ من صلی الله علیک یااباعبدالله... @navaye_asheghaan
. |⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه حاج حسین سازور ●━━━━━━─────── بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦• حاج حسین سازور بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇 @navaye_asheghaan
( سلام الله علیها ) صلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِالله ... بریم برا اربعین گریه کنیم ، از نشانه های مؤمن اینه که زیارت اربعین بخونه ... یک اربعین برای تو حیران شدم حسین مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین با چند قطره اشک دلِ من سَبُک نشد ابری شدم به پای تو باران شدم حسین زُلفی اگر که ماند برای تو پیر شد در اول بهار ، زمستان شدم حسین کوفه به کوفه کوچه به کوچه ، گذر گذر قاری شدی مُفسّر قرآن شدم حسین دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سَرِ مزارِ خودم گ ریه می کنم ای سایۀ بلند سرم، ای برادرم آئینه ی تَرَک تَرَک در برابرم بالم شکسته است و پَرم پَر نمی زند اما هنوز مثل همیشه کبوترم من قول داده ام که بگیرم سرِ تو را از دست نیزه ها و برایت بیاورم حالا سری برای تو آورده ام ولی خاکستری و خاکی ای خاک بر سرم ! بگذار اولِ سخن و شِکوه ام ، تو را ای ماه زینب از نگرانی درآورم هر چند کوچه به کوچه تماشا شدم ولی راحت بخواب دست نخورده است مَعجرم تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سَرِ مزار خودم گریه می کنم (صدا زد : حسین جان ! ) هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت هم که تنِ تو روی زمین پیرهن نداشت ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟ آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم پروانه هم دل و جگرِ سوختن نداشت مردی نبود اگر، یَلِ اُمُّ البنین که بود هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت گُل های باغت همه از رنگی گرفته اند یعنی کسی نبود که دستِ بزن نداشت تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سَرِ مزار خودم گریه می کنم هر چند در مسیر سرت اِزدحام بود اما درست مثل همیشه امام بود بی تو سوارِ ناقه ی عریان شدم حسین من که به روی چشم علَمدار جام بود یادم نمی رود سَرِ بالا نشین تو بازیچه ی نگاه اهالی شام بود با دستِ سنگ ، صورت تو خط خطی شده از بس که آفتابِ تو نزدیکِ بام بود ... اومد کنار قبر نشست ، یه مُشتی از خاکِ قبر رو به سر ریخت ، صدا زد : حسین جان ! من اومدم ، داداش! همه رو آوُردم برات غیر از دختر سه ساله ات ... همۀ زن هارو دور خودش جمع کرد ، زینب وسط نشسته میاندارِ روضۀ حسینِ ، اما یه وقت نگاه کرد به دور و برَش ، فرمود : رباب رو نمی بینم ؟ گفتن : بی بی جان ! رفته پشت خیمه های سوخته صورت به خاک گذاشته ... بی بی اومد کنارش ، عروسِ مادرم ! اینجا اومدی برا چی ؟ رباب صدا زد : بی بی جان ! همین جا بود طفلم رو دفن کردن ... ای حسین ! @navaye_asheghaan