عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد
و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد
عبا رسید به جسمت قبول حرفی نیست
ولی خدا کند از راه خواهرت نرسد
اگر رسید به مقتل دعا کن آن لحظه
کسی برای جدا کردن سرت نرسد
تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی
صدای وا عطشایت به مادرت نرسد
تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود
خدا کند که دگر حرف بوریا نشود
به روی حنجرت از زخم بود اثر یا نه؟
تو نیزه خورده ای اصلا زِ پشت سر یا نه؟
به جای دفن، زمانی که بر زمین بودی
سوار اسب رسیدند ده نفر یا نه؟
تنت به روی زمین مانده است در گودال؟
شدی مقابل خواهر بدون سر یا نه؟
عبور کرده ای از کوچه ی یهودی ها
زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یا نه؟
به غیر شام که در آن نبود هم نفسی
سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی
به شام قافله را با عذاب آوردند
برای دست یتیمان طناب آوردند
مگر که تشت زر و چوب خیزران کم بود؟
که بعد چند دقیقه شراب آوردند
به روی نیزه سر شیرخواره را عمداً
درست پیش نگاه رباب آوردند
برای این که دلش بیشتر به درد آید
مدام روبرویش ظرف آب آوردند
به روی نیزه ی دشمن تمام هستش رفت
نه شیرخواره که گهواره هم ز دستش رفت
#علی_زمانیان
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
تو کیستی که در اندیشه رسول خدایی
فروغ چشم حبیبی و چلچراغ هدایی
هنوز قبله ی دل ها نبود کعبه که دیدند
تو محو قبله ی عشق و وفا، تو قبله نمایی
تو سر به خاک قدوم یتیم آمنه سودی
تو دل به مهر نبوت سپرده ای چه وفایی
تودر کمند تولای اهلبیت، اسیری
تو حمزه هستی و از هرچه هست و نیست رهایی
فروغ معرفت از اهلبیت نور گرفتی
تو انعکاس تمام و کمال آینه هایی
تو در عقیده ی خود، شاهباز اوج یقینی
تو دوستدار نبی در کمال صدق و صفایی
تو روز بدر، درخشیده ای چو بدر به میدان
الا که شیر رسول خدا و شیر خدایی
تو روز معرکه بخشیدی آبرو به شجاعت
تو داده ای به شهامت، شکوه و قدر و بهایی
سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد
چرا که گفت پیمبر: تو سیدالشهدایی
درست می شود آهنگ رفتن به مدینه
اگر تو یاد کنی، از شکسته گان، به دعایی
شهادت تو چنان آتشی به جان و جهان زد
که در نبرد احد، آفرید کرب و بلایی
برای آن که نبیند "صفیه" لاله ی پرپر
فکند سایه به رویت چه دستی و چه عبایی
#استاد_محمد_جواد_غفورزاده_شفق
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
ای كشته ای كه بود اُحُد كربلای تو
اهلِ مدينه نوحه گران در عزای تو
شير خدا و شير رسولِ خدا تويی
ای نام سيدالشهدايی سزای تو
قبل از حسين و واقعه ی جانگداز او
زهرا گريست بر تو و بر كربلای تو
شد خلعتِ شهادت تو جامه ی رسول
جان ها فدای پيكرِ در خون شنای تو
ای قامتِ بلند رشادت به هر زمان
كوتاه بود عبای پيمبر برای تو
ماتم چرا گياه به پای تو ريختند؟!
می بايد آن كه ريخت سر و جان به پای تو
اعضای تو ز تيغ ستم پاره پاره شد
پايان نشد به كشته شدن ماجرای تو
هر عضوت از نسيم شهادت چو گُل شكفت
در راهِ دين چو مُثله نشد كس سوای تو
#استاد_سيد_رضا_مؤيد
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
آن که در بدر و اُحُد یار پیمبر بوده است
مصطفی را دائما او یار و یاور بوده است
هم علمدار است و هم سردار لشکر بوده است
نور چشمان نبی مانند حیدر بوده است
بیشه ی اسلام را مانند شیر شرزه است
پهلوان پهلوانان عرب او حمزه است
گرچه از روز نخستین بوده او یکتا پرست
اشهد خود گفت و بیعت با نبی مردانه بست
گشت خصم کافران بت پرست دون پست
با کمان خود سر بوجهل بی دین را شکست
گفت زین پس هر کسی کو با محمّد دشمن است
پس بداند که سر و کارش از این پس با من است
در اُحُد مانند شیری سوی میدان آمده ست
شیر اسلام و پیمبر وه چه غرّان آمده ست
در رکاب مصطفی با شاه مردان آمده است
تیغ در دستان او بی تاب و رقصان آمده است
مرد می خواهد که آید در مصافش رو به رو
همره حیدر دمار از کفر در آورده او
قلب لشکر را هدف بگرفته غوغا می کند
دشت را از خون دشمن حمزه دریا می کند
کفر می پاشد ز هم چون تیغ بالا می کند
رزم او را مصطفی دارد تماشا می کند
کاشف الکرب رسول حضرت دادار اوست
او که می نازد به رزمش حیدر کرّار اوست
یا علی گویان به میدان او قدم برداشته
دشمنان را یک به یک از پیش رو برداشته
فاتح بدر است این جا در اُحُد گل کاشته
پرچم اسلام را بر قلّه اش افراشته
ناگهان در جنگ کار مسلمین بالا گرفت
نیزه ای آمد به روی سینه ی او جا گرفت
آه حمزه شیر حق دیگر ز پا افتاده است
زیر تیغ وحشیان بی حیا افتاده است
پیکر او مُثله در صحرا چرا افتاده است
با دو دستِ مصطفی رویش عبا افتاده است
تا نبیند خواهر او مُثله روی حمزه را
تا نبیند پیکر صد چاک و جای نیزه را
آه از آن خواهر که از تل سوی آن گودال رفت
خواهری نالان به سوی پیکری پامال رفت
شمر بود و آن سر خونین که در هر حال رفت
گوشه ی گودال زهرا مادرش از حال رفت
خواهری با جسم صد چاک برادر رو به روست
با تنی بی سر میان قتلگه در گفت و گوست
#جواد_کریم_زاده
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
ای بر فراز صفحه ی دین نقش نام تو
آن حُسنِ مطلع است ز حُسنِ ختام تو
ای حمزه، ای بزرگِ شهیدان که شهره شد
عنوان سیدالشهدایی به نام تو
قبل از حسین و نهضت خونین کربلا
حرف از تو و جهادِ تو بود و قیامِ تو
ای صف شکن که شیر رسول خدا تویی
این وصف احترام تو و احتشام تو
رونق گرفت دین خدا از شهامتت
قوّت گرفت شرع مبین زِاهتمام تو
بستی کمر به جنگ تو در حالتِ صیام
تا شد به حق وصول قیام و صیام تو
سرمشق شد جهاد تو بهر مجاهدین
یعنی دلیل راهروان شد مرام تو
کوه اُحُد نشانهی عزم متین توست
وآن جا که ریخت شهد شهادت به کام تو
روزی دگر ز روز اُحُد سخت تر نبود
بر مصطفی، چو دید به خون شد مقام تو
هنگام غم به قبر تو زهرا گرفت اُنس
خوش بود با زیارت و عرض سلام تو
وز خاک قبر تو پیِ تسبیح، سَبحه ساخت
ای جان فدای قبر تو و احترام تو
بُردند چون ز خانه علی را کشان کشان
در آن میان به یاد تو بود و قیام تو
باشد که باز با دل غمدیده در اُحُد
گوید سلام بر تو "مؤید" غلام تو
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
دوبیتی
یاران وفادار پیمبر بودند
ای کاش که در کنار حیدر بودند
دستان علی بسته نمیشد آنروز
در کوچه اگر حمزه و جعفر بودند
#سید_محمد_جواد_شرافت
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
هرگاه مصطفي به تو گرم نظاره بود
از بهر او وصال تو فيضی دوباره بود
بر ذره ذره پيكر خورشيديات قسم
خورشيد آسمان به تو غرق نظاره بود
ه رلالهاي زداغ تو با داغ خو گرفت
صحراي لالهگون اُحد پُرشراره بود
دل گركه سنگ بود ز سوگ تو آب شد
ای آنكه بستر تن تو سنگ و خاره بود
هر عضو پيكرت ز شهادت نشانه داشت
چون پيكر حسين تنت پاره پاره بود
عنوان سيدالشهدائي سزاي توست
اي آنكه زخمهای تنت بی شماره بود
زهرا ز داغ روي تو پيوسته گريه كرد
اين آسمان عصمت حق، پُر ستاره بود
تنها نشد مدينه به سوگ تو نوحهگر
قبر شريف و پاک تو دارالزياره بود
در اين حديثِ درد «وفائي» به گريه گفت:
مقصود من ز شرح غم تو، اشاره بود
#سید_هاشم_وفایی
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
عشق هرجا رَود اثر دارد
ماجراها به زیر سر دارد
هرکه با عشق روبهرو شد گفت:
عاشقی غالباً خطر دارد
عشق با اضطرار همراهست
آتشی داغ و شعلهور دارد
هر چه معشوق دلرباتر شد
عاشقانی گزیدهتر دارد
بار عشق رسول را باید
یک نفر مثل "حمزه" بردارد
حمزهی عاشق و علی باشند
مصطفی لشکری قدَر دارد
حمزه را سید شهیدان کرد
"عاشقی" اینچنین هنر دارد
جگر پارهپارهاش فهماند
عاشقی کار با جگر دارد
گرچه جسمش جدا جدا شده است
باز شکر خدا که سر دارد
خواهرش خوب شد نبود و ندید
فقط از ماجرا خبر دارد ...
کربلا هم نمایش عشق است
عشق هر جا رَوَد، اثر دارد
#داود_رحیمی
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست...
مهر رسولِ نور، تو را برده سوی نور
این رشتۀ سعادت و حبل المتین توست
در یاری رسول خدا، جان دشمنان،
آتش گرفته از نفس آتشین توست
بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست
ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاکِ غم، سر شور آفرین توست
از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لالهزار اُحد شرمگین توست...
از اشک فاطمه ز دل خاک گل دمید
آنجا که بین خاک تن نازنین توست...
#سید_هاشم_وفایی
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
شهر تاریک است وقتی نیست یار همزبانی
خانه روشن میشود وقتی که مهمان حمزه باشد
بولهب لب بسته، پنهان میشود در خانۀ خود
آن زمان که یار اسلام و مسلمان حمزه باشد
صف به صف دشمنشکن با نیزۀ شیرافکن خود
میشکافد کوه را وقتی به میدان حمزه باشد
زخم تحریم و غم شعب ابیطالب چه باشد،
تا میان شام هجران، ماه تابان حمزه باشد؟
با رسولالله پیمان بسته با جان و دل خود
بر سر پیمان خود تا دادن جان حمزه باشد
صفشکن، رزمآشنا، شیر رسولالله حمزه
میچکد بر پیکرش اشک پیمبر، آه! حمزه
حمزه را باید زمان جنگ و در میدان ببینی
روبروی جهل بوجهلان و بوسفیان ببینی
حمزه را باید کنار مرتضی و جعفر، آری
حمزه را باید میان لشکر ایمان ببینی
حمزه همراه ملائک، خوبتر از بدر تابان
باید او را پابهپای یاسر و سلمان ببینی
حمزه دوشادوش مولا با رسولالله همره
حمزه را باید کنار مرد مردستان ببینی
سرنوشت عاشقانت مرگ در بستر مبادا
عشق را باید میان خون خود غلتان ببینی
حمزه یعنی أیّها الکفّار ایمان جلوهگر شد
دور شو شیطان که نام نیک انسان جلوهگر شد..
چشم پیغمبر ز داغ حمزه گریان است امشب
عرش اعلا سوگوار فخر مردان است امشب
با ردای مصطفی تا عرش اعلا رفت حمزه
بند بند پیکرش تفسیر قرآن است امشب
کربلا در پیش چشمان رسولالله آمد
گوییا شرح کتاب داغ انسان است امشب
سبحهای از تربت پاک عمویش ساخت زهرا
بیگمان محراب مولا غرق باران است امشب..
خواهری مشق صبوری میکند بر داغ سنگین
یا صفیّه! زینبی کن، شام هجران است امشب..
بر سر پیمان خود تا پای جان جنگید حمزه
جان به جانان داد و بر این وعده جان بخشید حمزه
یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی
جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی
زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر
تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی
چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی
همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی
رهرو مقداد در راه بصیرت بیمهابا
یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی
همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی
حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی
مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم
یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم
#نغمه_مستشار_نظامی
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
گمان نمیکنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمیکنم این تکههای پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدنِ کیست این چنین شده است؟!
اگر خدای نکرده برادرم باشد...!
چرا عبای پیمبر نمیگذارد تا
دوباره روشنی دیدهی ترم باشد؟
فدای خواهر مظلومهای که نالان گفت:
کنار کشتهی گودال، دل پریشان گفت:
گمان نمیکنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد
کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟!
بد است بیکفن این مرد محترم باشد..
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan
ای داده جان به راه خدا ، حمزه
یار نبی، به وقت غزا ، حمزه
بودی به «جنگِ بدر» سپهسالار
بر دفع دشمنان خدا ، حمزه
ای بهترین ز نسل بنی هاشم
همچون علی ز شأن و صفا ، حمزه
در آسمان مَعرفتی بی شک ـ
رخشانتر از سُهیل و سُها ، حمزه
شیر نبرد عرصهی هیجایی
ای فاتح الغزا ز قضا ، حمزه
از بُغض هنده همسر بوسفیان
آن زادهی عناد و جفا ، حمزه !
کُشته شدی به «جنگ اُحد» زیرا
کُشتی ز بس ز خیل دغا... حمزه
شد سینهات دریده به دستورِ
عفریتهی اسیر زنا ، حمزه
آن کس که بود جدّهی ناپاکی
مثل یزید بی سر و پا ، حمزه
که کُشت سبط پاک پیمبر را
در سرزمین کرب و بلا ، حمزه
تو سینهات دریده شد اما او...
بُبریده شد سرش ز قفا ، حمزه
ای نور چشم حضرت پیغمبر
ای یاور رسول خدا ، حمزه
خوانْدت نبی به نزد مسلمانان :
محبوب قلب خود ز وفا ، حمزه
مَدحت نگفته است کس آن گونه
که بوده است و هست سزا ، حمزه
باید تو را ستود و سخنها گفت
چون لایقی به حمد و ثنا ، حمزه
نامت شدهست حک به دل تاریخ
«سیّد» به لوحهی «شهدا» ، حمزه
بر (ساقی) غمین، نظری فرما
در رستخیز روز جزا ، حمزه...
#سید_محمدرضا_شمس_ساقی
#حضرت_حمزه_ع
@navaye_asheghaan