#اربعین
باشد مرا مبر ولی آقای من! ببین!
با کوله بار اشک رسیدم به اربعین
باشد دوباره حسرت و افسوس سهم من
سهم مُقربان تو آن بزم دلنشین
یک عمر من به خاک درت سر گذاشتم
عمری نشان عشق تو مُهر است بر جبین
گفتم خودش به وقت، خبر می کند مرا
امسال هم گذشت ومن این بی خبرترین...
من هیچ وقت همره خوبان نبوده ام
آه! آسمان کجا و منِ مانده در زمین؟!
آه ای دل سیاه! چه کردی تو با خودت؟
آه ای دل همیشه به نالایقی عجین!
آه ای حسین!آه حسین! آه ای حسین!
این خار را ز باغ محبّان خود مچین!
تو خواستی همیشه فقط خوبی مرا
راضی مشو به حال خراب من اینچنین
هر کار خواستی بکنی با دلم بکن
بگذار عاشق تو بمانم...فقط همین...!
#سعید_تاج_محمدی
@emame3vom
#اربعین
باشد مرا مبر ولی آقای من! ببین!
با کوله بار اشک رسیدم به اربعین
باشد دوباره حسرت و افسوس سهم من
سهم مُقربان تو آن بزم دلنشین
یک عمر من به خاک درت سر گذاشتم
عمری نشان عشق تو مُهر است بر جبین
گفتم خودش به وقت، خبر می کند مرا
امسال هم گذشت ومن این بی خبرترین...
من هیچ وقت همره خوبان نبوده ام
آه! آسمان کجا و منِ مانده در زمین؟!
آه ای دل سیاه! چه کردی تو با خودت؟
آه ای دل همیشه به نالایقی عجین!
آه ای حسین!آه حسین! آه ای حسین!
این خار را ز باغ محبّان خود مچین!
تو خواستی همیشه فقط خوبی مرا
راضی مشو به حال خراب من اینچنین
هر کار خواستی بکنی با دلم بکن
بگذار عاشق تو بمانم...فقط همین...!
#سعید_تاج_محمدی
@emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا
#الاربعین_مقدمه_الظهور
#الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
#شهدا
تقدیم به #مدافع_حرم #شهید_محمد_بلباسی
دوباره زلف تو افتاد دست شانه ی من
طنین نام تو شد شعر عاشقانه ی من
پس از تو جمع نکردیم جانماز تو را
اتاق تو شده حالا نماز خانه ی من
هنوز مثل همیشه دلم که می گیرد
تویی مخاطب غمهای دخترانه ی من
بغل گرفته ام عکس تو را و می افتد
بروی صورت تو اشک دانه ی دانه ی من
دلم برای تو تنگ است بهترین بابا
کجاست آغوشت؟ ها؟ کجاست خانه من؟
چقدر کار بزرگیست دخترت بودن
چقدر بار بزرگیست روی شانه ی من...
شاعر : #سعید_تاج_محمدی
.
.
تقدیم به قهرمان ملی #شهید_محسن_فخری_زاده
ای جلوه ی عشق، عشق فوق العاده
افلاک نشینِ روی خاک افتاده
گمنام! شهادتت مبارک باشد
نشناختمت محسن فخری زاده
سرباز سپاه حاج قاسم بودی
گفتی چه به سردار، سرِ سجاده؟
این مرگ، تلاشِ صلحِ آمریکائی است
بیدار شوید ملّت آزاده
ای ننگ به حامیان اسرائیلی
ای لشکر صاحب الزمان(عج) آماده!
شاعر: #رضا_دین_پرور
................
#شهید #محسن_فخری_زاده
شاعر: #سعید_تاج_محمدی
شهید کن که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
شهید کن که شهیدان بریده از جسم اند
شهید کن که شهید از ازل همه جان است
ببار تیر بلا لحظه لحظه بر سر ما
که سرو، مستِ همین قطره های باران است
به مورها برسانید از سپاه علی
که نام یک یک سرباز ها سلیمان است
به خون تپیده و بر خاک قطعه قطعه شده
شبیه یار شدن آرزوی یاران است
به دیده ی تر ما رنگ یأس و رخوت نیست
سپاه عشق کماکان میان میدان است
نه... حزن و سستی از این داغ ها به ما نرسد
که "انتم الاعلون" از اصول قرآن است
حرام می شود از این به بعد خواب شما
که خشم حیدریِ شیعه سخت و سوزان است
...
در انتظار ظهوریم و خوب می دانیم
کنار مهدی ما لشگر شهیدان است
#شهدا
.
.
#طلیعه_رمضان
خوش آمدی به من ای جان تازه! ای رمضان!
خوش آمدی به من ایمان تازه! ای رمضان!
بیا که سفره ی دل را دوباره باز کنم
سلام آب خنک! نان تازه؛ ای رمضان!
به ظلمت دل من نور تازه آوردی
به چشم لک زده باران تازه، ای رمضان!
به شوق آمدنت هر سحر گذاشته ام،
کنار پنجره گلدان تازه، ای رمضان!
برای دیدنت ای ماه، با منِ مشتاق،
دلی ست تازه و چشمان ِ تازه، ای رمضان!
بیا بیا نفسی تازه کن بیا بنشین
بیا عزیزم، مهمان تازه! ای رمضان!
شروع کن که هوا تازه است؛ بسم الله...
بیا و بگشا قرآن تازه، ای رمضان!
#سعید_تاج_محمدی ✍
#ماه_مبارک_رمضان
@navaye_asheghaan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست
به تاییدش خدا فرمود برپا پس جهان برخاست
شگفت انگیز توحید مفضل شعله ور می شد
که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست
میان شیعیان با او حکومت فتنه می انداخت
تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخااست
و مفتاح الحقیقه قفل های بسته را وا کرد
و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست
چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد
که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست
کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت
در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست
زراره حمیری جابر امینی مجلسی طوسی
تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست
غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید
پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست
چو هارون در تنور امتحانش می توان افتاد
ولی از سفره مهرش چگونه می توان برخاست
پسر یک بار دیگر ارث غربت برد از مادر
دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست
میان کوچه می افتاد و هی مگفت وااُماه
بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست
دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت
همینجا بود که آه از نهاد روضه خوان برخاست
گمانم روضه ی شیخ الائمه این سخن باشد
کجا در مجلس منصور چوب خیزران برخاست
امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ
که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست
.
.
رقیه گوشه ای زانو بغل کردو به خود می گفت
چرا بابا سرت آمد ولیکن بوی نان برخاست
🔸شاعر:
#مجید_تال
___
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه ای که شب پیش، صبح صادق داشت
اگرچه شمس وجودش به سمت مغرب رفت
هزار قله ی پر نور در مشارق داشت
چه با شکوه، غم خود به دل نهان می کرد
چه شِکوه ها که از ان فرقه ی منافق داشت
به غیر داغ محرم، گلی زباغ نچید
چقدر روضه ی گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که "قال الامام صادق" داشت
🔸شاعر:
#جواد_محمد_زمانی
___
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
می نویسم از مقام صادق آل عبا
آنکه می جوشد ز نامش دم به دم عشق و صفا
اَلسّلام ای نور ! ای دریای تقوا و یقین
حاکم دین خدا ! ای خادِمت روح الامین !
ای رئیس مذهب ما ! مظهر اسلامِ ناب !
ریشه ی نخل تشیع ! معنی حُسن المَآب !
چشم تو آرایه ی وحی است ، بر ما کن نظر
حضرت صادق ! تویی جلوه گهِ شمس و قمر
تا نگاهت را به روی قرصِ ماه انداختی
ماه را در فهمِ خود در اشتباه انداختی ...
ای ستونِ محکم دین ! حضرت صادق ! مدد ...
ای که هستی بر تمام دشمنان فائق ، مدد ...
ای فراتر از تصور ! ناشر آیاتِ حق !
روشنی مشعل دانش ! ولیّ ذاتِ حق !
انقلابِ عِلم با کُرسیِ دَرسَت پا گرفت
بحث و استدلال از عصرِ شما بالا گرفت
جابرت از چهره های ماندگار شیعه است
در حقیقت مکتب تو اعتبار شیعه است
بِینِ خلقُ الله ، بِینِ مردم یکتاپرست
کَفّه ی ایمان تو از هر کسی سنگین تر است
ای صداقت جاری از هر صحبت و گفتارتان
عالمی محو جمال و سیرت و کردارتان !
از مسیحایی دمت هر درد درمان می شود
با نفس های شما آدم مسلمان می شود
اشک چشمم را منِ بیچاره مدیون تواَم
یا امام الصادقین ! همواره ممنون تواَم
بر جبینِ آسمان آثارِ غم شد آشکار
اشک می ریزند نم نم ابر های داغدار
دست هایت بسته شد ، پس بی اراده می روی
بی ردا و بی عبا ، پای پیاده می روی
آنچه پیرت کرده داغ کشته ی کرب و بلاست
آنچه دائم پیش چشم توست ، شرح روضه هاست
یثربی ها جملگی در فکر تو بعد از فراغ
من بمیرم از برای قبرِ بی شمع و چراغ
کاش می شد گنبد و صحن و سرا می ساختیم
کاش می شد در بقیع ایوان طلا می ساختیم
کاش می شد در کنار قبرت آقا سینه زد
عاقبت مهدی به این تقدیر پایان می دهد ...
آخرش می آید و اسلام معنا می شود
با طلوعِ حضرتش " خورشید " پیدا می شود
دولتِ فردا از آنِ بندگانِ عاشق است
صبح نزدیک است آری ! وعده ی حق صادق است ...
🔸شاعر:
#علی_ساعتچی
___
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
ای که مدیون تو تا روز جزا ایمان ما
جان ما قربان تو ای نوح کشتیبان ما
از اضافات گلت ما عاشقان را خلق کرد
داد با امضای تو یک عمر آب و نان ما
راست می گویند نام مذهب ما جعفریست
جز احادیث تو نوری نیست در چشمان ما
...
از تو می خواندم که نام آتش آمد بر زبان
صحبت از در شد که آتش زد به جسم و جان ما
ای شهید آتش جهل مدینه پس چرا
جای تو از مادرت می خواند روضه خوان ما؟
...
شعر می خوانَد کمیت و روضه می خوانی به اشک
آه از جدّ غریب و بی کس و عطشان ما...
خانه ات را کربلا کردی و ما آموختیم
هست دنیای بدون کربلا زندان ما
آستان قدس صادق می شود روزی بقیع
بر ضریحت می رسد چندی دگر دستان ما
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_جواد_ع_شهادت
چه حاجتی مگر این قوم خواستند و ندادی؟
که سنگ بود جوابِ تویی که آینهزادی
تو لب گشودی و بوزینههای رفته به منبر
خجل شدند؛ چه عُمرِ کمی! چه عِلم زیادی!
لب از حلاوت نامت شکر شکن شده شاها
که هم جوان الائمه و هم امام جوادی
نوشت از دَرِ پشتی مرو که خلق بداند
تو بعد من پسرم! تا همیشه باب مرادی
**
به "السلامُ عَلی جَدیَ الشهید" معطر
لبی که تشنه و مسموم روی خاک نهادی
شهیدْتشنهشدن ارث خاندان تو بوده
که قاتل تو نفهمیده بود از چه نژادی
و روضهخوان چه بخواند به غیر روضهی اکبر؟
و خاک بر سر دنیا که از سرش تو زیادی
✍ #سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان
که ضرب تیغ میدان میدهد سیّاس را برهان
سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ
اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان
ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است
خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان
حسن اصل کرامت بود، عالم بر درش سائل
حسن عقل مجسم بود، عالم بی حسن نادان
حسن تنها نه در منزل اسیر حیلهی زن بود
که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان
حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او
حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان
به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامهی احمد
بهروی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان
بپرس از کوچهها بعد از علی ابن ابی طالب
کدامین شانه در تاریکیِ شب میبرد انبان؟
کسی که گرد فرشش را تبرک میبَرَد جبریل
نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان
معزّ المومنین است او، بپرس از مردم نجران
کریم اهل بیت است او، بپرس از سورهی انسان
خوشا بر من که در عالَم امامی این چنین دارم
که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان
شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن
سر و جانم فدای این دو سید، این دو تا سلطان
✍ #سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
به مناسبت سالروز #صلح_امام_حسن_مجتبی_ع
تویی امیر جمل، ذوالفقار غیرت حیدر
لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر
حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب
تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟
به هیچ جا نرسیده است آنکه در همهی عمر
بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر
بپای عشق تو آنکس که سر نداده عجب نیست
که با معاویه در پای چند سکه نهد سر
ستون دینی و قرآن ناطقی چه نیازی
به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟!
صدای غُرّش شمشیر در غلاف، گواه است
که #صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر
نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که
شکست پیش نگاه تو گوشوارهی مادر
امام بی حرم! این دل همیشه بوده حریمت
دلی که بوده به نام حسن همیشه معطّر
✍ #سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_باقر_ع_مدح
درختها قلم و هرچه بحر، جوهر تو
نبود علمي اگر بسته بود دفتر تو
تو گرم بحثی و چون کودکانِ مشقنویس،
فرشتگان زده زانو به پای منبر تو
حدیث و آیه و تفسیر، تیغ و شمشیرت
محدثان و فقیهان سپاه و لشکر تو
عجیب نیست که انقدرها کریم شدی
که دختر حسن ابن علیست مادر تو
تویی که قبل ولادت توسط جابر
رسانده است سلام تو را پیمبر تو
طلوع صبح ظهورست وعدهی عشاق
قرار و وعدهی ما مرقد مطهر تو
✍ #سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امیرالمومنین_ع_مدح
کسی که رشتهی گیسوی او حبل المتین باشد
پس از خلقش سراسر عرش، غرقِ آفرین باشد
که حیدرآفرین حقاً که خیرالخالقین باشد
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق اولین باشد
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین باشد
بهروی خاتمش "للّه مُلکٌ" گشته حک اما
بچرخد روی انگشت علی چرخ فلک اما
علی غیر از خدا هرگز نمیخواهد کمک اما
جهان عمریست درماندهست در تردید و شک اما
علی علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین باشد
تمام اولیا را در دبستان علی دیدم
که هشیاران عالم، جمله مستان علی دیدم
و جنت را گیاهی در گلستان علی دیدم
من از فتح درِ خیبر به دستان علی دیدم
که او دست توانمند خدا در آستین باشد
نبیند فضل او را هرکسی باشد به قرآن کور
که بر خورشید میگردد نگاه شبپرستان، کور
به آنها که از اول کور بودند و کماکان کور،
بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور
برای فاطمه تنها علی باید قرین باشد
بدا بر حال آنان که خلایق را از او راندند
خوشا اجداد ما آنها که پای عشق او ماندند
که ما را مادران با نام حیدر شیر نوشاندند
از آن روزی که چشمم باز شد در گوش من خواندند :
علی تا لحظهی آخر امیرالمؤمنین باشد
✍ #سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_مناجات
#زیارت_کربلا
کجاست هیبت جنت به هیبت حرمت؟
کجاست پهنهی دریا به وسعت کرمت؟
خوشا به من! که از آن دم که چشم وا کردم
نگاه شوق من افتاده است بر علمت
ز کودکی ته صف ایستادم و شادم
که بودهام یکی از ساکنان شهر غمت
بشارت پدرم بود آخرش یک روز
به دیدهی تر عشاق میرسد قدمت
به اشک روضه دعا کرده مادرم من را
که یا حسین! نیفتاده نامم از قلمت
نخواه خشک شود ذوق شاعرت، ارباب!
شفا بده به من امشب، به حق محتشمت
✍ #سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_شب_عاشورا
یک لحظه خلوت کردهای مشغول قرآنی
یک لحظه مشغول سخن در جمع یارانی
گاهی بفکر کندن خار بیابانی
گاهی هم از دلشورهی زینب پریشانی
امشب شب سختیست؛ امشب در دلت غوغاست
گاهی میآید نغمهی لبیک یارانت
گاهی میآید گریهی زنها و طفلانت
گاهی صدای اصغرت کرده پریشانت
امشب غم عالم نشسته در دل و جانت
امشب شب سختیست آری امشب عاشوراست
بر شانهی بابا رقیه میگذارد سر
خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر
خوابیدهاند آرام اهل بیت پیغمبر
زیرا که بیدارست چشم ساقی لشگر
تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟
فردا به پا خواهد شد اینجا محشر کبرا
فردا شود صحرا زخون عاشقان دریا
فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها
بی لشگر و بی اکبر و بی یار و بی سقا
فردا صدای العطش تا عالم بالاست
یک دم بهروی خاک افتد دست سقایش
یک دم حسین است و جوان ارباً اربایش
فکر حرم لرزه میاندازد به اعضایش
ای کاش برخیزد فقط عباس از جایش
آری حسین است این عزیز حضرت زهراست
نازل شده گویا دوباره سورهی زلزال
برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال
افتاده جسم چاک چاکی در دل گودال
سر میبُرند و یک زن اینجا میرود از حال
از سینهاش برخیز ملعون! مادرش اینجاست
بالای تل از هوش رفته، خواهر افتاده
آتش به مو و معجر یک دختر افتاده
دیدند یک انگشت بی انگشتر افتاده
زیر سم اسبان دشمن پیکر افتاده
یک پیرزن میگفت سر هم در تنور ماست
پایان نیابد ظهر فردا ماجرا باقیست
آتش به جان خیمهی آل عبا باقیست
هم رفتن سرها به روی نیزه ها باقیست
هم کوچه و بازار... هم شام بلا باقیست
زین پس شروع کربلای زینب کبریست...
✍ #سعید_تاج_محمدی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄