⚜️🍂⚜️#قسمت_پایانی_روضه جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _سید مجید بنی فاطمه
✼═══┅🥀❃🥀┅═══
✼
میدونستم دم رفتن،که دیگه برنمیگردی
چه حالی داشتم اونوقت که،منو داداش صداکردی
علم افتاده روخاک و،پیچیده توحرم فریاد
رسیدم تاکنارتو،همه دیدن حسین افتاد
عجب چشمی،عجب تیری،جلوچشمات پرازخونه
عجب دستی،عجب فرقی،دوتادستات تومیدونه
عجب مشکی،علی اصغردیگه زنده نمیمونه
عجب چشمی...
*دیدی یه خارتوچشمت میره اذیتت میکنه*
عمودخیمه روعباس،دیگه بعداز توانداختم
قدش اینقدر نبود داداش،ابالفضلی که میشناختم
باگریه میکشم داداش من ازچشمای تو تیرو
شنیدم مادرم اومد،دیدی جای کبودی رو
کجاست اون قد،کجاست اون قامت رعنا
خجالت آره آبت کرد
تو رو شرمنده از روی ،سکینه و ربابت کرد
نگوعباس،که مشک تو ،جلو زینب خرابت کرد
*علامه بحرالعلوم وارد حرم شددید معمار داره کارمیکنه،اومد پایین،گفت علامه ی بحرالعلوم ازت یه سوال دارم،مگه نمیگفتید ابالفضل قدوقامت رشیدی داشته؟گفتم چرا.گفت پس چرا قبرش اینقدرکوچیکه؟گفت آخه اینا ریختن سر عموم،بدنشو...ها این دست بیاد بالا ببینم،بیرون ،زن ،مرد،همه بگن،حسین*
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم