1_2253702779.mp3
433.1K
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
به پشت درمادرمه
باچشم ترمادرمه
سپرشده واسه بابام
شکسته پرمادرمه
مادردردت به جونم
مادرببین گریونم
مادربگومیمونم
ببین بابام زانوی غم بغل گرفته وبه لب
میگه همش یازهرا(س)٢
ببین داداش حسن توخواب میلرزه وبه سوزوتب
میگه همش یازهرا(س)
یازهرافاطمه جان
بنددوم
بی قرینه مادرمه
یک مدینه مادرمه
میخ درسوخته خدا
توسینه ی مادرمه
مادرای مهربونم
مادرای همزبونم
مادرای قدکمونم
پاشویه کم جون دلم مثل قدیم جلوچشام
قدم بزن توخونه٢
پاشوبازم جون داداش به موهای زینب خود
مادربزن یه شونه٢
یازهرافاطمه جان
===================
بودونبودمادرمه
کل وجودمادرمه
شیرخدابابام علی(ع)
یاس کبودمادرمه
مادرکشیدی غربت
سهمت سیلی ومحنت
دیگه نکن وصیت
جلوی من گذاشته ای سه تاکفن خدای من
دلم چه بی قراره٢
توروخدابه من بگوچراسه تامگه داداش
حسین(ع)کفن نداره٢
یازهرافاطمه جان
توقتلگاه حسینمه
به نیزه هاحسینمه
زیرثم مرکباو
به هرکجاحسینمه
داداش زدنیاسیرم
دادش به غم اسیرم
داداش بی تومیمیرم
توقتلگاه هربلائی سرت حسین(ع)آوردنو
حیازمانکردن٢
جلوچشام سرازتنت بریدن ورحمی داداش
به معجرانکردن٢
یازهرافاطمه جان
#مهدی_منصوری
1_2300476669.mp3
1.08M
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
خدا برا کسی نیاره
تو شعله مادرش بسوزه
جلو چش یه عده نامرد
چادر و معجرش بسوزه
خدا برا کسی نیاره
دستای باباشو ببندن
غریبه ها بیان با طعنه
به اشک مادرش بخندن
یه عده لا اُبالی:مارو به غم نشوندن
الهی خیر نبینن:خونمونو سوزوندن
مادر با بارِ شیشه: موند بین دود و آوار
خونابه های پهلوش:نشست به روی دیوار
کابوس تلخ کوچه رو
یادم نمیره ای خدا
هنوز صداش توو گوشمه
فضه رو میزدِش صدا
واویلتا واویلتا
دلم پُره از این مدینه
به حق مادرم جفاشد
از زندگی خیری ندیدو
نیومده گلش فداشد
دلم پُره از این مدینه
نصیبمون غصه و غم شد
مادر هیجده ساله ی ما
قدش شکسته شدو خم شد
رمق نداره دیگه: حتی بلندشه از جا
چندروزیه میگیره: تو خونه روشو ازما
صورت زخم مادر: شده کبودونیلی
به روی هر دو گونش:نشسته جای سیلی
میدونم اینو که دیگه
فصل غمش شده خزون
بین نماز میگه خدا
مرگ منو زود برسون
واویلتا واویلتا
#عباس_قلعه
مادر، فدای غربتِ بی انتهایتان
آیا اجازه هست بِگِریَم برایتان؟💔🖤
#فاطمیه
واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو
واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو
گوشه ی چادر مادرم و که بگیرم گم نمیشم
حتی وسط شلوغی زمونه میرم گم نمیشم
آخه یکی هست که هوامو داره چادرش نسیم بهاره روزیمو میرسونه آره
یکی هست که هوامو داره چادرش نسیم بهاره روزیمو میرسونه آره
اون کیه مادره مادری که کوثره نفس عالم و همه کس حیدره
اون کیه مادره مادری که کوثره نفس عالم و همه کس حیدره
دانلود مداحی واعتصموا به چادر بانو محمد حسین پویانفر
واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو
واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو
تا روزی که دلمو به فاطمه سپردم غم ندارم
همه ی غمامو برا مادرم آوردم غم ندارم
آخه یکی هست که آروم جونه دوای دل پریشونه برا من خیلی نگرونه
یکی هست که آروم جونه دوای دل پریشونه برا من خیلی نگرونه
اوج محبته خلاصه ی رحمته زیر سایش باشی به خدا سعادته
اوج محبته خلاصه ی رحمته زیر سایش باشی به خدا سعادته
واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو
چادرش نسیم بهاره
اوج محبته خلاصه ی رحمته زیر سایش باشی به خدا سعادته
16301_1598177744000.mp3
709.5K
نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شب غمم امشب سحر شده باتو
میبینی حال این دختر تنهاتو؟
امشبرو بابا که اومدی پیشم
چقد دلم میخاد گرمیه دستاتو
حالا که باسر اومدی عیبی نداره بابا
همین که هستی پیشم خیلی خوشحالم
خیلی حرفا باهات دارم ولی داری میبینی
خسته و بی جونم من بی پرو بالم
از گریه
کبوده زیر چشمام
خیلی عذابم میده آبله های پاهام
میدونی؟؟
عروسکم رو بردن
ندارم هم بازی خیلی تنهام
خیلی پرِ از دردم
بازم طاقت اوردم
چن روزه که بابا چیزی نخوردم
وای امون از این درد و غم
یه عمر برام قصه میگفتی تو اما
بزار بگم واست یه قصه ی زیبا
وقتی که تو خیمه زانو بغل بودم
یه لحظه خوابم بود از خستگی بابا
خواب دیدم داداش اکبرم اومده بود از میدون
منو گرفت تو آغوش با لب خندون
بوسید صورتمو بابا اشکامو هی پاک میکرد
بهم یه قولی هم داد بگم براتون
قول بم داد
منو از اینجا ببره
وقتی رسیدیم مدینه برام یه چادر بخره
قول بم داد
همیشه پیشم باشه
دیگه نزاره چشمام دریاشه
اما همش رویا بود
دیدی چقد زیبا بود
این قصه ی این دختر تنها بود
وای امون از این درد و غم
شبای فاطمیه بازم بارون میگیره
با ناله های زهرا زینب زبون میگیره
الهی براش بمیرم مادرم خیلی جوونه
به خدا سنی نداره ولی قامتش کمونه
دلم پر از بهانه های مادره
به کی بگم توی دلم چی میگذره
ای وای از این غم فریاد از این غم
****
آروم نداره مادر چند روزه توی خونه
تابوت براش آوردن ای وای از این زمونه
الهی براش بمیرم درد داره اما میخنده
میشینه یه گوشه خسته چشاشو آروم میبنده
درد دلش این روزا ناگفتنیه
به کی بگم که مادرم رفتنیه
ای وای از این غم فریاد از این غم
****
ای خدا جون کمک کن که مادرم نمیره
راه که میره میبینم دست به دیوار میگیره
الهی براش بمیرم موهامو که شونه میکرد
زیر لب با ناله میگفت کجایی جوونی برگرد
دلم میخواد بغل کنم مادرمو
به روی شونه هاش بذارم سرمو
ای وای از این غم فریاد از این غم
◾نوحه سینه زنی
◾شهادت حضرت رقیه(س)
◾بنداول
منزلم شد خرابه دختر شاه دینم
بین بازارکوفه شدشکسته جبینم
دارم از ره نشانه
خورده ام تازیانه(۲)
من یتیمم یتیمم(۳)
◾بنددوم
نیمه شب ای پدر جان من ز ناقه فتادم
روی خاک بیابان صورتم را نهادم
مادرم یار من شد
عمه غمخوار من شد(۲)
من یتیمم یتیمم(۳)
◾بندسوم
کو علی اکبر من کو علمدار و سقا
ای پدر گشته مجروح پایم از خار صحرا
شام من را سحر کن
عمه ام را خبرکن(۲)
من یتیمم یتیمم(۳)
با شال عزا زائرا میان، چه خبره مشهد امشب
سینه می زنند، روضه می خونن رو به روی گنبد امشب
*چی می گن؟ تو هم با اون زائرا بگو*
(یا امام رضا به خدا غریب و تنها / تو خونه شبیه زهرا جوونتو کشتن آقا) ۲
(نبودی بیینی جیگرش، برا یه کم آب می سوزه / نبودی ببینی تنش سه روز تو آفتاب می مونه) ۲
همیشه دلم توی کاظمین کنار باب المراده ۲
یا که زائر مشهدالرضا کنار باب الجواده
یا امام رضا مگه چی بوده گناهش؟
می بینه با اشک و آهش
که خونشه قتلگاهش…
❈❈❈
*دو تا امام ما رو تو خونشون همسرانشون به شهادت رسوندند؛ یکی امام حسن، یکی امام جواد؛ هر دو به دست همسرانشون مسموم شدن؛ اما از بغداد تا مدینه فرق زیاده، امام حسن رو زهر دادن اما امام حسن، خواهر داشت تا دید جیگرش داره پاره می شه گفت “بگید زینبم بیاد…”؛ امام حسنم زهر دادند اما امام حسن یه برادر مثل عباس داشت… یکی مثل حسین داشت… امام حسن بچه هاش دورش بودند…”
اما امروز امام جواد هی به در و دیوار نگاه کرد، نمی تونست بگه “پسرم…” یه نفر نبود سرش رو بغل بگیره… این سفارش انبیا و اولیاء ماست، همشون می گفتن دم جون دادن بگید همه بیان، پیغمبر مگه نبود؟! دستور داد علی بیاد، فاطمه بیاد، حتی حسن و حسین که خودشون رو روی سینه پیغمبر انداختن امیرالمومنین خواست بلندشون کنه پیغمبر فرمودند: علی جان اینا رو سینه من باشند من راحت جون میدم.
بیام جلوتر؛ مگه مادر ما می خواست بره همه دورش نبودن؟! زینب یه طرف، حسن یه طرف حسین… حتی وقتی کفنش کردند بچه هاش دورش بودند.
بیام جلوتر؛ امیرالمومنین مگه نبود؟ خودش گفت همه دورم باشند حتی عباسش رو نذاشت ببرن.
امام حسن همه دورش بودند… “عبدالله و قاسم…” بقیه اهل بیت هم همینطور.
امام رضا تو خراسان جون میده، امام جواد از مدینه آمد، امام جواد تو بغداد جون میده امام هادی علیه السلام به علم امامت رفت کنار بدن…
همه ائمه ما گفتن بیاید کنار ما… فقط یه نفر گفت: زینب نیا… زینب نیا بالای گودال… اگه بیای می بینی رو سینه حسینت نشستن… وای… زینب آمد بالای تل دید حسین داره می گه: “ارجِعی اُخَیَّ” خواهرم برگرد… زین العابدین تو خیمه است… بچه ها تو خیمه اند… زینب برگشت، خیلی طول نکشید دید زمین کربلا داره می لرزه، همه دارند تکبیر می گن… چه خبره؟ یه نگاه کرد دید سر حسین بالای… حسین