eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
با برادر وقتی که زیر سایه‌ی لطف تو بهترم وقتی از عطر سیب نگاهت معطرم وقتی قسم به حرمت چشم تو خورده‌ام در آسمان عشق که تنها نمی‌پرم وقتی پناه برده‌ام از بی کسی به تو وقتی شدی پناه دلم سایه‌ی سرم صد بار دیده‌ای تو که دلتنگی مرا لبریزِ ناله‌هایِ برادر، برادرم وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است پس من بگو چگونه به رویم نیاورم دارم به حال و روز خودم گریه می‌کنم من زنده باشم و تو بسوزی برابرم خواهر نمرده، پشت سرت را نگاه کن بعدش بگو به ناله، که ای وای مادرم بغضی کبود سینه‌ی تنگ مرا فشرد چشمی شده‌ست ابری و خونْ چشمِ دیگرم (ای مایه‌ی قرار دل بی قرار ما) من جان سالم از غم تو در نمی‌برم اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم... خنجر به کف گرفته فقط سینه می‌درم تو حیدری‌ترین پسرِ کوثری و من زهراترین مدافع بی باک این درم ** ای آسمان صبر و فضیلت، امام عرش آورده‌ام دو تا پسرم، ماه و اخترم منت گذار بر سر من، اذنشان بده تا پیش چشم‌های خودت پَر درآورم پس رد نکن دو آهوی سَر گشته‌ی مرا ناقابل است، آنچه برایت می‌آورم ✍
دلت سیاه شده؟ نور هل أتی کافی‌ست ز خَلق رانده شدی؟ حجت خدا کافی‌ست نیازِ بنده‌ی عاشق به مال و زیور نیست دلی که بر غم مولاست مبتلا، کافی‌ست که گفته وصل، دوای تمامِ درد من است؟ هر آنچه یار بخواهد، همان مرا کافی‌ست از آستانِ امامی که معدنِ خیر است برای نوکرِ درمانده یک دعا کافی‌ست بیا به خاطر قلب امام، قول دهیم اگرچه دیر شد اما دگر خطا کافی‌ست برای هرکه هوای دلش نفس‌گیر است... نفس کشیدنِ در مشهد الرضا کافی‌ست حرم کجا و منِ روسیاه می‌دانم همین که سوختم از هجرِ کربلا کافی‌ست ** دوید زینب و با گریه گفت با قاتل: نزن عزیزِ مرا، شمر بی حیا کافی‌ست همه کفن بخرند و همه کفن بشوند! فقط برای حسین است «بوریا کافی‌ست»؟! ✍
منکه به جز تو سایه‌ی بر سر نداشتم چشم از نگاهِ غم زده‌ات بر نداشتم منت گذار بر سرِ من اِذنشان بده شرمنده‌ام که هدیه‌ی بهتر نداشتم گفتم به پایِ عشقِ تو بهتر بیاورم گشتم ولی به چادرِ مادر نداشتم ناچیز را تو با کرم از من قبول کن هم پایِ اکبرِ تو برابر نداشتم دیدم توانِ داغِ پسر دارم و ولی در خود، توانِ داغِ برادر نداشتم راضی نمیشوی... بروم خود کفن شوم ای کاش در فراقِ تو، من سر نداشتم ✍
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی به کاروان شهیدانِ نینوا برسی امام پیک فرستاده در پی‌ات ... برخیز! در انتظار جوابت نشسته... تا برسی چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا، ای دل! مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش! که در مقام ارادت به مدعّا برسی تمام خاک جهان کربلاست... پس بشتاب درست در وسط آتش بلا برسی... زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ! که تا به اجر شهیدانِ نینوا برسی... ✍
218 _طفلان حضرت زینب سلام الله علیها یک زن آمد که از او عشق مصور شده است دو پسر داشت ولی صاحب لشکر شده است دو کفن پوش دو پروانه دو شمشیر به دست دو ذبیح اند که او حضرت هاجر شده است داغ فرزند ، که زانوی پدر را لرزاند سهم این مادر دلخون دو برابر شده است مادر صبر ، عجب خیمه نشین شد وقتی غرق در خون بدن آن دو کبوتر شده است چه خجالت زده گردید برادر از او چه خجالت زده خواهر ز برادر شده است □□ صوت مظلوم که برخواست به او خندیدند همه ی درد همین بود که خواهر شده است
دنیا ندارد قیمتی وقتی که آقا نیست در عصر غیبت زندگی کردن که زیبا نیست باید بسوزیم و بسازیم از فراق یار هرکس نمی‌سوزد در این هجران که از ما نیست باید به قصد فتح، سمت قله راه افتاد پس جا بماند هرکسی اهل تقلا نیست مهدی به دنبال من آماده می‌گردد بیچاره من وقتی دلم اصلاً مهیا نیست تب می‌کنیم آقای‌مان تب می‌کند با ما دارد هوای شیعه را...، پس شیعه تنها نیست دل‌هایمان حکم حرم دارد؛ در این دل هم جز مهدی زهرا برای هیچ کس جا نیست جوینده یابنده‌ست، می‌گردیم دنبالش لبخندی از یوسف مگر سهم زلیخا نیست؟ دنبال راه وصل اگر می‌گردی ای عاشق راهش به‌جز دل کندن از لذات دنیا نیست باید برای قبر خود امروز کاری کرد آه از دل غافل که قدری فکر فردا نیست! باید همیشه زینت‌اش باشم ولی صدحیف آلوده‌ای مانند من در شأن مولا نیست جایی که بین روضه زهرا می‌رود از هوش باور بفرمایید که جای تماشا نیست زهرای مرضیه سرش را در بغل دارد آقای لب‌تشنه ته گودال تنها نیست از محضر او قاتلش هم دست پُر برگشت هرجا حسین فاطمه باشد فراوانی‌ست ✍
با ماجرای رنج و غربت آشنا من دیگر نمی‌خواهم شوم از تو جدا من هم تشنه‌ای، هم خسته‌ای، هم داغداری باید که مرگم را بخواهم از خدا من با توست ای سالار زینب انتخابش طفلان من قربانی‌ات گردند یا من؟ دارم در این صحرا دو دریا خونِ غیرت از خونشان بر دست می‌گیرم حنا من این دو به جای خود، اگر پایش بیفتد از جنگ با لشگر ندارم هیچ إبا من من خوب می‌دانم که حساسی به مادر پس خواهشم را رد نکن نگذار تا من... ... پهلوی تو از "پهلوی مادر" بگویم این‌گونه حتماً می‌شوم حاجت‌روا من ** در قتل طفلانم تعلل کرد لشگر بیرون بیایم تا مگر از خیمه‌ها من «سر» پای تو دادند و حالا سربلندم قربانی دیگر اگر خواهی بیا... من اینجا عزیزم غیر زیبایی ندیدم لب به شکایت وا نکردم که: چرا من؟ از دیدن شرمندگی‌ات شرم دارم بیرون نمی‌آیم اگر از خیمه‌ها من وقتی که می‌آوردی آنها را، لباست_ خاکی شده، قربان این رخت و عبا من بگذَر از این دو، لحظه‌ای بنشین کنارم به داغ اکبر گریه کن همراه با من بالاسر اکبر کسی این را نفهمید تو بیشتر می‌سوختی آن لحظه یا من... سروده گروه ادبی
طراوت همه‌ی روضه‌ها ! امام زمان ! شبی به روضه‌ی ما هم بیا امام زمان فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است همیشه باخبر از حال ما امام زمان! به حال مضطر ما هیچ کس محل نگذاشت کسی بجز تو نکرد اعتنا امام زمان ! فراق توست سرآغاز درد بی درمان که جز ظهور ندارد دوا، امام زمان ! شکستن دل مولای‌مان خدا نکند خدا کند که بمانیم با امام زمان قسم به پای پر از آبله حلال کنید اگر زدیم به تو پشت پا امام زمان ! شنیده‌ایم همه بخشش از بزرگان است ببخش محض رضای خدا امام زمان ! قیامت و دل قبر و زمان جان کندن به دادمان برس این چندجا امام زمان ! سلامِ سینه زنان را به جد خود برسان اگر روانه شدی کربلا امام زمان! تو را به جان علی اکبر امام حسین بده حواله‌ی پایین پا امام زمان ! به گریه کردن هر لحظه‌ی تو گریه کنیم به غیر تو نکنیم اقتدا امام زمان ! روال اشک تو یک روز می‌کشد ما را نکش به روی سر خود عبا امام زمان! کنار علقمه‌ای یا کنار گودالی کجای کرببلایی؟ کجا امام زمان ؟ امام کرببلا شد به لطف نیزه و تیر هزار و نهصد و پنجاه تا " امام زمان " ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز گریانم و سوزانم و لبریز نوا که به ویرانه ی من باز قمر آمده است دید چون روز من از غم شده چون شام سیاه  مهر تابنده ی من وقت سحر آمده است غم یاران و عطش دشت بلا یادش هست که چنین دَرهم و با اشک بصر آمده است از سر بام ببینید شما طعنه زنان پدرم تاج سرم گر چه به سر... آمده است آه ای عمه بیا قطره ی آبی برسان با لب تشنه و صد چاک پدر آمده است زحمتی نیست اگر  جمع شوید همسفران تا وداعی بکنم وقت سفر آمده است من خوشم عمه تو هم با من دلخون خوش باش که دگر عمر من زار به سر آمده است
هوای وصل تو دارم و میدانم که میدانی به دنبال سرت کارم به صحرا بود حیرانی نبودی تا ببینی در میان خنده ی دشمن به اعجاز سخن طوفان نمود عمه چه طوفانی کویر خشک لبهایت به آتش میکشد جان را فدای تشنگیهای تو این چشمان بارانی به خود گفتم که سیلی خوردنم را دیده ای بابا برای راحت جانم دگر قرآن نمی خوانی من و داغ و پریشانی تو و آیات قرآنی خرابه، راس تو، بابا، عجب، این بود مهمانی من از این سنگ بارانی که شد راس تو میگریم چه دیدی از سرِ نیزه که تو اینگونه گریانی مرا با خود ببر بابا از این ویران سرا امشب وگر نه شام غم را میکشم امشب به ویرانی
جان گرفتیم از نوای حسین نفس ماست در هوای حسین هر چه دادند به پیر و کوچک ما همه دادند از عزای حسین هر چه داریم را بدهکاریم زیر دینیم بر لوای حسین اهل آبادی حسین هستیم همه آبادِ کربلای حسین مکتب ما ز روز عاشوراست مذهب ماست ماجرای حسین هر شب جمعه اشک میریزیم یاد غربت غم و عزای حسین مادری نوحه می کند ما جان میکنیم از وفا فدای حسین دل ما دربدر به صحراهاست دربدر پشت نیزه های حسین نیزه های مقابل زینب راس ساقی و بچه های حسین تا قیامت به گریه میخوانیم روضه از خاتم و ردای حسین
دانه ی مهرت به دل شد در نهان آمیخته شعله ای هم از تو در پی شد به جان آمیخته از حریمت قبله گاهی ساختم در قلب خویش شور عشقت شد به جانم بی امان آمیخته آتشی بر پا نمودی بین دو دریای آب این شرر شد با دل اهل جهان آمیخته تا نظر بر گنبدت کردم دلم از دست رفت خون دل شد تازه با اشک روان آمیخته تشنه لب در زیر تیغ و نیزه جان دادی حسین حنجرت با شمر و رَٱسَت با سنان آمیخته هر کجا شد روضه ای بر پا به یاد کربلا روضه ات شد با مزاری بی نشان آمیخته کربلا و کوفه و رنج اسارت درد و غم یک به یک با سایه ی سروی کمان آمیخته خیزران و لعل لبها ، طشت زر ، شام خراب این معما شد به طفلی ناتوان آمیخته
عمه به گوشم گفت غمها سر می آید بابا به این ویران سرا آخر می آید غصه نخور دندانت از سیلی شکسته دندان تو شیری است عمه در می آید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16610913979081348845019.mp3
14.9M
دل پره آهه طفل سه ساله تو نزدیک یه ماهه همدم درده روزای خوبمون دیگه بر نمیگرده من دیگه اون رقیه ای که واسه تو ناز بکنه نمیشم اونی که با نوازش تو چشماشو باز بکنه نمیشم 🎙 =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
003 Miad Babam.mp3
10.48M
گفتم میاد بابام گفتن که رؤیامه در وا شد و گفتم این دیگه بابامه . باور کنم بابا این طشت پُرخونه ای سر شدی امشب مهمون ویرونه . حالا که اومدی جونم بشه فدات تو این یه ساعته از چی بگم برات . از سوزش سرم از پای پُر ورم از چی بگم برات . از وضع معجرم از غارت حرم از چی بگم برات . آروم بگم بابا چون عمه بیداره این زخم رو پلکم سوغات بازاره . بازار کدوم بازار با سنگ و چوب رفتیم اون چند قدم راهو صبح تا غروب رفتیم . از بس صدات زدم دیگه گرفت صدام مثل قدیم بیا قصه بگو برام . از قصه ی سرت از زخم پیکرت قصه بگو برام . از وضع حنجرت از اشک مادرت قصه بگو برام . از چی بگم برات . حتما خبر داری افتادم از ناقه دیگه نگم چی شد گوشم هنوز داغه . دستا که رفت بالا چشمامو می بستم بابا بگو آیا من خارجی هستم . مهمونی بردنم از اون شبم نپرس من بهتره نگم از زینبم نپرس . از زخم بی حساب از اون همه عذاب چیزی ازم نپرس . از چادر و نقاب از مجلس شراب چیزی ازم نپرس .
از حالِ خوب روضه بهتر عالمی نیست همراه من جز اشک‌هایم همدمی نیست دلخون‌تر از پرچم سیاهِ گنبد تو این روزها بر بامِ عالم پرچمی نیست غیر از همین اشکی که می‌بارم برایت والله... بر زخمِ تن تو مَرهمی نیست باید به حال چشم‌هایم خون بِگریَم آن‌جا که در داغ تو مرطوب از نَمی نیست گر عالم و آدم شود بیگانه با من وقتی تو هستی آشنایم، پس غمی نیست آرامشی دارم که می‌دانم، برایش از روضه‌اَت بهتر دلیلِ محکمی نیست وقتی تو را بالا سرِ قبرم ببینم دیگر برایم بهتر از آن دم، دمی نیست ** در روضه‌ی گودال جا دارد بمیرم دزدیدن پیراهنت درد کمی نیست در داغ تو زینب کمر خم کرده یعنی... سنگین‌تر از داغ تو بی شک ماتمی نیست آن زن، که حتّیٰ سایه‌اش را کس ندیده‌ست وای از زمانی که برایش محرمی نیست... ✍
غمم هر دم مکرر بود بابا دو چشمم بعد تو، تر بود بابا به روی نیزه‌ها از بین سرها سرت زخمی‌ترین سر بود بابا
اول هر سخن، مدد زینب اوج ایمان دَه است و صَد زینب هو سند بود و مستند زینب کعبه‌ی ما الی‌الابد زینب نام او افتخار آل الله زینب ای حضرت جلال الله مرجع صبر هر رسول و نبی آیت اللهِ امتِ عربی نیست مانند او خدا نسبی وه! عجب هیبتی، عجب غضبی مؤمنم مؤمنم به اسلامش همه سجده کنیم بر نامش کرمش منشاء همه برکات چادرش حبل ماست بین صراط شیر غران مقابل خطرات فخرِ سادات، زینبُ السادات عرش روی عصاش قائمه است از تمام جهات فاطمه است! چند روزی‌ست بین نافله‌اش بالأخص در قنوت کامله‌اش بوده از وسع کم فقط گله‌اش آمدند عاقبت دوتا صله‌اش گفت با خود رسید نوبت من سرزد امروز صبح دولت من ای حسین! ای عزیزِ خون‌جگرم! گریه کم کن مقابل نظرم شرمسارم ز وسع مختصرم پیش‌ْمرگ تو این دوتا پسرم عمر از این بیشتر نمی‌خواهم تو نباشی پسر نمی‌خواهم! تکیه بر نیزه‌ات مده برخیز جان زهرا ز خواهرت نگُریز شاه اینجا تویی، عقیله کنیز! کم و ناقابل‌اند این دو عزیز بپذیر این دو عبد را دربست نپذیری قسم به زهرا هست این دوتا سهم کربلای من‌اند پای تو عاشق فدا شدن‌اند مثل تو تشنه‌اند، بی کفن‌اند باید از غصه آتشم بزنند دوست دارم برات جان بدهم عشق را بر همه نشان بدهم بین من با تو بود قول و قرار تو به گودال و من سر بازار دور من جمع می‌شوند اشرار این دو آنجا به نیزه‌اند انگار کاش یا اهل شام کور شوند یا ز من این دو دورِ دور شوند
هرکه پای نگار پا نشود درِ جنت به روش وا نشود قَبرُهُ فِی قُلُوبِ مَن والاه... در دلم غیر دوست جا نشود رو به هرکس زدم، مرا پس زد هیچ‌جا کوی آشنا نشود اشک اگر آبرو نگه دارد راز من با تو برملا نشود ما، محرم، گرسنه‌ی اشکیم کاش چشمی کم‌اشتها نشود گریه‌کُن همنشین معصوم است تا قیامت از او جدا نشود زُهدِ بی حُبِّ تو فقط ضرر است پس کسی بی تو باخدا نشود پرچمت اعتبار منزل ماست بی تو این خانه‌ها بنا نشود وادی طور ما حسینیه‌هاست نطق ما هرکجا که وا نشود وا مکن از سر خودت ما را سفره‌ی شاه بی گدا..، نشود! بی پناهم، پناه من زهراست دستم از چادرش رها نشود تعزیه‌دارِ روضه‌ی تو رضاست او نَگِریَد، عزا، عزا نشود حج نوکر طواف شش‌گوشه‌ست مکّه خوب است..، کربلا نشود! کشته‌ی اشک!‌ دوستت دارم درد عاشق بگو دوا نشود کُلِّ عالم به پات جان بدهند... باز حق غمت ادا نشود ** تَهِ گودال رفت و آمد بود... روی جسمت برو بیا نشود!؟! دختر کوچک تو خوابیده کاش دورت سر و صدا نشود کاش امسال بی کفن نشوی کاش سهم تو بوریا نشود ✍
برق شادی تو چشامو، یادته؟ شونه می‌زدی موهامو، یادته؟ از غمم، با تو همین قَدَر بگم باباجون! گوشواره‌هامو یادته؟
ما دو تا شیر نر زینب کبرای توأیم یار سقای توأیم باده‌نوش قدح اکبر لیلای توأیم یار سقای توأیم
شب و روزام اینطوری سر نمیشه بدتر از این می‌شه بهتر نمیشه دلمو به گهواره‌ش خوش نکنین اینا واسم علی اصغر نمیشه حرمله وصله‌ی جونمو گرفت عصای قدّ کمونمو گرفت مگه من چند تا دیگه پسر دارم حرمله یکی یدونه‌مو گرفت اشک ابر تو مگه یادم میره قتل صبر تو مگه یادم میره کفْن و دفن تو اگه یادم بره نبش قبر تو مگه یادم میره نیزه می‌خواد بی نقابت ببره بهره از بوی گلابت ببره وقتی نیزه‌دار داره تابت میده لالایی می‌گم که خوابت ببره سندی بودی که رو شدی علی هق هق بُغض گلو شدی علی آرزوم بود ببینم بزرگ شدی حالا هم‌قدّ عمو شدی علی ✍سروده گروه ادبی
زخمي شده حنجرَت؟ بميرم بابا! بي سَر شده پيكرَت؟ بميرم بابا! گيسوي تو را كدام وحشي آشفت؟ چه آمده بر سرَت؟ بميرم بابا!