1. یابن الحسن ع.mp3
6.01M
#روضه_امام_حسن_عسکری
(علیه السلام)
حجت الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
یابن الحسن
فدای تو و دیدۀ ترت
#روضه_امام_حسن_عسکری
(علیه السلام)
حجت الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
یابن الحسن
فدای تو و دیدۀ ترت
خون جای اشک
می چکد از چشم اطهرت
داغی نشسته
بر جگر داغدار تو
در خون نشسته است
دلِ درد پرورت
بهرِ تسلی دلِ درد آشنای تو
صف بسته اند
خیلِ مَلک در برابرت
#آقا_جان :
ما را شریک درد و
غم خود حساب کن
ما دل شکسته ایم
ز احوال مضطرت
دلتنگ سامرای تو هستیم و
چون نسیم
ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت
قربان آن امام ،
که در آخرین نفس
سیراب گشته است
به دست مطهرت
#شاعر_سید_هاشم_وفایی
مثل همین روزها بود ، غلام امام عسکری (علیه السلام) میگه حضرت فرمود اون ظرف دارو رو بیار، من بنوشم ، ظرف دوا رو آوردند ، دیدم دستای مبارکش داره میلرزه ! لب و دندانش داره میلرزه ! نمیتونه بنوشه ...
فرمود برو تو اون حجره ، یه آقازاده ای مثل ماه شب چهارده میدرخشه ، بگو بیاد ، اومدم دیدم تو اون حجره ، یه آقازاده ی 5 ساله مشغول عبادته ، پیغام پدر رو دادم ، تا این آقازاده آمد ، دیدم امام عسکری فرمود : « یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ » ، ای بزرگ اهلبیت (ع) « إسْقِنِی الْمَاءَ »، یعنی تشنه لبم آبم بنوشان « فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی »
میدونم دلت کجاست ، اینجا هم آقازاده ای آمد ، پدر تشنه لب و مسمومشو سیراب کرد ، درستشم همینه ، از آداب احتضار یکیش هم همینه ، بالا سر محتضر که رسیدی ، تشنگیشو رفع کن ، سیرابش کن ، اما لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ...
من یه آقایی میشناسم کربلا ، هرچی صدازد آی مردم جگرم داره میسوزه ! نه تنها آبش ندادند ، بلکه فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ، شمشیرزنا محاصرش کردند ، فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ، نیزه دارها اومدند ، فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ، سنگ اندازا و تیراندازا محاصرش کردند ، هرکی با هرچی دستش بود پسر فاطمه رو میزد ... ؟ حالا هر جا نشستی از سویدای دلت ، سه مرتبه ، ناله بزن یا حسین ... (علیه السلام )
#روضه_امام_حسن_عسکری
(علیه السلام)
حجت الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( كسي تو سامرا به آقامون تسليت نگفتا )
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( ميدوني دل آدم كجا ميره ؟ يه مرتبه ياد گودال افتادم ، اونجاهم به يتيمان ابي عبدالله كسي تسليت نگفت ... )
زود بود از بهر تو داغ پدر
يابن الحسن
معمولا فاميلا جمع ميشن ، عمو ، دايي، عمه و ديگر بستگان ؛ نميزارن بچه يتيم كنار پيكر پدر بي تابي كنه ، اما برا امام زمان ما اين اتفاق نيفتاد ... حتي كربلا هم اينجوري نبود ... اونجا عمه ي امام زمان بچه هاي ابي عبدالله رو سرپرستي كرد ...
قلب بابَ ت
از شرار زهرِ دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش
از پاتا به سر ، يابن الحسن
طفل بودي ، پيش چشمت
چشم بابا بسته شد 2
تو نگه كردي و او
زد بال و پر ، يابن الحسن
آخ دلم يه جايي رفت ، نگي امشب چرا داره پريشون خواني ميكنه ؟ به خدا دست من نيست ؛ دلم با اين يه بيت رفت كوچه بني هاشم
#حسين_جان
طفل بودي ، پيش چشمت
دست بابا بسته شد
تو نگه كردي و قنفذ ...
كودك 6 ساله بودي
بر پدر خواندي نماز
ريختي از چشمِ خود
خونِ جگر ، يابن الحسن
قرن ها ، فرياد زهرا مادرت
آيد به گوش
از مدينه بينِ آن ديوار و در
« يابن الحسن ... » 3
مادر؛ كاش بودم
تا علي را يار بودم
من جاي تو
بينِ در و ديوار بودم
مادر شنيدم بارها از پا فتادي
ديدي علي تنها بوَد
باز ايستادي ...
يوسف زهرا بيا
با ما بگو آخر چرا
تُربت زهراست مخفي از نظر
« يابن الحسن ... »
فرمود عقيل ، برو به اون كودكي كه تو حجره هست ، گو بياد ... اومدم ديدم يه ماه شب چهارده ،گوشه ي حجره مشغول عبادته ، آقامون حجت ابن الحسن بود ، تا پيغام رو دادم سراسيمه اومد ؛ سر بابا رو بغل گرفت ، تا امام عسكري اونو ديد ، نفرمود پسرم ، فرمود : يا سيد أَهْلَ الْبَيْتِ اسْقِنَا المَاءٍ .... يعني تشنمه، به من آب بنوشان ... اِسْقِنَا المَاءٍ ... (آخ بميرم ...) هر طوري بود نزاشت بابا لب تشنه از دنيا بره ... امام جواد هم يه كودك 6،7 ساله بود ، نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ... اما لايوم كيومك يااباعبدالله ... حسين ... بميرم ، هر چي صدا زد : جماعت جگرم داره ميسوزه ... جي جوري آبش دادن ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ ... حسين ...
2. حجت ثانی عشر.mp3
9.75M
#روضه_امام_حسن_عسکری
(علیه السلام)
حجت الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
تسلیت
ای حجّتِ ثانی عشر
یابن الحسن
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا
معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری
حنّانه و هانیّه و ریحانه و کوثر
انسیّه و حوریّه و انسیّۀ حَورا
اینها همگی فاطمه هستند ولی نیست
محبوبیت فاطمه محدود به اینها
مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است
دختر که نه! بالاتر از آن، اُم اَبیها
فردوس برین، باغ بهشت است به صورت
فردوس برین، خانۀ زهراست به معنا
پیچیده در آن عطرِ «بِه» و «یاس» و «گل سرخ»
بیرون زده از پنجرهاش شاخۀ طوبی
روزی که بخندد همۀ شهر، بهاریست
آن شب که بگریَد، شب عالم شب یلدا
* * *
آن شب که بگریَد، همۀ شهر بگریند
آن شب که بگریَد...چه میآید سر مولا؟
از روی لب مادرمان فاطمه چندیست
لبخند فراری شده کاری بکن اَسما
کاری بکن اَسما که پریشان شده مادر
درد است سراپا و سکوت است سراسر
این هیزمِ تَر چیست که در آتش آن سوخت
یک مرتبه هم مادر و هم دختر و همسر
"در" سوخت، ولی مانده به یادم که محمد
یک مرتبه بیاذن نشد وارد از این در
من خواب بدی دیدهام اَسما، چه بگویم؟
دور کمرش شال عزا بست پیمبر
از عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» در این شهر
خالیست مشام همه، کافور بیاور...
✍ #محمدحسین_ملکیان
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#مسمط
ای وای از آن حدیثِ به دفتر نیامده
ای وای از آن شروعِ به آخر نیامده
ای وای از آن یقینِ به باور نیامده
ای وای از آن مزارِ کبوتر نیامده
ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده
ای دل حدیث دختر طاها شنیدهای؟
یَرضی شنیدهای، لِرضاها شنیدهای؟
هنگامۀ نماز، دعاها شنیدهای؟
"حتی تَوَرَّمَت قَدَماها" شنیدهای؟
أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده
یاللعجب! فصلّ لربّک ولادتش
واحیرتا! لِیُذهِبَ عنکم شرافتش
طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش
جبریل با تمام بزرگی و رتبتش
از عهدۀ ستایش او برنیامده
* *
اما چه سود، حرمت قرآن شکسته شد
یکباره قلب سورۀ انسان شکسته شد
در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد
نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد
فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟
زهرا هنوز گریهی بیگاه میکند
مولا هنوز سر به دل چاه میکند
پاییز ادعای أنا الله میکند
صبح بهار از آمدن اکراه میکند
آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟
✍ #مهدی_جهاندار
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
از ابتدا قیامت او آشکار بود
آن بانویی که ممتحن کردگار بود
در بندگی خویش خدای بقیه بود
سرتا به پاش مظهر پروردگار بود
در خانه با کنیز خودش همکلام بود
در سجده با خدای خودش همجوار بود
مردان جنگی از پس او برنیامدند
با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود
کاری به این نداشت که تنها و بیکس است
وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود
زهرا عجیب غیرتیِ عشق حیدرست
پای علی برای بلا بیقرار بود
از گرگهای شهر، فدک را گرفته بود
کرار بود، گرچه خودش خانهدار بود
بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟!
غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود
سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی!
یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود
رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد
با قامت شکسته عجب پای کار بود
تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد
آن معجری که روی سرش پرغبار بود
اصلاً نخورد غصهی آن گوشِ.....
اما حَسَن نِشَست و پی گوشوار بود
واضحتر از همیشه علی را نظاره کرد
هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود
* *
ارثیه داد حضرت مادر به دخترش
ارثیهای که درد و غم بیشمار بود
وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی
زینب اسیر هلهلهی سی هزار بود...
از یک کفن مضایقه کردند کوفیان
بر روی بوریا، بدنی آشکار بود
درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید
دُخت علی به ناقهی عریان سوار بود
دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست
با دست بسته فاتح این کارزار بود...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
فاطمه افتاد؛ اما سوخت حیدر بیشتر
بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر
هر کسی آنروز ساکت ماند، مدیون نبیست
هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر...
سنگدل، دیوار بود و سنگدلتر میخِ دَر
سرخ شد دیوار؛ اما سینهی دَر بیشتر
نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست
تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر
در شلوغی ناگهان با ضربهی سختِ غلاف
ریخت بر روی زمین، آیاتِ کوثر بیشتر
بعد از آن، چشمی دگر لبخند زهرا را ندید
بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر
ارث بردند از مصیبات بتول این بچهها
یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر
زخمهای سنگ و تیغ و نیزهها جای خودش
سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
.
#نوحه / سبک ناظم
این نغمه ها جلوه ی سرمد بُوَد
سپاه پیروز محمّد بُوَد
ما که جان نثاریم
ولایتمداریم
ما رهرو راه شهیدیم
حامی قرآن مجیدیم
نصر من الله ، بقیة الله
روشنی صبح سپیده ماییم
نزدیک قُلّه ها رسیده ماییم
همه بهرِ قرآن
مقاوم ، جاودان
ما ملّت بگذشته از جان
الگو بگیریم از شهیدان
نصر من الله ، بقیة الله
تصویر گل بر دیده ها فتاده
شهید مصطفای صدرزاده
خون گل به جوش است
سینه در خروش است
ماییم سرباز ره دین
احیاگر جهاد تبیین
نصر من الله ، بقیة الله
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
@navaye_asheghaan
.
🏴 #واحد_سنگین روضه ای #حضرت_زهرا سلام الله علیها و حضرت محسن علیه السلام
(حمله به خانه وحی و #کوچه)
#واحد_حضرت_زهرا
#صد_آه_و_صد_واویلتا
🏴بند اول
صد آه و صد واویلتا،مادر میون شعله ها
میسوخت و میزد ناله که،فضه بیا فضه بیا
فضه بیا که داره میسوزه وجودم
آتیش گرفته همه ی بود و نبودم
با دست بسته میبرن دارو ندارم
با درد پهلو غصه ی حیدر و دارم
افتاده مادر پشت در
برای حیدر شد سپر
از داغ محسن خون جگر
واویلتا واویلتا
🏴بند دوم
صد آه و صد واویلتا،افتاده ناموس خدا
ای وای و با ضرب لگد،قامت مادر شد دوتا
بشکنه دستی که با تازیونه میزد
بشکنه پایی که به پهلوهاش لگد زد
اگر نمیزد مادرم زمین نمیخورد
تا که زمین خورد اسم محسنش رو آورد
ای وای امون از میخ در
و سینه ای که شد سپر
مادرمون شد بی پسر
واویلتا واویلتا
🏴بند سوم
صد آه و صد واویلتا،شد سَدِّ راه مجتبی
شد سد راه و سیلی زد،به مادرم تو کوچه ها
تا سیلی زد چادر مادرو لگد کرد
بی احترامی به ما با حرفای بد کرد
یه جوری زد که مادرم راهشو گم کرد
برای غربت بابامون گریه میکرد
ای وای امون از غربت و
این مردم بی غیرت و
کبودیه رو صورت و
واویلتا واویلتا
#فاطمیه
#هجوم_به_بیت_وحی
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
@navaye_asheghaan