.
#شب_سوم_محرم
#روضه
#حضرت_رقیه
#فیش_روضه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا بنت ابی عبدالله
ای از سـفر برگشـته بابا، پیکرت کو؟
سـیمرغ قاف عاشـقی بال و پرت کو؟
بـر روی شــاخ نیـزه ها گل کرده بودی
حـالا که پـائین آمدی برگ و برت کو؟
از من نمی پرسی چه شد این چند روزه؟
از من نمی پرسی نشـاط دخترت کو؟
امشب، هر کی حاجت داره
هر کی گرفتاره
هر کی مریض داره
دامن این خانوم سه ساله رو بگیره
این خانوم ،باب الحوائجه
این خانوم،دردانه ی اربابمون سیدالشهدا ست.
فقط خدا میدونه، روضه ی این خانومِ سه ساله رو، کسایی میتونن درک کنن که تو خونه دختر یتیم داشته باشن،
فقط همسرانِ شهدا، میفهمن یتیم داری چقدر سخته،
همین چند سال قبل تو اصفهان، جنازه ی یکی از شهدا رو بعد چند سال، تو تفحص شناسایی کردند، گفت من مامور شدم به خانواده ی شهید اطلاع بدم، وقتی اومدم در زدم یه دختر جوانی اومد درو باز کرد،
گفتم منزل شهید فلانی؟
گفت بله، من دخترشم،
تا بهش گفتم جنازه ی پدر شما پیدا شده، شروع کرد گریه کردن، گفتم قراره فردا ظهر، جنازه رو بیاریم خونه ی شماها، بعد میریم برا تشییع، دیدم دختر شهید با گریه و التماس، صدا زد میشه جنازه ی بابامو فردا شب بیارید؟
گفتم ما برا فردا ظهر برنامه ریزی کردیم
دیدم خیلی گریه میکنه و التماس میکنه قبول کردیم،
فردا شب ، همینکه با جنازه رفتیم تو کوچه ، دیدم همه جا چراغونه، تعجب کردم ،سؤال کردم چه خبره؟
گفتن تو این کوچه امشب ، مجلس عروسی برپاست، اومدم در خونه ی شهید، دیدم مجلس عروسی تو همین خونه ست، وارد خونه شدیم خواستیم برگردیم ،
دیدم فرزند شهید با چادر سفید اومد جلوتر، گفت خیلی وقته چشم انتظارم،
همه سر سفره ی عقد منتظرن پدر عروس، بیاد زود باشید بابامو بیارید،
چند سال از شهادت گذشته فقط چند تا پاره ی استخوان، اینا رو آوردیم
این استخونا روگذاشت کنار سفره ی عقد، گفت به همه گفته بودم، بابام میاد سر سفره ی عقدم،
بابام بهم قول داده بود،
دیدید بابام اومده.
دلت آماده شده؟ببرمت خرابه ی شام
تو خرابه ی شام ، وقتی سر بابا رو آوردن ،
صدا زد :
یا عمتی هذا راس من؟
عمه جون،این سر کیه؟
صدا زد،
هذا راس ابیک الحسین،
این سر بابای غریبت حسینه،
سر بابارو تو دامن گذاشت، شروع کرد با باباش درد و دل کردن،
آوای قـــرآن خـواندنت لالای ام بود
بابا بابا...
قربان قرآن خواندنت ،پس حنجرت کو؟
آخه همینطور که با سر باباش حرف میزد هی با دستای کوچولوش سر بابا رو نوازش میکرد نمیدونم دستش به کجا رسید یه مرتبه صدا زد
لب های من مثـل لبت دارد ترک ها
با این لب عطشان بگو آب آورت کو؟
بـابـا ، سراغ از گوشـوار من نگیری!
من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو؟
بابا....
یکی دو بیت دیگه درد و دلای رقیه رو بخونم هر کی میخاد گریه کنه بسم الله
این چند روزه هر کسی سوی من آمد
فریاد می زد خارجی پس زیورت کو؟
بعد از غروب واقعه همبـازی ام نیست
خیلی دلم تنگش شده، پس اصغرت کو؟
آن شب که افتادم ز نـاقه
همه ی روضه من همین دو بیته
آن شب که افتادم ز نـاقه بر روی خاک
حوریه ای دیدم شبیـه مادرت، کو (که او)
با گوشه ی چادر برایم روسری ساخت
می گفت ای دردانه ی من، معجرت کو ؟
دیگر بس است این غصه ها آخر ندارد
من را ببــر، گــر چه کبــوتر پر ندارد(۱)
یه مرتبه دیدن ،صدای روضه خونه خرابه قطع شد، دیگه صدای ناله ی رقیه نمیاد،
شاید اول گفتن خدا رو شکر، رقیه خوابش برد،
اما همینکه زینب اومد بالا سرش، دید سر یه طرف ،رقیه یه طرف، اینقدر غصه ی باباشو خورده، از غصه دق کرده ، هر جا نشستی ناله بزن
یا حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)✍مصطفی هاشمی نسب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه
#آواز_شورمحلی
#استاد_حاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
👇
.
#محرم_۱۴۰۳
#حضرت_عباس علیه السلام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شور #شب_نهم_محرم
🔸بند اول:
ذکر تو رو لبای ما، اباالفضل
اسم تو افضل الاسما، اباالفضل
لقبت آیت عظما، اباالفضل
فدائیه راه خدا تویی
امیر سپاه خدا تویی
به خدا که ماه خدا تویی، (آقام اباالفضل ۲)
رحمت خدا
به عزمت، غیرت خدا
تمثال هیبت خدا
سردار، نهضت خدا
(جانم اباالفضل ۲)
جانم اباالفضل
🔸بند دوم:
صاحب جوشن غیرت، اباالفضل
علوی صورت و سیرت، اباالفضل
معنی آیه ی نصرت، اباالفضل
قمر منیر حسین تویی
حامی مسیر حسین تویی
یل بی نظیر حسین تویی، (آقام اباالفضل ۲)
حیدر حسین
یک تنه، لشکر حسین
یار و همسنگر حسین
امید آخر حسین
(جانم اباالفضل ۲)
جانم اباالفضل
🔸بند سوم:
ذکرمه لافتی اِلّا، اباالفضل
ساقی کربلا مولا، اباالفضل
علمت تا ابد بالا، اباالفضل
عموی غیور حرم تویی
شیرینی و شور حرم تویی
نورٌ عَلیٰ نور حرم تویی، (آقام اباالفضل ۲)
همدم حرم
سالار و محرم حرم
چشمه ی زمزم حرم
نقش رو پرچم حرم
(جانم اباالفضل ۲)
جانم اباالفضل
🔹بند چهارم:
جلوه ی عشق و احساسی، رقیه
وقتی رو دوش عباسی، رقیه
شبیه کوه الماسی، رقیه
میوه ی دل فاطمه تویی
تسبیح یل علقمه تویی
آرامش قلب همه تویی، (رقیه خاتون ۲)
دختر حسین
ای دُرّ و، گوهر حسین
دلدار و، دلبر حسین
سوره ی، کوثر حسین
(جانم رقیه ۲)
جانم رقیه
شعر: #طاها_تحقیقی(یاحسین)✍
ملودی: #حسن_عطایی
.👇
@navaye_asheghaan
.
#واحد مدحی
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم_محرم
▪️بنداول▪️
ای سرفراز یا رقیه
حماسه ساز یا رقیه
هر کس که شد گدای خونت
شد بی نیاز یا رقیه
پیچیده تو آسمانم آواز نامت خانوم رقیه
هر کس که بند حسینه شده غلامت خانوم رقیه
خانوم رقیه بهترین دختر عالمی
خانوم رقیه تاج روی سر عالمی
خانوم رقیه دلبر دلبر عالمی
ای با وفا خانوم رقیه
بنت الهدی خانوم رقیه
گره گشای خانوم رقیه
یا رقیه
▪️بنددوم▪️
در تو هویدا رقیه
طلعت زهرا رقیه
تو هم شبیه عمه زینب
زین ابی یا رقیه
با گریه کاخ ستم را ویرانه کردی خانوم رقیه
الحق که شبیه زینب مرد نبردی خانوم رقیه
خانوم رقیه فاتح شام بلا تویی
خانوم رقیه پرچم امام ما تویی
فاطمه قافله کرب و بلا تویی
ای بی کران خانم رقیه
کهف امان خانم رقیه
جان جهان خانوم رقیه
یا رقیه
#محسن_طالبی_پور 👇
#واحددومحضرترقیهسلاماللهعلیها
#واحدمحرمسال۱۴۰۳
#واحد
.👇
@navaye_asheghaan
.
#زمزمه یا #زمینه
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
#محرم_۱۴۰۳
بند اول:
از رو نیزه توو مسیر منو می دیدی
تا صدات کردم بابا با سر رسیدی
توو بیابون روی خار خوابم نمی بُرد
جای من چند مرتبه عمه کتک خورد
ببین بابا
شکستگی روی بازومُ
کبودیه کنار ابرومُ
آتیش روی معجر و مومُ
بند دوم:
بر سرم می زد بابا هی داد و بیداد
حرمله تا که عمو عباسم افتاد
تو نبودی و چقدر حرفای بد زد
هر جا که خوردم زمین به من لگد زد
بمیرم که
شبیه من شده سرت زخمی
بابا شده پلک ترت زخمی
شده رو نیزه حنجرت زخمی
#علی_علی_بیگی✍
👇
@navaye_asheghaan
.
#واحد
#شب_اول_محرم ۱۴۰۳
یار بی پناها فقط امام حسینه
چاره گناها فقط امام حسینه
اونکه عمری مونده ، فقط برام حسینه
بهترین رفیق عالم امام حسینه
وقتی بی قرارم ، ندارم ، من هم دمی الا حسین
بوده تکیه گاهم ، پناهم ، توو زندگی تنها حسین
بهترین چاره ساز
حضرت دل نواز
شاه کربلا حسین جان
یا حسین یا حسین ...
........
هیچ غمی توو عالم ، غم حسین نمیشه
کعبه هست سیاه پوش ، ازین عزا همیشه
آسمون پریشون ، از غربت حسینه
اعظم مصیبتات ، مصیبت حسینه
ای غریب مادر، تو بی سر ، موندی روو خاک قتلگاه
ای عزیز حیدر ، یه لشکر، کشتن تو رو از کینه آه
روی نیزه سرت
زیر پا پیکرت
وای حسین غریب مادر
یا حسین یا حسین ...
♦️♦️
#ورویه
واحد #شب_دوم_محرم
خیلی بی قرارم ، قلبم به خون نشسته
غصه جدایی ، دل من و شکسته
آروم آروم از هم ، باید دیگه جدا شیم
قسمت ما اینه ، کنار هم نباشیم
تا اعوذبالله ،تو گفتی ، فهمیدم این صحرا کجاست
شد ازین بیابون ، دلم خون ، دردم حسین جان بی دواست
دل پریشون منم
ابر بارون منم
وای ازین غم جدایی
آه و واویلتا
♦️♦️
وای ازون غروبی ، که بین ِ این بیابون
زینبت می بینه ، جسمت رو غرق ِ در خون
وای ازون غروبی ، که خیمه میشه غوغا
زنده میشه اینجا ، مصیبتای زهرا
وای ازون غروبی ، که هستی ، بی سر به زیر دست و پا
وای ازون غروبی ، که هستم ، بی تو میون شعله ها
رفته از دل قرار
وای ازین روزگار
زینبت دلش شکسته
آه و واویلتا
♦️♦️
#حضرت_رقیه
✅ واحد #شب_سوم_محرم
یا رقیه خاتون ، منم فدایی تو
تا همیشه کارم ، شده گدایی تو
یا رقیه خاتون، عمریه بی نواتم
عاقبت بخیره ، گریه توو روضه هاتم
دلخوشیم همینه ، که خانوم ، روی سرم هس پرچمت
جونم و میگیره، یه روزی ، آخر غم عمر کَمِت
ای عزیز حسین
بانوی عالمین
جون من فدات رقیه
آه و واویلتا
.........
ای سه ساله ای که ،دیدی یه عمر مصیبت
گریه می کنم از ، غم قد خمیدت
خوردی تازیونه ، به جرم بی گناهی
تا میدیدی زجر و ، چشمات میرفت سیاهی
روی ارغوانی ، قد خم ، تو فاطمه نشونه ای
من برات بمیرم ، که خوردی ، کتک به هر بهونه ای
طعنه ی شامیا
تهمت و ناسزا
خیلی قلب تو شکسته
آه و واویلتا
♦️♦️
#طفلان_حضرت_زینب
✅ واحد #شب_چهارم_محرم
ای عزیز عالم ، آروم جون زینب
نذر تو حسین جان ، دو نوجوون زینب
کاشکی مثل اکبر ، به عشق تو فداشن
کاش بلای جون ، تموم کوفیا شن
ای همه امیده ، دو عالم ، نذار که نا امید بشم
رخصتی بده ای ، حسین جان ، من نادر شهید بشم
به فدای سرت
هستی خواهرت
ای برادرم حسین جان
آه و واویلتا
........
وای اگه ببینن ، شدی تو سر بریده
وای اگه ببینن ، زینب قدش خمیده
وای اگه ببینن ، حرم شده قیامت
وای اگه ببینن ، چل روز و شب اسارت
وای اگر که امشب ، ببینن ، زینب میون شعله هاست
وای اگر که امشب ، ببینن ، رقیه زیر دست و پاست
من و دلواپسی
وای ازین بی کسی
ای برادرم حسین جان
♦️♦️
✅ واحد #شب_پنجم_محرم
وای من قیامت ، میون قتلگاهه
غرق خون و تنها، عمو توو این سپاهه
اومدم تقاص مدینه رو بگیرم
اومدم توو گودال ، برا عمو بمیرم
وای ازین مصیبت ، جسارت، پشت جسارت میکنن
با تموم قدرت ، یه لشکر ، عمو رو غارت می کنن
ماه خیر النسا
پیکرش زیر پا
وای حسین غریب مادر
آه و واویلتا
........
وقتشه تلافی ، کنم محبتاش و
کم کنم یه ذره ، کوه مصیبتاش و
وقتشه فدا شم ، منم به جای بابا
دستم و بدم من ، مثل عموی سقا
من چه جور بمونم ، ببینم ، سرِ عمو روو نیزه هاست
من چه جور بمونم ، ببینم ، حرم پر از نامحرماست
حاجتم شد روا
درد من شد دوا
ای عمو خدا نگهدار
♦️♦️
✅ واحد #شب_ششم_محرم
شد یکی تن تو ، با خاک این بیابون
رنگ ارغوانی ، ای یاس نجمه خاتون
خیلی از زمونه ، خون شد دل تو ای وای
کینه از حسن جان ، شد قاتل تو ای وای
سنگ بی هوا آه ، عزیزم ، برده رمق از پیکرت
پا نکش روو خاکا ، رسیده ، جونم به لب بالا سرت
ای یتیم حسن
صید صدپاره تن
مردم از خجالت تو
آه و واویلتا
...
با تو زنده بازم ، حماسه ی جمل شد
آخرش نصیبت ، احلی من العسل شد
موندی پای حرفت ، به تن تا جون تو داشتی
واسه ما عزیزم ، سنگ تموم گذاشتی
مرکبای کوفه ، گذاشتن ، پا روو گل یاسم چرا
باورم نمیشه ، شدی تو ، هم قد عباسم چرا
تازه داماد من
شاخه شمشاد من
مردر از خجالت تو
#محمد_حسین_رحیمیان - محرم ۱۴۰۳
#رضااااا_ابوالحسنی
@navaye_asheghaan
.
#امام_حسین
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
بُوَد پرونده ام چون برگ گل پاک
در این پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
تمام هستیام باشد دل من
که لبریز از تولاّی حسین است
در این عالم تمنّایی ندارم
تمنّایم تمنّای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
از آن با گریه دائم خو گرفتم
که اشکَم دُرّ دریای حسین است
دلی جای خدا باشد که آن دل
پر از نور تجلاّی حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت قدّ و بالای حسین است
✍️حاج غلامرضاسازگار
...........
.
تمام عشق و ایمانم حسین است
همه روح و همه جانم حسین است
خدا داند به هر بزم محبت
فروغ شمع سوزانم حسین است
ندارد تیرگی هرگز دل من
که هر شب ماه تابانم حسین است
ندارم جز وجود او طبیبی
فقط دارو و درمانم حسین است
به دریا گوهر تابان هستی
به صحرا دُرّ غلتانم حسین است
رهایی بخشِ دل از هر چه اندوه
میان موج و توفانم حسین است
به روی خاک درگاهش نوشتم
من آن عبدم که سلطانم حسین است
به قبرم چون که بگذارند یاران
طلوعِ صبح رخشانم حسین است
به دشت بی کسی های دو عالم
نه تنها سر که سامانم حسین است
تمام حاصل عمرم همین بود
مرا جان است و جانانم حسین است
پریشانی ندارم جز غم او
غم قلب پریشانم حسین است
بریزم اشک چون «یاسر» که دانم
زلال چشم گریانم حسین است
**
✍محمود تاری «یاسر»
............
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل_پیوسته
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
گلاب گریهام در ساغر چشم
گرفته رنگ و بوی کربلایت
جدایی بین ما افتاد و هرگز
نیفتادم چو اشک از چشمهایت
در ایام جدایی در همه حال
به دادم میرسد دستِ دعایت
بلاگردان عالم! رو مگردان
از این عاشقترین درد آشنایت
به دامن ریختم یک بوستان گل
ز اشک دیده دارم رونمایت
بیا بنشین و بنشان آتش دل
دلم چون غنچه تنگ است از برایت
«عزیزم کاسۀ چشمم سرایت
میون هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم به پایت»
::
من ای گل! نکهت از بوی تو دارم
شمیم از گلشن روی تو دارم...
حضور قلب بر سجادۀ عشق
ز محراب دو ابروی تو دارم
من از بین تمام دیدنیها
هوای دیدن روی تو دارم
به خوابم آمدی ای بخت بیدار
که دیدم سر به زانوی تو دارم
گل آتش کجا بودی که حیرت
من از خاکستر موی تو دارم
بیابان گردم و چون مرغ یاحق
تمام شب هیاهوی تو دارم
«به سر، شوق سَرِ کوی تو دارم
به دل مهر مَهِ روی تو دارم
مه من، کعبۀ من قبلۀ من
تویی هر سو، نظر سوی تو دارم»
::
تو که از هر دو عالم دل ربودی
کجا بودی که پیش ما نبودی
تو در جمع شهیدان خدایی
یگانه شاهد بزم شهودی
به سودای وصالت زنده ماندیم
به اُمّیدِ سلامی و درودی
ببوسم روی ماهت را که امشب
ز پشت ابر غیبت رخ نمودی
تو با یک جلوه و با یک تبسّم
دَر جنّت به روی ما گشودی
مپرس از نوگل پژمردۀ خود
چرا نیلوفری رنگ و کبودی
به شکر دیدن صبح جمالت
بخوانم در دل شبها سرودی
«اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی
از این دو، گر یکی بودی چه بودی»...
::
به جز روی تو رؤیایی ندارم
به جز نام تو نجوایی ندارم
به جز گلگشت بستان خیالت
سر سیر و تماشایی ندارم
بسوز ای شمع و ما را هم بسوزان
که من از شعله پروایی ندارم
بیابان گردم و اندوهم این است
که پای راه پیمایی ندارم
مرا اعجاز عشقت روح بخشید
به غیر از تو مسیحایی ندارم
یک امشب تا سحر مهمان ما باش
که من امّید فردایی ندارم
«به سر غیر از تو سودایی ندارم
به دل جز تو تمنّایی ندارم
خدا داند که در بازار عشقت
به جز جان هیچ کالایی ندارم»...
📝 #محمدجواد_غفورزاده✍
.
@navaye_asheghaan
.
#شب_سوم_محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
هیچ کی نکرد به حال من رحمی
خنده نداره این تن زخمی
زخمای روگونه م واسه کشیده های یک سپاهه
کل فضای صورتم شبیه چادرم سیاهه
این قد خمیدگی م برا اون شب جاموندن تو راهه
ای وای حسین ای وای حسین ای وای حسین جان
2
گفتم چرا تو اومدی برگرد
ضعیف گیر آوردی نزن نامرد
از بس کریهه چهره ات بند اومده از ترس زبونم
عقب برو نامحرمی خودم میام بده امونم
موهای سوختمو نکش چی می خوای آخه تو ز جونم
3
چی اومده سر چشات بابا؟
کجا با چی سوخته لبات بابا؟
خیلی پریشونه رگات چه بد بریده حنجر تو
از کوفه تا شام چند دفعه رفته روی نیزه سر تو؟
خیلی جسارت شد تو شام به همسر و به خواهر تو
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
#حسن_کردی✍
#زمزمه
.
@navaye_asheghaan
۲۰
(حضرت رقیه س)
#شب_سوم_محرم
#زمزمه #زنجیر_زنی
غنچه ی باغ عشق،گل آل اللهی
تو رقیه ای و،جان ثار اللهی
گلی از گلزار ولایی تو
دخت شاه کرب و بلایی تو
یا رقیه جان۴
در سپهر ولا،مه انجمنی
در گلستان دین،گل یاسمنی
یا رقیه جان محور عشقی
تو صفابخش شهر دمشقی
یا رقیه جان۴
قبر تو در دمشق،جنت شیعه است
هر که دارد به دل،مهر تو بیمه است
حرم زیبایت صفا دارد
عطر و بوی کرب و بلا دارد
یا رقیه جان۴
تا که رأس پدر،در خرابه رسید
همه اهل حرم،ناله ات را شنید
همه دیدند شوق وصال تو
حلم و صبر و شور و کمال تو
یا رقیه جان۴
گفته ای ای پدر،بی خبر آمدی
بر یتیمان خود،ای پدر سر زدی
بوده ام بابا بی قرار تو
در خرابه چشم انتظار تو
یا رقیه جان۴
در غمت ای پدر،خون شده جگرم
شادمانم بابا،آمدی در برم
گو کجا مانده پیکرت بابا
خون شده قلب دخترت بابا
یا رقیه جان۴
در خرابه ی شام،شور و غوغا به پاست
هر کجا بنگری،بزم عزا به پاست
تو نبودی من خون دل خوردم
در کنارت چون لاله پژمردم
یا رقیه جان۴
پدر هر شب مرا،بی بهانه زدند
بر همه کودکان،تازیانه زدند
ای پدرجان از ضربه ی سیلی
صورتم گردیده پدر نیلی
یا رقیه جان۴
ای گل فاطمه،بر تو بابا درود
از ستم های دون،بدنم شد کبود
هر کجا نام تو پدر بردم
از عدوی نامرد کتک خوردم
یا رقیه جان۴
از روی ناقه ها،من فتادم زمین
می زد از کین مرا،زجر پست لعین
همه ی مردم غربتم دیدند
بر من و اشک دیده خندیدند
یا رقیه جان۴
از چه بابای من،شدی ببریده سر
خسته ی خسته ام،مرا همره ببر
زین همه رنج و غم شدم خسته
می کنم ناله دل بشکسته
یا رقیه جان۴
در کنار پدر،جان به جانان سپرد
در کنار طبق،تشنه جان داد و مرد
رقیه راحت شده از غم ها
می رود نزد مادرش زهرا
یا رقیه جان۴
#رضا_یعقوبیان
#سبک_همه_جا_بروم
#حضرت_رقیه
.
#امام_حسین
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
بُوَد پرونده ام چون برگ گل پاک
در این پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
تمام هستیام باشد دل من
که لبریز از تولاّی حسین است
در این عالم تمنّایی ندارم
تمنّایم تمنّای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
از آن با گریه دائم خو گرفتم
که اشکَم دُرّ دریای حسین است
دلی جای خدا باشد که آن دل
پر از نور تجلاّی حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت قدّ و بالای حسین است
✍️حاج غلامرضاسازگار
...........
.
تمام عشق و ایمانم حسین است
همه روح و همه جانم حسین است
خدا داند به هر بزم محبت
فروغ شمع سوزانم حسین است
ندارد تیرگی هرگز دل من
که هر شب ماه تابانم حسین است
ندارم جز وجود او طبیبی
فقط دارو و درمانم حسین است
به دریا گوهر تابان هستی
به صحرا دُرّ غلتانم حسین است
رهایی بخشِ دل از هر چه اندوه
میان موج و توفانم حسین است
به روی خاک درگاهش نوشتم
من آن عبدم که سلطانم حسین است
به قبرم چون که بگذارند یاران
طلوعِ صبح رخشانم حسین است
به دشت بی کسی های دو عالم
نه تنها سر که سامانم حسین است
تمام حاصل عمرم همین بود
مرا جان است و جانانم حسین است
پریشانی ندارم جز غم او
غم قلب پریشانم حسین است
بریزم اشک چون «یاسر» که دانم
زلال چشم گریانم حسین است
**
✍محمود تاری «یاسر»
............
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل_پیوسته
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
گلاب گریهام در ساغر چشم
گرفته رنگ و بوی کربلایت
جدایی بین ما افتاد و هرگز
نیفتادم چو اشک از چشمهایت
در ایام جدایی در همه حال
به دادم میرسد دستِ دعایت
بلاگردان عالم! رو مگردان
از این عاشقترین درد آشنایت
به دامن ریختم یک بوستان گل
ز اشک دیده دارم رونمایت
بیا بنشین و بنشان آتش دل
دلم چون غنچه تنگ است از برایت
«عزیزم کاسۀ چشمم سرایت
میون هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم به پایت»
::
من ای گل! نکهت از بوی تو دارم
شمیم از گلشن روی تو دارم...
حضور قلب بر سجادۀ عشق
ز محراب دو ابروی تو دارم
من از بین تمام دیدنیها
هوای دیدن روی تو دارم
به خوابم آمدی ای بخت بیدار
که دیدم سر به زانوی تو دارم
گل آتش کجا بودی که حیرت
من از خاکستر موی تو دارم
بیابان گردم و چون مرغ یاحق
تمام شب هیاهوی تو دارم
«به سر، شوق سَرِ کوی تو دارم
به دل مهر مَهِ روی تو دارم
مه من، کعبۀ من قبلۀ من
تویی هر سو، نظر سوی تو دارم»
::
تو که از هر دو عالم دل ربودی
کجا بودی که پیش ما نبودی
تو در جمع شهیدان خدایی
یگانه شاهد بزم شهودی
به سودای وصالت زنده ماندیم
به اُمّیدِ سلامی و درودی
ببوسم روی ماهت را که امشب
ز پشت ابر غیبت رخ نمودی
تو با یک جلوه و با یک تبسّم
دَر جنّت به روی ما گشودی
مپرس از نوگل پژمردۀ خود
چرا نیلوفری رنگ و کبودی
به شکر دیدن صبح جمالت
بخوانم در دل شبها سرودی
«اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی
از این دو، گر یکی بودی چه بودی»...
::
به جز روی تو رؤیایی ندارم
به جز نام تو نجوایی ندارم
به جز گلگشت بستان خیالت
سر سیر و تماشایی ندارم
بسوز ای شمع و ما را هم بسوزان
که من از شعله پروایی ندارم
بیابان گردم و اندوهم این است
که پای راه پیمایی ندارم
مرا اعجاز عشقت روح بخشید
به غیر از تو مسیحایی ندارم
یک امشب تا سحر مهمان ما باش
که من امّید فردایی ندارم
«به سر غیر از تو سودایی ندارم
به دل جز تو تمنّایی ندارم
خدا داند که در بازار عشقت
به جز جان هیچ کالایی ندارم»...
📝 #محمدجواد_غفورزاده✍
.
.
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 1 #حضرت_رقیه
🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست
🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست
زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها...
گوشه خرابه...
🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست
🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست
شب سوم محرم...
معمولا رسمه...
متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله...
زهرای سه ساله...
🔸به سنگ قبر من بیگناه بنویسید
🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
چه کردن با این نازدانه...خدا...
🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
(سازگار)
نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه...
کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه...
با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه...
هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه...
اما ...
هر جا شما بچه یتیم ببینید...
حتما نوازشش می کنید...
باهاش همدردی می کنید...
من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله...
چه خوب نوازشش کردند...
چه خوب باهاش همدردی کردن...
کنار سر بابا...
هر کجا رسیدن...
بهش تازیانه زدند...
بهش سیلی زدند...
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
گوشه خرابه... نیمه های شب...
بی بی رقیه...
شروع کرد به گریه کردن...
هی بهونه بابا میگیره...
میگه عمه جان زینب...
من بابامو میخام
عمه جان...بابام کجاست...
بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست...
صدازد...
عمه جان انقده بی تابی نکن...
عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن...
هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد...
اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن
صدای ناله اهل خرابه بلند شد...
خبر به کاخ یزید معلون رسید...
خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده...
گفتن دختر ابی عبدالله...
گوشه خرابه...
هی بهونه بابا می گیره...
نانجیب صدا زد...
خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش...
یا صاحب الزمان...
امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه...
گذاشتند جلو دختر بچه...
حالا تصور کن...
یه دختر سه ساله...
سر باباش رو در مقابلش بگذارن...
چه حالی پیدا میکنه...
تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد بابای خوبم...
کجا بودی...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ!
بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ
بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده...
يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي
(نفس المهموم 456)
بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد...
هی دست رو صورت بابا میکشه...
هی نوازش میکنه...
گریه میکنه...
صدا زد... بابا...
نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا...
يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ
بابا... بعد از تو داد از غريبي
(انوار الشهادة 244)
خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا
دستهامون رو بستند...بابا
طناب به گردنمون انداختند...بابا
ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند...
بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند...
🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا
🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا
هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب...
بدن رو سپر میکرد...
مبادا تازیانه به ما اصابت کنه...
بابا اصلا باورم نميشه...
🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا
🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا
🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا
🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا
بابا...
ببین صورتم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
مثل مادرم زهرا قدم خمیده...
بابا دیگه طاقت ندارم...
دیگه تنهام نزار...
منم با خودت با خودت ببر بابا...
انقدر کنار بدن بابا ناله زد...
یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف...
عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده...
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ
شعراء 227
#روضه_حضرت_رقیه
👇
.
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 2 #حضرت_رقیه
🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم
🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم
امشب دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها...
امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم...
🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من
🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من
نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه...
حتما همتون دیدید...
دخترها علاقه خاصی به بابا دارن...
اصلا معروفه...
میگن دخترها بابایی هستند...
آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم...
خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه...
میگه بزار بابام بیاد...
شکایتت رو به بابام میکنم...
خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه...
میگه بزار بابام بیاد...
بهش نشون میدم...
بهش ميگم...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته
چقدر بهش سنگ زدند...
چقدر بهش تازیانه زدند...
چقدر سیلی زدند...
یاصاحب الزمان...
🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته
اما...
🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته
امشب اگه با ابی عبدالله کار داری....
آقا رو به نازدانه اش قسم بده...
اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری،
اگه کربلا میخواهی...
بگو حسین جان...
تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم...
امشب دیگه دست خالی ردمون نکن...
🔸طواف شمع چون پروانه می کرد
🔸به دستش موی بابا شانه می کرد
تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...
چه بلایی سرت آوردن...بابا...
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم...
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده...
اما میخام بگم...
بابای خوبم...
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن...
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم...
طاقت سیلی خوردن ندارم...
طاقت سنگ خوردن ندارم...
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
#روضه_حضرت_رقیه
👇
.
؛❁﷽❁
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
( بخش ۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام چراغ سحر رقیه
خوش اومدی تاج سر رقیه
کجا بودی چرا منو نبُردی
خسته شده همسفر رقیه
تا سر باباشو دید سوال کرد این سر کیه؟
گفتن این سر بابات حسینه، شروع کرد با سر باباش درد و دل کردن
بابا
یادت میاد اون موقع ها مدینه
میگفتی دخترم پیشم بشینه
حالا نشستم گوشه ی خرابه
الهی چشمت روز بد نبینه
بابا جونم
هر موقع از چیزی گلایه داشتم
سر روی شونه ی عمو میذاشم
مدینه روزگار خوبی داشتیم
یادش بخیر عجب عمویی داشتم
حالا میخاد گلایه کنه به بابا، چی میگه؟
با با جونم
بعدِ تو دست بچهها رو بستن
غَما یه جا توی دلم نشستن
گلایه هام زیاده یکیش اینه
ببین زدن دندونمو شکستن
بابا، بابا.....
راستی دیدی همه تنم کبوده
یکی بگه گناه من چی بوده
این همه غم دیدم ولی بعضیا
میگن رقیه کربلا نبوده
آره ، رقیه کربلا بود،همه ی مصائبو دید
حدود ۱۵۰ سال قبل، یه پیرمردی تو شهر دمشق، بنام سید ابراهیم دمشقی، حدود ۹۰ سالشه، از ساداته، سه تا دختر داره، یه شب دختر بزرگش خواب عجیبی دید گفت خواب دیدم بی بی رقیه ی سه ساله، تو عالم خواب بمن فرمود به بابات ، سید ابراهیم، بگو بیاد قبر منو تعمیر کنه ،آب افتاده کنار قبرم، بدنم در آزارو اذیته، صبح داستانو برا باباش، تعریف کرد میگن سید ابراهیم دمشقی از والی دمشق ترسید گفت اینا همه اهل تسنن هستن، به حرف من گوش نمیدن، فردا شب دختر دومی همین خوابو دید شب بعد دختر سومی، شب بعد خود سید ابراهیمم این خوابو دید بی بی رقیه با عتاب ، بهش گفت چرا قبر منو تعمیر نمیکنی، چرا معطل میکنی؟!اومد پیش والی دمشق ،داستانو تعریف کرد، والی دمشق استقبال کرد، همه ی علمای شیعه و سنی رو جمع کرد اومدن در حرم بی بی رقیه، گفتن کلیدو بدید دست به دست، همه کلید بندازن، هر کس قفل به دستش باز شد، ميتونه بره تو حرم، یکی یکی همه علما، اهل شیعه، تسنن، همه کلید انداختن، قفل باز نشد،گفتن سید ابراهیم، بیا خودت کلیدو بنداز، کلیدو انداخت قفل در باز شد،گفتن همه بیرون بایستند فقط سید ابراهیم و یکی دو تا بنا وارد بشن، اومدن، قبرو شکافتن، رسیدن به لحد، لحدو برداشتن، سید ابراهیم دمشقی میگه دیدم یه جنازه ی یه دختر نا بالغ، حتی کفن به تنش نپوشیدند با همون لباسای پاره ، هنوز آثار کبودیا رو بدنش دیده میشه، گفت یه پارچه ی تمیزی ،رو این بدن، انداختم، بدنو از قبر بالا آوردم سه روز، طول کشید تا این قبر، تعمیر شد،سید ابراهیم این سه روز، جنازه ی نازنین رقیه خاتون رو رو پاش نگه داشت ، نه خواب به چشمش اومد نه گرسنه شد، بعد سه روز بدنودوباره داخل قبر گذاشت، قربونت برم خانوم، بعد هزار و چند صد سال، هنوز کبودیای بدنت خوب نشده خانوم، آه،
بابا بابا
یه بند دیگه و عرضم تمام
بابا
مگه ازم خبر نداشتی بابا
چرا منو تنها گذاشتی بابا
حالا که اومدی منو بغل کن
یه وقت نگن دوسم نداشتی بابا
بابا....
سرِ بریده نبینم گریونی
امشبو پیش دخترت مهونی
خودم هوای دندوناتو دارم
میشه یه کم قرآن برام بخونی؟(۱)
همینطور که با سر باباش، حرف میزد یه مرتبه دیدن، صدای رقیه قطع شد زینب شاید خوشحال شد گفت بالاخره،رقیه خوابش برد، الحمدلله، اومدن هر چی تکونش دادن دیدن دیگه حرف نمیزنه، لبهاش روی لبهای باباست، از غصه جون داده.
صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله
(۱)✍#محمد_آسلیمی اراک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_سوم_محرم
#حضرت_رقیه(علیها سلام )
#استادحاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
#دستگاه_شور
👇
@navaye_asheghaan