eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
333 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
«بسم رب المهدے» ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ مردی  از جنــس نـور می آیـد از  کـران هــای  دور   می آیـد سبزپوشی پر از طراوت عشق مهـــربـان ، بی غـــرور می آید پا به پای نسیـــم  روح افـــزا عطــــر ناب ظهـــور می آیــد می دمد نرگس از نگاه چمــن اشک شـوقم به شور می آیـد در هوایی که نام او جاریست آســـمان در ســــرور می آیــد از "محمـــد" گرفته نامـش را از دل  کــوه نـــور  مـی آیــد ذوالفـقــار علیست در دستش مثــل  مــولا  غیــور  می آیــد با عصایی که در ید بیضاست از   بلنـــدایِ  طـــور  می آیــد هــر نفــس با دَمِ مسیـــحـایی غمگســـاری صــــبور می آیــد جـام کوثــر به دست خود دارد با  شـــراب  طَهـــــور   می آیـد حشـمت و شوکتش سلیـمانــی* شاه دین ، سمتِ  مور می آیــد صوت داوودی اش چه روح افزا بـــا کــــلام  زبـــور  می آیـــد غصــه پر می کشد از این عالم وقت شــادی و شـــور می آیـد می رسد فصـــل آخرِ غیبـــت فصل ســبز حضــور  می آیــد باغ نرگس ، شمیـــم نو دارد عطر ناب ظهـــور   می آیــد ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ ✏📗رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۲/۱۷
❃﷽❃ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نبـــــود موســـــم آتش بر آشــیانه زدن و یا کبــــوتر عــاشـــق ‌، میـان لانه زدن دمِ شکفتـــن گلبرگ غنــــچه بود و نبود زمان سیلـــیِ نیلـــی به یاس خـانه زدن کبــــوتری که شکسته ست بال پروازش رواست روی پــرش زخــــم تازیانه زدن؟ غلاف ، قصـهٔ تلخیـست در وِلای علــــی چه نارواست گلــش را به این بهانه زدن چه ســـاده بود بر اهــل سقـــیفه با آتش شـــــرار غـــم به دلِ صاحبِ زمـانه زدن فقــــط ز دست دو ملعونِ خوار می آمد دری به پهــــلوی ریحــانه عامدانه زدن چـــه نارواست به جـای تســــلّیِ خـاطر هــــزار تیــــر بلا را به دل ، نشـــانه زدن به خانه ای که دعایش به آستان می رفت روا نبــــود کــه آتـــش بر آســــتانه زدن چه خانه ای که در آن کار مادری این بود به اشـک ، بر نخ تسبیـــحِ نور ، دانه زدن برای مردم شهــرش قنـــوت پر می شد به استـجابت سبـــز از دعا ، جوانه زدن از این به بعد برایش چقــدر سنگین بود نفس کشیدن و مرهـم به زخم شانه زدن و سخت ترکه به دستی شکسته مادرنور به زلفِ آینــــهٔ دلشکــــسته ، شـــانه زدن تمـــام کـــرد ، رســــالات مـــادری را بـــا شکسته دست به دستاس و کارِ خانه زدن چه سخت بود برای علی که دور از چشم ســـرِ مزارِ عـــزیزی، ســـری شـــبانه زدن هنوز می رسد از پشت در ، به گوش زمان صـــدای ناله و فریاد از ایـن زمــــانه زدن شود چه خوب ، به همراه مهدیِ زهرا ســـری به تربت بانوی بی نشــــانه زدن ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۹/۸ @navaye_asheghaan
به نام خدا سبک:ستاره بریزید آمد نور عالمین... ******************* ستــاره بریزید سر زد نور فاطمه ملائکه دارن بر لب شعر و زمزمه یا فاطمه جانم یا زهرا خوش آمدی (۲) پیچیده به عالم عطر یاس مصطفی خدا به پیمبــر ، کرده کوثری عطــا گل طاها،ماه دلارا،ام ابیها خوش آمدی روح عالم ، نگین خاتم،  حضرت زهــرا خوش آمدی یا فاطمه جانم یا زهرا خوش آمدی (۲) سیدهٔ نســوان ، ای بانوی عالمیــن گل یاس حیدر، هستی مادر حسین مَهِ اَنور ، یاس معطر ، آیهٔ کوثر خوش آمدی گل ریحان ،نغمه باران ، ای سر و سَروَر خوش آمدی یا فاطمه جانم یا زهرا خوش آمدی (۲) ******************* رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۰/۱۱/۲ ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ @navaye_asheghaan
به نام خدا : شب مستانه ، نیمهٔ شعبانه.... ***************** 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 - شب میــلاده /قـلــب نبـــی شــاده - خدا به پیمبرش /چه دختری داده - نـام زیبـایــش / وردِ لبِ مــولا - چه خوشــامد میگن /از عالم بالا + ملائک صف کشیدن/ روی عرش معلا + که بریـزن ستـاره/ به قدمهــای زهـرا 🌸یا فاطمــه مـــدد(۴ بار)🌸 - گل زیبـا اومد / اُمّ ابیهـا اومد - مادر امامت و/ همسـرمولا اومد - ز قــدمهــایش / مــدینــه گلبــــاران - شــده نازل یک/ ســوره ای از قـرآن + همه جا در سروره/ پُرِ شـــادی ونوره + آیهٔ ناب کوثـــر/ غــرقِ دریــای نوره 🌸یا فاطمــه مــــدد(۴ بار)🌸 **************** رقیه سعیدی (کیمیا) @navaye_asheghaan
─‌┅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃﷽❃༅࿇༅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بی تو بارانیست چشمانم ، بیا یابن الحسن عشق ، توفانیست در جانم ، بیا یابن الحسن مبتـلای درد هجـــرانم ، طبیبی غیـرِ تو مَحرَمِ ما نیست ، درمانم ! بیا یابن الحسن چشم سرگردان من در هر کجا دنبال توست غرقِ حیرانیست ، حیرانم ، بیا یابن الحسن ماه کنعانم ! بیــا از مصرِ غربت ، رُخ بتاب شامِ ظلمانیست کنعـــانم ، بیا یابن الحسن شانه ام بی تاب شد از بار سنگین غمت رو به ویرانیست ارکانم ، بیا یابن الحسن ذکر نامت "کیمیــا" می ســازد از خاک غزل بی تو زیبا نیـست دیوانم ، بیا یابن الحسن بر غم دلتنـگیِ هـر جمعـه اشکم شاهد است بی تو بارانیــست چشمــانم بیا یابن الحسن ✍رقیه سعیدی(کیمیا
✨﷽✨ ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ در غار حـرا ، نور ، فرود آمده است در مقدم احمد به سجود آمده است هــر ذره به زیرِ قدمِ حضــرت عشق بر تهنیت و عـرض درود آمده است ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ 📝رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
✨﷽✨ :از نگاه یاران به یاران ندا می رسد.... ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ از فـروغ قرآن ، چراغــان شده کوه نور در زمین و هفت آسمان گشته برپا سرور آخرین رســـالت به دستِ محمّـــد رسید تاج سَــروری با نبــوت به احمــــد رسید یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ ای نگــار مکتب ندیده ، بخوان نام حق گشتــه اولین سوره ، نازل به نام علــق "إِقرأ بِاسمِ رَبِّک" بخوان ای رسول خدا بشکند صــدایِ رَســـایت ، سکـوت حَرا یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ جان عالمینـی ، تو نورِ خـــدای جَـلـی یاور رســالت ، خدا بر تو داده علـــی اولین مسلــمانِ دینت علـی شد، علی جلوهٔ خــدا در وجودش شـده مُنجَلی یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ رحمت الهـــی شدی بر همه ، عالمــین تا بشارت آورد به قلب تو روح الامین کوه وسنگ وصخره ثناخوانِ نامت شدند عرشیان همه محوِ حُسنِ کلامت شدند یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ انبیــا همـه صف کشیــدن به درگاه تو محـــوِ جلوهٔ حق شــدن در رُخ ماه تو سـر به سجده دارد مَلَک بر قدمهای تو فرشـی از ستاره می ریزه فلک پای تو تهنیت به عالم که عید نبوت رسید(۲) یا رسـول خاتم مدد یا محمــد مدد(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ 📝رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۱/۲۹ @navaye_asheghaan
┄┅═✼﷽✼═┅┄ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خدا حافظ ای ماه پر فیض شعبـان خدا حافظ ای خلـوت اُنس  انسـان خداحافظ ای مـاه تطـهیــر و  توبه خداحافظ ای فرصـت نـاب عرفـان خدا حافــظ ای پلــه های رسیــدن برای تقــرُّب  به در گــاه  سـبـحــان به پایان رسیــدی و ما را رسـاندی به ماه ضیـافت ، به دریای غفــران درِ مغــفرت را تـو بر مـا گـــشودی به ذکــر و منــاجات و تفسیر قرآن چه ایـام و اعیـاد فرخنــده ای که بهـار آفـرین شد به فصـل بهــاران چه زیبا شـد آغازِ قرن و مَـه و سال به نامی که عالم شد از او گلستان الهــــی به حــقِّ مَـــهِ رویِ مهــــدی جهـــان با ظهـــورش منـوّر بگردان 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📝رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ وا کرده خالق امشب ، درهای آسـمان را باریده بر ســر مــا ، الطــاف بیــکران را گسـترده سفره اش را از اولین سحـرگاه بر دُور آن نشــانـده دلهــای میهـــمان را وقت عروج انسان از فرش تا به عرش است در اوج خلــوت راز ، می بیند آســـتان را بذر دعای هر کس گل می دهد در این باغ وقتی گرفته باشد از جان خود ، خزان را در فصـل نوبهاران ، همـــراه نو شـدن ها دریاب هر ســحرگاه ، فصــل بهار جان را بســپار گوش جان را بر نغمـه های قـرآن با چشـــم دل نظر کن اعـجاز جاودان را غــافل نشو از اعجاز در سفره های افطار وقتی به ذکر "یارب" وا می کنی دهان را حیف است اگر نگویی در رأس هر دعایت "عَجِّلْ عَلَیٰ ظُهورِکْ یا صاحِبَ الزّمان" را ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅ @navaye_asheghaan
❃﷽❃ _____________________ وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان! ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم مــــادر بزرگ بی بدیــل  یازده معصــــوم در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را در همســری همراه بودن را حمـایت را درس  وفــاداری، حیا ، روح نجابت را معنا نمودی واژه های عشق و عفت را با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود در فکـــر نامردان  و فکــر آتش و در بود می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را ___________________ ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
✨﷽✨ ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ لالــه در بــاغ بکــاریــد ، حـــسن می آید حُسن یوسف به دل دشت و دمن می آید سـروها سر به فرود آمده در تعظیــمند شاهِ شمــشاد قدان ، سرو چمن می آید عنبر و عود و گلاب است سر راه حسن مایهٔ رَشــکِ گُل و مُشــک خُتـَن می آید بلبلِ نغــمه سرا شعر و غـزل می خواند سنـــبلِ تازه به تعظیـــمِ سَمـَـن می آید موج بر تهنیتش روی به ساحل زده است پیش دریا به چنین چین و شکن می آید زنده می گردد از اعــجاز قدمهای حسن از مسیــحا نفسش ، روح به تن می آید در دل ماه خدا خوان کرم وا شده است بر گدایان جــهان ، شـــاه زَمَـــن می آید طعــم شیــرینـیِ میــلادِ دمِ افــطار است که به ذکر حســـن از کام و دهــن می آید ماه ، گِرد رخ ماهش به طواف آمده است از همان دم که شنیده است حسن می آید ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۱/۶ ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ @navaye_asheghaan
❁﷽❁ :حلالم کن..... ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ حال و روز خونه مون شد مثل اون وقتا دوباره داره بابا مثل مادر باز ما رو تنــها میذره التماست می کنــم بابا نرو زینب می میره بیقراره هر یتیمی که سراغت رو می گیره نرو بابا ! به هــــم نریز پنــــاهِ زینــب رو ببیـــن تو اشـــک و آه زینب رو طاقت این غمو نداره می دونم که چقــد دلت تنـــگه برا مـــادر زمـــزمهٔ لبـات شـــده کـــوثر اشک غم از چشات می باره منِ دلخون ، منِ تنها ، ازت میخوام نرو بابا(۲) ____________________ زینبم یک زخم سر دیدی داره قلبت می گیره کربلا می بینی هجده سر به روی نیزه میره جای شکرش باقیه اینجا نشستی دور بستر دختری هم جون میده توی خرابه پیش یک سر میگه بابا ! هر جـــا که اســـم تو رو آوردم از آدمـــای بد کتـــک خوردم گناه دخترت چی بوده دیگه بابا ! منو ببر که خستـَـم از دنیا شدم شبیـــه مادرت زهرا تنم پر از زخم و کبوده منم خسته ، منم تنها ، منو با خود ، ببر بابا(۲) ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۱/۱۴ @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ شـد مــاه نـو پـدیـدار ، عید عبادت آمد پایانِ سـفــره های  مــاه ضیــافـت آمد گفتیم عاشقـــانه  لبیــک ، دعوتــش را اینک زمان اَجــر و پاداش  طاعت آمد عید است و چشم ما برعیدانهٔ خداوند بر عـابدانِ عــاشــق وقت کـرامـت آمد حق داده مژده برما غفران ورحمتش را از عــرش کبــریایــی  باران رحمــت آمد با ربنــای افطـار "اِغفــِر لَنــا" ســرودیـم تا وقت لیـلـةُالفـطــر عطــر اجابت آمــد بستیم تا دهان را طعم عسـل چشیدیم شیـرینی عبــادت بهتـــر ز شـــربت آمد شبهـای قدر و توبه  در  وقـت استغـاثه "لا تقنطـوا" ز رحمـان  بر ما بشارت آمد دلهای ما زمانی خوش میشودکه گویند آمـد عــزیــز زهـرا ، پـایـان غیبــت آمد شکر خدا که مــا را توفیــق بنـدگی داد این عید ، "کیمیا" را  عیـد سعـادت آمد شـد قافیـه "زیارت" در بیـت آخرینـم پـــر زد دلـم به مشهـد ، نام زیارت آمـد الٰلّهُمَ؏َجِّلِ‌لوَلیِّڪَ‌اَلْفَـ‍𖣐᭄ـرَجْ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ شـد مــاه نـو پـدیـدار ، عید عبادت آمد پایانِ سـفــره های  مــاه ضیــافـت آمد گفتیم عاشقـــانه  لبیــک ، دعوتــش را اینک زمان اَجــر و پاداش  طاعت آمد عید است و چشم ما برعیدانهٔ خداوند بر عـابدانِ عــاشــق وقت کـرامـت آمد حق داده مژده برما غفران ورحمتش را از عــرش کبــریایــی  باران رحمــت آمد با ربنــای افطـار "اِغفــِر لَنــا" ســرودیـم تا وقت لیـلـةُالفـطــر عطــر اجابت آمــد بستیم تا دهان را طعم عسـل چشیدیم شیـرینی عبــادت بهتـــر ز شـــربت آمد شبهـای قدر و توبه  در  وقـت استغـاثه "لا تقنطـوا" ز رحمـان  بر ما بشارت آمد دلهای ما زمانی خوش میشودکه گویند آمـد عــزیــز زهـرا ، پـایـان غیبــت آمد شکر خدا که مــا را توفیــق بنـدگی داد این عید ، "کیمیا" را  عیـد سعـادت آمد شـد قافیـه "زیارت" در بیـت آخرینـم پـر زد دلـم به مشهـد ، نام زیارت آمـد ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ سوختم در عشـق تو تا پر گرفتم یاحسین زندگی را با شمــا از ســر گرفتم یا حسین در کنار قبـــر شــش گوشــه بریدم از همه تا ضـــریح پاک تو در بر گرفتــم یا حسین شکر می گویم که از اول حسینی بوده ام پای روضـــه شیـر از مادر گرفتم یا حسین مستی از جام ولای تو خودِ هشیاری است حسِ بیداری از این ساغر گرفتم یا حسین بـس که بــودم بیقــرارِ دیــدنِ کـرب و بلا حاجت ازاین حالت مضطرگرفتم یاحسین آنقَــدَر با کاسـهٔ خالـی نشســتم پشــت در تا جــواز کــربــلا آخــر گــرفتـم یا حسین از نجف تا کربلا سر تا به پایم  دل شــد و هر قدم نذر ظهور از ســر گرفتم یا حسین بغض هایم اشک تر شد با ســلام آقای من آتـش از این چشمــهای تر گرفتم یا حسین سوختم از تشنگی ،ظهر عطش آمد به یاد ذکرِ "اَدرِکْنـی علی اصغر" گرفتم یا حسین عیـن رویـا بود مابیـــنِ دو گنبــد پــر زدن چون کبوترهات بال و پر  گرفتم یا حسین سـائل کویت شود  از هر دو عالَم بی نیـاز هرچه را دارم از این باور گرفتم یا حسین "کیمیا" سازی کسی را که شـود خاک درت آبـروی خـویش از این در گرفتم یا حسین ✍رقیه سعیدی (ڪیمیا) @navaye_asheghaan
❁﷽❁ ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ خواب دیدم که بقیـع حال و هوایی دارد یوسف فاطمه هم صحــن و سـرایی دارد نام زیبـــای حســـن حک شده بر گنبد آن چــه رواقی ، عجــب ایوانِ طـلایی دارد مــوج زوّار به دور حرمــــش می گردند چه طوافی چه شکوهی چه صفایی دارد روبرو ، گنبد خضرای پیمبـــر پیداست مثل بین الحرمین است ، نمــــایی دارد سفــره ای باز شده در دل بین الحرمین شاه بر خــوان کرم ، دست گدایی دارد روضــه خوان ، مرثیهٔ آل عبا می خواند غزلــش رنگ غــم و ســوز و نوایی دارد صحبت از مرد کریمی که غریب وطن است او که بر سـائل خود جود و سخایی دارد می رسد وقت گریزش به دل کوچهٔ تنگ روضهٔ کوچه ، خودش کرب و بلایی دارد نام زهـــرا شده ورد لب هر پیــر و جوان هر کسی در دل خود ، سوز و نوایی دارد شـاعری زمزمه دارد خبــری در راه است خبــــر از آمــــدن ســبز_قبــــایی دارد کاش تعبـیر شود معنی خوابم به ظهور که حضــور گل نرگـس چه صفایی دارد ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۲/۶/۱
┄┅✵﷽✵┅┄ ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ به وصف تو چه بگویم که سیدالشهـدایی امیر لشکـر  احمـــد ، یَل رسـول خـــدایی چه هیبتی ! که کنی روز شادِ خصــم زبون را به شــامِ تار مبدل ، اگر که جلوه نمایی تو افتـخـار نبــی در کنــــار فاتــح خیبــر تو از قبیـلهٔ نـور و تبـارِ عشــق و صفـایی ز وحشتی که نشاندی به قلب تیرهٔ وحشی نبوده چـارهٔ او جز به حیله  از تو رهــایی حریف چون تو یلی چون نشد عدو به مقابل فکند ، نیــزهٔ کین از کمین به عقـده گشایی به کارزار اُحُــد چون خمیـد قامت سَـروَت شکست پشت سپاه از چنین گزند و جفــایی و آفتاب رُخَـت را  در آن غروب نفــس گیر ‌نهـان نمــود پیمبـر به زیــر چتـــر  عبـایـی که خواهــر تو نبینـد ستــاره هـای تنـت را که بیـش از این نگُدازد دلش ز داغ جدایی ندید سر به سرِ نی ، اگر چه داغ توکم نیست ندید آتش خیمه ، به دشـت کرب و بلایی کنـار خــواهـرت اما ز داغـت  آل پیمـبـــر میان خیمــهٔ مـاتم  گــرفت  بــزم  عـزایی به احتـرام حریمت ، به عـرش و فرش نشستند فلک به اشک فشانی ، مَلَک به نوحه سرایی چو "کیمیا" همه چشـمِ شفـاعتی ز تو دارند تویی که شافع محشر ، پناه روز جزایی ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ :آه گوشواره شکست/بی حیا سیلی زد با هر دوتا دست..... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ باز دلتنگم خدا شــب جمعـــه هستــــم یـاد کربلا شد دلم راهی تا اون صحن و سرا آه دلتنگم خدا آه ... جانم یا حسین من فقط میگم حرفامو با حسین می بــره مـــا رو تـا کربلا حسین آه جانم یا حسین وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین وای ... از دلتنگیام چقَـــدَر بگـــم از راه دور سلام کاری کن خیــــلی زود کربلا بیام وای ... از دلتنگیام ای ... شاه بی قرین بیقـــراری هــای قلبـــم رو ببیــن چِش به راهــم از راه بیاد اربعین ای ... شاه بی قرین وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین ای .... درمونم حسین شب جمعـــه روضــه می خونم تا ابد پای تو می مـــونم حسین ای .... سامونم حسین وای ... در تاب و تبم ذکر اللهُـــمَّ ارزُقنـــا رو لبــم حَرَمَت رویای هـر روز و شبم وای ... در تاب و تبم وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۳/۲/۶ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ تقدیم به همه اساتید ومعلمان سرزمینم ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ محبـــت با تــو معنــا شد معلم! نجــابت با تــو زیبـــا شد معلم! صفــــا و پاکــیِ  آییــنه هــایی دلــم بـا تـو  مصـفـا شــد معلم! از آن روزی که باران آفــریدند نگـاهــت ابــر غـمـهـا شد معلم! زلال چشـم پاکــت آسمـانیست ز اشکت شـــور بـرپا شد معلم! تمـام عشـق و ایثـار و محبـت فقـط در قلـب تو جا شد معلم! نوازشـهـای گــرم و بـی توقـــع ز  دستـان تـو  پیـدا شـد معلم! برایــم عشـق را سر مشق دادی همیـن بر مـــن الفـبـا شد معلم! برایــم شعـر ایمـان را سـرودی و شعـرم با تـو امضا شد معلم! به مهـرت واژه را گلــواژه کردی قلـم بـا تـو شـکـوفا شد معلــم! تو آن شمعـی که پایانی نــداری به دورت عشـق،شیدا شد معلم! قسـم  بر وسعــت آبــی ترین ها کــه دریـا با تـو دریا شـد معلم! امـیـن و  وارث  پیــغــمبــرانــی رسـالـت در تــو پیـدا شد معلم! ز اعجــاز کـلامت جـان گرفتیـم حضورت چون مسیحاشدمعلم! تو جمع عشـق وایمـان یاد دادی وغمهـــا با تــو مِـنهـــا شد معلم! خودت را بیـن ما تقسیــم کردی دلـت کــاشــانـهٔ  مـــا شـد معلم! کلامت بس که جان رامی نوازد دل پیـر از تـــو بــرنــا شد معلم! چـراغ پر فروغ  عـــلم و دینــی کــه نــورت محفل آرا شد معلم! فروزان باشی ای خورشیدروشن که چشمـم از تو بیــنا شد معلم! دعـایت می کنم پایـنده باشــی همیشه عاشـق و سـرزنده باشی ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار بار هم در وسـط کـوچه  علی را بردند غـم دیگر  به سرِ شیعــه نمــودند آوار آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب دلِ آیینه ترین  صادق از اغیار شکست آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟ وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟ نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟ آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی تا که بر پهلو و یا روی  جَبین می افتاد باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند دلش از گریه اهل حرمش خون می شد زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین غـم اهـل حـرم  خویش فراموش نمود چون که افتاد به یادغم طفلان حسین ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ :علی ای ساقی کوثر علی مولا علی مولا... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) اَلا یا اَیُّهَا الصّادق ، ز داغت دیده، تر داریم شبیه ابرِ دلگیریم و از این غصه می باریم(۲) آه از نـامــردیِ نامـــردان آه از این غربت و تنهایی آتش بر خــانه ات افتاده مانند حضــرت زهـــرایی/ آه از تکرار طناب و دست آه از آن کوچه کشاندن ها آه از آن نیمه شب و آتش فریاد از فتنـــهٔ دشمن ها/ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مدینه خون ببار امشب برای غربت صادق که نامردان شکستند آستانِ حرمت صادق(۲) وقتی مشغول نمازش بود آزُردندش ســـرِ سـجـــاده دید از آن آتــش نامــردی وحشت بیــن حرم افتاده/ با دست بسته کشیدندش در بین کوچـــه و بازارش با بی حرمتــی آوردندش بی عمامه و بی دستارش/ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار بار هم در وسـط کـوچه  علی را بردند غـم دیگر  به سرِ شیعــه نمــودند آوار آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب دلِ آیینه ترین  صادق از اغیار شکست آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟ وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟ نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟ آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی تا که بر پهلو و یا روی  جَبین می افتاد باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند دلش از گریه اهل حرمش خون می شد زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین غـم اهـل حـرم  خویش فراموش نمود چون که افتاد به یادغم طفلان حسین ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار بار هم در وسـط کـوچه  علی را بردند غـم دیگر  به سرِ شیعــه نمــودند آوار آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب دلِ آیینه ترین  صادق از اغیار شکست آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟ وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟ نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟ آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی تا که بر پهلو و یا روی  جَبین می افتاد باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند دلش از گریه اهل حرمش خون می شد زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین غـم اهـل حـرم  خویش فراموش نمود چون که افتاد به یادغم طفلان حسین ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ :علی ای ساقی کوثر علی مولا علی مولا... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) اَلا یا اَیُّهَا الصّادق ، ز داغت دیده، تر داریم شبیه ابرِ دلگیریم و از این غصه می باریم(۲) آه از نـامــردیِ نامـــردان آه از این غربت و تنهایی آتش بر خــانه ات افتاده مانند حضــرت زهـــرایی/ آه از تکرار طناب و دست آه از آن کوچه کشاندن ها آه از آن نیمه شب و آتش فریاد از فتنـــهٔ دشمن ها/ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مدینه خون ببار امشب برای غربت صادق که نامردان شکستند آستانِ حرمت صادق(۲) وقتی مشغول نمازش بود آزُردندش ســـرِ سـجـــاده دید از آن آتــش نامــردی وحشت بیــن حرم افتاده/ با دست بسته کشیدندش در بین کوچـــه و بازارش با بی حرمتــی آوردندش بی عمامه و بی دستارش/ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
«بسم رب الشهداء و الصدیقین» ─━═•••❃❀❃•••═━─ هر بار می سوزد وطن از داغ برگ و بارها هــر بار می گیــرد دلم از رفتــــن دلدارها انگار خالی می شود میدان پیکار و عمل هر بار می گیرد ز ما دست اجل ، عـمارها چیــدند این بار از صف اول تمام باغ را عطــر شــقایق می رسد از دامن گلزارها این سالها از هر طرف داغ مکرر دیده ایم تا کی بسوزیم ای خدا از این همه تکرارها غم پشت غم آوار شد از داغهای سینه سوز کی می شود قد راست کرد از زیر این آوارها؟ آتش به دلها می زند هم یادشان هم دیدنِ آن عکـــسهای مانده روی سیـــنهٔ دیوارها نوشید از "قالوا بلیٰ" هر کس که چشمش باز بود معــــراج می گردد یقیناً قســمت بیدارها از عشق ، پر شد ساغر و پیمانه های عمرشان مستانه نوشیدند از جام ولا ، هشیار ها همراه ابراهیم، ما هم بین آتش سوختیم همراه آن انگـــشتر و عمــامه و دسـتارها شب تا سحر تا آسمانش پل زدیم اما نشد میل عروج از سوی او از ما ولی اصرارها آه ای شهید خدمت و ای خادم سلطان عشق دیدی که مولا می خرد اخلاص خدمتکارها از بین مردم بودی و در بین مردم زیستی این است رسم خدمت و آیین مردم دارها بعد از تو بیرون آمدند از کنج خلوتهایشان دندان خود را تیز کردند از قضا کفتارها مانند ابراهیم امانت دار می خواهد وطن باید بیفتـــد این وطن دست امانت دارها باید شهیدی مثل تو سرمشق یکرنگی شود وا می شود با یکدلی قطعاً گره از کارها آشفته حالم واژه هایم خون دلها خورده اند باید بگویم بعد از این در سوگ یاران ، بارها ─━═•••❃❀❃•••═━─ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)