eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
387 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─ هر جمعه پریشانم من بی سرو سامانم با یاد تو گریانم،هر ندبه که می خوانم ای مــاه دلارایم ، عشــق تــو تمنــــایم آوارهٔ صـــحرایم ، در نـالـه و افغــــانم ای دلبر و دلدارم ، غیر از تو که را دارم از هجــــر تو بیمارم ، ای دردم و درمانم یعقوبم و از هجرت ، دل در طلب مصرت از ســر نرود فکــرت ، ای یوسف کنعانم از فاصله دلگـــیرم ، کرده غــم تو پیـــرم از عشق تو می میرم من بی تو نمی مانم شد ذکر لبم مهدی ، هر روز و شبم مهدی در تاب و تبم مهدی ، سرگشته و حیرانم ای کاش شـــوم یارت ، ســرباز وفادارت در عرصـــهٔ پیــکارت ، تقــدیم کنم جانم شور تو به سر دارم ، سوی تو نظر دارم امّیــد ســـحر دارم ، از منــجی دورانم ســوز غـــم آدینه ، آتـش زده بر سینه خــون گریه کن آییــنه! از دوریِ جانانم با آنکه در این شبها،چشمم شده چون دریا ماننــد کـــویر امــا ، در قحــطی بارانم با غربت و داغ تو ، با ســـوز فــراق تو بی نور چــراغ تو ، در ظلمــت زنــدانم خوش باش دل شیدا ، پایان شب یلـدا از دور شود پیــدا ، خورشیـــد فروزانم ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─ جمعه ها بی تو چه دلگیر شده حضرت عشق دیگر این منتظرت پیر شده حضرت عشق عمـــرمان رفت ولی از تو نیامد خبری چقـــدَر آمدنت دیر شده حضرت عشق بی تو عمرم همه در حسرت و افسوس گذشت دلم از زندگی ام سیر شده حضرت عشق ما به این غیبت طولانی ات عادت کردیم که همین باعث تأخیر شده حضرت عشق بر لبـــم هســت دعای فرج ، اما نفســـم خالی از قدرت تأثیر شده حضرت عشق در هوای تو به هر جمعــه ز چشـمان ترم اشک بر گونه سرازیر شده حضرت عشق عطــر پیـراهنت ای یوسف کنـــعانی ما خارج از مصر ،جهانگیر شده حضرت عشق خواب دیدم که جهانم پرِ نرگس شده است گل نرگس به تو تعبیر شده حضرت عشق کاش این جمعــه بیایی که نگوییــــم دگر جمعه ها بی تو چه دلگیر شده حضرت عشق ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ :آه گوشواره شکست/بی حیا سیلی زد با هر دوتا دست..... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ وای / از اون کوچه ها مادرم سیلی خورد خیلی بی هوا روی خــاک افتـــاده ناموس خدا وای / از اون کوچه ها وای.. مظلوم مادرم /وای.. مظلوم مادرم/ وای.. مظلوم مادرم وای / از ضرب و کتک پاره کرد اون نامـرد اسنــاد فدک مـونده بودم تنهــا بی یار و کمک وای/ از ضرب و کتک وای.. مظلوم مادرم /وای.. مظلوم مادرم/ وای.. مظلوم مادرم آه / جانم یا حسن می بینی این نامردا خیلی بَدن نگو پیــش بابا ، مــادر رو زدن آه / جانم یا حسن وای.. مظلوم مادرم /وای.. مظلوم مادرم/ وای.. مظلوم مادرم آه / دستم رو بگیر که شدم با این سیلـــی از دنیا ســیر می دونم زود میشی با این غصه پیر آه / دستم رو بگیر وای.. مظلوم مادرم /وای.. مظلوم مادرم/ وای.. مظلوم مادرم وای / از آتیش در جلوی این آتیـــش مــادر شد سپــر من هــزار بار میــگم لعنت بر عُمَــر وای / از آتیش در وای.. مظلوم مادرم /وای.. مظلوم مادرم/ وای.. مظلوم مادرم وای / مادر خسته شد در به روش افتاد پهلوش بشکسته شد جلو چشمــاش دست حیـدر بسته شد وای / مادر خسته شد وای.. مظلوم مادرم /وای.. مظلوم مادرم/ وای.. مظلوم مادرم وای / از نامــردمــا ناله می زد می برید حیــدر رو کجـا حــسابتون باشــه محـــشر با خــدا وای / از نامــردمــا وای.. مظلوم مادرم /وای.. مظلوم مادرم/ وای.. مظلوم مادرم ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
738.1K
(بسم رب الفاطمه) 🎤 🎼 دستگاه همایون گوشه شوشتری 🎶سبک:می گذرد کاروان..ـ ─‌‌‌‌‌‌‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎𖠇࿇𖠇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گؤزلرون آچ فاطمه ! اِیله حلال ، حیدری ســن منـی ترک اِیلمه ، ای گل نیــــلوفری @navaye_asheghaan
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها استاد قلی زاده 1401_9_24.m4a
10.49M
«بسم ربّ الفاطمــه» "کَلِّمینــی" فــاطمـــه ! دارد تــوانـم می رود آمــــده جان بر لبــم ، روح و روانم می رود 🎼🎙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @navaye_asheghaan
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃﷽❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ :می گذرد کاروان..... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بندهای فارسی:⬇️⬇️⬇️ ای مَه پنــهان من یوسف کنعان من در شب تارم بتاب مهــر فروزان من بنگـــر حـال زارم العجل اشک غم می بارم العجل کی می رسـد انتـــظار ما به پایان گردد سحر با ظهورت شام هجران ❁❁❁❁❁❁❁❁ منــجی عــالم بیا منتـــــقم کـــربلا با علــم حیـــدری خیمهٔ حق کن بپا عطر ظهور داره حس میشه این دنیـا پـر از نرگس میشه ای آخرین منجیِ انسان یا مهدی ای احیــاگر دین و قرآن یامهدی ❁❁❁❁❁❁❁❁ ای پســـر فاطـــمه در دل این همـــهمه نام تــو را می کنـند پیر و جوان ، زمزمه از بیــــداد ظــالــم الامـــان برگرد ای مولای اِنس و جان جــانها بر لب آمد از هجــرانت مولا هر جمعه چشم انتظارت هستند آقا یا مهدی جان (۴) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بندهای ترکی:⬇️⬇️⬇️ دشت لر آواره ســـی دردلرین چــاره ســی گَل کی ساغالسین آقا قلبـــلرین یــاره ســی گلسون دردیمیز درمان اولار آیریلیــــق دُوری پایان اولار عاشقلرون سسلیر سنی هر جمعه لر گؤزلر یولدا گؤزلیرسنی هر جمعه لر ❁❁❁❁❁❁❁❁ یوللارا من هر سحر غملی باخیب آغلارام شعله چکن قلبیمی غم اودونا داغلارام ئولمزدیم گؤرسیدیم گؤل یؤزون بو درده بیـــر چـــاره قیـل اؤزون هجران داغی عاشق سینه سین یاندیردی غفـلتیـــمیز ، گَـلمـگیــــوی یـوبـــاندیردی ❁❁❁❁❁❁❁❁ آل عبـــــا دلبـــــری ای باشیمیز سروری آل اَله شمــشیریوی شاد ائله سن مادری گؤزلیر یولووی زهـرا آنان تِئــز گَـــله انتــقامین آلان سس گلیر کربلا ده یاره حنجر دن زهرا نین انتقامین آل ظــالم لردن یا مهدی جان (۴) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
[بِسْمِ رَبِّ الْفٰاطِمَه] ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ماهم چـــرا یک هاله بر رخســـار دارد دریای چشـــمش گریهٔ خونبـــــار دارد داغی به قلبـــم می زند با قامتــی خم وقتی که دست خـــویش بر دیوار دارد من اولیـــن مظلـــــوم عــالم هستم اما این روزهـــا او غـــــربــت بسیـــار دارد گـــم می شود راه نفس در زخـــم سینه وقتی نگاهــــی سمــت آن مســمار دارد وقتی دعایش این شـده : "عَجِّل وَفاتی" یعنــــی بــرای رفتنــــش اصــــرار دارد از بــس شـــــده دلتنگ دیـــدار پیمـبــر در حـــوض کــوثر ، وعـــدهٔ دیـدار دارد درکوچه هاحیدرسلامش بی جواب است جــز فاطمـــه او محــرم اســــرار دارد؟ با ســردیِ همــسایه هایش باز هـر شب در زیــرِ لب "اَلجـــار ثـُـمَّ الـــدّار "دارد دارد به زیر لب ، ســـفارشــــها به زینب حــــرفی از عاشــــورا و یک پیکار دارد دیگر خیالش راحت از باب حسین است وقتی حسینش خواهــری غمخوار دارد آتش زدن ، شش ماهه کشتن از مدینه تا کــربلا این روضــه ها تکـــرار دارد صاحب عزای روضه ها فرزند زهراست او کــه نشــــان از حیــــدر کـــرّار دارد بر انتقــــامی ســـخت می آید بــزودی با دشمنــــان مـــادر خــــود ، کــار دارد ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۹/۱۶ @navaye_asheghaan
(بسم رب الفاطمه) استقبال از حضرت استادمحمدعلی مجاهدی👇 (به دعا دست خود که برمی‌داشت بـذر آمیـن ، در آسمــان می‌کاشت) 𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇 بر زبان هر زمان که یاسین داشت آسمان را به سجـده وا می داشت خــانه را عطــــر یاس پر می کرد مــادر آن را بهشـــت می پنداشت ســــورهٔ قــدر و نـــور می بــارید تا قدم سمت عرش بر می داشت اســـتجابت میـــان دسـتـش بود در میان قنــوت ، گــل می کاشت دست گلچین به سمت گل چرخید آن گلـــی کـه جــوانه در بر داشت سوخت یاس علــی ، ولــی هــرگز پرچــم عشــق را زمیــن نگـذاشت ماه حیــدر خمیده می شــد چون در دلـش بار غصـــــه می انباشت خانه را دســت زینبــش مــی داد چونکه کوچکتــرش نمی انگاشت پیش چشــمش قیــام زینب بود پرچم نهضـــتی که می افراشت در شبی رفت و بعد از آن هر شب خانه اش عطریاس ویاسین داشت 𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇 ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۹/۶ 𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇𖠇 @navaye_asheghaan
«بسم ربّ الفاطمه» 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بخــوان بِـلال ! اذان را به نام پیغمـــبر بخــوان تو أَشهــد أَنَّ محمّــدی دیگــــر بخوان دوباره که شاید ، مدینه بر خیزد مـدال عشـــق علـــی را به سینــه آویزد بخـوان به   أَشهــد أَنَّ علـــی ولـــیُّ الله که اوست حبل متین و علیست تنها راه اذان بگو که شهــادت دهــم به نام علــی بخوان که سجده کند عشق بر مقام علی بخوان اقامـــه شــــود راز در نمــاز نیاز بخوان که بشکفد از آن اذان ، گل اعجاز اذان بگـــو که بشـــوید غبــــار از  دلهــا اذان بگــــو که  برویــد بهــــار از  دلهـــا بگـــو دوباره طـــراوت بریزد از بـــاران اذان بگــو که دلــم را جــلا دهــی با آن بخوان که  روحِ دوباره به جسم برگردد بخوان که از شب غفلت ،طلسم برگردد و خواند و فاطمــه محوِ خدای اکبــر شــد همیـن که نـوبت عطــــر گـــل پیمبــر شــد دل حبیبــهٔ طاها شکــست و رفت از حال به لب از این غم هجران سرود شعر ملال: دریغ و درد ! پیمبـــر چه زود رفت از یاد سفــــارش ثقلیـــن از  زبانتـــان  افتـــاد! چقـــدر فاصــــله دارید از مــرام علـــی مگر شـــما نشنــیدید از مقـــام علـــی؟! "أنا مدینـــةُ العلم"و علیـست باب علـوم چرا شدید از این علم بیکران ، محروم؟ علــی نشــانهٔ اکمـــال دین و قرآن است علــی نمـــاد عدالت ، نماد میـــزان است علـی قسیــم بهشت و جهنــم است آری علـی به کلّ خـــلایق مقــــدّم است آری علیست اول و آخر ، پیِ چــه می گـردید؟! علیست با حق و حق با علیست بی تردید چه گویم از وجناتش که میر جنّت اوست ولیِّ بر حــقِ روز غـــدیر و حـجت  اوست دریغ ! حـــق و عـــدالت نیــامده به شمــا همـــای عشـــق و سعادت نیامده به شمــا کلام منبــر ناحــــق شـــد انتـــخاب شمــا سکوت بر ستـم و کین شده جواب شمــا غریب وبا دلِ درخون نشسته خواهم رفت نفـس بریده و پهــلو شکسته خواهم رفت حســــاب کار بمــــاند به نــزد پیغمبــــر که تا خدا چه بخواهد به عرصهٔ محشر 📝رقیه سعیدی‌(کیمیا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ @navaye_asheghaan
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇࿐ྀུ༅𖠇࿐ྀུ༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ "کَلِّمینــی" فــاطمـــه ! دارد تــوانـم می رود آمــــده جان بر لبــم ، روح و روانم می رود "کَلّمینــی"دختـر خَیــرُ الوَریٰ ، خَیــر النساء! چشم خود وا کن ببیــن اشک روانم می رود پــر مــزن از آشیـــــانم ای پرستـــوی علـــی زندگانــی ، دلخوشــی ، از آشیـــانم می رود با نفسهایی که سنگین می شود درسینه ات خنـــــده از روی لبـــان کـودکــانـــم می رود صحبت از رفتن نکن آتش به قلبم می زنی تیر داغت دم به دم بر استخــوانم می رود با وصیــت های تو دنیــا به چشمم تیره شد قبلِ تو با چشم خود دیدم که جانم می رود روشنـای چشم من ! باور ندارم نیمـه شب مـــاه من ، قامتْ کمان از آسمانم می رود باغبانی خسته ام وقتی که با دست خزان از بهـــار خــانه ام یــاس جــوانم می رود آیه آیه التمـــاسم آب شـــد در چشــــم من از همان وقتی که یاسین بر زبانم می رود فاطمه! ای کاش هرگزخانهٔ ما ، در نداشت با همین ای کاش ها آه از نهــــانم می رود ای تمــامِ لشــکــرم ، تنهـــاترینـــم بعــدِ تـو می روی همــراه تو گویـا جهـــانم می رود 𖠇࿐ྀུ༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
به نام خدا السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا _______________ طاقت نمی آورد کم کم پـشت آن در ، دست با ضـربِ پا از دَر جــدا شد بــارِ آخـر ، دست چون در گرفت آتش ، در ازجاکنده شد افتاد روی سر و سیـنه ، به رویِ پهلـو و بـر، دست آتش گذشت از دَر ، به روی صورتش چرخید تا سَر رسید و شد سپر ،بر گیسویِ سر، دست بـا آه سـردش آتـشِ دَر شــعلـه وَر تــر  شــد وقتی که می بستند آن لحظه ز حیدر، دست حیــــدر‌‌، یدُاللّه است و باشــد فـَوقَ أَیدیـهِم بوده مگر جز دست او در فتح خیبر ، دست؟ اُفـتان وخــیزان فاطــمه دنبال حــیدر بود آخـــر رسید و زد گـِـرِه برشال حیدر، دست در پیـش چشــمان علی ، زهـرا غریب افتاد دست غـلاف آزُرد از زهــرای اَطــهر ، دست   دیگر شبـیهِ آخـــر مَــــه ، رو به نقصان بود می پخــت نان ، اما برای چار اَختر ، دست می ریخــت بار غــم به رویِ شــانهٔ  زینــب وقتی که می زد شانه بر موهای دختر ،دست پــر زد شــــبانه وقــت پـروازش نـبود امــا حالا دعایـش را خـداوندش بر آورد سـت فهمــید مـولا نیمــه شب  وقت  وداع ِ یاس مســمارِ در برحال و روز گـل چه آورد ست یکباره دست از غسل دادن شست با حسرت وقتـی رسید آن لحظه بر پهلوی مادر، دست در غربت آن نیــمه شـب بی تاب می لرزید وقتی کفن می بست برجسم مطــهّر ، دست یک باغــبان همراه شش تن ، مخفیانه ،شب می بُرد تابـوت گـلی بر شــانه و بر، دست غیــر از علـــی ، زهرا ندارد مَحرَمی دیگر ای کاش می آمـد جلو از یک برادر ، دست در  هـالهٔ   نـوری  بـرآمــد از درون قبــر ســوی علی مانند دسـتان پیــمبر ، دست ای کــاش پیــغـمبر نـپرسد از علی امشب خورده چرا بر صـورت آیات کوثـر ، دست دســت  عــلی و اهـل بیــتش   رازهــا دارد این خانواده  دردها دیدست از هر ، دست در کــربلا هـــم معـــنیِ ایثــار شد تصــویر وقتــی جـدا  شد از ابا الفضل دلاور ، دست وقـت شفــاعت با خــودش می آوَرَد زهـــرا یک یادگار از نهر علقم ، روز محشـر ، دست _____________ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ┅═𑁍✿𑁍═┅─ @navaye_asheghaan
«بسم ربِّ الفاطمـه» فاطمیـــه غربت بی انتهـــای حیدر است فاطمیــــه سوز آه بی صدای حیدر است فاطمیـــه نالهٔ دیــوار و مسمـــار و در و حسرت چشمان پاک بچه های حیدر است خاطرات کوچه و بغض حسن ،اشک حسین غربت و بی مادری سهم سرای حیدر است در هجــوم طعنه های تلخ بعد از فاطمه چاه ، تنهــا مَحـرَم دردآشنای حیدر است جمــلهٔ "الجـار ثم الدار" در هر نیمه شب مثل زهرا در قنوت و ربّنــای حیدر است کاش قدری درک می کردند آن همسایه ها نور سبز استــجابت در دعای حیدر است حیـــدری که هر سلام بی جوابش آه بود شاهد این غربتش تنها خدای حیدر است آفتـــاب عــالم آرایی که در اوج کمـــال هردوعالم ذره ای درزیر پای حیدر است بوتــرابی که برایش تربت پاک بقیــــع نیمه شبهــا راز دار با وفای حیدر است هر کسی شد محرم بزم عزای فاطمـــه داغدار فاطمه ، تحت لوای حیدر است ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ @navaye_asheghaan
❃﷽❃ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نبـــــود موســـــم آتش بر آشــیانه زدن و یا کبــــوتر عــاشـــق ‌، میـان لانه زدن دمِ شکفتـــن گلبرگ غنــــچه بود و نبود زمان سیلـــیِ نیلـــی به یاس خـانه زدن کبــــوتری که شکسته ست بال پروازش رواست روی پــرش زخــــم تازیانه زدن؟ غلاف ، قصـهٔ تلخیـست در وِلای علــــی چه نارواست گلــش را به این بهانه زدن چه ســـاده بود بر اهــل سقـــیفه با آتش شـــــرار غـــم به دلِ صاحبِ زمـانه زدن فقــــط ز دست دو ملعونِ خوار می آمد دری به پهــــلوی ریحــانه عامدانه زدن چـــه نارواست به جـای تســــلّیِ خـاطر هــــزار تیــــر بلا را به دل ، نشـــانه زدن به خانه ای که دعایش به آستان می رفت روا نبــــود کــه آتـــش بر آســــتانه زدن چه خانه ای که در آن کار مادری این بود به اشـک ، بر نخ تسبیـــحِ نور ، دانه زدن برای مردم شهــرش قنـــوت پر می شد به استـجابت سبـــز از دعا ، جوانه زدن از این به بعد برایش چقــدر سنگین بود نفس کشیدن و مرهـم به زخم شانه زدن و سخت ترکه به دستی شکسته مادرنور به زلفِ آینــــهٔ دلشکــــسته ، شـــانه زدن تمـــام کـــرد ، رســــالات مـــادری را بـــا شکسته دست به دستاس و کارِ خانه زدن چه سخت بود برای علی که دور از چشم ســـرِ مزارِ عـــزیزی، ســـری شـــبانه زدن هنوز می رسد از پشت در ، به گوش زمان صـــدای ناله و فریاد از ایـن زمــــانه زدن شود چه خوب ، به همراه مهدیِ زهرا ســـری به تربت بانوی بی نشــــانه زدن ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۹/۸ @navaye_asheghaan
[بسم رب الفاطمه] ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ هـربانـو ، بـوعالَـمـدَه کی زهـرا اُولابیـلمَـز قطــره نَقَـدَر سعی اِئـدَه ، دریـا اُولابیـلمَـز خالق نظـرینـدَه ، اوجـادور هـر آنـا شـأنـی امّــا ، هـــر آنــا ، اُمّ ابیــهـــا  اُولابیـلمَـز هــر قیـز ، نَقَــدَر ، رُتبـه سی والا اُولا امّا طاهـا قیزی تک رتبـه سی والا اُولابیـلمَـز زینب یاراشار دامن زهــرایــَه کی هر قیز دنیــادَه گَلـیـب زینــب کبــــرا  اُولابیـلمَـز گرچه آدیمیـز شیعـه دور امّا بیلیریک بیز زهـرا کیمی ، بیــر ، شیعهٔ مولا اُولابیـلمَـز نیسگیـلّی آنا چُوخـدی بو عالَمـدَه ، ولیـکن گۏل مثلی صُــولان فاطمـــه امّـا اُولابیـلمَـز ایثـــار ِائلَــدی بـال و پـریـن شمــعِ  ولایـَه پـروانه دَه هـچ بیـر بئـلَه شیـدا اُولابیـلمَـز معنــا اِئـلَدی عشـق اُودونا یانمـاقـی زهــرا عشّــاقْ ئورَگینــده بِئــلَـه معنــا اُولابیـلمَـز یاندیردی جوان داغی علی سینه سین اوّل داغـلار ییغیـلا ، بـو داغـا همتـا اُولابیـلمَـز بـو آتــش کینــه یتیـشیــب کـرب و بـلایـَه عالَمـده بو صحرا کیـمی صحرا  اُولابیـلمَـز طوفان بلا صبــر اِئوینــی ییـخدی ولیــکن زینب کیمی ، هر درده ، شکیبـا اُولابیـلمَـز زینــب نظــرینــدَه بـو بـلالَـر گـۏزَل اُولـدی هرکـس ، نظـری بیـر بِئـلَه زیبـا اولابیــلمـز محمل ده باشین یاردی حسین عشقینه خاطر زینب کیمی هِچ باشدا بو سودا اولا بیــلمـز تفسیــر و بیـان درسیـن آلوبـدور آناسیـنّـان هر عالمَـه نین خطبـه سی غَـــرّا اولا بیــلمـز عالَــم باشـینـاسـایَـه سالیــب پرچـم زهــرا هر سـایه  بلـــی ، سـایـهٔ طـوبـا اولابیــلمـز درگاهــی یانان فاطمه سَـسلیر گَلَـه مهــدی او گَلَسَــه ده ، گۏل قبـری هویـدا اولا بیــلمـز ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ @navaye_asheghaan
به نام خدا ➖➖➖➖➖➖➖➖ قرنها  رفته ، ولی   باز ،  دَری  می سوزد پشتِ آن آتشِ  در، بال و پری می سوزد دَر ، میفتد به  زمین ، زیر  لگدهایِ  زمان سینه می سوزد و مسمار دری می سوزد شد مدافع ، که حَرَم اَمن وسلامت باشد در هوایِ  حَرَمش چون سپری می سوزد وسط کوچه  زمین می خورد انگار هنوز تا  شده  قامت  مادر ، پسری  می سـوزد کوچه شد رازِغریبیِّ حسن این همه سال سالها   رفته ، و لیکن   جگری  می سوزد می کشانند  علی  را  وسط  کوچه هنوز دست  لرزان  کسی  بر  کمری  می سوزد کوثری  آیه  به  آیه  به  زمین  می ریزد حیدر  از  آهِ  غمِ   پر  شَرری  می سوزد بازوانی که نشسته است بر آن رَدّ غلاف بی صدا ، وقتِ  قنوت سحری می سوزد فتنه ها  می بَرَد  از  یاد ، حدیثِ   ثقلین دو امانت که  سپرده   پدری ، می سوزد تکیه  دارد  به  روی  مسند حق ،  ناحقی منبری در پیِ این  خیره سری می سوزد کوچه ها پر شده از غفلت این بی خبران جگر مادر  از  این  بی خبری  می سوزد آتش خانه ی  وحی آمده  تا  کرب و بلا خیمه می سوزد وهِی موی سری می سوزد خواهری  ناله کنان   می نگرد  علقمه  را مانده در حسرتِ  قرصِ قمری می سوزد داغدار است  دل فاطمه  تا وقتِ  ظهور مهدیِ  فاطمه  با  چشمِ  تَری  می سوزد ➖➖➖➖➖➖➖ 🖊رقیه سعیدی( کیمیا) @navaye_asheghaan
به نام خدا السلام علیکِ یا فاطمةالزهرا _________________ سپردم یاس پرپر را به دستان بقیع امشب شمـیم یاســمن دارد  گلســتان بقیع امشب چراغ خانه اش روشن شده خاک بقیع، زیرا شده آیات نور و قدر ، مهــمان بقیع امشب بریدم بعدِ تو زهرا ! دل از دنیای بی مهـری سـرم را می گذارم روی دامان بقیع امشب تمام آسـمان امشب ز داغـت غـصه می بارد شکسته بغض من هم زیر باران  بقیع ، امشب بقـیع می نالد از زخــمِ تنت، یاسِ کبــودِ من! منـم همـناله با حــالِ پریشــان بقـیع امشب مصیبات دلت بانو!بقدری تلخ و سنگین است که گویی لرزه افـتاده ، به ارکان بقیع امشب زمین میسوزد و چرخ زمان دیگرنمی چرخد از این آتش که افتادست بر جان بقیع امشب   سرودم در رثای گل ، غزل مرثیه ها تا صبح شدم در بزم غم ، تنها نواخوان بقیع امشب بنا شــدتربـت زهـــرا مزاری بی نشان باشد دلم قرص است براین عهد و پیمان بقیع امشب __________________ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ @navaye_asheghaan
[بِسْمِ رَبِّ الْفٰاطِمَه] ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ حَـیّ عَـلَـــی العَــزا کـه عــزادار مــادریم مــــا همنــوای نالهٔ جــانســـوز حیـدریم رخت عــزاست بر تنمــان ، بغـض در گلو در خیــمه گــاه روضــهٔ خونبــار دیگریم هـــم بر نخی زِ چـــادر او دل سپرده ایم هـــم پاســـدار حُـــرمت آن یاس پرپریم عمــــریست هیــئت دل ما فاطمیه است شکرت خدا ! که بر درِ این خانه نوکریم با افتــخار ، ســـائــل درگــاه او شـــدیم از سفــــــرهٔ کـــرامــت او رزق می بریم با اشــک و آه فاطمــه آتــش گرفتـه ایم درد آشنــــای غــربت ســـاقیِّ کــوثـریم جانهای ما سرشته به عشق ولایت است این عشق رابه جان ودل خویش می خریم تا هست ،درب سوخته حاجات خویش را جایی به غیـــر خـــانهٔ زهــــرا نمـی بریم مـــا آبرو گرفتـــــه ایم از فاطمـــیه ها مدیون این عنـــایت دخت پیمبـــریم هـــر ذره پای درگه او "کیمیا" شــود اوج سعادت است اگرخاک این دریم ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (بسم رب المهدی) السلام علیک یا صاحب الزمان ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ گفتم در انتظارم ، کی فصلِ غم  سرآید گفتا نمانده  چیـزی ، از پرده، مَه در آید گفتم که از شـبِ تـار یارب دلـم گـرفتـه گفتـا بخـواه از  من ،  شمس منـوّر  آیـد گفتم که در غم او از دیده خون فشـانم گفتـا خوشـا که عاشـق بـا دیـدهٔ تـر آید گفتم که تکیـه گاهم تنـها محبت اوست گفتـا تو عاشقی کن او عشـق پـرور آید گفتم که جانِ تشنـه می سوزد ازفراقش گفتـا که شـاه عالَــم بـا جـام کوثـر آید گفتـم  بگــو خـدایــا ! او را کجـا ببـینم گفتـا تـو نـوکری کـن او نـزد نـوکـر  آید گفتم که آبـرویی من پیـش او نـدارم گفتـا کـه از دلِ  او بخشـندگی بـر آید گفتم که چارده قرن،زهرادرانتظار است گفتـا رسیده وقتـش ، فـرزند حیدر آید گفتم هوای جمعه مـا را به جمکران برد گفتا خوشـا هوایی کـز سـوی دلبـر آید گفتم عزیـز زهـرا ! صبـری به دل نمانده گفتـا غـمـت  نـباشـد ،ایـام بـهـتـــر آیـد گفتـم بـه زیر پایـت بـر"کیمیا" نظـر کن گفتا اگر بخواهیـم هـر ذره چون زَر آید ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
«بسم رب المهدے» ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ چه می شود که همین جمعــه یار برگردد بــه قلبـــهای پــریشــــان ، قـــرار برگردد چه می شود که ببینیم بعدِ این همه سال عــزیزِ این همـه چشــــم انتــــظار برگردد همان که گنج نهان است پشت پردهٔ غیب غروب جمعـــه شـــود آشــــکار ، برگردد بیاید آن که علمدار نهضتی سرخ است به حق غـــزهٔ خونیـــنْ مــــزار برگردد برای اینکه فرو پاشد از هم این بت ها تبــر به شـــانه و با ذوالفـقـــار برگردد خدا کند که بزودی امیر لشکـــر عشق امیدِ سیصــــد و اندی ســــوار برگردد برای آمـــدن او بهـــانه ها کــم نیست خزان بس است خدایا ! بهــار برگردد قسم دهیم خدا را به اشک چشم یتیم به احتـــــــرام یتــــیمانِ زار برگردد رسیده بر لبمان جان و منتــظر هستیم به جان خسته دلان ، عمگــسار برگردد غروب جمعه رسید و طلوع در راه است ســحر شـــــود شب تار و نگـــار برگردد قسـم به آیهٔ "أَمَّن یُجیــب" مضـــطرّیم خدا کنـــد پس از این اضــطرار برگردد ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
به نام خدا السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست بردم  دوبـاره نـامِ تو ،  بانوی قهـرمان! تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان  بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است تا باز  خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب ای وارثِ  جلالــتِ   زهـــرا  و  بـوتـــراب هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین! ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن ! ای مظــهـر صبــوریِ  بانـوی  مُـمتَـحـــَن ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن ای یار شــاه  بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان دریا شبیـه  قطـره ، تو دریـای بیکــــران آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه! احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه! داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد ای راوی ِ روایــتِ  ســـرخِ  ســـرِ  شهیــد وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من) (وی صیددست وپازده درخون حسین من) همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم همــراهِ گریه های تو،  سیــلابِ اشک غـم می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل! این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل وقتــی که نوبــتِ  دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ  تو سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است اشکم  ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است داریم هر چه ، از تو و  مـاه محرم است بنیــان گذارِ مکتــبِ  کرب و بـلا شـــدی تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۱۸ @navaye_asheghaan
❁﷽❁ ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ خواب دیدم که بقیـع حال و هوایی دارد یوسف فاطمه هم صحــن و سـرایی دارد نام زیبـــای حســـن حک شده بر گنبد آن چــه رواقی ، عجــب ایوانِ طـلایی دارد مــوج زوّار به دور حرمــــش می گردند چه طوافی چه شکوهی چه صفایی دارد روبرو ، گنبد خضرای پیمبـــر پیداست مثل بین الحرمین است ، نمــــایی دارد سفــره ای باز شده در دل بین الحرمین شاه بر خــوان کرم ، دست گدایی دارد روضــه خوان ، مرثیهٔ آل عبا می خواند غزلــش رنگ غــم و ســوز و نوایی دارد صحبت از مرد کریمی که غریب وطن است او که بر سـائل خود جود و سخایی دارد می رسد وقت گریزش به دل کوچهٔ تنگ روضهٔ کوچه ، خودش کرب و بلایی دارد نام زهـــرا شده ورد لب هر پیــر و جوان هر کسی در دل خود ، سوز و نوایی دارد شـاعری زمزمه دارد خبــری در راه است خبــــر از آمــــدن ســبز_قبــــایی دارد کاش تعبـیر شود معنی خوابم به ظهور که حضــور گل نرگـس چه صفایی دارد ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ شب جمعه حرمت ، عشق مُجَسّـم شده است کربلا ، کعبهٔ جان ، مرکز عالم شده است ذکر روی لب هـــر زائر بیـــن الحرمیــن نوحــه و مرثیه بر وارث آدم شده است بس که این جنت الاعلای شما محترم است آسمان دورِ سر گنبدتان خم شده است از همـــان روز که شد خانهٔ دل ، مرکز عشق رشته ای بین من و نام تو محکم شده است حرمت امن و پناه دل هر معتکفی است هر که شد مُحرِمِ درگاه تو ، مَحرَم شده است در نگــــاه همــــهٔ ملتـــمسان حَــــرَمـــت ابر احساس پر از بارش نم نم شده است محفل روضه مهیاست خوش آن چشمی که لایق اشک بر این روضه و این غم شده است تشنه لب بین دو دریا به جهان فهماندی کوثر لطف تو سرچشمهٔ زمزم شده است رزق هر کس که شده عشق حسین بن علی مَحرَمِ خیــــمهٔ ایام مُحـــرّم شده است ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
❁﷽❁ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تا دلم زمـزمه سر داد : شب جمعه حرم یاد یک خـــاطره افتاد ؛ شب جمعه حرم یاد یک زائـــر عاشـــق که میـــان روضــه می زد از حنجره فریاد ، شب جمعه حرم بود بیمار و به هم ریخت حرم را وقتی صاحب روضه شِفا داد ، شب جمعه حرم لطف بی حد حسین است که ثابت کرده دل ویـران شـــود آباد ، شب جمعه حرم من هم امشب شده ام دست به دامان حسین تا شوم از کرمش شاد ، شب جمعه حرم برســـد پایــم اگر تا دَمِ بیـــن الحرمین شوم از دست غم آزاد ، شب جمعه حرم ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۸/۱۰ @navaye_asheghaan
❁﷽❁ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌┅─‌ شب جمعه ست و دخیلم به تو آقای کرم باز افتـــاده هـــوای حــــرم تـو به سـرم پر و بال دل من باز شکسته است حسین! پــر و بــالم بده تا کــرب و بلایت بپــرم از فـــراق حــرم پــاک تو آقای عـــراق ! گوهر اشــک فرو می چکد از چشـم ترم مبتــلایم به غم عشـق تو و باکی نیست برســـد رنج مـلامت به من از دور و برم ای که هم دردی و هم نسخهٔ درمان منی نیست غیر از تو براین درد، طبیب دگرم من اگر ســـر به حــریمت نزنم می میرم نظـری کـن که نَمیـرم برسـم تا به حـــرم ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌┅─‌ ۱۴۰۳/۸/۱۰ اللهم ارزقنا فی الدنیا زیارةالحسین علیه السلام🤲 اللهم ارزقنا فی العقبیٰ شفاعةالحسین علیه السلام🤲 @navaye_asheghaan
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ شب جمعه حرمت ، عشق مُجَسّـم شده است کربلا ، کعبهٔ جان ، مرکز عالم شده است ذکر روی لب هـــر زائر بیـــن الحرمیــن نوحــه و مرثیه بر وارث آدم شده است بس که این جنت الاعلای شما محترم است آسمان دورِ سر گنبدتان خم شده است از همـــان روز که شد خانهٔ دل ، مرکز عشق رشته ای بین من و نام تو محکم شده است حرمت امن و پناه دل هر معتکفی است هر که شد مُحرِمِ درگاه تو ، مَحرَم شده است در نگــــاه همــــهٔ ملتـــمسان حَــــرَمـــت ابر احساس پر از بارش نم نم شده است محفل روضه مهیاست خوش آن چشمی که لایق اشک بر این روضه و این غم شده است تشنه لب بین دو دریا به جهان فهماندی کوثر لطف تو سرچشمهٔ زمزم شده است رزق هر کس که شده عشق حسین بن علی مَحرَمِ خیــــمهٔ ایام مُحـــرّم شده است ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan