eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.7هزار دنبال‌کننده
39 عکس
47 ویدیو
80 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
منی که غرقِ گناهم ، شکسته بال و پرم چگونه نامِ بلند تو را به لب ببرم؟! اگر که دوست نداری خدا خدای مرا اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟! خودم نیامده ام نیمه شب به درگاهت تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم بیا مرا جلویِ خوب ها ، خراب مکن بگیر دستِ مرا که به سنگ خورده سرم مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش قسم به حرمت خون مدافعان حرم بنا نبود فقط خوب ها حرم بروند شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم تمام هستی من هست مادر و پدرم فدایِ حضرت ارباب مادر و پدرم اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟! هنوز نیمۀ شب هایِ جمعه می آید نوایِ مادر او ، تشنه ذبح شد پسرم ... *شبای جمعه بیا به یاد اربامون ، اون ساعتی که مادرش شبای جمعه میاد میان حرم صدا میزنه پسرم .... به چه جرمی تو رو کشتن ...* این روضه را تحمل لیل و نهار نیست این وعده را بجز شبِ جمعه قرار نیست سِرِّ سحر به وقت دگر آشکار نیست از قتلگاه کمتر از این انتظار نیست مادر رسید و تا وسط قتلگاه رفت یک چکمه پوش بر تنِ ارباب راه رفت یک نانجیب موی سرش را به کف گرفت از قبضهٔ محاسنش آن ناخلف گرفت شمر لعین چو حنجر او را هدف گرفت جبریلِ وحی ، قلقلهٔ واأسف گرفت تیغش نداشت اذن ، که ذبحِ از گلو کند پا شد ، عزیز فاطمه را پشتِ رو کند ... فریادِ یابُنَیَّ ز گودال شد بلند شیون ز دخت فاطمه و آل شد بلند پس هلهله ز لشگر دجال شد بلند قاتل ز قتلگه به چه منوال شد بلند دستی است خنجری که بریده سرِ حسین دستی سرِ جدا شده از پیکر حسین ... *نافع بن هلال میگه رسیدم دم قتلگاه دیدم داره میاد بیرون ... یه دست خنجر خونی ، یه دست سر مبارک رو به دست گرفته .... گفت هلال کجا میری ؟! گفت دارم میرم آقامو آب به لبش برسونم ... صدا زد زحمت نکش من سیرابش کردم ....* حسین .... کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
روسیاهم هم گرفتار معبود من ای حیّ دادار من بنـدۀ عاصی، تو غفار الغوث خلّصنا من النّار دستـم بگیــر از پا نشستم یک عمر عهدم را شکستم عفو تو باشد بـود و هستم یارب تو آبرویم را نگهدار الغوث خلّصنا من النّار من خستــه از بـار گنـاهم مویــم سفیـد و روسیـاهم این عفو تو این اشک و آهم بـاز آمـدم با جرم بسیار الغوث خلّصنا من النّار اگـرچـه مستحـق نـارم روزم شده چون شام تارم مولا علی را دوست دارم بـر حـرمت حیـدر کرّار الغوث خلّصنا من النّار یا سیـدی تـا زنـده هستم از عفو تـو شرمنـده هستم شرمنده زین پرونده هستم خواندم تو را با این دل زار الغوث خلّصنا من النّار از جرم بسیارم چه گویم؟! حتـی نیاوردی بـه رویم پیوستـه دادی آبــرویم در بین خلق ای حیّ دادار الغـوث خلّصنا من النّار یـارب یـارب یـا الهـی بر جرم سنگینم گواهی من بی‌پناهم تـو پناهی من معصیت‌کارم تو ستّار الغوث خلّصنا من النّار ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت روزی سالانه‌ی دیگِ اجاقش را گرفت رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت دست خالی هر‌ کسی آمد به دیدار کریم دستِ پُر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت نوکری، در بین روضه گفت: آقا کربلا! بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت خواب دیدم فرش‌های دست‌باف اصفهان در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت شاعری می‌خواست مدحش را بگوید ناگهان غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
نشسته‌ایم که از آتشت امان برسد برات جنت و فردوس، دستمان برسد هزار مرتبه شکر از محبتت، مگذار  دوباره زخم دل ما به استخوان برسد گذشت ماه تو از نیمه، کاش بعد سحر خبر ز یوسف زهرا دمِ اذان برسد نگاه رحمت تو مستمر شد و نگذاشت به هیچ بنده وَلو بد، کمی زیان برسد اجازه داد کرامات سفره‌های دعا ثواب توبه‌ی ما هم به دیگران برسد فقط بناست ببخشی تو، خاطرم جمع است نخواستی تو که سختی به میهمان برسد حَسَن به اذن خودت سُفره‌دارمان شده پس به مردم از قِبَل او بناست نان برسد فدای تشنگی کام آن کریمی که نمی‌خورد قدحی تا به تشنگان برسد نشسته‌ایم که در وا کند به روی همه خدا کند که فقط زود آن زمان برسد ** نشسته‌اند به پایش هزار تیرانداز  مصیبتی‌ست اگر تیر بر کمان برسد نمی‌گذارد از این تن، از این کفن چیزی  همین که لشگری از راه، ناگهان برسد پس از حوادث تشت و جگر خدا نکند ز راه، زینب کبری دوان دوان برسد جراحت تن و تابوتِ غرقِ خون نگذاشت که وقتِ روضه به قبر و به سایبان برسد ✍ سجاد_روانمرد ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
✔️امام حسن مجتبی علیه السلام _ مرحوم سید حسن خوشزاد مرغ دل آوای چمن می زند چنگ توسّل به حسن می زند  باز که هنگامۀ بشکفتن است با گل روی تو سخن گفتن است گل که بگفتم تو ز گل بهتری چون گل گلخانۀ پیغمبری غنچه ز لبخند تو وا می شود خاک ز لطف تو طلا می شود ماه بگویم به تو یا آفتاب ای پسر با ادب بو تراب یا حسن از حُسن ، تو مستحسنی فاطمه می گفت که روح منی ای ز همه خوبتران خوبتر پیش خدا از همه محبوبتر  پیر خرابات معانی توئی حجّت حق ، حیدر ثانی توئی خضر لب عطشان می ساغرت دهر طفیل پدر و مادرت  نسخه چو سقراط نویسد خطاست نسخۀ تو عافیت است و شفاست ناصیه ات مطلع الانوار عشق سینۀ تو مخزن الاسرار عشق  خال سیاهت حجر الاسود است بوسه گه قبله و نُه گنبد است  شیعه که دیوانه و مفتون توست ای پسر فاطمه ممنون توست فاطمه را نور دو عینی حسن محرم اسرار حسینی حسن نام تو ما را دو جهان آبروست مرحمتی کن که بقیع آرزوست گوشۀ چشمی تو به خوش زاد کن این دل محنت زده را شاد کن ولادت امام حسن(ع)، 🍃🌷میلادیه🌷 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیه هایی از نور است بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند عزیز کرده ی زهرا "کریم" مشهور است ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی خواهیم کرامت حسنی با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه ی ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم... قبر خاکی اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه ها داریم ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
ای عشق ببین حالِ پریشانیِ ما را ای شوق نشان آتش حیرانیِ ما را ای شور بیاور مِیِ طوفانیِ ما را تا صبح ببین نادِعلی خوانیِ ما را ما مرد شرابیم اگر هست بیارید ما را به درِ بیتِ علی مست بیارید دیدند همه قبله‌ی دنیا شدنش را ذوقِ علی و گرمِ تماشا شدنش را دیدند و ببینید مُهیا شدنش را لبخندِ علی و شبِ بابا شدنش را تنها نه پدر عاشقِ خندیدنِ او بود تا صبح نبی منتظرِ دیدنِ او بود انگار شبِ قدر مقدر شده امشب انگار نبی باز پیمبر شده امشب برخیز زمین گوشِ زمان کر شده امشب برخیز و ببین فاطمه مادر شده امشب یک جلوه زِ تصویرِ خداوند رسیده امشب پسرِ شیرِ خداوند رسیده بگذار که یعقوب گشاید نظرش را تا با تو فراموش نماید پسرش را هیچ است اگر عشق بُریده است سرش را رو کرده خدا با تو تمامِ هنرش را لبخند بزن گردشِ این روز و شب از توست شیرینیِ افطارِ پیمبر  رُطب از توست یک چشم بگردان و زمین زیر و زِبَر کُن یک ناز بفرما همه را خون به جگر کُن بند آمده این راه از آن کوچه گذر کُن ما خاکِ قدمهات به ما نیز نظر کُن چشمان تو محراب سحرهای حسین‌اند آقا پسران تو پسرهای حسین‌اند وای از جلوات جبروتی که تو داری از شدت نور ملکوتی که تو داری فریاد از آن اوج سکوتی که تو داری حق گرمِ تماشایِ قنوتی که تو داری پیش تو ذلیلم به ضریحی که نداری یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری دور و برتان این همه بیمار اگر هست یا این همه در شهر بدهکار اگر هست این قدر گدا بر در و دیوار اگر هست تقصیر که شد این همه سربار اگر هست دیدند کَرَم رویِ کَرَم میدهی آقا مانندِ علی بویِ کَرَم میدهی آقا چشمِ تو سخن از غم و از درد به من گفت از شمع شدن ، شعله شدن ، آب شدن گفت با لطفِ تو چشمانِ من اینگونه سخن گفت یک چشم حسینی شد و یک چشم حسن گفت هرچند خدا خواست کَرَم داشته باشی انگار بنا نیست حرم داشته باشی سوزاند اگر غُصه‌یِ تو بال و پَرم را سوزاند غمِ زینبیه هم جگرم را من نذر نمودم که کنم هدیه سرم را ای کاش بیارند از آنجا خبرم را سوگند در این سینه غمِ خواهرِ تو هست هستیم سپر تا حرم خواهر تو هست (حسن لطفی) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
مسمط میلاد امام حسن مجتبی از مظاهر کثیری نژاد -( ای ضامن اجابت اشک و دعای ما ) *** ای ضامن اجابت اشک و دعای ما ای با تو زیر و رو شده حال و هوای ما خورشید روی تو شده شمس الضحای ما امشب کنار قبر تو خالی ست جای ما عشق السلام،یا حسن مجتبای ما! * جبریل کل کنان به نشان ولادتت از عرش آمد از هیجان ولادتت امشب نبی ست بانی خوان ولادتت کامل شده ست ماه زمان ولادتت شادی نبود بیشتر از این برای ما * چشم تو غم فروخت، به جایش خرید عشق قبل از تولد تو نیامد پدید عشق ماه خدا به نیمه رسید و رسید عشق از بوی زلف توست که رنگش پرید "عشق" رنگی نداشت بی تو یقینا حنای ما * ای بانی کرامت و ای بانی عطا در سایه ی عطات نباشیم، ویلتا روزی ماست دست تو، والسیف و الشتا از ما اگر چه این همه سر می زند خطا با معرفت!نگیر غلامی به جای ما * حب دل تو کرده مرا دل پریشتر میلیاردها ملک خدمت، بلکه بیشتر ترسا به دین تو شد و چشم کشیش تر خشمت شبیه نیست، نه حتی به نیشتر چون خشم توست معنی خشم خدای ما * چشمت خداست، کفر تو نفی سبیل نیست مولا تویی و جز تو که نعم الوکیل نیست بی تو به قعر رفتن ما بی دلیل نیست ما را شجاعت گذر از رود نیل نیست از دست رفته معجزه های عصای ما * پلکی زدی زمین و زمان را تکانده ای عشاق را به ورطه ی مستی کشانده ای بر زانوی کریم،گدا را نشانده ای وجه ضمان شیعه ی در راه مانده ای وقتی تو را خرید خدا در ازای ما * تو رونق عبادت و سجاده ای حسن! شالوده ی هزار "حسن زاده" ای حسن! هم لذت شرابی و هم باده ای حسن! گر ره دراز، تو بلد جاده ای حسن! پشت سرت نبود اثر رد پای ما * ای معنی تعبد و سوز دعا حسن! اسمت دوای سینه و ذکرت شفا حسن! خیری نبود در رمضان بی تو یا حسن! بلکه بکای تو برود تا خدا حسن! شب را نکشته است سلاح بکای ما * ای شاه قصر سبز،شه کشور بقیع! هر روز صبح زود کنار در بقیع زانو زدم ادب شوم از منبر بقیع فیض تمام نیست به جز محضر قیع امشب شده مدینه ی تو کربلای ما شاعر : مظاهر کثیری نژاد ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
مژده بده ساقیا! مژده که نور آمده از دمِ جان پرورش، عرش به شور آمده بود به وقت سحر نور چو قرصِ قمر آینه ی ذاتِ حق شعر و شعور آمده شادی و شور و شعف نغمه کنان می رسد بر دلِ ما عاشقان عشق و سرور آمده نور فشان شد زمین از رخ زیبای او جلوه ی نورِ خدا پا به ظهور آمده ساقیِ کوثر فتد قرعه به نام حسن (ع) آنکه به دستش بوَد جامِ طهور آمده باز تو دعوت شدی سفره ی اکرام او دستِ نوازش گرش بهرِ امور آمده بخششِ دستانِ او بر همگان روشن است جمله عنایت کند هر که حضور آمده سبز شود باغِ دین شوقِ ولای حسن (ع) مرهم غمهای ما سنگ صبور آمده بهرِ تولای او با دل و جان چاکریم مژده بده ساقیا مژده که نور آمده! ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند آسمان بار دگر نیّر بدر آورده لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده ای که از جانب معشوق نظر می طلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مادرش هم لقب مادر سادات گرفت پسر فاطمه و باب نجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خداوند به زیر پر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او برای کرم عبدالله و قاسم دارد ابر جود است و سر شیعه ی خود می بارد او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده بارها ثروت خود را به گدا بخشیده ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها اسم مولام همانند عسل شیرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت" حرف قران من اینست"حسن هرچه که گفت" دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت" بنویسید حسن مکتب و آیین من است حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد تا که سردار چو عباس دلاور دارد یک حسین بن علی، ماه برادر دارد غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد مادری بود حسن، دید که مادر افتاد آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما 🔸شاعر: ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
ای وسعت بهاری بی انتهای سبز مرد غریب شهر ولی آشنای سبز روح اجابت است به دست تو بسکه داشت باغ دعای هر شب تو ربنای سبز هر شب مدینه بوی خدا داشت تا سحر از عطر هر تلاوت تو با صدای سبز سرسبزی بهشت خدا چیست؟ رشته ای از بالهای آبیتان آن عبای سبز از لطف اشکهای سحر غنچه داده است در دامن قنوت شبم این دعای سبز کی می شود که سایه کند بر مزار تو یک گنبد طلا ئی و گل دسته های سبز آن وقت تا قیام قیامت به لطفتان داریم در بقیع تو یک کربلای سبز یا می شود دلم گل و خشت حریم تو یا می شود کبوتر تو، یا کریم تو تو سرو قامتی تو سرا پا ملاحتی آقا تو حسن مطلقی و بی نهایتی خاک زمین که عطر حضور تو را گرفت از یاد رفت قصة یوسف به راحتی ایوب که پیمبر صبر و رضا شده از لطف توست دارد اگرحلم و طاقتی بی شک و شبهه دست توسل زده مسیح بر دامنت اگر شده صاحب کرامتی یاد پیامبر به خدا زنده می شود وقتی که گرم ذکر و دعا و عبادتی حتماً برای خواهش دست نیازمند دست تو داشت پاسخ سبز اجابتی وقتی میان معرکه شمشیر می کشی تنها تویی که مرد نبرد و رشادتی با تیغ ذوالفقار که در دستهای توست بر پا شده به عرصة میدان قیامتی بر دوش سیدالشهدا بود رایتت عباس بود آینه دار شجاعتت خورشید آسمانی ماه خدا حسن همسایهٔ قدیمی دنیای ما حسن پرواز بال های خیالی فهم ما کی می رسد به اوج مقام شما حسن روشن ترین تجسم آیات و سوره ها یاسین و قدر و کوثری و هل أتی حسن صفین شاهد تو شور و حماسه ات شیر دلیر بیشهٔ شیر خدا حسن الله اکبر تو بلند است وقت رزم آیات فتح روز نبردی تو یا حسن صلح شکوهمند تو هرگز نداشته چیزی کم از قیامت کرب و بلا حسن صلحت حماسه بود نه سازش که این چنین شد سربلند پرچم اسلام راستین در خانه‌ی تو غیر کرامت مقیم نیست اینجا به غیر دست تو دستی رحیم نیست تو سفره دار هر شب شهر مدینه ای جز تو کسی که لایق لفظ کریم نیست از بسکه داشت دست شما روح عاطفه شد باورم که کودکی اینجا یتیم نیست جز سر زدن به خانة دل خستگان شهر کاری برای هر سحرت ای نسیم نیست اینجا که نیست گنبد و گل دسته ای بگو جایی برای پر زدن یا کریم نیست داغ ضریح و مرقد خاکیت ای غریب امروزی است غربت عهد قدیم نیست با این همه غریبی و دلتنگی ات بگو جایی برای اینکه فدایت شویم نیست؟ گل داشت باغ شانهٔ تو از سخاوتت آقا زبانزد همه می شد کرامتت این گونه در تجلی خورشید وار تو گم می شود ستارهٔ دل در مدار تو روشن شده است وسعت هفت آسمان عشق از آفتاب روشن شمع مزار تو بوی بهشت، عطر پر و بال جبرئیل می آورد نسیم سحر از دیار تو دلهای ما زمینی و ناقابلند پس یک آسمان درود الهی نثار تو هر شب به یاد قبر تو پر می زند دلم تا خلوت سحرگه آئینه زار تو تا که شبی بیائی و بالی بیاوری ماندیم مات و غمزده چشم انتظار تو بالی که آشنای تو باشد ابوتراب! یا وقف صحن خاکی و پر از غبار تو بالی که سمت تربت تو وا کنیم و بعد باشیم تا همیشه فقط در کنار تو با عطر یاس تربت تو گریه می کنیم آنجا فقط به غربت تو گریه می کنیم چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود شایستهٔ شفاعت حیدر نمی شود چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود مرهم به زخم های دل پر شراره ات جز خاک چادر و پر معجر نمی شود یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر والله از تو پاره جگر تر نمی شود یک طشت لخته های جگر پاره های دل از این که حال و روز تو بهتر نمی شود یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب گفتند نه کنار پیمبر نمی شود گل کرد بر جنازهٔ تو زخم سرخ تیر هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی با کربلا و کوفه برابر نمی شود زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت سالار من که یک تن بی سر نمی شود دیگر تمام قامت زینب خمیده بود از بس که روی نیزه سر لاله دیده بود ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتیدبه‌:↙️ ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113