eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.5هزار دنبال‌کننده
32 عکس
32 ویدیو
162 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب دوباره قصد استغفـار کـردم یعنی  به کوچک بودنم اقـرار کردم می خواهم از حالا فقط مـال تـو باشم شرمنده ام آقا که بـد رفتـار کردم می دیدم اینکه خار چشمت هستم اما بیهوده بر این کـارها اصـرار کردم امشب به جـای گفتـن "العفو العفو" هفتاد دفعـه "یاحسـن" تکرار کردم هرشب کنار سفره در فکـر حسینـم امشب به یاد مجتبی افطـار کردم من نذر کردم که غلامت باشم آقا تا آخـر عمـرم بنـامت باشم آقا ای اولین فرزند زهرا یا حسن جـان ای دلبر و دلبنـد زهرا یا حسن جان تو آمدی زهرا و حیدر شـاد هستند ای معنی لبخنـد زهرا یا حسن جان مادر تو را هر لحظه در آغوش دارد یعنی شدی در بند زهرا یا حسن جان یارب به حق مجتبی همسایه ها را... نامت شده سوگند زهرا یا حسن جان تو آمدی تـا آبروی شهــر باشی دروازه ی رحمت به سوی شهر باشی مهر شمـا در سینـه از روز ازل بود با صلح جنگیـدن نبردی بی بدل بود ای مـرجع تقلیـد عظمـای مدینه رفتارتـان "حی علی خیر العمل" بود ای بهترین  شاگرد دست آموز حیدر دشمن اسیر ضرب شصتت در جمل بود با بانگ تکبیرت زمین می لرزد آقا انگـار پـای دشمنت روی گسـل بـود خون تو در رگهای قاسم موج می زد چون مرگ شیرینتر برایش از عسل بود تـو روی نـام مـادرت حساس هستی استاد رزم حضرت حضرت عباس هستی من خوب می دانم که این آقا کریم است جای کبوتر بین صحنش یاکریم است اینجا کسـی با دست خالـی برنگشتـه آقا شبیـه مـادرش زهـرا کریم است هر کس به دریا رفت مروارید برداشت اینها به این معناست که دریا کریم است باران ببـارد خـوب و بـد فرقـی ندارد باران بـرای کـل آدمهـا کریـم است آقا بیا کــه پشت در سائل رسیده طوفان زده انگار بر ساحـل رسیده آقا برایت یک حـرم بایـد بسازیـم یک پنجره فولاد هم بایـد بسازیـم پایین پایت می شود یک باب قاسم بالا سرت باب الکـرم باید بسازیـم یک باب صادق، باب باقر، باب سجاد یعنی سه صحن دیگرم باید بسازیـم بایـد فراخـوان داد بیـن شاعـرانت ترکیب بنـد محتشـم بایـد بسازیـم در بین اشعارم شبی آقا به من گفت صحنی بـرای مـادرم بایـد بسازیـم ای ناخـدای کشتـی اولاد زهرا کی می رود از خاطر تو یـاد زهرا هرگز نشد روزی به فکـر در نیفتی هر شب به یاد چـادر مادر نیفتـی اینجا ملائک بال خود را پهن کردند از روی سجاده شبی با سر نیفتـی هر روز میفتـی زمین در راه خانـه مـا آرزو داریـم تـا دیگـر نیفتـی مـا آرزو داریـم مثـل مـادر خـود آتش نگیری بیـن خاکستـر نیفتی این اشک ها یعنی که ما طاقت نداریم مـا هیچ جایی جز همین هیئت نداریم... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
علیه‌‌السلام 🔹سحرهای اشتیاق🔹 این خانواده آینه‌های خدایی‌اند در انتهای جادۀ بی‌انتهایی‌اند خیل ملک مقابلشان سجده می‌کنند این‌ها خدا نی‌اند ولیکن خدایی‌اند هرکس که می‌رسد سر اطعام می‌برند فرقی نمی‌کند که فقیران کجایی‌اند یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز این‌ها همان مقدمۀ آشنایی‌اند... سوگند می‌خوریم که پروانه زاده‌ایم همسایۀ قدیمی این خانواده‌ایم :: تو آسمان جودی و ما یا کریم تو پرواز می‌کند دل ما تا حریم تو احساس می‌کنم به تو نزدیک می‌شوم وقتی که می‌وزد سر راهم نسیم تو وقت کرامت است که از راه آمده‌ست آن آشنای کوچه‌نشین قدیم تو... سوگند می‌دهیم خدا را در این سحر بر پینه‌های رحمت دست کریم تو ما را همیشه سائل دست شما کند ما را به زیر پای شما خاک پا کند... :: ای در هوای پاک نگاهت سلام‌ها نامت نداشت سابقه‌ای بین نام‌ها ای سبزی بهار خدا سیر می‌شوند از عطر سفره‌های حضورت مشام‌ها... در کوچه‌ات کسی به کسی جا نمی‌دهد مکثی نما به شوق چنین ازدحام‌ها سائل شدن کنار نگاه تو واجب است وقتی گدا به چشم تو دارد مقام‌ها تو سفره‌دار شهر خدا، ما گدای تو مثل کبوتریم و اسیر هوای تو :: آن‌کس که پیش پای شما خم نمی‌شود در خانۀ فرشته هم آدم نمی‌شود آقای من بدون توسل به نام تو حالی برای توبه فراهم نمی‌شود دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر چیزی که از بزرگی‌تان کم نمی‌شود آرامش تو باعث طوفان کربلاست بی‌صلح تو قیام مُحَرم نمی‌شود... تا کربلا رسید صدای سکوت تو این قیل و قال‌ها به فدای سکوت تو :: ای از هزار حاتم طائی کریم‌تر لطف تو از تمام کریمان قدیم‌تر... تو ابتدای نسل طهورای کوثری هرکس حسودتر به تو باشد عقیم‌تر در این مسیر رو به خدایی ندیده‌ایم از رد پای گیوۀ تو مستقیم‌تر در کربلا به آینه‌ات سنگ می‌زنند هرکس شبیه‌تر به تو جرمش عظیم‌تر آقا تو در کلام خلاصه نمی‌شوی در حضرت و امام خلاصه نمی‌شوی 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
فرازی از یک درّ علی، دردانه‌ی طاها حسن بود قبل از حسین، آیینه‌ی زهرا حسن بود چشمان او تنها تجلی‌گاه توحید پُر می‌شد از عطر خدا هر جا حسن بود یوسف کمی تا قسمتی از حُسن رویش زیباتر از زیباتر از زیبا حسن بود جبریل هم در سایه‌سارش قد کشیده روزی رسان عالم بالا حسن بود شاگرد پای درس پیکارش ابوالفضل آموزگار حضرت سقا حسن بود گفتند کوه صبر زینب را ولیکن الگوی ناب زینب کبری حسن بود یاد خدا، یاد امام عصر باشد تسبیح قاسم یاحسین و یاحسن بود صلحش قیامی همچو عاشورا رقم زد بنیانگذار کربلایی‌ها حسن بود در کربلا هم با حسینش دم گرفتیم در هر زیارت ذکر پایین‌پا حسن بود از اولین اجدادمان بر ما رسیده انگیزه‌ی ماندن در این دنیا حسن بود دل‌نازکی که هر شب خود را سحر کرد در همنشینی با جزامی‌ها حسن بود هر کس که پیدا کرد توفیق زیارت ورد لبانش ما رایت الا حسن بود از پاکی دامان مادر فیض برده تا وقت جان دادن هر آنکس با حسن بود مردی که تا پایان عمر غصه‌دارش خیری ندید از کوچه‌ها تنها حسن بود از غربت او دم به دم باید بخوانیم یک بیت روضه دست کم باید بخوانیم ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
علیه‌السلام 🔹صبح صادق🔹 چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت مدینه‌ای که شب پیش صبح صادق داشت... به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت چه با شُکوه غم خود به دل نهان می‌کرد چه شِکوه‌ها که از آن فرقهٔ منافق داشت به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت خلیل بود ولی آتشش سلام نشد همان که در نفسش عطری از حدائق داشت هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت سخن به محضرش این است ای حقیقت علم ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم :: کدام بغض گلوگیر در پگاهت بود که رو به پنجرهٔ آسمان نگاهت بود هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست حریم مدرسه‌هایی که رزمگاهت بود گواه گفته‌ام این نخل‌ها که همچو علی شب مدینه پر از بغضِ سر به‌ چاهت بود نمانده جز گل لاله به باغ ابراهیم که بین خانه فقط شعله‌ها پناهت بود چنان به نیمه‌شبی می‌شکست حرمت تو که قلب دشمن تو نیز عذرخواهت بود چه خوب می‌شد اگر دست کم سه شمع و ضریح به قبر سادهٔ ارواحُنا فداهت بود برای غصهٔ تو کاش جای صبری بود و دست کم به مزار تو سنگ قبری بود 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
علیهاالسلام 🔹سورۀ نور🔹 دور و بر خود می‌كشی مأنوس‌ها را اِذن پریدن می‌دهی طاووس‌ها را وا می‌كنی سمت كویرِ این حوالی با لطف پاكت پای اقیانوس‌ها را «امید» دارویی‌ست در دارالشفایت كه با سخاوت می‌دهی مأیوس‌ها را با آن دم قدسی خود شب‌های جمعه رونق بده «یا نور و یا قدّوس»‌ها را هر شب به یاد غربت شهر مدینه روشن كنیم اینجا همه فانوس‌ها را ای آبروی آب‌های این حوالی سمت شما باز است این دستان خالی :: وقتی كه من از ماه می‌گیرم سراغت می‌آورد دل را میان كوچه باغت هفت آسمان، صدها ستاره می‌شمارد هر شب به پای درس‌های چلچراغت تو آیه‌های سورهٔ نوری، چگونه پیدا كنم من راه خود را بی‌چراغت؟... انگار... نه من حتم دارم در بهشتم آن لحظه‌ای كه می‌نشینم در رواقت ما لایق صحن و سرای تو نبودیم همسایهٔ خوبی برای تو نبودیم :: تو مهر زهرا را میان سینه داری مهری كه با آن اُلفتی دیرینه داری از بس كه آه زائرانت را خریدی ایوان زیبایی پر از آیینه داری هر صبح جمعه میزبان ندبه‌هایی این است آن عهدی كه با آدینه داری تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان غم‌های بی‌اندازه‌ای در سینه داری از نسل كوثر، معنی خیر كثیری «با عشق،‌ خویشاوندی دیرینه داری» فرسنگ‌ها راه است از ما تا صفایت قربان آن صحن و سرای باصفایت :: از ابتدا هم بود مشهد، مقصد تو پل می‌زنم تا مقصدت از مشهد تو عطر گل یاس از ضریحت می‌تراود این مرقد زهراست یا كه مرقد تو عشق تو دریا را به ساحل می‌كشاند ماه آبرو می‌گیرد از جزر و مد تو خورشید دارد آرزو‌هایی طلایی وقتی كه می‌آید كنار گنبد تو من شاعرت هستم ولی مثل همیشه شعری ندارم تا كه باشد در حد تو من می‌نویسم بر روی سنگ مزارم بانو! همیشه بوده از تو اعتبارم 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
این قلبِ بی‌اراده فقط با علی بود تا انتهای جاده فقط با علی بود از دست پختِ فاطمه یک عمر می‌بَرد هرکس که صاف و ساده فقط با علی بود تاریخ گفته است به اهل فرارها آنکس که ایستاده فقط با علی بود اشکال منکران علی جای دیگر است آری حلال زاده فقط باعلی بود مستیم از هوای نجف هرچه باد باد وقتی که باد و باده فقط با علی بود هستیم در نجف همه مهمان فاطمه ای جان ما فدای رضا جان فاطمه زلفش به اختیار پریشانی‌ام نوشت چشمش امیدوار مسلمانیم نوشت می‌خواستم شبی بروم جای دیگری یک عمر سرگذشت پشیمانی‌ام نوشت گفتم کی آمدم به در خانه‌اش؟..ازل شب تا به صبح قصه‌ی طولانی‌ام نوشت دیدند بی کسیم و نداریم هیچ کس دستم خدا گرفت و خراسانی‌ام نوشت گفتم علی، فمن یمت یرنی را به نامه‌ام زهرا برای لحظه‌ی پایانی‌ام نوشت گیرم گره شدیم خراسانِ ما که هست ایوان طلای حضرت سلطان ما که هست در عمر خویش تجربه کردم به سال‌ها جایی که مشهد است چه جای ملال‌ها گیرم بلا ببارد و غم آورد چه غم با تو شدیم ما هم از آن بی‌خیال‌ها اشک و شفا و درد و دل است و مکاشفه این صحن‌ها پُر است از این حس و حال‌ها باید تو را میان دلم جستجو کنم تو در دل منی، نه در این قیل و قال‌ها گفتم به سوی مکه روم یا به سوی توس حافظ رسید و بُرد تفال به فال‌ها "ای دل، غلام شاه جهان باش و شاه باش پیوسته در حمایت لطف اله باش" یک تکه دل برای کبوتر شدن بس است یک بال تا مقرب این در شدن بس است هرجا رویم صحبت لطف تو می‌بریم زائر شدن برای پیمبر شدن بس است فیروزه‌ها به سنگ حرم غبطه می‌خورند در پای زائران تو مرمر شدن بس است بین شلوغی حرم آرام می‌روم حتی در این مسابقه آخر شدن بس است گفتم وصیتی به من ای کیمیا فروش گفتی برای تا به ابد زر شدن بس است "آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب کن خانه سپس میهمان طلب" چشمان جبرئیل به حیرت نشسته است یک گوشه با کتابِ زیارت نشسته است بالا سرت هزار قیامت به پا شده است پایین پا به خاک، قیامت نشسته است گریان، میان صحن تو حتی شرورِ شهر آنکه رسیده بود تهِ خط نشسته است دیروز رو به گنبد تو روی سیم برق دیدم که یک کلاغ به حسرت نشسته است امروز دیدمش که روی گنبد طلات بین کبوتران حریمت نشسته است تقصیر لطف تو ست که سربار آمدیم هربار آمدیم طلبکار آمدیم حالش خراب و حال مرا هم خراب کرد طفل مریض داشت... دو چشمش پُر آب کرد تا که دخیل پنجره فولاد شد، غمش فولاد آب دیده آن را مذاب کرد زد آنقدر به این در و آن در خودش شکست از بس طبیب دختر او را جواب کرد دختر شفا گرفت در این صحن و روضه‌خوان گفت از یتیمی و جگرم را کباب کرد "در شام شامِ دختر تو تا زیانه بود عمه تمامِ خرج سفر را حساب کرد" از خواب می‌پرم که مبادا مرا زند نامحرمی که خنده به حال رُباب کرد می‌خواستم برای لبان تو جان دهم زجر آمد و دعای مرا مستجاب کرد عمه بگو که نیزه ی مهمان من کجاست پا درد دارم آه عموجان من کجاست ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
جایی که میگیرند دست ناتوان را پیر زمین افتاده دارد آسمان را تطهیر شد هرکس که وا شد پایش اینجا دیدند مردم حکمت آب روان را سگ های اطراف حرم را میپذیرند تحویل میگیرند وقتی آهوان را یکبار می آیم سه دفعه او میاید یعنی که تضمین میدهد سود کلان را من از رفاقت با کریمان سود بردم هر موقعی رفتم خراسان سود بردم صدشکر برگ دعوتم داده همیشه پیش همه حیثیتم داده همیشه حج فقیران آمدم دارا شدم من محتاج بودم ثروتم داده همیشه مستانه گشتم صحن هارا فیض بردم جنت به جنت نعمتم داده همیشه طعم غذای حضرتی مانده به کامم آقا دراین صف نوبتم داده همیشه من پای این سفره غذارا دوست دارم ته مانده لطف رضارا دوست دارم سلمانی شهرش سلیمان شد در آخر از یمن او قبرش گلستان شد در آخر خیلی فلج آمد به اینجا راه افتاد خیلی مریض آمد که درمان شد درآخر یکبار آمد درحرم یکبار رو زد بی خانمان طوس سلطان شد در آخر وقتی که در پای ضریحش گریه کردیم جان دادن ما نیز آسان شد در آخر داریم کل خیرها را در کنارت دیدیم ما عرش خدارا در کنارت ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
در آسمان مدینه ستاره باران بود ستاره بود و همه کوچه ها چراغان بود خدا دو نور خودش را رسانده بود بهم عجیب نیست اگر شهر نور افشان بود ملائکه همگی آمدند روی زمین از ازدحام ملک شهر راه بندان بود فرشته ها هم از آن سفره شام میخوردند ولیمه علی و فاطمه فراوان بود شبی که صاحب مجلس خود پیمبر بود چه مجلسی! که در آن جبرئیل مهمان بود چه افتخار بزرگی نصیب ایران شد عنان مرکب زهرا به دست سلمان بود در آسمان و زمین شور و جشن و همهمه است شب عروسی و عقد علی و فاطمه است شب عروسی و عقد دو دُرّ ناب خداست همه مخارج این جشن با حساب خداست اگر که هردو جهان خواستگار زهرا بود علی میان همه اول انتخاب خداست برای دادن پاسخ اگر تامل کرد رسول منتظر دیدن جواب خداست سزات مهریه فاطمه، علی باشد برای اینکه علی مظهر کتاب خداست ظهور فاطمه را هیچکس نخواهد دید چرا که نزد علی هست و در حجاب خداست کسی که باعث رنج علی و فاطمه شد همیشه مستحق آتش عذاب خداست به پیشگاه خدا مصطفی ستایش کرد به فاطمه چقدر از علی سفارش کرد از این به بعد تو همخانه علی هستی علیست شمع و تو پروانه علی هستی نبی سپرد به دست وصی نگینش را از این به بعد تو دردانه علی هستی اگر که ساقی کوثر علی شده، کوثر... تویی و صاحب میخانه علی هستی بخاطر تو علی روزیش دوچندان شد تو رزق و روزی روزانه علی هستی اگر که شان تو برتر نباشد از حیدر بدون شک که تو هم شانه علی هستی فرشته آمد و قرآن به دورشان چرخاند خدای عزوجل نیز عقدشان را خواند خدیجه نیست کنارش که مادرش باشد شب عروسی او پیش دخترش باشد خدیجه نیست که یاری کند پیمبر را خدیجه نیست که همراه همسرش باشد چه روسری و لباس عروسیش ساده است خدیجه نیست به فکر گل سرش باشد کنار چادر او میکشد به روی زمین خدیجه نیست نگهدار معجرش باشد چقدر جای خدیجه مقابلش خالیست کنار سفره عقدش برابرش باشد خدیجه نیست برایش حنا درست کند برای شام عروسی غذا درست کند ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
قدس‌سره 🔹روح خدا🔹 در جام دیده اشک عزا موج می‌زند در صحن سینه شور و نوا موج می‌زند یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا در دشت‌های خاطرِ ما موج می‌زند تا چشم کار می‌کند اندوه و انتظار با یاد یار در همه جا موج می‌زند در گوشه و کنار حسینیه‌های شهر صد‌ها هزار دست دعا موج می‌زند هنگام اوج گیری «روح خدا» به عرش فر‌یاد خلق نوحه‌سُرا موج می‌زند حسرت نگر که در عطش بوسۀ وداع دریا جدا و دشت جدا موج می‌زند در صحن غم گرفتۀ فیضیه تا سحر شوق حضور «روح‌ خدا» موج می‌زند در کوچه‌باغ‌های جماران نگر هنوز انوار سیدالشهدا موج می‌زند در ماتم حسین زمان هر کجا رویم حال و هوای کرب‌و‌بلا موج می‌زند موج بلند ناله، خروشید وای وای طوفان گریه آمد و جوشید وای وای :: رفت آن‌که بود، میکده مست و خراب از او شیرینی پیاله و شور شراب از او برخاست چون خلیل به پیکار بت، فتاد در شرق و غرب واهمه و اضطراب از او لرزید کاخ سرخ و سپید از نهیب وی یک شب نرفت دیدۀ دشمن به خواب از او با پا بر‌هنگان زمین بس که داشت مهر در آسمان شکفت گل آفتاب از او در پهن‌دشت پاک هویز‌‌ه گرفته است گیسوی نخل‌های جوان پیچ و تاب از او روحی دوباره یافت از او نهضت حسین جانی دوباره یافته اسلام ناب از او یک عمر دل به گلشن زهرا سپرده بود زان رو گرفت چهرۀ گل رنگ و آ‌ب از او دستی به ذیل آیۀ «أمن یجیب» داشت پیری که شد «دعای سحر» مستجاب از او تا واپسین نفس به مناجات میل داشت عمری مداومت به «دعای کمیل» داشت :: رفتی و سر به سینۀ سینا گذاشتی رو در بهشت حضرت زهرا گذاشتی گفتی بهار بهمن خونبار شد که باز رفتی و سر به دامن گل‌ها گذاشتی از یک چمن شقایق پرپر که بگذریم یک دشت لاله را به تماشا گذاشتی با اشک و آه و ناله، ز خاطر نمی‌رود داغ غمی که بر جگر ما گذاشتی تا شهپر ملائکه شد فرش راه تو بر عرش افتخار و شرف پا گذاشتی صف بسته‌اند امت مظلومت ای امام از آن شبی که رو به «مصلّی» گذاشتی ما از تو انتظار ملاقات داشتیم واحسرتا که وعدۀ فردا گذاشتی دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیستیم ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی؟ داریم مهر روشن و خوب تو را هنوز باور نمی‌کنیم غروب تو را هنوز :: واحسرتا که بعد تو ماندیم و زنده‌ایم با هم سرود هجر تو خواندیم و زنده‌ایم بعد از تو ای امید دل، ای آرزوی جان باور نمی‌کنیم که ماندیم و زنده‌ایم بر ما رواست سیلی امواج غم، که ما سیل سرشک از مژه راندیم و زنده‌ایم دردا که بعد غیبت خورشید انقلاب یک آسمان ستاره فشاندیم و زنده‌ایم ترسم که روز وصل خدا نگذرد ز ما «شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم» «ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود» این قدر چشم یاری از این نیمه‌جان نبود 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
لشکری رو سیاه ضربه زده به عمو با سلاح ضربه زده به تنش بعدِ ضربه‌ی شمشیر تیر و سرنیزه آه ... ضربه زده تا از این سفره سهم بردارد هر که آمد ز راه ضربه زده دیده یک نیزه‌دار را از دور که به پهلویِ شاه ضربه زده قبل از این نوبتی، ولی حالا هر کسی دلبخواه ضربه زده در شلوغی به شانه‌اش شمشیر وسطِ قتلگاه ضربه زده پابرهنه دوید عبدالله به عمویش رسید عبدالله آنقدر تیر خورده رویِ تنش که شده سرخ رنگ پیرهنش مثلِ برگِ ز شاخه افتاده دستِ او هم جدا شد از بدنش مثلِ تشییعِ مجتبی خواندند تیرها فاتحه به رویِ تنش حرمله دارد آه میخندد از بلندی به دست و پا زدنش به عمو دوخته شده که شود کفنی بر عمویِ بی کفنش چون در عشقِ عموش حل شده است مرگ احلی من العسل شده است . ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹دشت لاله🔹 شرط محبت است به‌جز غم نداشتن آرام جان و خاطر خرم نداشتن از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست الا خدای در همه عالم نداشتن... گر سر به یک اشارۀ ابرو طلب کند سر دادن و در ابروی خود خم نداشتن معشوق اگر دو دیده پر از خون پسنددش عاشق به‌جز سرشک دمادم نداشتن گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی در کاسه جای شهد به‌جز سم نداشتن... زان‌سان که خورد سودۀ الماس مجتبی درهم نکرد روی خود، اهلاً و مرحبا... :: در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح عمریش روزگار همین در پیاله کرد... نتوان نوشت قصۀ درد دلش تمام ورنه توان ز غصه هزاران رساله کرد... آه از دل مدینه به هفت آسمان گذشت آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت :: از چیست یا رسول که بر خوان ابتلا گردون تو را و آل تو را می‌زند صلا؟... ای عرش! گوشواره مگر گم نموده‌ای زیرا که گه به یثربی و گه به کربلا طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر است گو کائنات جمله بگریند برملا ذکر مصیبت شهدا چند می‌کنی؟ آتش زدی به جان و دل مرد و زن، دلا! بس کن دمی ز تعزیه، مدح نبی سرای چون اصل این طریقه بکا باشد و ولا مدح نبی سرای که بی‌مدحت رسول خدمت نشد ستوده و طاعت نشد قبول... 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
امام_حسن_مجتبی علیه‌السلام 🔹ایها الکریم🔹 آقای مهربان غزل‌های من سلام از راه دور آمده‌ام خسته، تشنه‌کام دست من و کرامت تو ایها الکریم شوق من و زیارت تو ایها الامام پیچیده است در همه جا همچنان نسیم آوازۀ کرامت تو بین خاص و عام شد خانۀ تو جای نزول ملائکه بوی بهشت می‌وزد از خانه‌ات مدام هرگز مسیر خانۀ تو گم نمی‌شود تا روشن است مشعلی از عشق روی بام در رفت و آمدند فقیران عَلَی الطّلوع در رفت و آمدند اسیران عَلَی الدّوام از صبر تو عبادت تو یا شجاعتت آری خودت بگو که بگویم من از کدام تاریخ مانده است که باید چگونه خواند تقویم روزهای تو را، صلح یا قیام؟ مشتاق خطبه‌خوانی تو مسجدالنبی مشتاق میزبانی تو مسجدالحرام شمشیر تو تجلّی صبر جمیل توست از بس به اعتکاف نشسته‌ست در نیام ای وارث غریبی حیدر، امام صبر صلح تو را همیشه بنامم «قیام صبر» :: تا بر عبای تو ننشیند غبارها فرشی‌ست زیر پای تو از سبزه‌زارها هر روز می‌رسد به حضور تو با امید خورشید، عاشقانه از این کوهسارها یک شمّه از نگاه تو شد هفت‌آسمان یک چشمه از کرامت تو جویبارها.. وقتی میان باغ به سیب است میل تو خونِ دل است سهم تمام انارها از کوچه با ملاحظۀ بیشتر برو قدری بده مجال به چشم‌انتظارها.. «ما همچنان در اوّل وصف تو مانده‌ایم» از تو شنیده‌ایم اگرچه هزارها باید حدیث حُسن تو را با طلا نوشت باید که خاک پای تو را کیمیا نوشت :: رنگ از رخت دوباره پریده‌ست، بی‌گمان آماده می‌شوی که مؤذن دهد اذان بین وضو چه لرزه‌ای افتاده بر تنت از اشتیاق اوست شده اشک تو روان از بارگاه قدس کسی گفت: عَجّلوا آغوش باز کرده برای تو آسمان الله اکبر از دو لب تو شنیدنی‌ست احلی من العسل شده این ذکر توأمان اما زره بپوش و به مسجد روانه شو تا که خدا نکرده در این جمع ناکثان... هرگز کسی برای نمازت سپر نشد سخت است در کنار تو سخت است امتحان بعد از نماز فرصت خوبی فراهم است ما اهل منبریم بیا خطبه‌ای بخوان خطبه بخوان که از تو جهان کم شنیده است مانند تو خطیب به منبر ندیده است :: ایام حج رسید و تو بی زاد و راحله راهی شدی پیاده به همراه قافله بوسه زدند بس‌که به پای تو جاده‌ها گل کرده است در کف پای تو آبله داری به سمت خانۀ معبود می‌روی هرچند نیست بین خدا و تو فاصله در منزلی همین که شب اطراق می‌کنی جویای حال می‌شوی از کل قافله کم سنّ و سال‌ها به تو نزدیک می‌شوند تا بشنوند از جریان مباهله حالا که قلب‌ها همه در اختیار توست قرآن بخوان برای همه بینِ نافله سعی صفا و مروه نشسته به انتظار تا حس کند قدوم تو را وقت هروله با تو صفا و مروه و زمزم غریب نیست کعبه اگر به دور تو گردد عجیب نیست :: فتنه رسیده است چنان آبِ زیرِ کاه دیگر نمانده است کسی بین این سپاه از غربت تو وادی ساباط خون گریست صفّین دیگری‌ست و حق باز بی‌پناه رفتند از سپاه تو یاران یکی یکی رفتند از سپاه تو با سکّه‌ای سیاه رفتند از کنار تو با وعده و وعید رفتند از کنار تو با بدترین گناه.. اشباح کوفه! وای به این حال و روزتان! دنیای بی امام چه دارد جز اشتباه؟ دنیای بی امام چه دارد به غیر اشک؟ دنیای بی امام چه دارد به غیر آه؟ ای زخم خوردۀ غم دنیا! صبور باش نعم الامیر بی کس و تنها! صبور باش :: وقتی که روز با غم و اندوه سر شود شب بی حضور گریه نباید سحر شود.. باید میان سجده ببارد دو چشم تو وقتی کلام اِبنِ عَدی‌ها تشر شود آهی بکش به مأذنۀ مسجدالنبی تا که به عرش آه تو پیغامبر شود دلتنگ مادر و پدر و جد اطهری چیزی نمانده آه که ماه صفر شود «گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود» «حافظ» که خواند مرثیه از هجر تو، بگو حالا «وصال» از غم تو نوحه‌گر شود «از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد» :: این آب نیست، شعله‌برافروزِ تشنگی‌ست این جَعده نیست، شاهد مرموز تشنگی‌ست با فتنه ریخت زهر خودش را دم غروب فهمیده بود خاصیت روزه، تشنگی‌ست هرچند تشنه‌ای ولی این آب را ننوش زهر هلاهل است در این کوزه، تشنگی‌ست از سوز زهر نالۀ جانکاه می‌کشی یا این‌که ناله‌های تو از سوز تشنگی‌ست با قاسمت بگو پسرم روز تلخ من یک چشمه از حکایت آن روز تشنگی‌ست در بین روضه بغض برادر شکسته شد وقتی میان گریه دو چشم تو بسته شد :: تشییع بود و سخت‌ترین لحظه‌های من باران تیر بود و غریبانه سوختن... این تیرهای شوم که جا مانده از جمل دارند یک به یک خبر از کینه‌ای کهن اینجاست فرق بین خدیجه وَ... بگذریم وقتی که فتنه‌ای‌ست شروعش به نام زن مانند تو کسی نشده این‌چنین غریب مانند تو غریب ندیده‌ست این وطن خورشید این‌چنین که رسیده‌ست در بقیع انگار آمده‌ست به تدفین خویشتن زینب به ناله گفت که وای از دل حسین زهرا به گریه گفت که وای از غم حسن پایان ندارد این غم و اندوه ناتمام تا لحظه‌های آمدن آخرین امام 📝