eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.7هزار دنبال‌کننده
38 عکس
46 ویدیو
78 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
قطره بودیم و هم مسیر شدیم با ولای علی کثیر شدیم دست ما نه... نگاه زهرا بود پای این عشق اگر اسیر شدیم یا علی گفت و هو کشیدیم و راوی خطبه ی غدیر شدیم ذره بودیم و بی نوا بودیم دم باب الجواد امیر شدیم سائل وادی خراسانیم رعیت زیر دِین سلطانیم شکر، گاهی به سینه آهی هست ذوق خشکیده از گناهی هست آخر کار عشق بازی ما راه باز است و بارگاهی هست صوت نقاره خانه می گوید: بی پناهی؟ بیا پناهی هست سر این سفره ی کرم حتی جام کوثر اگر بخواهی هست از سرم شوق و بیم افتاده گذرم بر کریم افتاده با نگاهش دوباره خواند مرا سوی دارالشفاء کشاند مرا دید تنها و بی کس افتادم در رواق حرم نشاند مرا هر کجا گیرِ دام افتادم ضامنم شد خودش، رهاند مرا بیشتر از قدیم ها امسال حرم کربلا رساند مرا همه جا در پناه او بودم نائب روی ماه او بودم ازدحام صفوف یعنی این بار عام عطوف یعنی این بین باب الجواد و گنبد شاه... ....ماندن ما، خسوف یعنی این بیشتر از خودم به فکرم هست "یا امامَ الرئوف" یعنی این دم گرفتم هزار و یک دفعه عاشقیِ حروف یعنی این می روم پشت پنجره فولاد بعد از آن هر چه باد، بادا باد با رضای دل امام رضا می رسم محفل امام رضا موج دل را کشید سوی خودش جذبه ی ساحل امام رضا بین آب و گل تمامی ما ریختند از گل امام رضا چه مقامی رفیع تر از این؟ شده ام سائل امام رضا بی بهانه، بهانه می گیرم روضه ای عاشقانه می گیرم رنگ، از روی باغ افتاده  گیر دام نفاق افتاده ترسم از خدعه های مأمون بود گوییا اتفاق افتاده از عبایش بخوان که چندین بار در مسیر رواق افتاده دست و پا می کشد به روی زمین گوشه ای از اتاق افتاده لخته های جگر سرازیر است اشک های پسر سرازیر است کربلا عطر جان فزا پیچید خبری بین خیمه ها پیچید چقدر یاس خوش بوی لیلا به خودش زیر دست و پا پیچید پدرش قطعه های اکبر را وسط سطح یک عبا پیچید گریه ها کرد و نسخه ی خود را با دم "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" پیچید آهِ زینب فقط حیاتش داد قسم خواهرش نجاتش داد ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
می نشینم که مرا خانهء مادر ببری تشنه ای را به لبِ چشمهء کوثر ببری با گناهی ز بهشتِ همه بیرون زده ام آمدم تا که مرا جنّتِ بهتر ببری دام را پهن کنی جلد حریمت شده ام مستحب است که در خانه کبوتر ببری نوکر تو شده ام که به خودت رو بزنم تو هم آقا شده ای که دل نوکر ببری منت خادم تو می کشم ای شاه که گفت ظرفی از خاک به دستم بده تا زر ببری در شلوغی حرم، هول جزا را زده ام در زدم تا که از آتش همه را در ببری "هر دری بسته بود جز در پر فیض جواد" پشت این در بنشین فیض مکرّر ببری آنقدر دور ضریحت گله کردم به حسین تا مرا نیز به شش گوشه اش آخر ببری تو غریب الغربایی شده حتی یک بار... غم خود را طرف مرقد خواهر ببری!؟ گفت زینب چقدر داد کشیدی سر من آمدی شمر به گودال مگر سر بِبَری مضطرب بود حسین، گفت به ناموس خودش برو لازم نشود دست به معجر ببری ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
باغ عاشق خزان نمیفهمد خشکیِّ آسمان نمیفهمد عاشق اصلاً کنار معشوقه “دیر” و “زود” و “زمان” نمیفهمد وقت پروازهای روحانی بال ، “بُعدِ مکان” نمیفهمد کاهل این را که: از کجا آمد؟! روزیِّ آب و نان نمیفهمد این کریمی که ما شناخته ایم ازدحام دُکان نمیفهمد بعد از اینکه غذا گرفتی هم داخل صف بمان نمیفهمد شیطنت های بچه را از عمد پدر مهربان نمیفهمد اختیاراً تقلب ما را موقع امتحان نمیفهمد پرده ای بر دلش نشسته اگر روضه را روضه خوان نمیفهمد گفت زینب: حسین برگردیم شأن‌ ما را سنان نمیفهمد ای برادر بس است خطبه نخوان حرمله که زبان نمیفهمد برق انگشترت مرا ترساند باز دارم گمان نمیفهمد… دست خود را نیاوری بالا به خدا ساربان نمیفهمد بعد تو صورت رباب دگر معنی سایبان نمیفهمد آیه های لب تورا که کسی غیر از این خیزران نمیفهمد چوب خوردی ولی ظفر با توست اربعین مقصد سفر تا توست ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
( با حال معنوی مناسب ، مطالعه بفرمایید ) جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست پیرُهن از تن ِ بیسر شده در آوردند بی کفن در وسط دشت رهایش کردند حرمت مهریه مادر ِ سادات شکست آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟ پای خود را زلبان پسرم بر دارید ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
جایی که میگیرند دست ناتوان را پیر زمین افتاده دارد آسمان را تطهیر شد هرکس که وا شد پایش اینجا دیدند مردم حکمت آب روان را سگ های اطراف حرم را میپذیرند تحویل میگیرند وقتی آهوان را یکبار می آیم سه دفعه او میاید یعنی که تضمین میدهد سود کلان را من از رفاقت با کریمان سود بردم هر موقعی رفتم خراسان سود بردم صدشکر برگ دعوتم داده همیشه پیش همه حیثیتم داده همیشه حج فقیران آمدم دارا شدم من محتاج بودم ثروتم داده همیشه مستانه گشتم صحن هارا فیض بردم جنت به جنت نعمتم داده همیشه طعم غذای حضرتی مانده به کامم آقا دراین صف نوبتم داده همیشه من پای این سفره غذارا دوست دارم ته مانده لطف رضارا دوست دارم سلمانی شهرش سلیمان شد در آخر از یمن او قبرش گلستان شد در آخر خیلی فلج آمد به اینجا راه افتاد خیلی مریض آمد که درمان شد درآخر یکبار آمد درحرم یکبار رو زد بی خانمان طوس سلطان شد در آخر وقتی که در پای ضریحش گریه کردیم جان دادن ما نیز آسان شد در آخر داریم کل خیرها را در کنارت دیدیم ما عرش خدارا در کنارت ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
خاک بودم سال‌ها از شوق گلدان شما در دل من بار خواهد داد احسان شما هرچه را آموختم از کودکی..،نام تو بود یا رضا گفته فقط طفل دبستان شما جای درس‌ومشق‌خواندن..،گنبدت را می کِشم دفتر من پُر شد از عکسِ شبستان شما اعتکاف مشهد ما از شروط بندگی است من تمام عُمر را هستم مسلمان شما آمدم ای شاه...،یادش خوش! روانش شاد باد! هر که بوده از ازل روزی غزلخوان شما مهربانی؛خصلت خدمتگزار کوی توست ای به قربان لب خندان دربان شما دردهای ایل خود را جمع کردم..،آمدم دربه‌در افتاده ام دنبال درمان شما هفت‌پُشت من نمک‌پروده ی این سفره اند آن‌قَدَر نان خوردم از دستِ پدرجان شما! یک طرف معصومه‌خانم،یک‌طرف سلطان‌طوس... در حقیقت نامِ این خاک است:ایران شما! نوکر بی دست و پا آیا به دردت می خورد؟! آمدم تا بسپرم خود را به دستان شما آی سلطان!دوستت دارم..،مرا باور بکن دوستت دارم..،قسم هم می خورم..،جان شما! روز محشر،خنده اش را فاطمه تضمین کُند هرکسی که چشم‌هایش گشته گریان شما بین صحن تو..،خودم را در نجف حس می کنم هو کشیدم "یا علی" را رو به ایوان شما هرچه دارم را بگیر و کربلایم را بده یا علی‌موسَی‌الرِّضا! دستم به دامان شما . . حرمله،خولی،سنان،اَخنَس..،عقب‌تر می روند... شمر تنها می شود با جد عطشان شما عمه‌جانت همسفر شد با سنانِ پستِ مست... وای از اهل حرم وای از عزیزان شما ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
گله ای نیست اگر غصه ی بی‌ حد داریم خلوتی هست که در گوشه ی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترین ها وسط صحن رضا آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش دیده ای در طلب اشک مقید داریم ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره ی بد داریم شاه بر شانه ی خم، پیکر خود را میبرد با عبا داشت علی اکبر خود را میبرد ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّئوفِ الَّذِی هَیجَ أَحْزَانَ یوْمِ الطُّفُوفِ احساس می کنم که همین‌جاست جنتم هر وقت در حریم تو گرم زیارتم هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف این است آرزوی من این است حاجتم آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا من صید مبتلا‌شده ی این ضمانتم یک سال می شود که به مشهد نیامدم یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم خلوت‌گُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم یک شب سری بزن به من و کنج‌عزلتم در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا در ماجرای عاشقی‌ات درس عبرتم گندم‌به‌دست..،گوشه ای از بارگاه تو با جبرئیل های حرم گرم صحبتم گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم... شکر خدا کبوتر بام کرامتم وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس پس خوش‌به‌حال من که در این مُلک،رعیتم جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم خورشید عالمِین،همین گنبد‌ِ طلاست بر بام تو دمیده شود صبح دولتم من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم من سالیان سال کنار تو راحتم کُلِّ عشیره..،نان‌خور موسی بن جعفریم قربان این گداشدنِ با‌اصالتم ای مهربان‌تر‌ از پدرم! دوست‌دارمت... از کودکی همیشه تو کردی حمایتم مُهر تو مُهر نیست..،مسحیایِ طوس ماست صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند با چای حضرتی‌ست فقط اوج لذتم محشر، شفیعِ گریه‌کنانِ تو فاطمه است زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم کامل‌ترین عبادت من نام حیدر است ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست... در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی... من محو در تجلیِ این بی نهایتم سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است عمریست داده ای به همین راه عادتم نُطقم کنار پنجره‌فولاد باز شد با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم ای عُهده‌دار مجلس عطشان کربلا! من آن حسین‌گویِ دمِ دربِ هیئتم تو روضه‌خوان آن لب سرنیزه‌خورده ای من سینه‌چاکِ لطمه‌ی ذکر مصیبتم یَابْن‌َالشَّبیب‌گُفتنِ تو می کُشد مرا... گفتی:که زخم خورده‌ی آن هتک حرمتم ▪️ یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🔰 زیارتنامه «جوادیّه»، با معارف و مضامینی بسیار والا، که مورد غفلت قرار گرفته است... در ذیل زیارات‌نامه‌هایِ حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام، مرحوم علامه مجلسی زیارتنامه‌ای را از امام جواد علیه‌السلام نقل می‌کند که بسیار معارف منحصر به فرد و والایی در آن ذکر شده است که به عنوان نمونه، «چند فراز پراکنده» از آن را ذکر می‌کنیم: 📋 یا لَیتَنِی مِنَ الطَّائِفِینَ بِعَرْصَتِهِ وَ حَضْرَتِهِ مُسْتَشْهِداً لِبَهْجَةِ مُؤَانَسَتِهِ؛ 🔻ای کاش من جزء کسانی بودم که در آستان حضرت سلطان علی بن موسی الرضا علیه‌السلام دائماً طواف می‌کردم و از خوشحالی اُنس و هم‌نشینی با او شهید می‌شدم؛ 📋 أَطُوفُ بِبَابِكُمْ فِی كُلِّ حِین،كَأَنَّ بِبَابِكُمْ جُعِلَ الطَّوَافُ 🔻در هر زمان - که فرصتی یابم - ، در آستان شما طواف می‌کنم؛ گویا «طواف» را فقط به دور خانه شما قرار داده‌اند! 📋 السَّلَامُ عَلَى فَرْحَهِ الْقُلُوبِ ، وَ فَرَجِ الْمَکْرُوبِ، 🔻سلام بر تو امامی که موجب مسرّت قلب‌هایی، بر تویی که موجب گشایش گره‌هایی؛ 📋 السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوفِ ، الَّذِی هَیَّجَ أَحْزَانَ یَوْمِ الطُّفُوفِ 🔻سلام بر آن امام مهربان ؛ همان امامی که دل‌های مردم را از غم و اندوه روز عاشورا، تکان داد. 📋 السَّلَامُ عَلَى قَمَرِ الْأَقْمَارِ 🔻سلام بر ماهِ همهٔ ماهْ‌ها... 📚 بحارالانوار ج۹۹ ص۵۳ ✍ ای کاش که فارغ ز هیاهوی دو دنیا گه دورِ تو می‌گشتم و گه محوِ تماشا ...
اگر بنده هستی خدا را بخواه اگر درد داری، دوا را بخواه فقط ضامنِ‌ کربلا را بخواه علی بن موسی الرضا را بخواه در اینجا بجز بادهء قُم نخور ز باب الجوادِ حرم جُم نخور کسی که در اینجا ادب داشته دم و گریهء نیمه شب داشته گدا در حرم، اذن رب داشته "یرون مقامی" به لب داشته غم و درد خود را نهان کن نهان فقط "یسمعون کلامی" بخوان همینجا بهشت است! حسرت نکش مهیاست نعمت، تو زحمت نکش از این دست خالی خجالت نکش ز شخصی بجز شاه، منّت نکش ببند عهد و در قول خود جا نزن جز این در، در خانه ای را نزن اگر قطره ای، شور دریا بگیر بسوز و چنان شعله ای پا بگیر برای محرم بیا جا بگیر برو گوشه ای از عبا را بگیر رضا که عبا را به سر می کشید دلش تا به شش گوشه پر می کشید به هم ریخت با زهر، بین گذر زمین خورد! اما نه پیش پسر نچید از سرِ نیزه خون جگر نشد حاصلش کمتر و بیشتر حسین از حرم تا به میدان رسید فقط ناله از داغ اکبر کشید کمی از علی زیر پا ریخته هزاران علی در عبا ریخته نبی صد طرف در منا ریخته سر عمه خاک عزا ریخته قسم خورد زینب که گریان شود... کمی تار مویش پریشان شود... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🔰 حکایت مجلسی که مأمونِ ملعون، از علمای تمامیِ بلاد تشکیل داد تا امام رضا علیه‌السلام را ، تحقیر کند ... 📝 { از زبان یک مُرتاض هندی که حاضر در آن جلسه بود ! «طولانی اما بسیار زیبا و خواندنی» } آیت الله وحید خراسانی در درس خارج خود چنین نقل کردند: 🔖 «میر فِندِرسكی» (که از علمای شیعه قرن ۱۱ بوده است) به هند سفر می‌کند تا عجایب و غرائب و ادیان در آنجا را از نزدیک مشاهده کند. 📍آنجا مرتاضی بوده كه شش ماه می‌خوابیده و شش ماه بیدار بوده. بعد «میر» وقتی می‌رود كه او به خواب رفته بوده، حالا باید شش ماه بماند تا این بیدار بشود، به آن دربانش می‌گوید راه چاره چیست؟ می‌گوید: او گفته كه من وقتی می‌خوابم حق ندارید من را بیدار كنید، مگر آدمی بیاید، اگر آدمی آمد مرا بیدار كنید. 🔖 اطرافیان میر می‌گویند: این آدم، «میر» است و علم و عرفان و ریاضات و…، خلاصه مرتاض را بیدار می‌كنند. بیدار كه می‌شود می‌گوید: چرا مرا بیدار كردید!؟ می‌گویند «میر فندرسكی» است، چنین و چنان، بعد می‌گوید این كه آدم نیست، من یك آدم، بیشتر ندیدم،گفتم اگر آدم آمد مرا بیدار كنید. 👈 بعد برای «میر» (بعد از آنکه متوجه میشود که او شیعه اثناعشری است) نقل می‌كند و می‌گوید: من جزء كسانی بودم كه مأمون مرا دعوت كرد از هند؛ از تمام دنیا مأمون دعوت كرد، از هند دو نفر را دعوت كرد، یكی مُرده، یكی منم كه هنوز هستم. (و تا زمان حاضر هم به شهادت افرادی که رفته‌اند و دیده‌اند، هنوز زنده است) 🔖 من از هند با آن شخص آمدم و وارد شدیم، چهار هزار نفر بودیم، حالا ببینید چهار هزار، آن هم این نمونه، چیست؟! تو متون (احادیث و تواریخ) دارد رأس الجالوت، جاثلیق، هِربِز اكبر، از اینها معلوم می‌شود چهار هزار نفر چه قماشی بودند!! 🖌 مرتاض ادامه داد: مجلس ترتیب داده شده و مأمون نشست؛ همه نشسته بودیم، مجلس غوغایی بود. گفت: اولا جایی كه مجلس بود باغی بود كه جنگلی دور این قصر درست كرده‌ بودند، همه انواع طیور در این جنگل روی درختها بود، وضع این جور بوده، خب مأمون و دنیا و این حكومت. 🤏 گفت: مأمون با ما صحبت كرد، هنوز حضرت نیامده، كه مقصود از انعقاد این مجلس این است كه به هر قیمتی كه هست باید [امام رضا علیه‌السلام] محجوج بشود [و شکست بخورد]. 🔖 مرتاض گفت: یك وقت خبر دادند كه امام رضا علیه‌السلام می‌خواهد بیاید؛ گفت ما هم متوجه بودیم ببینیم كیست، چه خبر است. ✅ من این اندازه به تو بگویم وقتی رسید درِ باغ، قدمش را كه از اسب گذاشت روی زمین، من نگاه كردم دیدم در تمام باغ یك درخت ایستاده نیست، تمام درختها ... تمام درختها، همه شاخه‌ها روی زمین! همه راكع! تمام این پرنده‌ها كه این همه نغمه سرایی می‌كردند، همه مجسمه❗️ 📜 مرتاض گفت: وارد شد در باغ، و آمد آهسته آهسته، همین كه وارد شد توی مجلس، آن مهم است. ما خودمان نفهمیدیم چی شد، فقط آن قدر كه فهمیدیم دیدیم همه نشسته‌ها، ایستاده‌ایم، اما چه جور پا شدیم، نفهیدیم بعد كه پا شدیم، آمد یك نگاهی به دور كرد. 📍این معنای آن كلمه است كه واقعا امام شناخته نشده! چیه در او؟! چه گوهری است؟! یك روحی است فوق این ارواح! اوست كه این كارها را می‌كند منتها به وقتش! 🔖 بعد مرتاض گفت: همه ایستادیم، من نگاه كردم دیدم مأمون هم مثل ماست، او هم یك مجسمه❗️ 📝 گفت: آمد و بدون اعتنا نشست، بعد كه نشست فقط دستش را بالا برد، همه ما نشستیم آن هم بی اختیار❗️ 🗯 یك نگاهی باز به همه كرد، گفت: من خود دیدم از «الف» از «ب» خبر ندارم، حتی «الف» چیست؟ «ب» چیست؟ نمی‌دانم، همه گرفته شده! فهمیدم بقیه هم همین جورند. (همه معلومات‌شان پریده بود) 📍مدتی مجلس این جور بود به این حال. بعد دوباره یك اشاره كرد. تا اشاره كرد دیدم همه معلومات هست، افكار هست. آن وقت فرمود: حالا بگویید و بپرسید... 📚درس خارج اصول آیة الله وحید خراسانی(حفظه‌الله‌تعالی)،مورخ ۱۳۸۱/۱۰/۲۴ (جلسه ۵۱) 💠💠