eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
12.7هزار دنبال‌کننده
33 عکس
13 ویدیو
95 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر و شجر برای علی گریه می کند تیغ و سپر برای علی گریه می کند محراب کنج مسجد کوفه کشید آه مرغ سحر برای علی گریه می کند مرغابیان سرشک فشاندند از پی اش قلابِ در برای علی گریه می کند جبریل نوحه خواند که ای وای قَد قُتِل بشکسته پر برای علی گریه می کند آمد ز راه، فاطمه با ضجه های او دیوار و در برای علی گریه می کند شش ماهه محسن است در آغوش فاطمه دارد پسر برای علی گریه می کند پیغمبر است آمده همراه انبیاء خیرالبشر برای علی گریه می کند صحرا و چاه و کوه و در و دشت و نخل ها هر خشک و تر برای علی گریه می کند حکم قضا بر آل علی گشته تیغ و زهر حتی قَدَر برای علی گریه می کند گشت است کعبه سخت عزادارِ مولِدش رکن و حجَر برای علی گریه می کند با هر یتیم چشم «رئوفی» تمام عمر یاد پدر برای علی گریه می کند ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
دوبیتی اسير رنج و غُربت بود يک عمر دلش لبريز حسرت بود يک عمر على حاجت‌روا شد امشب ای تيغ که بی‌تابِ شهادت بود يک عمر دوبیتی بشکـنـد دستی که فـرقـت را گسست من بمـیـرم تیـغ تـا ابـرو نـشست آن که خـورد از سفـره‌ات نـان و نمک نـانجـیـب آخـر نمکـدان را شکـست دوبیتی ای خواب به چشمی که نمی‌خفت بیا ای خنده به غنچه‌ای که نشکفت بیا دیوار و درِ کوفه زبان شد که مرو اما چه کنم فاطمه می‌گفت بیا دوبیتی شب تا به سحر نماز می‌خواند علی با دیده‌ی تَر، نماز می‌خواند علی آن صبح که سجده‌گاه در خون غلتید گفتند: «مگر نماز می‌خواند علی؟» ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
علیه‌السلام 🔹السابقون السابقون🔹 تو را تا دیده‌ام محو جمال کبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا به هنگام قنوت برگ‌ها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر می‌کردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که می‌چرخید گرد خانه‌ات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم تو را فرمان‌برِ «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون‌ السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان اَلَست از مطلع هستی تو را عاشق‌ترین دلدادهٔ «قالوا بلی» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنی‌آدم» که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء» تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین‌بخشی تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهان‌آرا تو را پروانهٔ پیغمبر از غار حرا دیدم به جولان‌گاه احزاب و نبرد خندق و خیبر به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر تو را در بی‌نهایت، در کجا در ناکجا دیدم چه می‌دیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت خلیل بت‌شکن را روی دوش مصطفی دیدم «و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که می‌خواندم تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی! چه گویم من که روی دست پیغمبر چه‌ها دیدم تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک» شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی» تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم تو را در سورۀ «حا میم تنزیلٌ منَ الرَّحمن» تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن» تو را در یای «یاسین»، ترجمان طا و ها دیدم تو را در «قُل کَفی بِالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون» تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم نه تنها هست اوج رفعتت در قافِ «وَالقرآن» تو را در سورهٔ «وَالشَّمس» و «طور» و «وَالضُّحی» دیدم تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش کنار زاغه‌های شهر کوفه بارها دیدم نوازش از تو می‌دیدند فرزندان شاهد هم تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم به مسکین و یتیم از بس محبت کردی و احسان تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم چه می‌دیدم خدا را در سکوت محض نخلستان تو را هر نیمه‌شب، در گریه‌های بی‌صدا دیدم شبی که شمع بیت‌المال را خاموش می‌کردی تو را با بی‌ریایی، خفته روی بوریا دیدم چو راز غربت خود را به گوش چاه می‌گفتی چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم اگر نامردمان دست تو را بستند، آن‌ها را اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم شهادت‌نامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» را دیدم پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هر شب تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم تو را یاری‌گر خون خدا، با عترت یاسین تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم تو را در آسمان نیل‌گون ظهر عاشورا تو را در سایه‌روشن‌های شام و کربلا دیدم شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان تو را دل‌سوخته در شعله‌زار خیمه‌ها دیدم اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم تو را با کاروان اهل‌بیت وحی در غربت تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم کسی از آستانت دست خالی برنمی‌گردد که در آیینهٔ آیین تو، مهر و وفا دیدم 📝 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 کار حسین اما باش کنج عُزلت گُزین و تنها باش بین گمنام هاش پیدا باش پی سیر و سلوک‌ اگر هستی خاک شو محضرش تمنا باش آخرت میوه ی همین دنیاست پس از امروز فکر‌ فردا باش نمک عاشقی به رسوایی ست با جماعت نباش و رسوا باش دست، پیش کسی دراز نکن سائل دست های سقا باش علف هرز هم اگر بودی در زمین حسین زهرا باش گرچه اصلا به تو نیازی نیست پای کار حسین اما باش زیر خنجر به فکر ما بوده ما به فکر گناه... ما را باش میل داری به روضه ی رضوان هر کجا روضه بود آنجا باش هدف از گریه خنده ی زهراست بی خیال ثواب عقبی باش گریه کن پا به پای طفلی که گریه میکرد با سر باباش گفت حالا که آمدی بابا یا مرا با خودت ببر یا باش راستی دختری که آن کوچه است کتک سیر خوردم از باباش به من و روسریم فکر نکن فکر بی معجری زن ها باش ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
از محراب تا قتلگاه روایت می کند اندوه داغی را بدین منوال نباشد هیچ گلگون پیکری را این چنین احوال دو تن با چهره گلگون نماز خویش را خواندند یکی در دامن محراب و آن یک در دل گودال یکی در کوفه رویش غرق در خون سرش باشد یکی در کربلا گردد تنش با اسب ها پامال یکی از بهر او شیر آورند ایتام در کوفه یکی لب تشنه خنجر روی رگهایش ، زبانم لال یکی دارد سرِ گلگون به روی بستر ماتم یکی اما سرش بر نیزه ی خصم ستم افعال کنار جسم بی جانی به کوفه دیده ها گریان یکی در کربلا بی سر کنارش خواهری بد حال یکی زهرا به دیدارش رسد با پهلوی خسته یکی زینب رود در پیش جسمش خسته خونین بال یکی آید به استقبال او پیغمبر خاتم یکی دشمن کند با تازیانه از وی استقبال در اینجا باغبان بشکسته فرق و کربلا امّا یکی دارد ز داغ خیل گلهایش قدی چون دال ز خاک کربلا تا کوفه و شام بلا زینب اسیر است و رود «یاسر» ولی با عزّت و اجلال ** محمود تاری «یاسر» ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
در گدای کوی تو برگشته از یک راه طولانی و آورده‌ست با خود کوله‌باری از پریشانی بیابان در بیابان گم شده در وادی ظلمت گرفتار هوای نَفْس در طوفان حیرانی بگیر از لطف دستش را که تنها و زمین‌گیر است نمانده در بساط او بجز آهِ پشیمانی به تو امیدوارست و بُریده از همه عالم یقین دارم که از درگاه خود او را نمی‌رانی گرفته دامن عفو تو را این خسته از عصیان نشسته زیر چتر إلتجا با چشمِ بارانی تمام خواهش او یک نگاهِ مهربانِ توست نه تاج خسروانی خواست نه تخت سلیمانی ببین در صفحه‌ی پیشانی‌اش حال دل او را که هم ناگفته می‌دانی و هم ننوشته می‌خوانی مگر او را به (اُدعونی) نخواندی سوی خود یارب؟ کنون آغوش بگشا بنده‌ات آمد به مهمانی ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
دوبیتی و رباعی نمی‌جنبد ز جا مرداب کوفه چه دلگیرست و سنگین، خواب کوفه در این ظلمت بمانید؛ آی مردم! به خون آغشته شد مهتاب کوفه دل شب سوگ‌باران شد همیشه و نخلستان، پریشان شد همیشه چه می‌گفتی مگر با چاه؟ مولا! که چشم چاه، گریان شد همیشه ✍ قرآن و عترت‌اند؛ نجاتِ دَمِ لَحَد قرآن به سر بگیر و بگو: یاعلی مدد ✍ خطاب به حضرت زینب(س) فرقِ مرا، تو طاقت دیدن نداشتی هجده سَرِ بریده ببینی چه می‌کنی؟ ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
(السّلامُ عَلَيْكَ يٰا عَلِیّ بْنِ اَبی‌طٰالِب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا « فزتُ و رَبّ الکعبه » پور بوسفیان چو از بیداد و کین داد حکم قتل ِ میر مؤمنین ابن ملجم جانی رذل و شریر یافت مأموریت قتل امیر گرگ دون از حیله ی روباه پیر گشت اندر بیشهٔ حق شیر گیر هیجده شب چون که بگذشت از صیام شد به سوی کوفه بن ملجم ز شام دل به قتل مرتضی بی تاب داشت چونکه طرح قتل در محراب داشت تیره شب زین ماجرا ناشاد شد روز هم غمگین ازین بیداد شد شب ازین وحشت به کندی می‌گذشت روز هم شد کُند ، اندر بازگشت شب نبُد راضی به قتل مرتضیٰ پس به پیمودی به حِدّت راه را روز هم از این جنایت ، بیم داشت زین سبب پا را به کُندی می‌گذاشت عاقبت شب شد به روز از خدعه زور وانگهی ، ظلمت مسلّط شد به نور زاغِ شب سوی جنایت پر کشید تا که قویِ روز را در بر کشید چون سیاهی در سپیدی جا گرفت دزدِ جان ، در این زمان مأوا گرفت روز و شب چون رنگِ ضدین آمدی دزدِ جان ، بین الطلوعین آمدی عاقبت ، بین الطلوعین از درنگ دامنش آلوده شد بر قتل و ننگ سارقِ جان امیرالمؤمنین این زمان بنمود در مسجد کمین داشت ننگ از قتل مولی گرچه شب لاجرم شب شد به قتل وی سبب روز را زین قتل اگر عار آمدی با شب اندر جُرم، همکار آمدی هر دو در قتلِ علی ، گشته شریک همعنان شد در جنایت زشت و نیک زشتی شب گر شهادت آفرید نیکی روزش ، سعادت آفرید آنکه شد مولود، در کعبه به ناز شد شهید حق، به محراب نماز از ولادت تا شهادت ، مرتضیٰ از قضای حضرت حق بُد رضا زین سبب وقت شهادت آن امیر گفت: راحت گشتم از دنیای پیر "فزت"ُ فرمود آن شهید راه دین پس "و رَبّ الکعبه" گفت آن شاه دین آری ، آری از ستم ، آسوده شد از شکنج و رنج و غم آسوده شد رفت و قدرش بر بشر معلوم گشت گیتی از عدل علی ، محروم گشت عدل رفت و عادل غمخوار رفت شیر یزدان ، حیدر کرّار رفت زین مصیبت ، خلق گریان علی ست (شمس قم) دایم نواخوان علی ست شادروان سید علیرضا شمس قمی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
| روضه‌وتوسل به امیرالمؤمنین علیه السلام وحضرت رقیه سلام الله علیه ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده شب_بیست_و_یکم یکم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱ ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ امام‌حسن و امام‌حسین از تشیع جنازه ی بابا که برگشتن، غریبانه، نیمه ی شب گذرشون افتاد به خرابه دیدن صدای جانسوزی از خرابه میاد.. یه پیرمردی داره ناله میزنه گریه میکنه: خدایا! امشب آقای من رو نفرستادی؟ غم‌خوار من رو‌نفرستادی؟ سنگ صبورم رو‌نفرستادی؟ امام‌حسن وامام حسین علیه السلام همدردی کردن باهاش... پیرمرد! چه کسی رو داری میگی؟ وقتی نشانه ها رو‌ داد، با پیرمرد نشستن، باهم شروع کردن گریه کردن... فرمودن: این نشانه هایی که میدی نشانه های بابای غریب ما علی است. پیرمرد شروع کرد گریه کردن. گفت: این آقا هرشب میومد به من سر میزد خودش لقمه درست می کرد تو‌ دهانم میذاشت... آقای من! مولای من! مرام شما این بود به بیچاره ها سر می زدید. مرام شما این بود به خرابه نشین ها سر می زدید. غم خوار خرابه نشین ها بودید. شما که مرده‌ و زنده ندارید حتما تو‌خرابه ی شام‌ هم اومدی آقاجان... اون‌ وقتی که صدای دردانه ی حسین بلند شد، عمه‌جان این سر مُنوّر را کمکم میکنی که بَردارم؟ شامیان ای حرامیان دیدید که من راست گفتم‌ پدر دارم...* گفت: ای پدر جان! عجب دلی دارم ای پدرجان عجب سری داری گیسویم‌ را به پات‌ میریزم تا ببینی چه دختری داری هر بلایی که بود یا میشد برسر زینبِ تو آوردند قاری من! چرا نمیخوانی چه به روز لب توآوردند؟ *گفت: بابا جان‌! بذار برات درد و دل کنم ... وقتی چشم تو را دور دیدند. وقتی دیدند بابا ندارم، برادر ندارم، عمو‌ندارم، غریب گیر آوردن..* دستی از پشت خیمه ها آمد لاجرم راه‌ چاره ام‌ گم شد در هیاهوی غارتِ خیمه ناگهان گوشواره ام‌ گم شد *وقتی بین راه که این سرهارو حمل میکردن، این نانجیبها در یکی از این منازل اتراق کردند زن وبچه یه طرف، سرها یه طرف. این‌نانجیبها به‌ مِی گُساری مشغولند... میگه دیدم نیمه ي شب یه بچه ی سه، چهار ساله ای آروم آروم با دست و پاش اومد سمت نیزه ای که سر ابی عبدالله بالا نیزه است... از پایین داره التماس می کنه به سرِ بالای نیزه... گفت: بابا! یا تو‌ بیا پایین، یا من و ببر پیش خودت... میگه دیدم یه وقت نیزه خم‌شد سر اومد تو‌ي دامن این بچه، سر رو شناخت رفت سمت سر، اما چه‌ کرده بودن با این سر... وقتی تو خرابه سر رو‌ گذاشتن مقابلش با تعجب نگاه کرد گفت: عمه جان! "هذا رَأسُ مَن؟" این سر کیه عمه جان؟ تا گفت این سر بابات حسینه..."وضعت فمها على فمه الشّریف " این لبهارو‌ گذاشت به لبهای بابا.. یه وقت زینب نگاه کرد دید سر یه طرف... سه ساله یه طرف...سبک وشعر ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
-امام -علی ع -جوادی ترکی ان یتیمان که به خرمای علی سیر شدند..۲ دم گودال رسیدند همگی شیر شدند.. اولاریکی علینین دوزین یدیلر.. گودی قتلیگاهیده حسینه اوخ وردیلار حسینه داش ویردیلار حسینه نیزه وردیلار زینب یانایانا ددی حسین سنه اولمین باجون قربان..قارداش... مقتله گلدی ددی دیدمده قان یاش وار حسین هارداسان سس ور منه نه یار ویولداش وار حسین.. دشمنون کامه چاتوپ هر الده بیر باش وار حسین باشووا دولانیم آی قارداش مدینیه قیدندن سورا.امام سجاد اقا بویری گوردوم عمم زینب اله یانایانا آغلی ددیم عمه جان نیه بله اغلیسن عمه بله باشووا دولانیم نیه بله رنگون سارالیب ددی سجادیم بالا کربلاده حسینیمین جنازه سینن ایریلاندا حسنیمین تمام یارالارینا باخدیم داش یاره سین تانیدیم نیزه یارسین تانیدیم اوخ یاره سین تانیدیم اما امامیم بالا بیدنه یارنی تانیامادیم عمه او نه یاره سیدی عمه اونین عکسین چکه بیلرسن.. امام سجاد اقا دی گوردوم بیر هلالی شکل چکدی ددیم عمه باشووا دولانیم... اوبی یاره بی بی سینه ده تاب و تبه بنزر آت دیرناقینین ردی هلاله شبه بنزر... حسین دوشوبدی مقتله.گلن ورور گدن ورور۲ آلوبدی نیزه سین اله گلن ورور گدن ورور.. باشووا دولانیم اقا قربانون اولوم اقا.دکترلردن یورولان علاجی هر یردن اوزولوب گلیب اتاوین یاسینه اقا... حسین دوشوبدی مقتله گلن ورور گدن ورور الوبدی نیزه سین اله گلن ورور گدن ورور اولوب پرپر توپراق اوسته بی گول سیاقی....... گلی پامال ایلیبدی آتلار ایاقی.. اخور قانی لخته لخته هر یاره سینن دولوب آغزی ذکره تولانمیر دل دوداقی یارالی لب عطشان حسین جان ۴ سبک وشعرمداحی ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
مداحی آنلاین - آن یتیمان که به خرمای علی سیر شدند - نادر جوادی.mp3
3.85M
🔳 (ع) 🌴آن یتیمان که به خرمای علی سیر شدند 🌴دم گودال رسیدند همگی شیر شدند 🎙 سبک وشعرمداحی
هُرم نجف حرارت‌مان را زیاد کرد گرمایِ عشق، طاقت‌مان را زیاد کرد مانند بوذر از کرمش زر گرفته‌ایم مِهر علی‌ست ثروت‌مان را زیاد کرد عنوان ماست عبد کرم‌خانه‌ی نجف عبدش شدیم، شُهرت‌مان را زیاد کرد از وادی السلامِ علی تا که رَد شدیم شوقِ به مرگ جرأت‌مان را زیاد کرد با "یاعلی" زمین و زمان را بِهَم زدیم تأثیر ذکر، قدرت‌مان را زیاد کرد گفتیم شیعه‌ایم، طرفدار حیدریم این گفته خوب عزت‌مان را زیاد کرد بودیم مستِ بوسه به دربِ حرم ولی ایوان طلاش، لذت‌مان را زیاد کرد مارا سحر به صحن رساند و غروب بُرد سهمیه‌ی زیارت‌مان را زیاد کرد ما کاه خواستیم ولی کوه داد، آه... این‌گونه او جسارت‌مان را زیاد کرد بی قیمت آمدیم به بازارِ مرتضی دستش رسید، قیمت‌مان را زیاد کرد "یامظهرالعجائب و یامرتضی علی..." ذکر علی عبادت‌مان را زیاد کرد آری همین مسیر نجف تا به کربلاست هر ساله باز همت‌مان را زیاد کرد * در کربلا تمام علی‌ها فدا شدند این داغ‌ها مصیبت‌مان را زیاد کرد ✍ ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
ز جام نام تو دارد لبم تر می‌شود امشب خدا را شکر که با تو شبم سر می‌شود امشب بزرگی کن نیفتد طشت رسوایی من از بام که از فریاد آن گوش فلک کر می‌شود امشب تعارف نیست می‌دانم نبودم نوکر خوبی به دستان تو نوکر باز نوکر می‌شود امشب دعا کردم پر از کرب و بلا، مشهد، نجف باشد اگر تقدیر من دارد مقدر می‌شود امشب نمی‌ارزد دلم اندازه‌ی پول سیاه اما به عشق صاحب ایوان‌طلا زر می‌شود امشب من و آلوده دامانی، برایم روضه می‌خوانی؟ که بعد از روضه هر جانی مطهر می‌شود امشب ————————- برای شب بیست و یکم👇🏻 علی تا گفت یا زهرا، حسن در گوش زینب گفت: پدر آماده‌ی دیدار مادر می‌شود امشب بریده تیغ تا ابرو، ولی با دیدن پهلو دوباره زنده یاد آتش و در می‌شود امشب ————————- برای شب بیست و سوم👇🏻 تمام دست‌ها بر دامن باب الحوائج‌هاست یکی دارد دخیل موی اصغر می‌شود امشب یکی هم حاجتش را امشب از بی‌دست می‌گیرد یکی هم در خرابه دیده‌اش تر می‌شود امشب خرابه دختری دارد که بر دستان بی جانش سری دارد که با آن روضه‌ام سر می‌شود امشب ✍ ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
از شـرار دل من چشـمِ تَرَم می‌سوزد دل من بيش‌تر از زخـمِ سرم می‌سوزد مثل نخلی كه فتـاده‌ست كنـار دريـا دل گرفته شرر و چشم ترم می‌سوزد بر غريبی حسين و حسن و زينب خـويش هم چنان شمعِ دل شعلـه‌ورم می‌سوزد تا به رخساره‌ی عبـاس نگــاهـم افتـاد ديدم از غصه وجـود پسـرم می‌سوزد چون به زينب نگــرم يـادكنم از زهرا گوئيا فـاطمه پيش نظـرم می‌سوزد اين قـدر اشک نريزيـد عـزيــزان دلم كه من از آتش اين غـم، جگرم می‌سوزد قدری از بستر من فـاصلـه گيـريد همه هريتيمی كـه بـُوَد دور و برم می‌سوزد بسته‌ام بار سفـر، ليک خــدا می‌دانـد نگـرم چـون به شما بال و پرم می‌سوزد ای «وفایی» به خدا تا ابديت همه شب همچنان ماه، چراغ سحـرم می‌سوزد ✍ ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
تیر محبّت تو را منم نشانه یا علی گرفته بر زیارتت دلم بهانه یا علی بار ولایت تو را به دوشِ دل گذاشتم کوه معاصی‌ام فتاد از سر شانه یا علی ای ز دو دیده‌ام روان خونِ سرِ شکسته‌ات ای ز دلم گل غمت زده جوانه یا علی تو کز عطوفت دلت، شیر دهی به قاتلت دست تهی کجا مرا کنی روانه یا علی ** تو قهرمان خیبری چرا کنار بستری هما چگونه سر کند در آشیانه یا علی ای پدر یتیم ها، دو چشم خود ز هم گشا طفل یتیمت آمده بر در خانه یا علی داغ تو کرده آتشم، هر نفسی که می‌کشم شعله‌ی آهت از دلم کشد زبانه یا علی فدای دیده‌ی تَرَت چه شد که مثل همسرت شد بدن مطّهرت، دفن شبانه یا علی قسم به خونِ پاک تو، به قلب چاک‌چاک تو که کشته بارها تو را تیغ زمانه یا علی مرگ تو بود آن زمان که بین خانه دشمنان زدند همسر تو را به تازیانه یا علی عُمر تو یافت خاتمه در شب دفن فاطمه بر جگرت ز داغ او مانده نشانه یا علی طوطی طبع «میثمت» یاد کند چو از غمت ناله دمد ز سینه‌اش جای ترانه یا علی ✍ استاد ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
دلت هوای اجل کرده نیمه‌جانی تو در انتظار و هوایی آسمانی تو بیا بگیر ز اسم خودت مدد، برخیز هنوز هم که هنوز است، پهلوانی تو امان ازین همه غربت به تازگی مَردم_ شده‌ست باورشان که نمازخوانی تو چه قدر دل نگرانی برای قاتل خود فدای این همه لطفت، چه مهربانی تو گرفته صبر مرا، رنگ چهره‌ی زَردت بهار من چه شده زخمیِ خزانی تو دوباره "فاطمه یا فاطمه"ست روی لبت به یاد محسن و مادر چه بی امانی تو سر شکسته نکرده‌ست رو به قبله تو را شهید روضه‌ی زهرای قد کمانی تو شبیه مادرمان فاطمه دم رفتن برای پیکر صد پاره روضه‌خوانی تو امان از آن سر بر نیزه، وای از گودال امان ز کوفه و زینب، اگر نمانی تو... ✍ ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
دشمنان این روزها حرف دو پهلو می‌زنند دوستانت یک‌به‌یک دارند زانو می‌زنند از نگاه انداختن در چهره‌ات شرمنده‌اند علتش این‌ست کمتر خنجر از رو می‌زنند تو پی تقسیم نانی، عده‌ای در خوابشان_ خاک بیت المال را دارند جارو می‌زنند یک نفر باید بگوید زخمت از شمشیر نیست بر سرِ تو بی جهت دارند دارو می‌زنند خوب شد رفتی ندیدی شُرطه‌ها دورِ بقیع روبرومان دست‌هاشان را به پهلو می‌زنند! ✍ ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
کنار من، صدف دیده پُر گُهر نکنید به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید توان دیدن اشک یتیم در من نیست نثار خَرمنِ جانِ علی، شرر نکنید اگرچه قاتل من کرده سخت بی‌مهری به چشم خشم، به مهمانِ من نظر نکنید اگرچه بال و پر کودکانِ کوفه شکست شما چو مرغ، سر خود به زیر پَر نکنید ازآن خرابه که شب‌ها گذرگه من بود بدون سُفره‌ی خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی زمرگ من او را شما خبر نکنید ز کوچه‌ای که گرفتند راه مادرتان تمام عُمر شما هم چو من گذر نکنید ✍ استاد
دست من خالی است و چشمانی پُرِ اشک و گناه آوردم از خودم هم فراری‌ام، امشب من به اینجا پناه آوردم چیز بهتر نداشتم، با خود غیر ازین چشم‌های گریانم گریه‌ام قاطی ریا شده است اشک خالص که نیست، می‌دانم باخودم فکر می کنم گاهی " بی حیا این هزارمین بار است" در دلم وحی می شود انگار که دوباره بیا که غفار است سال‌ها بنده‌ی خودم بودم هی خودم را فریب می‌دادم همه چیزم به پای نَفْسم رفت جان مولا برس به فریادم قسمت می‌دهم تورا حقِ خانه‌ای که درش در آتش سوخت قسمت می‌دهم به آن مردی که پَر همسرش در آتش سوخت به همان ذوالفقار تنها که سپرش را مقابلش کشتند به علی که دو دست او بستند همسرش را مقابلش کشتند یا الهی به حق آن اشک و گریه‌های درون چاه علی آهِ مرد غریب می‌گیرد قسمت می‌دهم به آه علی می روم با دوچشم گریانم به در خانه‌ی علی امشب آن علی که حدود سی سال است کَم‌کَمَک جانش آمده بر لب خاطرات گذشته می‌کُشَد و فکر فردا عذاب می دهدش تب مولا که می‌رود بالا دست عباس، آب می‌دهدش به حسن خیره می‌شود گاهی یاد کوچه ... و می‌رود از حال به حسینش نگاه می‌کند و روضه می‌خوانَد از تهِ گودال حَسَنم پس چرا از آن سیلی هیچ حرفی به من نمی‌گفتی؟ نگرانم حسین جان! روزی زیر پاهای اسب می‌اُفتی چقدر حرف‌های ناگفته از وصایای همسرش دارد به حسینش نگاه می‌کند و گوشه‌چشمی به دخترش دارد همه‌ی ماجرای فردا را از دوچشم حسین خود می‌خوانْد یاد آن نیزه‌ها و خنجر‌ها... خیره بر حنجر پسر می‌مانْد همه‌ی روضه‌های کرب و بلا باهم از پیش چشم او رد شد آه این قامت رشید حسین قسمت سُمّ اسب خواهد شد لحظه‌های وداع آخر تا خواست زیر گلوش بوسه زند یادش آمد که هیچ شمشیری جای این بوسه را نمی‌بُرَّد تا به زینب نکاه می‌کرد... آه صورتش غرق حسِ غربت بود آخر این نازدانه‌ی بابا سرنوشتش غم و اسارت بود؟ ✍ ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
اين مرد كه در گوشه‌ی بستر نگران است واللهِ كه مظلوم‌ترين مردِ جهان است از زندگى پُر غَمِ خود سير شد امشب خيبرشكن از غصه زمين‌گير شد امشب خورشيد، دلش خون شده و ماه، زمين خورد سخت است بگويم: اسدالله زمين خورد در بستر مظلوميت آقاى حُنين است اين مردِ جگرسوخته باباىِ حسين است طفلان همه با اشک سرازير رسيدند واى از دل زينب همه با شير رسيدند واى از دل زينب چه كند زخم سرش را اين پارچه‌ی خونى و چشمان ترش را با زحمت علي امر به خيرالعملش كرد هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد بغض وسط حنجره‌ها زنده شد امشب با گريه همه خاطره‌ها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثيه خواندند با روضه‌ی مادر همگى مرثيه خواندند از آن در و ديوار علی خاطره دارد از تيزي مسمار علی خاطره دارد زردى رخش ياد همان روى كبود است روى لب او روضه‌ی بازوى كبود است سى سال غمش را اسدالله نگفته مي‌گفت از آن درد كه با چاه نگفته سخت است كه زن با لگد مرد بيفتد در پيش نگاه همه با درد بيفتد سخت است به ناموس كسى راه ببندند سخت است كه بر گريه‌ی مظلوم بخندند من مانده به يادم، زد و آيينه تَرَک خورد زهرا سر من بود كه در كوچه كتک خورد *** مي‌خواست كه در روضه‌ی احساس بماند رفتند همه، گفت كه عباس بماند هم آينه، هم آب، سپردم به تو عباس من زينب بي تاب سپردم به تو عباس مِن‌بَعد نگاه تو و چشمان عقيله ساقىِ حرم! جان تو و جان عقيله در كوفه مبادا بى علمدار بيايد بى تو نكند بر سر بازار بيايد سوگند به اين خونِ سر و روى خضابم دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
به احترام مناجاتِ نیمه‌شب‌هایش خدا گذشت ز ما شیعیانِ رسوایش علی اجازه نداد آبروی ما برود! چه دِین‌ها که ندارد گدا به مولایش... چگونه حاکم کوفه "نمک" غذایش بود؟! چگونه پی ببرد عقل بر معمایش؟! برای نوکر خود کفشِ نو خرید ولی همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش علی که قامت یَل‌های شام را خم کرد شکست گریه‌ی اطفال، قد طوبایش طلاق داد خوشی‌های پوچ دنیارا خوشی آخرتش بود حزن دنیایش... کسی که باعلی امروزِ خویش را گذراند خوشا به روز قیامت، خوشا به فردایش! خدا گواه به نامرد و مرد، رو نزند هرآن‌کسی که فقط حیدرست آقایش کریمی پسران از کریمی پدرست چه خوب ارث گرفته حسن ز بابایش نشاند قاتل خودرا به سفره‌ی کرمش چه رحمتی‌ست دراین سفره‌ی مُصفایش سرش شکسته ولی عاشقانه می‌خندد نمانده فاصله‌ای تا وصال زهرایش ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
؛ ؛ بهایِ عُمْر، هدر داده‌ام به ارزانی چه سود و منفعتی دارد این پشیمانی؟! گناهکار قدیمی شدم به درگاهت خودت مقصری از بس قدیم الاحسانی بس‌ست خیره سری کردنم، مرا یارب... به خویش وا مگذارم به کمتر از "آنی" مؤاخذه کن و دادی بزن ولی دیگر_ نگو که از من بی دست و پا گریزانی بیا و بَخششِ آواره را عقب ننداز ببخش زود که تنگ است وقت مهمانی گناه، رزق نجف رفتن مرا سوزاند گناه کردم و پس داده‌ام چه تاوانی بهشت چیست؟ نشستن به گوشه‌ای تنها میان صحنِ نجف در هوای بارانی دل شکسته بیا و بگو علی مددی خیال کن که دوباره به زیر ایوانی همیشه ملت ما هست پای کار علی به عشق شیر حرم، قاسم سلیمانی ** میان تخته‌ی تابوت، جسم حیدر رفت به سوی فاطمه بر شانه‌های لرزانی نخوان رفیقِ خودت را که او سفر کرده مگر که پیر خرابه‌نشین، نمی‌دانی؟! دوباره زینب و یک بستری که خالی ماند شده دومرتبه سهمِ دلش پریشانی نه فاطمه دگر این خانه دارد و نه علی عجب سرای غریبی، چه بیتُ الأحزانی زمین کوفه و زینب، چه بر سرش آید اگر به خاک ببیند ذبیح العطشانی خبر دهید به شاه نجف، ابالایتام! که گُم شدند از اهل حرم یتیمانی... ✍ ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
متن روضه شهادت حضرت علی علیه السلام – حاج حسن خلج فرمود:حسن جان برو ببین هرکی جلو در خونه هست،مردمی که جمع شدن،همه بگو برن،کسی نمونه،امام حسن علیه السلام آمد گفت:همه برن،کسی نمونه،تشریف آوردن داخل منزل،دقیقه ای گذشت،آقا فرمودند دوباره،حسن جان برو ببین اگه کسی هست،مانده،بگو نمونند،بهشون بگو بابام گفته،کسی اینجا جمع نشه همتون برین خونه هاتون،امام حسن علیه السلام دوباره تشریف آوردند،اعلام کردند کسی نمونه،بابام فرموده همه برید،اون تعدادی که مونده بودن همه رفتند،دقیقه ای گذشت آقا فرمود حسن جان،برو ببین اگه کسی هست،دنبال یکی داره میگرده امیرالمؤمنین علیه السلام،هی حسن رو میفرسته،بلکه اونی که میخواد پیدا کنه،حسن جان برو ببین اگه کسی هست،بگو نمونید،اومد دم در دید همه رفتند،یکنفر سرش رو گذاشته به دیوار،در خونه ی امیرالمؤمنین زار زار گریه میکنه،آقا امام مجتبی علیه السلام فرمودن:مگه نگفتم برید،مگه نشنیدید امر بابام امیرالمؤمنین رو،فرمود همه برن،کسی نمونه،سرش رو بلند کرد ،گفت آقاجان،جانم فدای تو من نمی تونم جایی برم،همه هستیم تو این خونه است،برو به بابات بگو فلانی گفت:من نمی رم،اینجا هستم آقا،امام حسن علیه السلام برگشتند داخل منزل،عرض کردند،یاابتا،فلانی نشسته جلو در همه رفتند،هرچی بهش میگم حرف گوش نمیده،میگه من کجابرم،جایی نمیرم،جایی ندارم برم،همه کسم توی این خونه است،آقا تو اون حالت نقاهت و جراحت یه لبخندی به لبهاشون نشست فرمود:حسن جان پس برو دستش رو بگیر بیارش تو،امشب من و توام در خونه ی امیرالمؤمنین(ع)اینقدر نشستیم،دستمون رو گرفت،آورد تو،همه نشستن دور تا دور،طبیب معاینه اش رو داره انجام میده،از قول بی بی زینب بگم: چشمان ما به سوی نگاه طبیب بود خدایا جواب طبیب چی می خواد باشه،یه نگاه به بابام کردم اما دل پدر نگران دل حبیب بود بابام زیر لب هی میگفت:یازهرا،یازهرا،صحنه ی خونه ی امیرالمؤمنین رو بی بی حضرت زینب سلام الله علیها داره برات تصویر میکنه قرآن به سر گرفته اباالفضل بی قرار هی میگه یا الله بابامو از تو می خوام،نیمه های دل امشب بود،چشمای بی رمقش رو باز کرد،فرمود :حسن جان بگو همه از اتاقم بیرون برن،فقط بچه های فاطمه بمونن،همه از اتاق بیرون رفتن،چشمای بی رمق رو باز کرد،یه وقت ببینه عباسم دستاشو رو سینه اش گذاشته،عقب عقب داره از اتاق خارج میشه،زبان یارا نمی ده،دیگه نیرویی تو جان امیرالمؤمنین علیه السلام نیست،با دست اشاره کرد،تو کجا می ری،عزیز دلم،پسرم،بیا بنشین کنارم بابا،نشست مؤدب و دو زانو،عرضه داشت باباجان،فرمودید:بچه های فاطمه،من مادرم ام البنین ِ،کنیز زهراست،من خودم غلام بچه های فاطمه ام،فرمود:عباس جان با دل من این جور نکن،پسرم وصیت دارم باهات،دست حسین رو گرفت،تو دست عباس گذاشت،آی مردم،امام صادق علیه السلام فرموده:هر شب ماه رمضون شب زیارتی ابی عبدالله است،این شب ها هرچی می تونی برا حسین گریه کن،معولاً کوچیکتر و دست بزرگتر میسپارند،اما اینجا برعکس شد،فرمود:عباس جان حسینم رو دست تو سپردم،نکنه حسینم رو تنها بگذاری،تیر خلاص رو بزنم،این دست دیگه از دست حسین جدا نشد،تا کجا،کنار علقمه،لشکر دیدن حسین پیاده شد،یه چیزی رو از رو زمین برداشت،هی میبوسه،هی به چشماش میکشه،راوی میگه گفتم:حسین ورق قرآن پیدا کرده،جلو رفتم،دیدم دست قلم شده ی عباس،حسین………. ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
حال و روز امیرمؤمنان علیه‌السلام در بستر شهادت از زبان أصبغ بن نُباتة... ⚡️عیار عشق و محبت به مولا علی علیه‌السلام را می توان از روایت، حسّ کرد... اصبغ بن نُباته (از صحابی خاص امیرالمؤمنین علی علیه السلام) گوید: هنگامی که ابن ملجم لعنه الله، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را ضربت زد،من به همراه چند نفر از اصحاب به سوی خانه مولا دویدیم، و صدای گریه شنیده و گریستیم. آن‌گاه حسن بن علی علیه‌السلام به سوی ما آمد و فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام به شما می‌فرماید: به خانه هایتان بازگردید. همه به غیر من برگشتند. پس صدای گریه از منزل او بلند شد و من گریستم. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: مگر به شما نگفتم که بازگردید؟ 🔻 أصبغ گوید:من به امام حسن علیه‌السلام عرضه داشتم: لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ‏ مَا تُتَابِعُنِي نَفْسِي وَ لَا تَحْمِلُنِي رِجْلِي أَنْ أَنْصَرِفَ حَتَّى أَرَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ▪️نه، به خدا سوگند ای پسر رسول خدا! تا زمانی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نبینم نمی‌توانم بر خود مسلط شوم و پایم سست شده و قدرت بازگشت ندارد. من گریه کردم و امام حسن علیه السلام وارد منزل گشت و طولی نکشید که بیرون آمده و به من فرمود: بیا داخل، من بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم. فَإِذَا هُوَ مُسْتَنِدٌ مَعْصُوبُ الرَّأْسِ بِعِمَامَةٍ صَفْرَاءَ قَدْ نُزِفَ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ مَا أَدْرِی وَجْهُهُ أَصْفَرُ أَوِ الْعِمَامَةُ فَأَکْبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَبَّلْتُهُ وَ بَکَیْتُ ▪️دیدم که مولا تکیه داده است و سرش را با عمامه‌ای زرد بسته است. خونریزی کرده بود و صورتش به گونه ای زرد شده بود که من نفهمیدم که رنگ چهره‌اش زردتر است یا عمامه‌اش. سپس خم شدم و او را بوسیدم و گریستم. امام به من فرمود: ای أصبغ! گریه نکن به خدا سوگند آن بهشت است که پیش روی من است. من به امام علیه‌السلام داشتم: جانم فدایتان! به خدا سوگند می‌دانم که شما به بهشت می‌روید، گریه‌ام به خاطر این است که شما را از دست می‌دهم... 📚الأمالي،شیخ مفيد ص۲۰۸ ✍ محبین و دلدادگان حضرت زیاد بودند و افراد زیادی هم برای ملاقات آمدند. اما آن عیار عشق و محبت همین جا فهمیده می‌شود که همه اصحاب و دلدادگان برگشتند اما این اَصبغ بن نُباته بود که پاهایش دیگر یاری رفتن نداشت؛و وقتی که امام حسن علیه‌السلام این حال اصبغ را دید، به او اجازه ورود به خانه و ملاقات امیرالمومنین علی علیهالسلام را داد. 🔻شاید این ابیات، زبانحال اصبغ بن نُباته باشد: همه یاران به سر راه تو بودیم ولی خـــم ابروت مــرا دید و ز من یغمـا برد همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت همه را پشت سـر انداخت مرا تنـها برد... ‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113