#امام_زمان_عج_مناجات_در_شب_قدر
ز جام نام تو دارد لبم تر میشود امشب
خدا را شکر که با تو شبم سر میشود امشب
بزرگی کن نیفتد طشت رسوایی من از بام
که از فریاد آن گوش فلک کر میشود امشب
تعارف نیست میدانم نبودم نوکر خوبی
به دستان تو نوکر باز نوکر میشود امشب
دعا کردم پر از کرب و بلا، مشهد، نجف باشد
اگر تقدیر من دارد مقدر میشود امشب
نمیارزد دلم اندازهی پول سیاه اما
به عشق صاحب ایوانطلا زر میشود امشب
من و آلوده دامانی، برایم روضه میخوانی؟
که بعد از روضه هر جانی مطهر میشود امشب
————————-
برای شب بیست و یکم👇🏻
علی تا گفت یا زهرا، حسن در گوش زینب گفت:
پدر آمادهی دیدار مادر میشود امشب
بریده تیغ تا ابرو، ولی با دیدن پهلو
دوباره زنده یاد آتش و در میشود امشب
————————-
برای شب بیست و سوم👇🏻
تمام دستها بر دامن باب الحوائجهاست
یکی دارد دخیل موی اصغر میشود امشب
یکی هم حاجتش را امشب از بیدست میگیرد
یکی هم در خرابه دیدهاش تر میشود امشب
خرابه دختری دارد که بر دستان بی جانش
سری دارد که با آن روضهام سر میشود امشب
✍ #محمدعلی_بیابانی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
از شـرار دل من چشـمِ تَرَم میسوزد
دل من بيشتر از زخـمِ سرم میسوزد
مثل نخلی كه فتـادهست كنـار دريـا
دل گرفته شرر و چشم ترم میسوزد
بر غريبی حسين و حسن و زينب خـويش
هم چنان شمعِ دل شعلـهورم میسوزد
تا به رخسارهی عبـاس نگــاهـم افتـاد
ديدم از غصه وجـود پسـرم میسوزد
چون به زينب نگــرم يـادكنم از زهرا
گوئيا فـاطمه پيش نظـرم میسوزد
اين قـدر اشک نريزيـد عـزيــزان دلم
كه من از آتش اين غـم، جگرم میسوزد
قدری از بستر من فـاصلـه گيـريد همه
هريتيمی كـه بـُوَد دور و برم میسوزد
بستهام بار سفـر، ليک خــدا میدانـد
نگـرم چـون به شما بال و پرم میسوزد
ای «وفایی» به خدا تا ابديت همه شب
همچنان ماه، چراغ سحـرم میسوزد
✍ #سیدهاشم_وفایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#امیرالمومنین_ع_شهادت
تیر محبّت تو را منم نشانه یا علی
گرفته بر زیارتت دلم بهانه یا علی
بار ولایت تو را به دوشِ دل گذاشتم
کوه معاصیام فتاد از سر شانه یا علی
ای ز دو دیدهام روان خونِ سرِ شکستهات
ای ز دلم گل غمت زده جوانه یا علی
تو کز عطوفت دلت، شیر دهی به قاتلت
دست تهی کجا مرا کنی روانه یا علی
**
تو قهرمان خیبری چرا کنار بستری
هما چگونه سر کند در آشیانه یا علی
ای پدر یتیم ها، دو چشم خود ز هم گشا
طفل یتیمت آمده بر در خانه یا علی
داغ تو کرده آتشم، هر نفسی که میکشم
شعلهی آهت از دلم کشد زبانه یا علی
فدای دیدهی تَرَت چه شد که مثل همسرت
شد بدن مطّهرت، دفن شبانه یا علی
قسم به خونِ پاک تو، به قلب چاکچاک تو
که کشته بارها تو را تیغ زمانه یا علی
مرگ تو بود آن زمان که بین خانه دشمنان
زدند همسر تو را به تازیانه یا علی
عُمر تو یافت خاتمه در شب دفن فاطمه
بر جگرت ز داغ او مانده نشانه یا علی
طوطی طبع «میثمت» یاد کند چو از غمت
ناله دمد ز سینهاش جای ترانه یا علی
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
دلت هوای اجل کرده نیمهجانی تو
در انتظار و هوایی آسمانی تو
بیا بگیر ز اسم خودت مدد، برخیز
هنوز هم که هنوز است، پهلوانی تو
امان ازین همه غربت به تازگی مَردم_
شدهست باورشان که نمازخوانی تو
چه قدر دل نگرانی برای قاتل خود
فدای این همه لطفت، چه مهربانی تو
گرفته صبر مرا، رنگ چهرهی زَردت
بهار من چه شده زخمیِ خزانی تو
دوباره "فاطمه یا فاطمه"ست روی لبت
به یاد محسن و مادر چه بی امانی تو
سر شکسته نکردهست رو به قبله تو را
شهید روضهی زهرای قد کمانی تو
شبیه مادرمان فاطمه دم رفتن
برای پیکر صد پاره روضهخوانی تو
امان از آن سر بر نیزه، وای از گودال
امان ز کوفه و زینب، اگر نمانی تو...
✍ #محمدحسین_رحیمیان
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امیرالمومنین_ع_غربت
دشمنان این روزها حرف دو پهلو میزنند
دوستانت یکبهیک دارند زانو میزنند
از نگاه انداختن در چهرهات شرمندهاند
علتش اینست کمتر خنجر از رو میزنند
تو پی تقسیم نانی، عدهای در خوابشان_
خاک بیت المال را دارند جارو میزنند
یک نفر باید بگوید زخمت از شمشیر نیست
بر سرِ تو بی جهت دارند دارو میزنند
خوب شد رفتی ندیدی شُرطهها دورِ بقیع
روبرومان دستهاشان را به پهلو میزنند!
✍ #محمدحسین_ملکیان
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
کنار من، صدف دیده پُر گُهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خَرمنِ جانِ علی، شرر نکنید
اگرچه قاتل من کرده سخت بیمهری
به چشم خشم، به مهمانِ من نظر نکنید
اگرچه بال و پر کودکانِ کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پَر نکنید
ازآن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سُفرهی خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی زمرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچهای که گرفتند راه مادرتان
تمام عُمر شما هم چو من گذر نکنید
✍ استاد #علی_انسانی
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
دست من خالی است و چشمانی
پُرِ اشک و گناه آوردم
از خودم هم فراریام، امشب
من به اینجا پناه آوردم
چیز بهتر نداشتم، با خود
غیر ازین چشمهای گریانم
گریهام قاطی ریا شده است
اشک خالص که نیست، میدانم
باخودم فکر می کنم گاهی
" بی حیا این هزارمین بار است"
در دلم وحی می شود انگار
که دوباره بیا که غفار است
سالها بندهی خودم بودم
هی خودم را فریب میدادم
همه چیزم به پای نَفْسم رفت
جان مولا برس به فریادم
قسمت میدهم تورا حقِ
خانهای که درش در آتش سوخت
قسمت میدهم به آن مردی
که پَر همسرش در آتش سوخت
به همان ذوالفقار تنها که
سپرش را مقابلش کشتند
به علی که دو دست او بستند
همسرش را مقابلش کشتند
یا الهی به حق آن اشک و
گریههای درون چاه علی
آهِ مرد غریب میگیرد
قسمت میدهم به آه علی
می روم با دوچشم گریانم
به در خانهی علی امشب
آن علی که حدود سی سال است
کَمکَمَک جانش آمده بر لب
خاطرات گذشته میکُشَد و
فکر فردا عذاب می دهدش
تب مولا که میرود بالا
دست عباس، آب میدهدش
به حسن خیره میشود گاهی
یاد کوچه ... و میرود از حال
به حسینش نگاه میکند و
روضه میخوانَد از تهِ گودال
حَسَنم پس چرا از آن سیلی
هیچ حرفی به من نمیگفتی؟
نگرانم حسین جان! روزی
زیر پاهای اسب میاُفتی
چقدر حرفهای ناگفته
از وصایای همسرش دارد
به حسینش نگاه میکند و
گوشهچشمی به دخترش دارد
همهی ماجرای فردا را
از دوچشم حسین خود میخوانْد
یاد آن نیزهها و خنجرها...
خیره بر حنجر پسر میمانْد
همهی روضههای کرب و بلا
باهم از پیش چشم او رد شد
آه این قامت رشید حسین
قسمت سُمّ اسب خواهد شد
لحظههای وداع آخر تا
خواست زیر گلوش بوسه زند
یادش آمد که هیچ شمشیری
جای این بوسه را نمیبُرَّد
تا به زینب نکاه میکرد... آه
صورتش غرق حسِ غربت بود
آخر این نازدانهی بابا
سرنوشتش غم و اسارت بود؟
✍ #داود_رحیمی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
اين مرد كه در گوشهی بستر نگران است
واللهِ كه مظلومترين مردِ جهان است
از زندگى پُر غَمِ خود سير شد امشب
خيبرشكن از غصه زمينگير شد امشب
خورشيد، دلش خون شده و ماه، زمين خورد
سخت است بگويم: اسدالله زمين خورد
در بستر مظلوميت آقاى حُنين است
اين مردِ جگرسوخته باباىِ حسين است
طفلان همه با اشک سرازير رسيدند
واى از دل زينب همه با شير رسيدند
واى از دل زينب چه كند زخم سرش را
اين پارچهی خونى و چشمان ترش را
با زحمت علي امر به خيرالعملش كرد
هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد
بغض وسط حنجرهها زنده شد امشب
با گريه همه خاطرهها زنده شد امشب
دور و بر بستر همگى مرثيه خواندند
با روضهی مادر همگى مرثيه خواندند
از آن در و ديوار علی خاطره دارد
از تيزي مسمار علی خاطره دارد
زردى رخش ياد همان روى كبود است
روى لب او روضهی بازوى كبود است
سى سال غمش را اسدالله نگفته
ميگفت از آن درد كه با چاه نگفته
سخت است كه زن با لگد مرد بيفتد
در پيش نگاه همه با درد بيفتد
سخت است به ناموس كسى راه ببندند
سخت است كه بر گريهی مظلوم بخندند
من مانده به يادم، زد و آيينه تَرَک خورد
زهرا سر من بود كه در كوچه كتک خورد
***
ميخواست كه در روضهی احساس بماند
رفتند همه، گفت كه عباس بماند
هم آينه، هم آب، سپردم به تو عباس
من زينب بي تاب سپردم به تو عباس
مِنبَعد نگاه تو و چشمان عقيله
ساقىِ حرم! جان تو و جان عقيله
در كوفه مبادا بى علمدار بيايد
بى تو نكند بر سر بازار بيايد
سوگند به اين خونِ سر و روى خضابم
دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
به احترام مناجاتِ نیمهشبهایش
خدا گذشت ز ما شیعیانِ رسوایش
علی اجازه نداد آبروی ما برود!
چه دِینها که ندارد گدا به مولایش...
چگونه حاکم کوفه "نمک" غذایش بود؟!
چگونه پی ببرد عقل بر معمایش؟!
برای نوکر خود کفشِ نو خرید ولی
همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش
علی که قامت یَلهای شام را خم کرد
شکست گریهی اطفال، قد طوبایش
طلاق داد خوشیهای پوچ دنیارا
خوشی آخرتش بود حزن دنیایش...
کسی که باعلی امروزِ خویش را گذراند
خوشا به روز قیامت، خوشا به فردایش!
خدا گواه به نامرد و مرد، رو نزند
هرآنکسی که فقط حیدرست آقایش
کریمی پسران از کریمی پدرست
چه خوب ارث گرفته حسن ز بابایش
نشاند قاتل خودرا به سفرهی کرمش
چه رحمتیست دراین سفرهی مُصفایش
سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد
نمانده فاصلهای تا وصال زهرایش
✍ #سیدپوریا_هاشمی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#مناجات_با_خدا؛ #امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت؛ #امیرالمومنین_ع_شهادت
بهایِ عُمْر، هدر دادهام به ارزانی
چه سود و منفعتی دارد این پشیمانی؟!
گناهکار قدیمی شدم به درگاهت
خودت مقصری از بس قدیم الاحسانی
بسست خیره سری کردنم، مرا یارب...
به خویش وا مگذارم به کمتر از "آنی"
مؤاخذه کن و دادی بزن ولی دیگر_
نگو که از من بی دست و پا گریزانی
بیا و بَخششِ آواره را عقب ننداز
ببخش زود که تنگ است وقت مهمانی
گناه، رزق نجف رفتن مرا سوزاند
گناه کردم و پس دادهام چه تاوانی
بهشت چیست؟ نشستن به گوشهای تنها
میان صحنِ نجف در هوای بارانی
دل شکسته بیا و بگو علی مددی
خیال کن که دوباره به زیر ایوانی
همیشه ملت ما هست پای کار علی
به عشق شیر حرم، قاسم سلیمانی
**
میان تختهی تابوت، جسم حیدر رفت
به سوی فاطمه بر شانههای لرزانی
نخوان رفیقِ خودت را که او سفر کرده
مگر که پیر خرابهنشین، نمیدانی؟!
دوباره زینب و یک بستری که خالی ماند
شده دومرتبه سهمِ دلش پریشانی
نه فاطمه دگر این خانه دارد و نه علی
عجب سرای غریبی، چه بیتُ الأحزانی
زمین کوفه و زینب، چه بر سرش آید
اگر به خاک ببیند ذبیح العطشانی
خبر دهید به شاه نجف، ابالایتام!
که گُم شدند از اهل حرم یتیمانی...
✍ #محمدجواد_شیرازی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
متن روضه شهادت حضرت علی علیه السلام – حاج حسن خلج
فرمود:حسن جان برو ببین هرکی جلو در خونه هست،مردمی که جمع شدن،همه بگو برن،کسی نمونه،امام حسن علیه السلام آمد گفت:همه برن،کسی نمونه،تشریف آوردن داخل منزل،دقیقه ای گذشت،آقا فرمودند دوباره،حسن جان برو ببین اگه کسی هست،مانده،بگو نمونند،بهشون بگو بابام گفته،کسی اینجا جمع نشه همتون برین خونه هاتون،امام حسن علیه السلام دوباره تشریف آوردند،اعلام کردند کسی نمونه،بابام فرموده همه برید،اون تعدادی که مونده بودن همه رفتند،دقیقه ای گذشت آقا فرمود حسن جان،برو ببین اگه کسی هست،دنبال یکی داره میگرده امیرالمؤمنین علیه السلام،هی حسن رو میفرسته،بلکه اونی که میخواد پیدا کنه،حسن جان برو ببین اگه کسی هست،بگو نمونید،اومد دم در دید همه رفتند،یکنفر سرش رو گذاشته به دیوار،در خونه ی امیرالمؤمنین زار زار گریه میکنه،آقا امام مجتبی علیه السلام فرمودن:مگه نگفتم برید،مگه نشنیدید امر بابام امیرالمؤمنین رو،فرمود همه برن،کسی نمونه،سرش رو بلند کرد ،گفت آقاجان،جانم فدای تو من نمی تونم جایی برم،همه هستیم تو این خونه است،برو به بابات بگو فلانی گفت:من نمی رم،اینجا هستم آقا،امام حسن علیه السلام برگشتند داخل منزل،عرض کردند،یاابتا،فلانی نشسته جلو در همه رفتند،هرچی بهش میگم حرف گوش نمیده،میگه من کجابرم،جایی نمیرم،جایی ندارم برم،همه کسم توی این خونه است،آقا تو اون حالت نقاهت و جراحت یه لبخندی به لبهاشون نشست فرمود:حسن جان پس برو دستش رو بگیر بیارش تو،امشب من و توام در خونه ی امیرالمؤمنین(ع)اینقدر نشستیم،دستمون رو گرفت،آورد تو،همه نشستن دور تا دور،طبیب معاینه اش رو داره انجام میده،از قول بی بی زینب بگم:
چشمان ما به سوی نگاه طبیب بود
خدایا جواب طبیب چی می خواد باشه،یه نگاه به بابام کردم
اما دل پدر نگران دل حبیب بود
بابام زیر لب هی میگفت:یازهرا،یازهرا،صحنه ی خونه ی امیرالمؤمنین رو بی بی حضرت زینب سلام الله علیها داره برات تصویر میکنه
قرآن به سر گرفته اباالفضل بی قرار
هی میگه یا الله بابامو از تو می خوام،نیمه های دل امشب بود،چشمای بی رمقش رو باز کرد،فرمود :حسن جان بگو همه از اتاقم بیرون برن،فقط بچه های فاطمه بمونن،همه از اتاق بیرون رفتن،چشمای بی رمق رو باز کرد،یه وقت ببینه عباسم دستاشو رو سینه اش گذاشته،عقب عقب داره از اتاق خارج میشه،زبان یارا نمی ده،دیگه نیرویی تو جان امیرالمؤمنین علیه السلام نیست،با دست اشاره کرد،تو کجا می ری،عزیز دلم،پسرم،بیا بنشین کنارم بابا،نشست مؤدب و دو زانو،عرضه داشت باباجان،فرمودید:بچه های فاطمه،من مادرم ام البنین ِ،کنیز زهراست،من خودم غلام بچه های فاطمه ام،فرمود:عباس جان با دل من این جور نکن،پسرم وصیت دارم باهات،دست حسین رو گرفت،تو دست عباس گذاشت،آی مردم،امام صادق علیه السلام فرموده:هر شب ماه رمضون شب زیارتی ابی عبدالله است،این شب ها هرچی می تونی برا حسین گریه کن،معولاً کوچیکتر و دست بزرگتر میسپارند،اما اینجا برعکس شد،فرمود:عباس جان حسینم رو دست تو سپردم،نکنه حسینم رو تنها بگذاری،تیر خلاص رو بزنم،این دست دیگه از دست حسین جدا نشد،تا کجا،کنار علقمه،لشکر دیدن حسین پیاده شد،یه چیزی رو از رو زمین برداشت،هی میبوسه،هی به چشماش میکشه،راوی میگه گفتم:حسین ورق قرآن پیدا کرده،جلو رفتم،دیدم دست قلم شده ی عباس،حسین……….
#شب_بیست_و_یکم
#روضه
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
◾ حال و روز امیرمؤمنان علیهالسلام در بستر شهادت از زبان أصبغ بن نُباتة...
⚡️عیار عشق و محبت به مولا علی علیهالسلام را می توان از روایت، حسّ کرد...
اصبغ بن نُباته (از صحابی خاص امیرالمؤمنین علی علیه السلام) گوید:
هنگامی که ابن ملجم لعنه الله، امیرالمؤمنین علیهالسلام را ضربت زد،من به همراه چند نفر از اصحاب به سوی خانه مولا دویدیم، و صدای گریه شنیده و گریستیم.
آنگاه حسن بن علی علیهالسلام به سوی ما آمد و فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام به شما میفرماید: به خانه هایتان بازگردید.
همه به غیر من برگشتند. پس صدای گریه از منزل او بلند شد و من گریستم.
امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: مگر به شما نگفتم که بازگردید؟
🔻 أصبغ گوید:من به امام حسن علیهالسلام عرضه داشتم:
لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تُتَابِعُنِي نَفْسِي وَ لَا تَحْمِلُنِي رِجْلِي أَنْ أَنْصَرِفَ حَتَّى أَرَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ
▪️نه، به خدا سوگند ای پسر رسول خدا! تا زمانی که امیرالمؤمنین علیهالسلام را نبینم نمیتوانم بر خود مسلط شوم و پایم سست شده و قدرت بازگشت ندارد.
من گریه کردم و امام حسن علیه السلام وارد منزل گشت و طولی نکشید که بیرون آمده و به من فرمود: بیا داخل، من بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم.
فَإِذَا هُوَ مُسْتَنِدٌ مَعْصُوبُ الرَّأْسِ بِعِمَامَةٍ صَفْرَاءَ قَدْ نُزِفَ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ مَا أَدْرِی وَجْهُهُ أَصْفَرُ أَوِ الْعِمَامَةُ فَأَکْبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَبَّلْتُهُ وَ بَکَیْتُ
▪️دیدم که مولا تکیه داده است و سرش را با عمامهای زرد بسته است. خونریزی کرده بود و صورتش به گونه ای زرد شده بود که من نفهمیدم که رنگ چهرهاش زردتر است یا عمامهاش. سپس خم شدم و او را بوسیدم و گریستم.
امام به من فرمود: ای أصبغ! گریه نکن به خدا سوگند آن بهشت است که پیش روی من است.
من به امام علیهالسلام داشتم: جانم فدایتان! به خدا سوگند میدانم که شما به بهشت میروید، گریهام به خاطر این است که شما را از دست میدهم...
📚الأمالي،شیخ مفيد ص۲۰۸
✍ محبین و دلدادگان حضرت زیاد بودند و افراد زیادی هم برای ملاقات آمدند.
اما آن عیار عشق و محبت همین جا فهمیده میشود که همه اصحاب و دلدادگان برگشتند اما این اَصبغ بن نُباته بود که پاهایش دیگر یاری رفتن نداشت؛و وقتی که امام حسن علیهالسلام این حال اصبغ را دید، به او اجازه ورود به خانه و ملاقات امیرالمومنین علی علیهالسلام را داد.
🔻شاید این ابیات، زبانحال اصبغ بن نُباته باشد:
همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
خـــم ابروت مــرا دید و ز من یغمـا برد
همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سـر انداخت مرا تنـها برد...
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
#روشنگری_احادیث_وروایات
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113