#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
هزار حیف که خاموش شد صدای حسن
چه شد قرائت قرآن، چه شد دعای حسن؟
بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت
که ماهیان همه گرینـد در عزای حسن
بـه حشـر بـا گـل لبخنـد میشـود محشور
خوشا کسی که بگرید به غصههای حسن
گمـان نبـود نمـکناشناسهــا بـه ستـم
کنند خنجـر خود را فرو به پای حسن
میان طشت، عیان شد ز پارههای جگر
که بود خون جگر سالها غذای حسن
تمام عمر دلش بود خون، نبود انصاف
که باز زهر هلاهل شود جزای حسن
هنـوز بـر بـدنش زخـم تیرهــا پیــداست
هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن
اگر چه از شرر زهر پاره شد جگرش
دگر نگشت بریده، سر از قفای حسن
کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است
به روز حشر شهادت دهد خدای حسن
غـریبِ شهـر مدینه، غـریب رفت بـه خاک
غریبتر حرم و صحن باصفـای حسن
نه مهلتی که توقف کنند در حرمش
نه جرأتی که بگرید کسی برای حسن
از آن زمان که خـدا خلق کـرد «میثم» را
دل شکستـۀ او بــود آشنـای حسـن
✍ #غلامرضا_سازگار
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#قبرستان_بقیع
تصور کن که این آقا برای خود حرم دارد
کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد
تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی
و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد
نه تنها صحن زیبایی به زیباییِ گوهرشاد
علاوه بر دو تا گلدسته، سقاخانه هم دارد
تصور کن که در گوشه کنار بارگاه خود
همیشه خادمانی مهربان و محترم دارد
تصور کن که دیگر در حرم گرد و غباری نیست
تصور کن که بعد از این مزارش خاک کم دارد
تصور کن گلاب قمصر کاشان رسید از راه
و با شور و شعف قصد زیارت دم به دم دارد
ببین با چشم دل مهمانسرایی و تصور کن
که دیگر سفرهدارِ فاطمه دارالنعم دارد
تصور کن شب شعری کنار مرقدش برپاست
تصور کن برای خود حسن هم محتشم دارد
یکی از این هزارانی که گفتم را ندارد، حیف
غمش این آرزو را بر دل من میگذارد حیف
شب و روزم عزا شد، اهل بیتم را صدا کردم
به لطف مادرش در خانه بزمی دست و پا کردم
به پاس لطف بسیاری که آقا کرد در حقم
منم داراییام را نذر خرج روضهها کردم
نشد که سرمهی چشمم کنم خاک مزارش را
ولیکن دیده را با خاکِ پرچم آشنا کردم
رمضان تا محرم از محرم تا صفر هرشب
نشستم روی سجاده، حسن جان را صدا کردم
خودش با دست خود من را نشانده بر سر سفره
اگر کم از سر این سفره بردارم، جفا کردم
به هر ماتمسرایی سر زدم دیدم حسینیهست
حسینیام ولی در دل حسنیه بنا کردم
اگرچه بر سر و سینه زدم با روضههای او
ولی با خویش میگویم خطا کردم خطا کردم
نفهمیدم که آقایم به هرچه کوچه حساس است
از او شرمندهام امشب اگرکه کوچه وا کردم
از آنجایی که حتی خواهرش لطمه به صورت زد...
میان روضهها من هم به زینب اقتدا کردم
مدینه دید آن شب مویههای نجم ثاقب را
صدا زد تا صدای خستهاش ام المصائب را
همه دیدند بی اندازه میلرزید سر در تشت
به جای زهرها میریخت هر تکه جگر در تشت
پسر گاهی به سینه میزد و گاهی به سر میزد
و میبارید چشمانِ پُر از اشکِ پدر در تشت
اگرچه میگرفت از صورتش خونابه را زینب
ولیکن مینشست از لخته خونها بیشتر در تشت
کبوتر... نامه ای در دست... در ذهنش تداعی شد
دوباره نقش بست از زخم روی بال و پر در تشت
دم "لایوم…" را وقتی که جاری کرد بر لبها
در آمد به صدا گویا دگر زنگ خطر در تشت
نگاهی گاه بر زینب و گاهی بر حسیناش داشت
چه ها میدید آقای غریبمان مگر در تشت !؟
صدا زد خواهرم این گریه را خرج حسینات کن
شبی که میروی آزرده به دیدار سر در تشت
خدا را شکر اینجا خیزران در کار نیست اما
چه خواهی کرد در شام بلا با چوبِ تر در تشت
اگرچه زانوی غم در بغل داری و میباری
خدا را شکر اینجا چادری بر روی سر داری
✍ #علیرضا_خاکساری
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
هر قدر که میخواست گدا، شاه، کرم داشت
آن قدر که پیشِ کرمش، خواسته کم داشت
در خانهٔ او بود که در اوج غریبی
دلهای غریبانِ جهان، راه به هم داشت
دلخوش به نفسهای مسیحایی او بود
شبهای مدینه که فقط غربت و دم داشت
داغی شده بر سینهی غمهای وسیعش
یک کوچهی باریک که بیش از همه غم داشت
راحت شد از اندوهِ جفاکاریِ یاران
ای کاش که یاری به وفاداری سَم داشت
ای آینهها آینهها! ذکر بگیرید
ای کاش حرم داشت، حرم داشت، حرم داشت...
✍ #زهرا_بشری_موحد
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
همیشه سفرهاش وا بود، با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش؛ اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوشِ دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمانِ کویِ خویش آن مردی
که با دشنامگویِ خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا ! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او، آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیرِ عبای او
از آن یارانِ ناهمراه، آن یارانِ ناهمراه
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد... یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد... «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد، کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
✍ #رضا_یزدانی
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
کرامت مثل یک جرعهست از پیمانۀ جانش
سخاوت لقمهای از سادگی سفرۀ نانش..
کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست
دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش
سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد
نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش
صَلاح اینگونه میبیند، سِلاح صلح بردارد
چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟..
امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت
چه رنجی میکشید از دوستان سُستپیمانش
زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را
مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش
کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش
چگونه گوشهای بنشیند و سر در گریبانش...
چه زهری مَحرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟
نمیدانم چه راز سینهسوزی بوده مهمانش!
به روی دستهای آل طاها باز تابوتیست
مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش...
اگرچه تلختر از زهر بوده زندگی امروز
ولی فردا عسل میریزد از کام جوانانش
خیالت جمع سردار جمل! تنها نمیمانی
به زودی کربلا از راه میآید که طوفانش...
✍ #جعفر_عباسی
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای مظهر جمال جمیل خدا حسن
وی "طلعت تو آینهی کبریا" حسن
روح نبی، روانِ علی، قلبِ فاطمه
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن
گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
از بس که داده بوسه دهانِ تو را حسن
وقتی که جای دست خدا میشوی سوار
حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن
از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن
باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن
آل نبی تمام کریمند و تو شدی
مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن
خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
مُلک وجود آمده مهمان سرا حسن
روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن
صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن
صبر و ثبات و صلح تو گردید از ازل
بنیانگذار نهضت کرببلا حسن
یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن
گرد حریم تو که درش بسته روز و شب
صف بستهاند سلسلهی انبیا حسن
وهابیان به زائر تو راه بستهاند
سد میکشند دور مزار تو، یا حسن
بیچارههای کوردلِ پست، غافلند
دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن
از ماهیان بحر الی ساکنان عرش
گریند در غم تو به صبح و مسا حسن
ای چشم غیر بر کرمت! با کدام جرم
دشنامها شنیدهای از آشنا حسن
آن خواست دست بسته بَرد سوی دشمنت
این یک فشرد بر روی پایت عصا حسن
این غم کجا برم که به منبر خطیب پست
دشنام داد بر پدرت مرتضی، حسن
این غم کجا برم که تو را یارِ آشنا
گردید مار و کشت به زهر جفا حسن
از فرط تیر تا تن و تابوت شد یکی
قد حسین مثل کمان شد دوتا حسن
دست بریدهی پسر کوچکت بس است
بر دستگیری از همهی ماسوا، حسن
گر قاسمت به عرصهی محشر قدم نهد
بهر نجات خلق کند اکتفا حسن
هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو _
دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن
✍ #غلامرضا_سازگار
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
فرق دارد به یقین مزهی احسان حسن
لب ما بوسه نگیرد مگر از نان حسن
زلف خود را به نخ چادر زهرا بستهست
هرکسی هست در این دهر پریشان حسن
کرمش دست گدا را به خداوند رساند
سائلان را بنویسید: مسلمان حسن
"بی حرم هست؛ ولی هرچه حرم زنده از اوست"
زائر کرب و بلا هم شده مهمان حسن
عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی
مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن
سَردَر باغِ حسن نام حسین است فقط
نذر گلهای حسین است گلستان حسن
پسرانش همهجا گوش به فرمان حسین
علی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن
::
بعد یک عمر فقط زهر توانست شود
مرهم زخم دل و سینهی سوزان حسن
ظاهراً زهر شده قاتل او؛ اما نه
کوچهای تنگ شده نقطهی پایان حسن...
✍ #علی_ذوالقدر
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
او واسطۀ رحمت حق بود و کرم داشت
ابر کرمش بر سر هر بام، علم داشت
بخشید سه نوبت همۀ ثروت خود را
ارباب کرم بود که بر خلق، کرم داشت
تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود
هرچند که مانند علی تیغِ دودم داشت
زهر آمد و زد بر جگر و زود برون زد
ازبس دل او ماتم و اندوه و الم داشت
وقتی جگرش ریخت میان دل آن تشت
گفتند که: این حجت حق، اینهمه غم داشت؟
با دیدن اشک دو برادر همه دیدند
«دلهای غریبانِ جهان راه به هم داشت»
بنویس «وفایی» که پس از این همه غُربت
ای کاش که این حجت معبود، حرم داشت
✍ #سیدهاشم_وفایی
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
کسی که پشت لبخندش غمی آکنده از آه ست
مرور روزهایش، روضههای تلخ و جانکاه ست
ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا؛ اما
مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه ست
برایش دشتها صحن و تمام آسمان گنبد
چراغ روشنِ صحن و سرایش تا سحر ماه ست
اگر مخفی ست قبر فاطمه، قبر حسن خاکی ست
عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه ست
به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری ست
که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه ست
جذامیها کنار او نشستند و جهان فهمید
کرامت، گردی از دامانِ خاکآلود این شاه ست
برای شادی زهرا بگو ذکر "حسن جان" را
اگر توفیق میخواهی، فقط راهش همین راه ست
به سمت روضه میگردد مسیر شعر و میدانم
پریشان میشود قلبی که از این راز، آگاه ست
::
نمیگویم که در کوچه چه پیش آمد، تو هم بگذر
فقط سر بسته میگویم که زهرا عصمت الله ست
مپرس از من چه دید آنجا، فقط این درد را بشنو
سپیدیهای موی او، غمِ سیلیِ ناگاه ست
✍ #حسن_شیرزاد
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفرهی کرمش را به مجتبی بخشید
غریب بود اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید
کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید
گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید
گمان دیگرم این است لحظهی آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید...
✍ #علی_ذوالقدر
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
بعد از به نام عشق و به نام خدا... حسن
دارد ردیف میشود این شعر با حسن
این تحفهایست آمده از سمت آسمان
این نسخهایست آمده از کبریا حسن
اینجا نوشته است به خطی شبیه نور
طاها حسن، بُروج حسن، والضحی حسن
در نسخهای به خط خداوند آمده
زهرا حسن، حسین حسن، مصطفی حسن
با «اِنَّمَا وَلیُّّکُم» و «اِنَّمَا یُرید»
پیچیده در کرامت سبز کسا، حسن
تنها نه یوسف است شبیه جمال او
هستند در جمال، همه انبیا حسن
هستند اهلبیت جمالِ جمیلِ عشق
هر یازده امام ز سر تا به پا حسن
دارد چقدر خاطره از کوچههای شهر
دارد چقدر خاطره از هَلْ أَتَیٰ حسن
گاهی شکفته میشد و گهگاه میشکست
با خندهها و گریهی خیرالنسا حسن
جایی که هست حضرت مشگلگشا علی
البته هست حضرت مشگل گشا حسن
پای جمل به تیغ کجش پی شد... آفرین
در جنگ و صلح، مقتدر و مقتدا حسن
ما: سرفرود... بنده، همه خاک پای او
بهبه که ما رعیت و فرمانروا حسن
باید به سر دوید از این بیت تا حسین
باید به دل دوید از این بیت تا حسن
در مصرعی نوشت که یا مجتبا حسین
در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسن
زهرائی است هر که بدون مکاشفه
از یا حسین میشنود بوی یا حسن
باید نوشت آخر این ماجرا حسین
باید نوشت اول این ماجرا حسن
* *
بر خاکها نوشت عطش، نینوا، حسین
بر آبها نوشت عطش، کربلا، حسن
اصلاً عجیب نیست که بر نیزهها حسین
اصلاً بعید نیست که بر نیزهها حسن
اصلا عجیب نیست که اَدرِک اَخا حسین
باشد همان روایت اَدرِک اَخا حسن
شاید قرار بوده که آن کوزه را حسین...
شاید قرار بوده که این نیزه را حسن...
در پیش چشم شمر، نزن دست و پا حسین
در خانه، پیش جعده نزن دست و پا حسن
خنجر به چنگ جعده نیامد و گرنه بود
پیش از حسینِ تشنه، ذَبیحَ القَفَا... حسن
از دست جبرئیل میافتاد روی خاک
میرفت بین خون و گِل و بوریا حسن ...
جعده کجا و نجمه کجا! ایها الغریب
شکر خدا که داشت همین نجمه را حسن
افتاده روی خاک، خدایا کجا حسین
پیچیده روی خاک، خدایا کجا حسن؟
روز بقیع، دست حسینی اگر نبود
جا مانده بود زیر سم اسبها حسن
دختر، پسر، عسل، همگی گل، غزل غزل
دارد چقدر سهمیه در کربلا حسن
جز ما که شیعهایم، کسی درک میکند،
اینکه چرا شده نمکِ روضهها حسن؟...
* * *
قاسم، همان که خمرهی احلی من العسل
آورده محض تشنگی جان ما حسن
دست مسیح گونهی او پشت کارهاست
قاسم طبیب باشد و دارالشفا حسن
دستی پر از کرامت و دستی پر از شفا
باب الحوائجیست سریع الرضا حسن
جای جمال جلوهی او مشهدُ الرّضاست
پس السّلام حضرت موسیَ الرِّضَا حسن
خاک مدینه تاب جمالت نداشته
پس السّلام ای نفس سامرا حسن
هم صاحبِ زمانی و هم صاحبِ زمین
مثل تو کیست اینهمه روحی فدا حسن؟
دستی کریم داری و در بقعههای خاک
کردی درست این همه زائرسرا حسن
معماری تمام حرمها به دست توست
دادی به خاک، این همه گنبدطلا حسن
اما به احترام غم و درد مادرت
کردی به خاکهای بقیع اکتفا حسن
روح کمیل! جان توسل! دعای عهد!
جانم فدای نام تو... اِشفَع لَنا حَسَن
دارد بقیع میچکد از چشمهای ما
امشب سری به خانهی ما هم بیا حسن
✍ #ایوب_پرنداور
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهی طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهی کوثر_
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل_
آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند_
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشستهست
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
::
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیدهی سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیرین دهن کرببلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهی باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
✍ #قاسم_صرافان
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2