#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
کنج زندان شده روشن به دعای سحرم
گرچه تاریکی محض است همه دور و برم
خواستم خلوت و سِیر و سفرِ عرش و کنون
چند سالی است که سجده است انیس سفرم
چند سال است که اولادِ غریبم همگی
چشمشان مانده به در تا که بیاید خبرم
چه کنم با که بگویم چقَدَر دلتنگم
کاش می شد که رضایم بنشیند به برم
در سیه چال بلا راه نفس نیست که نیست
جز خدا با که بگویم که چه آمد به سرم
نه هوایی نه غذایی ، هدف خصم این است:
آنقَدر آب شوم تا که نماند اثرم
لاله لاله گل سرخ از بدنم می ریزد
زخم شد از غل و زنجیر همه بال و پرم
کاش اسیری به سیه چالِ مسلمان بودم
این یهودی نکند رحم به چشمان ترم
می زند هر شب و هر روز مرا ، می دانم...
....جان سالم به وطن از دلِ زندان نبرم
تازیانه زدنش کشت مرا ، پیرم کرد
تیره و تار شده هر دوجهان در نظرم
سر من بر سرِ زانوی رضا بود رضا
آن زمان که پسرم دید دگر محتضرم
جان به قربان امامی که به صحرای بلا
گفت ای اکبر من ای پسرم ای جگرم
ای تنِ غرق به خون آمده بابا برخیز
خیز بابا که تو را خیمه ی عمه ببرم
هفت بار از جگرم ناله و فریاد زنم:
پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم
#مجتبی_شکریان
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#اشعار_مذهبی_تخصصی_بروز #وکاربردی_نوای_ذاکرین
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
قصد سفر کردم که باشد مقصدم مشهد
عمری کبوتروار جلد مشهدم مشهد
امیدوارانه همیشه پر زدم مشهد
هربار بعد از کاظمینش آمدم مشهد
باب الحوائج خیرخواهانه دعایم کرد
موسی بن جعفر استان بوس رضایم کرد
دل های مشتاقان همیشه ارزومندش
در محشر فردا همه محتاج لبخندش
او نیست در بند کسی ؛ دنیاست در بندش
اولاد من قربان این بابا و فرزندش
عمری بدهکارم بدهکار رضاجانش
شد بهترین سلطان عالم طفل دامانش
سلطان هوای رعیت اش را بیشتر دارد
ارباب از حال دل نوکر خبر دارد
هرقدر که مهر و محبت این پسر دارد
این رافت اش را یادگاری از پدر دارد
شمسی که خود می پرورد شمس الشموس این است
در چشم خاص و عام " زین المجتهدین " است
موسای اهل بیت بود از هرکسی سر بود
گنجینه ی جمع کمالات پیمبر بود
او پنجمین ذریه ی زهرای اطهر بود
جانم به معصومی که خود معصومه پرور بود
مانند او اولاد او با ابرو هستند
سادات ایران بیشتر از نسل او هستند
از نسل زهرا از تبار " هاشم" اش خواندند
گاهی " وفیّ" گفتند و گاهی " قائم " اش خواندند
اهل ادب اهل تدبر عالمش خواندند
میدانی اصلا از چه بابت کاظمش خواندند ؟
عمری به روی غیظ کردن بست چشم اش را
حتی ندیده دشمن او نیز خشم اش را
دارد نسیم مهرورزی عطر خوشبویش
تنها تبسم می چکد از روی دلجویش
سنی و شیعه گوید از اخلاق نیکویش
هدیه فرستاده برای شخص بدگویش
در هر قنوت خویش مردم را دعا می کرد
با جمع بدگویان خود اینگونه تا می کرد
او با زبان حق در این عالم تکلم کرد
حتی به روی دشمن خود هم تبسم کرد
عمری به هر درمانده ای مولا ترحم کرد
در پیشگاهش بشر حافی دست و پا گم کرد
این دستگیری ها به یمن التفاتش بود
احیای دل ها هم یکی از معجزاتش بود
همراه علم و منطق و برهان امامت کرد
بی مزد و منت بارها قصد هدایت کرد
جای پدر از منظر اسلام صحبت کرد
از پاسخ او بوحنیفه نیز حیرت کرد
در کودکی تندیس درک و فهم کامل بود
از خردسالی نیز حلال مسائل بود
من خرج مدحش میکنم ابیات موزون را
وقف وجودش میکنم طبع دگرگون را
کی چشم پوشی میکنم اینگونه مضمون را؟
باید که یاداور شوم اقرار هارون را
جز او کسی آیینه ی موسی بن عمران نیست
میراث دار دانش جمع رسولان نیست
همچون پدر بر روی منبر درس دین می گفت
با لحن زیبای امیرالمومنین می گفت
تفسیری از فحوای آیات مبین می گفت
شیخ الائمه مدح او را این چنین می گفت :
قطعا رحیم است و علیم است و حکیم است او
مانند اجدادش کریم بن کریم است او
افسوس اسیر دست جمعی بی مروت شد
عمری از این زندان به آن زندان...اذیت شد
سهمش از این دنیا فقط درد و مشقت شد
در هر سیه چالی مکرر هتک حرمت شد
شلاق زندان بان او خیلی به او بد کرد
لعنت به سندی ؛ سندی بن شاهک نامرد
هردفعه که راهی زندان بلا می شد
از دخترش معصومه با حسرت جدا می شد
در دخمه ای با درد غربت آشنا می شد
از بی کسی هر روز دلتنگ رضا می شد
آزرده از تنهایی و رنج مصائب بود
شب تا سحر هم صحبتش تنها مسیب بود
یک عده با نامهربانی خسته اش کردند
با ضربه های ناگهانی خسته اش کردند
با چوب های خیزرانی خسته اش کردند
با ناسزا و بددهانی خسته اش کردند
هرصبح و شب وقتی به سمت قبله رو می کرد
بین قنوتش مرگ خود را آرزو می کرد
مانند زهرا مادر خود درد پهلو داشت
عمری نشان از تازیانه روی بازو داشت
در صورت نیلی خود زخمی به ابرو داشت
مرثیه در لفافه میگویم؛ دو زانو داشت
ساق شکسته در غل و زنجیر تا میخورد
سیلی شبیه مادر خود بی هوا می خورد
با اینکه رد سلسله بر پیکرش دارد
شکر خدا یک جای سالم در سرش دارد
حالا که جمعی بی حیا دور و برش دارد
الحمدلله جای امنی دخترش دارد
معصومه اش با چشم تر راهی زندان نیست
در هر دو پای دخترش خار مغیلان نیست
#علیرضا_خاکساری
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2