#حضرت_سکینه_س_مرثیه
دلش را داد دست آسمان ها
که نامش زنده مانده در زمان ها
بده یک جرعه از صبر سکینه
خداوندا به ما در امتحان ها
شاعر: #یوسف_رحیمی
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
پریشان خاطر و قامت کمان بود
برای داغِ بابا روضه خوان بود
بمیرم! قاتل جانِ سکینه(س)
صدایِ ضربه های خیزران بود!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#روح_الله_عیوضی
اول
ناگاه کتاب گریه را وا می کرد
آن قدر که پشت ناله را تا می کرد
در مجلس روضه ی امام صادق
یاد لب خشکیده ی بابا می کرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطره دست عمو حرف بزن
سوم
از سایه سنگ رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریه خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره می کرد آن روز
از عمه جگر پاره می کرد آن روز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره می کرد آن روز
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
دلش را داد دست آسمان ها
که نامش زنده مانده در زمان ها
بده یک جرعه از صبر سکینه
خداوندا به ما در امتحان ها
شاعر: #یوسف_رحیمی
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
پریشان خاطر و قامت کمان بود
برای داغِ بابا روضه خوان بود
بمیرم! قاتل جانِ سکینه(س)
صدایِ ضربه های خیزران بود!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#روح_الله_عیوضی
اول
ناگاه کتاب گریه را وا می کرد
آن قدر که پشت ناله را تا می کرد
در مجلس روضه ی امام صادق
یاد لب خشکیده ی بابا می کرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطره دست عمو حرف بزن
سوم
از سایه سنگ رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریه خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره می کرد آن روز
از عمه جگر پاره می کرد آن روز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره می کرد آن روز
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#امام_جواد_ع_شهادت
هزارشکر تَنَش زیرِ آفتاب نرفت
به پیکرش پَروبالِ کبوتر افتاده
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#امام_جواد_ع_شهادت
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اُردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
✍ #محمود_ژوليده
#امام_جواد_ع_شهادت
در عالَم جود جاودانست جواد
بر آل علی عزیزِ جانست جواد
یا فاطمه گریه کن به حال پسرت
جان داده به غربت و جوانست جواد
✍ #ولی_الله_کلامی_زنجانی
#امام_جواد_ع_مدح_و_مناجات
با یاد شما به شور و شینم هر شب
دلتنگ حریم کاظمینم هر شب
در فکر غریبی تو هستم هر روز
گریه کن روضهی حسینم هر شب
✍ #سیدمجتبی_شجاع
#امام_جواد_ع_شهادت
ما در غم و محنت تو گفتیم: حسین
با گریه به غربت تو گفتیم: حسین
وقتی که شنیدیم تو هم...لب تشنه...
در اوج مصیبت تو گفتیم: حسین
✍ #سیدمجتبی_شجاع
#امام_جواد_ع_مدح_و_مناجات
ممنون عنایت تو هستم خیلی
مدیون ولایت تو هستم خیلی
آقا تو بهتر از همه میدانی
دلتنگ زیارت تو هستم خیلی
✍ #سیدمجتبی_شجاع
#امام_جواد_ع_شهادت
زهر آمد و بر جوانهی تاک افتاد
بر پیرهن دل رضا چاک افتاد
وقتی که اذان صبح سر میدادند
خورشید غروب کرد و بر خاک افتاد
✍ #روح_الله_عیوضی
#امام_جواد_ع_شهادت
هرچند که زیر آفتاب است تنت
صد شکر که غارت نشده پیرهنت
دیدند کبوتران تو را بر روی بام
با گریه شدند سایبان بدنت
✍ #مهدی_شریفی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_عباس_ع_شهادت
ای آن که بُوَد بابِ حوائـج لقبت
شرمنده فرات از عطش و تاب و تبت
سقّا و لب تشنه، لب آب فرات؟
جان همه عالم به فدای ادبت
✍ #عباس_خوش_عمل
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_عباس_ع_شهادت
از اشک غمت صفا گرفته، رفته
بر درد دلش دوا گرفته، رفته
آنقدر یهودی، ارمنی، آمده و...
از روضهی تو شِفا گرفته، رفته
✍ #سیدمجتبی_شجاع
#حضرت_عباس_ع_شهادت
نور از دل مهتاب بیاور عباس
تا درب حرم تاب بیاور عباس
خشکیده زبانِ چوبیِ گهواره
یک جرعه فقط آب بیاور عباس
✍ #روح_الله_عیوضی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل
نوای چشمه ساران: يا اباالفضل
اگر که تشنگی جان بر لبت کرد
بگو با کام عطشان: يا اباالفضل
✍ #یوسف_رحیمی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد، جانش را گرفت
✍ #یا_مظلوم
#حضرت_عباس_ع_مدح
روزِ محشر دستهايش دستگيري ميكند
دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت
✍ #یا_مظلوم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
ای چشم تو بیمار، گرفتار، گرفتار
برخیز چه پیش آمده این بار علمدار
گیریم که دست و علم و مشک بیفتد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار
✍ #فاضل_نظری
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#دودمه
ساقیِ کرب و بلا، پُشت و پناهِ خیمهها
تکیهگاهِ خیمهها
سوی مَشکِ توست اَز اِمشب نِگاهِ خیمهها
تکیهگاهِ خیمهها
✍ #رضا_رسول_زاده
#حضرت_عباس_ع_شهادت
کنار اشک دریا روضهی ماست
غمش امروز و فردا روضهی ماست
قیامت هم، دو تا دست بریده
به روی دست زهرا روضهی ماست
✍ #میثم_مومنی_نژاد
#حضرت_عباس_ع_شهادت
امید خیمههای نا امید است
بریده دست و پای این شهید است
بگو با زائران، این قبر کوچک
مزار یک علمدار رشید است
✍ #میثم_مومنی_نژاد
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حضرت_زینب_س_اربعین
برگشتنی رباب سرِ این مزار گفت:
این قبرِ کوچکِ علیِ اصغرِ من است
✍ #یا_مظلوم
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#لا_تحرقی_قلبی_بدمعک_حسره
اول
ناگاه کتاب گریه را وا میکرد
آن قدر که پشت ناله را تا میکرد
در مجلس روضهی امام صادق
یاد لب خشکیدهی بابا میکرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطرهی دست عمو حرف بزن
سوم
از سایهی سنگ، رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پَر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریهی خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره میکرد آنروز
از عمه جگر پاره میکرد آنروز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره میکرد آنروز
پنجم
در قاب عطش اگرچه تصویر شده
از خوردن آب تا ابد سیر شده
او بعد هزار و چارصدسال هنوز
ایستاده درِ خیمه، ولی پیر شده
ششم
نه که بدن عزیزمان سر دارد
نه پیرهن کهنهای در بر دارد
غارت شده زیر دست و پا... ای مردم!
این جسم غریب مانده، مادر دارد
هفتم
در باغ عزای کربلا تاک شده
آیینهی لبهای عطشناک شده
جَرّوهَا عِدّه مِن اَعراب امّا
انگار سکینه با پدر خاک شده
هشتم
میدید خود حضرت زهرا ای وای
افتاده تن ماه به دریا ای وای
تا خطبه بخواند از اسیری و عطش
از منبر نیزه رفته بالا ای وای
نهم
از شام اسارتی که مهتاب نداشت
راهی به سرای چشم او خواب نداشت
بابا، غریب و تشنه بود و دختر
جز اشک نگاه خشک خود آب نداشت
دهم
چشم تو پر از صحنهی درگیری بود
یک قافله دست و پای زنجیری بود
فکرش دل سنگ را شکست ای بانو
تیری که به سینه خورد عجب تیری بود
✍ #روح_الله_عیوضی
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠